وبلاگ سه کماندو در جديدترين مطلب خود مطلبي از حسن رحيم پور ازغدي منتشر کرده است.
در اين مطلب به نقل از استاد رحيم پور آمده است:
بعد از قطعنامه، ما داشتيم بر مي گشتيم. داخل اتوبوس يکي از رزمنده ها مي گفت حزب اللهي ها 3 تيپ اند:
سرخ پوست، سفيد پوست و سياه پوست.
سياه پوست ها ماييم که هشت سال در منطقه اصلا تصور اينکه جنگ تمام ميشود و ما زنده مي مانيم، نداشتيم.سقف خانه ما تار عنکبوت مي بست. يک نفر نبود تار عنکبوت ها را پاک کند. هر بار مي رفتيم خانه دوباره بچه هايم من را نمي شناختند، خانمم از من رو مي گرفت، دوباره بايد عقد مي خوانديم. چون دور بوديم. بايد مي نشستيم مثل اول ازدواج با هم آشنا مي شديم. الان که جنگ تمام شده و داريم بر مي گرديم، نمي دانم دارم کجا مي روم و چه کار مي کنم.
دسته دوم سرخ پوست هستند. مي گفت شماها طلبه ايد، دانشجوييد، عقب جبهه زندگيتان را مي کنيد و درستان را مي خوانيد. موقع عمليات ها منطقه مي آييد. اگر شهيد شديد، برديد و اگر هم مانديد، دوباره سر کارتان بر مي گرديد.
مي گفت يک عده حزب اللهي سفيد پوست هم داريم که اينها خط مقدمشان اهواز است. اينها دعاي کميل و نماز جمعه هايشان را مرتب شرکت مي کنند. يقه شان را هم تا بالا مي بندند. سه تا انگشتر عقيق هم دارند. مستحبات را هم رعايت مي کنند ولي حاضر نيست اسلحه دستش بگيرد و برود استقبال شهادت.
گفت حالا که بايد برگرديم، بدبختي آن است که سرنوشت سياه پوست ها هم دست سفيد پوست هاست. ما بايد مراقب باشيم سرنوشت انقلاب دست سفيد پوستها نبايد بيفتد، هر چه هم آدمهاي خوبي باشند. وقتي اينجور رئيسها مي خواهند براي افکار عمومي تصميم بگيرند، مصيبت شروع ميشود. کساني که هزينه اي نپرداختند و نمي پردازند. نه اينکه قبلا نپرداخته اند و بعدا مي پردازند، بعدا هم اگر پيش بيايد، نمي پردازند. اين همان تبديل ارزش به کليشه است. نمي گويم با سفيد پوست ها بايد درگير شد ولي نبايد زمام امور را به دست شان داد.
يک عده حزب اللهي سفيد پوست داريم که اينها خط مقدمشان اهواز است. اينها دعاي کميل و نماز جمعه هايشان را مرتب شرکت مي کنند. يقه شان را هم تا بالا مي بندند...