این دو خط کل خبری است که درباره پروژه لاله عنوان میشود اما این همه ماجرا نیست.
ساخت زندگی یک زن قهرمان مسابقات اتومبیلرانی بعنوان یک زن ایرانی برای نمایش در خارج از سوی مردی که سابقه مشارکت در ساخت فیلمهایی با صحنههای برهنگی دارد، آن هم با بودجهای که به نظر برخی برای فیلم ایرانی بودجه قابل توجهی است.
اینها تقریبا تمام مواردی است که مخالفان پروژه لاله درباره آن سخن میگویند. آنها معتقدند چطور نیکنژادی که سابقه ساخت فیلمهایی با صحنه های برهنگی دارد قرار است برای نشان دادن زن ایرانی به جهان فیلم بسازد و چرا با این همه سوژه او کسی را انتخاب کرده که نماینده زن ایرانی نیست.
از طرف دیگر هم موافقان ساخت این پروژه که سازمان سینمایی در راس آن قرار دارد معتقدند نیک نژاد چون در هالیوود کار کرده و استانداردهای آنجا را می داند برای ساخت فیلمی که بتواند ذهنیت غلط غربی ها درباره زن ایرانی را تصحیح کند مناسب است. اگرچه آنها نیز سابقه نیک نژاد در حضور در ساخت برخی فیلم ها را تایید نمی کنند اما معتقدند سوژه ای که او دنبال می کند بر هدفی که آنها در نظر گرفته اند منطبق است.
خبرگزاری فارس به جهت دنبال کردن رسالت اطلاعرسانی خود و برای
شفاف تر شدن موضوعی که همه ابعاد آن هنوز به قدر کافی شفاف نشده، مصاحبهای
را با اسدالله نیکنژاد انجام داده است.
اجازه بدهید برویم سراغ فیلم لاله...
نیکنژاد: روزی در روزنامهها در مورد زن اتومبیلران ایرانی خبری خواندم. به ایران زنگ زدم ببنیم مگر زن اتومبیلران در ایران وجود هم دارد. از سالها قبل به دنبال این چنین موضوعی بودم تا عقدههای 25 سالهام را خالی کنم.بعد از نوشتن سناریو «لاله» (درایو) به استودیو پارامونت رفتم. با صحبتهایی که شد قرار بود «آنجلینا جولی» برای نقش لاله انتخاب شود اما من قبول نکردم. برای من سخت بود ایشان را در نقش لاله ببینم. گرچه چون هزینه بالایی داشت و من میتوانستم پولی جدی بگیرم ولی در این مقطع از زندگی من پول چندان نقش نداشت و کارم مهم بود. قرار شد کار دیگری انجام دهم. قرار بر این شد که سناریو را بفروشم. با شرکتی وارد مذاکره شدم. سناریو را دیدند و موافقت اولیه خود را اعلام کردند، منتها گفتند باید انتهای سناریو تغییر کند. بر اساس فیلمنامه آنها «لاله» در انتهای فیلم ساکش را میبنند و به ایتالیا مهاجرت میکند.قبول نکردم. سناریو آمد ایران و 8 ماه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چندین نفر این سناریو را خواندندند و باورشان نمیشد این فیلمنامه اصلاحیه ندارد و در نهایت 18 نفر روی فیلمنامه نظر دادند.
شما در آثاری فعالیت کردید که چه به لحاظ تهیهکننده، تولید و پستولید، با برهنگی بازیگران همراه بوده و با کارگردانی به نام آقای «زلمان کینگ» فعالیت کردید که در خلق صحنههای برهنگی تبحر خاصی دارد. در این باره توضیح دهید.
نیکنژاد: در طول 22 سال فعالیت رسمی من در هالیوود 3- 4 فیلم را که شما نام بردید مثل «زنان در شب»، «یک جا به نام حقیقت» و یا «کفشهای قرمز» در کارنامه کار استودیویی بنده و نه در کار تخصصی بنده وجود دارد. آقای کینگ بیش از 100 فیلم تولید کرده، فقط برای این چند کارش به استودیوی ما مراجعه کرده است و متاسفانه این چند کار در کارنامه استودیوی کارنامه بنده قرار دارد.
اگر نیت بر این باشد که فعالیتهای حرفهای یک هنرمند را از یک مقطع و فقط در یک فیلم بررسی کنیم انصاف نیست و بهتر است تمام فیلمها را منصفانه مورد قضاوت قرار دهیم؛ در مقام نویسنده، کارگردان که در واقع مغز متفکر تولید یک فیلم است.
در تولید یک فیلم که برهنگی را نشان میدهد حضور داشتید...
نیکنژاد: کمپانی که من مدیریت آن را داشتم، کار «پست پرداکشن» (پستولید) را انجام میداد. تخصص من در زمینه آن مقطع کار بوده است، زیرا این آدمها در هالیوود تعدادشان کم است و من در تهیه این ایده و فکر نقشی نداشتم. تهیهکننده اصلی فیلم نمیتواند به خاطر تخصصی بودن هر یک از بخشهای تولید فیلم به تمام کارها نظارت داشته باشد، بنابراین تهیهکنندههای دیگری که زیرمجموعه بخش تهیهکنندگی محسوب میشوند را در هر یک از بخشهای ساخت فیلم قرار میدهد تا تولید فیلم به سرانجام برسد.
سوال من این است که شما مسئول یک کمپانی هستید که مسئولیتش فعالیت پس از تولید است. چگونه شما فیلمها را انتخاب میکردید؟ چه اتفاقی افتاد که شما آثاری را انتخاب کردید که صحنههای برهنگی دارد و برای شما باعث دردسر شده است؟
نیکنژاد: دردسر را ایجاد میکنند. قضیه کاملا شفاف است. همانطور که در سوال قبلی پاسخ گفتم، در همین کمپانی فیلمهای دیگری هم ساخته شده است؛ یکی از آنها «بچه نابغه» است که در ایران پخش شده و مربوط به شرکت کلمبایی بوده است و دیگری «در دستان خدا» است.
یک ایرانی مسلمان از دانش و شناخت و تجربهاش استفاده
کرد و یک کمپانی ایجاد کرد. این فرد به عنوان اسدالله نیکنژاد چه نقشی در
هالیوود داشت؟
نیکنژاد: بنده در نظام و سیستم تولید هالیوود هیچ نقشی نداشتم، فقط یک هنرمند در میان هزاران هنرمند مشغول به کار بودم؛ ولی برای آینده هنری خودم نقشه داشتم و به همین علت است که امروز جلوی شما نشستم و پاسخگوی سوالات شدیداللحن شما هستم.
شما میدانستید این چرخه اقتصادی یهودی و ضد اسلام است، اما ورود پیدا کردید.
نیکنژاد: یعنی چه میدانستید. شما من را محکوم میکنید. این چه حرفی است؟ شما اتهام میزنید.
شما وارد بیزنسی شدید که بعضی از آثارش ضد اسلام است.
نیکنژاد: میلیاردها انسان آرزوشان است در هالیوود مشغول به کار شوند، حتی خود شما. اما بنده با سند به شما ارائه میدهم در هیچ فیلمی ضد ایرانی شرکت نداشتم.
اینجا این سوال مطرح است که شما که سابقهای در ایران داشتید چگونه تن به همکاری با فیلمی میدهید که در آن صحنههای برهنگی وجود دارد؟
نیکنژاد: این کار یک بیزینس (تجارت) است. کار در هالیوود فقط یک بیزینس است.
کارهایی که به عنوان کارگردان حضور داشتید را به طور خلاصه بفرمایید.
نیکنژاد: من «خانه کجاست» را ساختم؛ بعد مجموعه «پاییز صحرا» را در آمریکا تدوین کرده و از شبکه Pbs که شبکه مردمی است به نمایش درآمد. بعد برای پارامونت سریالی به نام «دیدنیها» را کارگردانی کردم و همان باعث شد تا من در abc «چشم لسآنجلس» را ساختم. با mbc «چنگال» را ساختم و حدود سال 95 استودیو را راهاندازی کردم و ادامه دادم و برای من مهم بود که سکوی پرتاب داشته باشم. مرحوم رضا بدیع به من میگفت داری خودکشی میکنی، چون اینگونه است که در هر رشتهای که هستی باید در همان رشته باقی بمانید و نمیتوانید از سکویی به سکوی دیگر پرش کنید. مثل اینجا نیست که نویسنده و کارگردان و تهیهکننده باشید. اینگونه نیست هر کسی تخصصی دارد. من وقتی وارد استودیو کلمبیا شدم زمانی بود که از پارامونت بیرون میآمدم و از سریالسازی خارج شدم و باید از صفر شروع میکردم. بعد رفتم در کلمبیا که قائم مقام پست پروداکشن شرکت Triumph films شدم.
در کلمبیا چهار استودیو تولید فیلم است که هریک بودجه دارند و فیلمها با هزینههای متفاوت در این استودیوها تولید میشوند. در شرکت Triumph films به مدت یک سال و نیم آنجا بودم و این بهترین سکوی من بود و با هنرپیشهها و کارگردانان معروف ارتباط برقرار کردم و همین به من این امکان را داد که حالا بتوانم فیلم بسازم. زمانی که من خواستم فیلم بسازم واقعه 11 سپتامبر اتفاق افتاد. تمام کارهایی که تا سال 2002 انجام دادم برای من زحمت کشیدن بوده و برای همین دوست ندارم به عقب برگردم. همه زحمات را کشیدم که یک پنجرهای را برای خودم باز کنم. بیش از 4 فیلم سینمایی و 10 سریال تلویزیونی یکی پس از دیگر رد میشد، چون مستقل شدم و پول و استودیو داشتم. حالا قدرت داشتم و کارم را به یک جایی رساندم که بتوانم فعالیت کنم اما سناریوها رد میشد.
شما سوژه «لاله صدیق» را انتخاب کردید. او زنی است که بیبیسی درباره او مستند ساخته است. ما میدانیم در رسانههای غربی وقتی میخواهند چهرهای را از ایران نشان بدهند از افرادی استفاده میکنند که به نوعی بتوانند ما را تخریب یا بعدا بخواهند از آن استفاده کنند. پروندهای است که میگوید ایشان در مسابقات رالی تخلف کرده است، این را چگونه به تصویر میکشید؟
نیکنژاد: اینها شایعات درباره این خانم است. مثل همان شایعاتی که درباره من وجود دارد. خانم «لاله صدیق» وقتی که قهرمان شد تخلف نکرده بود. یک دختر ایرانی است که جسارت میکند و به دنیای مردها وارد میشود. این جامعه این امکان را فراهم میکند که بجنگد و از نتیجه این جنگ قهرمان میشود. بعد در مسابقات دیگر چه اتفاقی میافتد، بحث دیگری است و بعد از قهرمانی ایشان چه اتفاقی میافتد به بنده ربطی ندارد. این اتفاق از کجا و کی اتفاق میافتد مقطعی از زندگی ایشان است که برای من جالب بود.
شما از میان زنان ایرانی موفق چطور این زن را انتخاب کردید؟
نیکنژاد: من هم بر این امر واقفم. من زندگی یکی از زنان را میسازم، دیگران هم زندگی زنان دیگر را بسازند.
شما زنی را انتخاب کردید که حالا به قول شما شایعاتی درباره او هست و ممکن است پرونده تخلف داشته باشد. این سوژه باعث ضد تبلیغ برای زن ایرانی نباشد؟
نیکنژاد: نه. من خیلی بهتر از شما میدانم که چگونه تبلیغ و ضد تبلیغ کار میکند. من میدانم، چون در آن بزرگ شدم اما شما فقط اینجا نشستید و شنیدید. من در آن جامعه بزرگ شدم و ضد تبلیغ را میفهمم. تمام سابقه 50 سال زندگی من است. اگر غیرت نداشتم تا الان رفته بودم. اگر به مملکتم ایمان نداشتم میرفتم. کسی که اصلا احتیاج به مبلغی که آقایان میدهند ندارد، برای چه مانده است؟ این همه حمله و هجمه به سمت من است، برای چه ماندم؟ برای این که من به جای دیگر ایمان و اعتقاد دارم. 20 سال تمرین کردم تا در این نقطه بایستم و در مقابل فیلمهایی که با گروههای مختلف فیلمبرداری ساخته شده است، فیلم بسازیم. آنها درآمد نداشتند چون فیلم نبودند، متاسفانه تظاهر به فیلمسازی بوده است. من چاکر همه فیلمسازهای ایرانی هستم، مصاحبههای من در 15 سال پیش موجود است. همه بدسازان و خوبسازان، چاکر همه هستم. من اینجا نه جای کسی را گرفتم و نه ماشینم را جلوی در خانهای پارک کردم. من از 8 صبح تا 10 شب در دفتر میروم، من انرژیام را گذاشتم تا برای مملکتم کار کنم. شما اعتقادتان در هیچ مرحلهای از زندگی تغییر نمی کند، ممکن است نظرتان عوض شود ولی اعتقاد هرگز.
آیا این فیلم میتواند در مقابل بسیاری از فیلمهایی که در مقابله با فضای ایران مثل «بدون دخترم هرگز» یا «300» و... ساخته شد، باشد؟
نیکنژاد: اصلا اینگونه نیست. اینها شعار است.
اگر زن ایرانی را به خوبی تصویر کنید میتواند در مقابل آن فیلمها بایستد، مگر نمیگویید فیلم ظرفیت جهانی شدن را دارد؟
نیکنژاد: قصد من مشخصتر از این شعارهاست. من آمدم چون فیلمسازی بلدم. ما قرار بود فیلم را در لسآنجلس بسازیم، اما آقایان از این کار خوششان آمد و من استقبال کردم، چون علاقه داشتم در ایران کار کنم. گفتند چرا در کشورهای دیگر کار کنید بیایید در ایران کار کنید. من همان زمان گفتم در ایران رقابت وجود ندارد، حسادت وجود دارد. به من گفته شد که نه تو اشتباه میکنی. امروز بعد از دو سال میفهمم همه افرادی که حمله میکنند یا منافع فردی و یا منافع حزبی دارند. من نه منافع فردی دارم و نه حزبی. بیاییم با هم رفاقت کنیم و در نهایت رفاقت تولید کنیم اما نیاییم همدیگر را تخریب کنیم.
برخی میگویند لاله صدیق الگوی زن ایرانی نیست. ما بسیاری از زنان موفق ایرانی داریم که میتوانند الگو باشند.
نیک نژاد: من به دنبال الگوسازی نیستم.
سرمایهگذار ایرانی میگوید این فیلم در مقابل آثار هالیوودی تاکنون ساخته خواهد شد.
نیکنژاد: درست میگویند. برای این که یک سرمایهگذار نقطه نظری دارد که براساس آن حرکت میکند. سرمایهگذار حق دارد در ساخت یک اثر به هدفش برسد. اگر سرمایهگذار میخواهد از این فیلم الگو بسازد حق طبیعیاش است؛ من قصدم ساختن فیلمی است که در سناریو نوشته شده است. این سناریو را بسیاری از افراد تایید کردند. بنده هم این سناریو را که نوشتم حتما نظر و هدف سرمایهگذار را جلب کرده است اما اگر میگویند ما میخواهیم در مقابل «بدون دخترم هرگز» بایستیم یک شعار است. شعار در یک مقطعی خوب است، منتها اگر بتوانیم به عمل تبدیل کنیم مهم است. اگر فیلمی ساخته شد که 300 میلیون در دنیا تماشا کردند بعد بگو من به این دلیل و با این هدف این کار را کردم. این فیلم اگر توانست و در دنیای خارج تماشاگر بگیرد و فروش کند موفق است و سرمایهگذار به هدفش رسیده است. من باورم این است که اگر فیلم فیلمسازی فروش نرفت تا 5 سال جریمه شود و به او فیلمی برای ساخت ارایه نشود. این قانون شود در این جامعه که کار به همه برسد. رفقا این قدر ما را نزنید. اعلام کنید چه فیلمهایی با چه بودجههایی ساخته میشود.
در مطالب امروز خواندم خانمی گفتند آقایی که به زنان نگاه سوء دارد چگونه میتواند درباره زنان فیلم بسازد. به این خانم بگویید در زمانی که هنوز وارد سیاست نشده بودید من «پاییز صحرا» را ساختم که مورد تایید کسی قرار گرفتم که او امروز فکر میکند دنباله رو ایشان است. سریالسازی در ایران را من بنا کردم، خیلی از فیلمسازها من را میزنند و به شوخی میگفتند تو حجاب را به تلویزیون آوردی! چرا این را در نظر نمیگیرید؟
عنوان شد فیلمنامه توسط شما و یک نویسنده هالیوودی نوشته شده است. ممکن است اسم فرد را بفرمایید.
نیکنژاد: حالا وقتی فیلم پخش شود، خواهید دید.
چرا باید اسم نویسنده علامت سوال باشد؟
نیکنژاد: اینطور بنویسید، من نویسنده فیلمنامه هستم.
اما در خبرها آمده است شما و یک نویسنده هالیوودی کار را نوشتید؟
نیکنژاد: چون من زبانم خوب نیست یک نفر دیگر مرا تصحیح کرده است.
چرا فیلمنامهای که آماده کردید و عنوان میکنید که مشکلی ندارد توسط جلیل عرفانمنش بازنویسی میشود؟
نیکنژاد: امیدوارم فیلمنامه من در دانشکدههای سینمایی تدریس شود. چون نوع فیلمنامهنویسی خاص خودش را دارد. وقتی شورای پروانه ساخت فیلمنامه را خواندند گفتند بسیاری از متنهای فیلمهایی که فیلمسازانی که در ایران زندگی میکنند، ممیزی میخورد؛ چطور فیلمی در هالیوود نوشته میشود و هیچ ممیزی به آن نمیخورد. این حتما یک چیزی دارد. دوباره و چند باره بخوانند، من مشکلی ندارم. فیلمسازی پنهان کاری نیست. سناریویی که نوشته میشود همان است که هست. فیلمسازی در هالیوود اینگونه نیست که یک چیزی را بنویسیم و چیز دیگر بسازیم و بعد هم توقیف شود و تا قبل از اینکه از ارشاد خارج شویم اسم ما را در فستیوالهای مختلف مطرح کنند. به همین دلیل من گفتم ایران بهشت فیلمسازهاست. چرا؟ چون هر کسی به خودش اجازه میدهد در کار دیگری دخالت کند.
اجازه بدهید به فیلمنامه «لاله» برگردیم...
نیکنژاد: سناریو وقتی آمد، اشکالی وجود نداشت و ممیزی به آن وارد نشد اما گفتند اگر ما میخواهیم بخشی از سرمایهگذاری را با شما مشارکت داشته باشیم باید اعمال نظر داشته باشیم. من گفتم اعمال نظر شما چیست؟ پیشنهاداتی دادند که در سناریو اعمال شود. من نگاه کردم و متوجه شدم این موارد برای سرمایهگذار مهم است. من یاد گرفتهام به سرمایهگذارم احترام بگذارم. کسی که جرأت میکند روی فیلم سرمایهگذاری میکند باید به نظراتش احترام بگذاریم.
به هر حال من قبول کردم و گفتم شما بگویید چه چیزی میخواهید، من بلد هستم با زبان سینما آن را برای شما در قصه بگنجانم، حتی یک شات را ایراد گرفتند و من گفتم آن را در بیاورند و جایگزین کنند. البته بنده آقای عرفانمنش را نمیشناختم، بعد فهمیدم انسان اندیشمندی است؛ هم نگاهش نسبت به هنر و هم نوع برخوردش با سناریو عالی است. اگر تا دیروز فکر میکردم کسی وجود ندارد که بتواند سناریو را آنالیز کند الان میگویم ایشان به خوبی میتواند این کار را انجام دهد. به هر حال ما چند جلسه با هم صحبت کردیم و ایشان شروع کرد به تصحیح.
چه زمانی فیلمنامه آماده میشود؟
نیکنژاد: فکر کنم تمام شده است و باید دوباره به شورا ارایه شود و پروانه ساخت دریافت کند. تمام پیشنهادات ارایه شده انجام شده و من با اکثر آنها موافق بودم.
شما در صحبتهایتان گفتید من نیازی به هزینهای که اینجا برای فیلم خواهد شد ندارم و طبیعی است کسی که در هالیوود کمپانی دارد نیازی به 5 یا 7 میلیارد تومان ندارد. چرا با سرمایه خودتان این فیلم را نمیسازید؟
نیکنژاد: برای این که من سرمایهگذار نیستم و در هیچ فیلمی سرمایه گذاری نکردم.
در صحبتهای آقای سجادپور آمده است آقای نیکنژاد بخشی از سرمایه فیلم را تامین میکند. تهیهکننده گفت شما در حال مذاکره با طرفهای خارجی برای تامین سرمایه هستید...
نیکنژاد: ببینید من رایزنی میکنم تا سرمایهگذاری صورت بگیرد. در سالهایی که در هالیوود بودم، یک سری امکان برای من فراهم شد که با پخش و تولید و هنرپیشهها و کمپانیها مرتبط باشم و از این ارتباط استفاده میکنم. من شنیدم یکی از آقایان محترم گفتهاند چرا باید هالیوود روی فیلم سرمایهگذاری کند. اصلا هالیوود نیست. کمپانی کانادایی و آلمانی و یک بخش خصوصی است که تلاش میکنم آنها با سرمایهگذار ایرانی سر میز مذاکره بنشینند تا کارهای پست پروداکشن خارج از کشور، با هزینههای سرمایهگذار خارجی انجام شود، چون بخش صدا و تصویر همه فیلم است. صدای فیلم خیلی مهم است، 30 درصد از فیلم است. ما سیستم دالبی مجهز نداریم و این کار مراحل متعددی دارد که در ایران این امکان وجود ندارد. حتی امروز صبح هم من با شرکت دیگری وارد مذاکره شدهام تا بتوانیم بودجه کار را فراهم کنیم.
تجربهای که ما در سرمایهگذاری خارجی داریم، این گونه است که یک فیلمی به نام «یک خانواده محترم» ساخته شد و یک کمپانی فرانسوی 50 درصد از هزینه فیلم را پرداخت کرد. مراحل پست پرداکشن انجام و اتفاقا فیلم در کن پذیرفته شد. ما به عنوان افراد رسانه هنوز فیلم را ندیدیم اما دوستان مدیران سینمایی که دو هفته در کن به سر بردند گفتند فیلم بدی است و ضد جنگ و ضد ایران است. وقتی سرمایه خارجی میآید، نگاه خارجی را هم به همراه میآورد. چگونه باید این نگاه تامین شود که در فیلم شما تصویر درستی ازجمهوری اسلامی و زن در ایران به نمایش بگذارد.
نیکنژاد: من فیلم خانواده محترم» را ندیدم و نظری راجع به آن ندارم. در دنیای فیلمسازی سناریو اهمیت دارد و ادیت چیز دیگری است. آن فیلم اگر در سناریو یک چیز است، بعد رفتند چیز دیگری ساختند امر دیگری است. در پست پروداکشن هیچ اتفاقی نمیافتد، یک فریم فیلم بالا یا پایین نمیشود. بخشی از عوامل پست پروداکشن تصویر را ندیدند و یا نمیبینند.
تامین نظر سرمایهگذاری ایرانی در فیلمنامه انجام میشود اما تامین نظر سرمایهگذار خارجی چه میشود؟
نیکنژاد: این سوال خوبی است. اگر امروز فیلمی بسازید که برای صدر اسلام هم باشد اگر پخشکننده اروپایی و آمریکایی احساس کند از پخش این فیلم میتواند پول عایدش شود خودش بلندترین بلندگوی پخش فیلم میشود. اگر فیلم نتوانسته پخشکننده خارجی بگیرد میتواند تقصیر را به دوش دیگری بیندازد اما واقعیت این است در دنیای خارج هر فریم فیلم یا سریال که توان فروش داشته باشد، پخشکننده خودش را دارد.
شما نظر سرمایهگذار ایرانی را تامین میکنید. بعد از ساخت فیلم برای پخش به سرمایهگذار خارجی می دهید تا آن را پخش کند؟
نیکنژاد: بله.
پس چرا الان رایزنی میکنید؟ شما که هنوز یک فریم از فیلم را نساختید؟
نیکنژاد: دو نوع معامله با پخشکننده وجود دارد؛ یکی پیشفروش و دیگری بعد از تولید. پیشفروش زمانی است که من به عنوان تهیهکننده به سراغ پخشکننده میروم و درباره فیلم و کستینگ (انتخاب بازیگران) آن و عوامل تولید با پخش صحبت میکنم و بر اساس کست و عوامل، فیلم پیشفروش میشود. قسمت دوم این است که به ریسک خودت فیلم را میسازید، بعد میآیید در بازار و نمایش میدهید مثل 99 درصد فیلمهایی که در ایران ساخته می شود. فرق من این است که آن بازار را میشناسم.
آنجا تنها به فیلم نگاه نمیکنند، نگاه سیاسی هم وجود دارد. ما برخی از آثارمان است که بسیار فیلم خوبی است، همه به لحاظ محتوا و هم به لحاظ ساختار اما برخی از جشنوارهها حاضر نیستند در جشنواره آن را به نمایش بگذارند. برای این موضوع چه تمهیدی اندیشیدید؟
نیکنژاد: چه کسی میگوید فیلم شما خوب بوده اما پخشکننده حاضر نشده آن را پخش کند. یک مورد مثال بزنید.
«بدرود بغداد»
نیکنژاد: فیلم بسیار ضعیفی است از جهت بازار. فیلم خوبی است، میتواند برای جشنواره برود ولی نمیتواند 3000 سینما را پر کند. شما اگر فیلمت خوب باشد، ظرفیت پخش را خواهید داشت.
با فیلمی که نگاه ایرانی و جامعه ایرانی به زن را بخواهد نشان دهد، چگونه میتوانیم بازار آن را تامین کنیم؟
نیکنژاد: من میخواهم یک فیلم بسازم، این هم سوژهاش است و فکر میکنم بازار بینالمللی هم خواهد داشت.
سرمایهگذار ایرانی میگوید ما میخواهیم در مقابل هجمه غرب فیلمی بسازیم.
نیکنژاد: حتما درست میگوید.
شما فیلمنامهای را باید به کمپانیهای خارجی ارایه بدهید، در حالی که فیلمنامهای که نظر سرمایهگذار ایرانی را تامین کند، آماده نیست.
نیکنژاد: آماده است.
در مذاکرات اولیه فیلمنامه خودتان را ارایه دادید، پس نگاه سرمایهگذار ایرانی هنوز در فیلمنامهای که سرمایهگذار خارجی آن را مطالعه میکند، نیامده است.
نیکنژاد: اینگونه نیست. همه چیز بر اساس برنامه است، پیشتولید در حال انجام است و تعداد روزهای فیلمبرداری 45 روز است. هر شب که روی فیلمنامه کار شده ما مذاکره با سرمایهگذار داشتیم و اطلاعات رد و بدل شده است. صادقترین کسی که در کنار فیلمساز است، سرمایه گذار است چون پولش را به خطر میاندازد. درحالی که شما به عنوان فیلمساز در ایران با تنها کسی که صادق نیستید سرمایهگذار است که دولت است و دولت هم پولش را از ملت میگیرد. فیلمساز در این مملکت پول از دولت میگیرد اما به او صادق نیست. درحالی که در خارج از کشور پول از هر کجا تامین شود به او صادق است. این شرافت یک هنرمند است. شما پول از تلویزیون میگیرید سریال بسازید، تمام نمیکنید. کدام فیلمساز با پول شخصی خود فیلم ساخته است؟ پول گرفتید، فیلم ساختید، فیلم فروش نکرد، باز هم فیلم دوم را ساختید، باز هم فروش نکرد و باز بعدیها ساخته شد.
شما هم در همین چرخه وارد شدید. شما هم بخشی از پول فیلمتان را از ملت میگیرید؟
نیکنژاد: بله به همین دلیل سرم را بالا میگیرم. اگر فیلم من فروش نکرد و سرمایه برنگرداند، من در این مملکت هرگز فیلم نخواهم ساخت، چون شایسته نیست. فیلمساز اگر پول سرمایه را برنگرداند فیلمساز نیست.
هر نوع تغییری که در فیلمنامه صورت میگیرد، شما به سرمایهگذار خارجی اعلام میکنید؟
نیکنژاد: باید این کار را انجام بدهیم.
با این اوصاف ما سرمایهگذار خارجی داریم؟
نیکنژاد: حالا اگر تصمیماش عوض شد با سرمایهگذار دیگری وارد مذاکره میشویم. در تولید فیلم نباید دروغ گفت تا فیلمسازیتان را مردم باور کنند.
آیا شما با «لاله صدیق» گفتوگو داشتید؟ و آیا فیلمنامه براساس واقعیت زندگی ایشان شکل گرفته است یا خیر؟
نیکنژاد: داستان بر اساس واقعیت نوشته شده است و یکی از دلایلش که یک کمپانی خارجی حاضر به سرمایهگذاری روی کار بود همین واقعیت بود اما آخرش را میخواستند تغییر دهند که من اجازه ندادم.من ساعتها با صدیق گفتوگو کردم و نوارهایش را دارم. برای این که محکمکاری شود، اولین بار به ایران آمدم و همه را دوباره چک کردم و سناریو را بر اساس گفتهها نوشتم. یکی از دلایلی که من تاکید دارم داستان بر اساس داستان واقعی است، این است که تماشاگر غیر ایرانی برایش مهم است و اطمینان میکند به هرآنچه که میبیند و این کلید برنده ما است. اسم فیلم «drive» است اما اینجا اسمش را «لاله» گذاشتند.
شما این همه سال ایران نبودید. چگونه فضای ایران را در سالهایی که نبودید به تصویر میکشید؟
نیکنژاد: ایران را از شما بهتر میشناسم، چون روز به روز اخبار ایران را مرور کردم. مثلا هر روز به سایت شما میآمدم و اخبار را میخواندم. اینقدر میشناسم که وقتی رفقا این سناریو را خواندند برایشان مشکل بود که چرا هیچ ممیزی ندارد و فضای ایران درست ترسیم شده است. ممکن است جسما دور بودم اما اخبار را هر روز رصد میکردم. حتی آب و هوای ایران را چک میکردم. هر آنچه در این مملکت اتفاق افتاده است من دنبال میکردم.
اگر شما تهیهکننده کار بودید، این پروژه را به یک کارگردان زن پیشنهاد میدادید یا یک فیلمساز مرد؟
نیکنژاد: اگر تهیهکننده بودم قطعا کارگردان مرد انتخاب میکردم چون جنس فیلم نیاز به کارگردان مرد دارد. فیلم کار اجتماعی است که صحنههای اکشن دارد.