به گزارش مشرق به نقل از خبرگزاري دانشجو ، با توجه به نزديكي انتخابات رياست جمهوري آينده، بعضاً شاهد گمانهزنيهاي گروههاي سياسي و شروع فعاليتهاي آنها در اين زمينه هستيم. در اين راستا بحث هایی در خصوص كانديداهاي
احتمالي مدنظر گروههاي سياسي انجام شده است كه در خصوص اصلاح طلبان اين
روزها نام محمدرضا عارف، معاون اول دولت اصلاحات و عضو فعلي مجمع تشخيص
مصلحت نظام به میان آمده است.
با توجه به پراكندگي آشكاري كه در جبهه اصلاحات این روزها به وضوح قابل لمس است، نبايد در پاسخ به اين پرسش و گمانهزني انتظار يك اجماع كلي را از سوي اصلاح طلبان داشت.
روح چندگانگی در کالبد اصلاحات
اين پراكندگي و عدم اجماع به نوعي
چندگانگي و حيراني سياسي را در كالبد اصلاحات به وجود آورده و دمیده است بر
همین اساس به طور قطع نميتوان محمدرضا عارف را نقطه پرگار اردوگاه اصلاح
طلبان در انتخابات آتي دانست.
محمدجواد حقشناس، عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي در خصوص كانديداتوري محمدرضا عارف به خبرنگار سياسي «خبرگزاري دانشجو»، گفته بود كه عارف براي جلب نظر اصلاحطلبان بايد سكوت هفتساله خود را بشكند و در اين صورت ميتوان وي را به عنوان كانديداي اصلاح طلبان براي انتخابات رياست جمهوري آينده دانست.
از سوي ديگر حجت الاسلام رسول منتجبنيا، عضو شوراي مركزي مجمع روحانيون مبارز نیز در گفت و گو با خبرنگار سیاسی اين خبرگزاری تصریح کرده بود که اصلاحطلبان جلسهاي در اين خصوص نداشتند كه بخواهند در مورد كانديداي احتمالي رياست جمهوري بر روي فردي خاص به اجماع برسند.
در خصوص پراكندگي اظهارات و خطوط آراي اصلاح طلبان ميتوان به اين مورد نيز اشاره كرد كه محمدرضا خباز، فعال اصلاح طلب و نماينده مجلس هشتم شوراي اسلامي چند روز قبل به فعاليتهاي اصلاح طلبان در مورد رايزني انتخاباتي با سران و چهرههاي شاخص اصلاحات اشاره داشته و حتي صحبت از انتخاب دو گزينه نيز به ميان آورده است.
عارف، گزینه اصلی انتخابات یا بازیگر سیاسی اصلاح طلبان؟
حال بايد ديد آيا معاون اول دولت اصلاحات در انتخابات رياست جمهوري به عنوان گزينه ايدهآل اصلاح طلبان حضور خواهد داشت، يا صرفاً به عنوان بازيگر سياسي و مهرهاي تاكتيكي از سوي آنها وارد ميدان شده تا گزينه اصلي اين جبهه در كمترين حاشيههاي نقلي و خبري قرار داشته باشد تا بتواند با فراغ بال به اهداف فعاليتي خود دست يابد.
آیا دوگانگی و بعضا چندگانگی های چهره
های اصلاح طلب در این روزها دستوری است از سوی مقر فرماندهی و رهبران شان
برای پیشبرد اهداف مدنظر صادر شده و یا باید این موضوع را بپذیریم که پس
از حوادث سال 88 و انشقاق فکری و نظری اصلاح طلبان، گردهمایی و تجمیع آرای
آنها برای یک خروجی مشخص و مصداقی برای انتخابات ریاست جمهوری 92 به امری
محال و دور از ذهن تبدیل کرده است؟
در عین حال باید به این نکته اذعان کرد
که مورد دوم محتملتر به نظر می آید و دلایلی که می تواند مهر تاییدی بر این
ادعا باشد را می توان در سبقه اظهارات و واکنش های یکی از سران فتنه 88 و
البته حامیان حزب منحله اعتماد ملی جستجو کرد.
اظهارات حق شناس، عضو شورای مرکزی حزب
اعتماد ملی در خصوص عدم موافقت کامل با حضور عارف، جدی ترین گزینه اصلاح
طلبان و گلایه از سکوت هفت ساله سیاسی وی به نوعی گواه بر این مدعاست.
«اصلاح طلبان بدون حامی»؛ سکته کرده های اصلاح طلبی
حصرخانگی سران فتنه و عدم حمایت رئیس
دولت اصلاحات از آنها، مسببان فتنه 88 را دچار شوک و سکته سیاسی کرد و از
آن تاریخ نق زدن های سران فتنه و مخالفت های بعضا بی دلیل شان با تصمیمات
و اظهارات اصلاح طلبان را می توان در راستای عدم حمایت خاتمی از
آنها برشمرد.
از سویی احتمال اقدامات تلافی جویانه و
البته سنگ اندازی در مسیر اصلاح طلبان معتدل تر از سوی آنها شکل گرفت و از
سوی دیگر بازی ندادن طیف اعتماد ملی از طرف اصلاح طلبان به دلیل تندروی ها و
تخریب سیاست مدنظر اصلاحات از سوی رهبرانشان برای فعالیت های سیاسی
انتخابات 92 را نیز باید مد نظر داشت.
تولد 5 طیف از مادری 15 ساله به نام اصلاحات
نکته ای که حائز اهمیت می باشد، این است
که نظریات و دیدگاههای اصلاح طلبی نیاز به یک پرداخت و باز خوانی مجدد
دارد؛ چرا که پس از وقوع فتنه 88 و گذشت سه سال از این رخداد، شاهد تولد
5 طیف از مادر15ساله ای به نام اصلاحات هستیم که البته برخی از آنها در
دامان ضد انقلاب در حال رشد و نمو هستند.
طیف رئیس دولت اصلاحات:
حامیان این طیف خاتمی را سردمدار اصلاحات
می دانند و از وي به عنوان مردی برای تمام فصول یاد می کنند، سوالی که
به اذهان ورود می کند این است که آیا خاتمی دیروز و در دوران هشت ساله
ریاست جمهوری خود به اهداف و خواست های حامیان فعلی خود جامه عمل پوشانده
که امروز مورد حمایت است و یا درس هایی که به زعم معمار اصلاحات در دوران
تکیه بر کرسی ریاست جمهوری بدست آورده، سبب امید بستن این جریان به رویکرد
سید محمد خاتمی است؟
سوالی که پاسخ آن شاید برای شخص خاتمی هم روشن نباشد.
طیف عبدالله نوری:
خود اصلاح طلبان هم بعضا در اظهار نظرهای
خود، وی را مرد تندرو اردوگاه اصلاحات معرفی می کنند؛ وزیر کشور استیضاح
شده دوران اصلاحات این روزها با ادامه سیاست انزوا گرایانه خود گوشه چشمی
نیز به فعالیت های سیاسی انتخابات 92 دارد.
نوری را مخالف سرسخت مانیفست اصلاحات می
دانند؛ مانیفستی که شالوده و طراحی آن توسط سعیدحجاریان، تئوریسین و مغز
متفکر جریان اصلاحات انجام شد و به سیدمحمد خاتمی در قالب برنامه ای مدون
تحویل داد.
این که نوری با دوری چندین ساله خود از
دایره سیاست و انزوای خودخواسته تا چه اندازه صلاحیت رهبری یک طیف را بر
عهده دارد نیز سوالی است که شاید بتوان پاسخ آن را در مضیقه بودن اصلاح
طلبان از لیدرهای کاریزماتیک جستجو کرد.
طیف مرد خاکستری اصلاحات:
برخی اصلاح طلبان او را پدر معنوی جریان خود می دانند و البته تندرو تر خاتمی.
حامیان موسوی خوئینی ها به خوبی می دانند که نقطه قرینه وي با خاتمی در عدم نزدیکیش با هاشمی رفسنجانی است.
موسوی خوئینی ها در اظهاراتی هاشمی را نه
تنها اصلاح طلب و دلسوز اصلاح طلبان ندانسته، بلکه وي را متهم به شروع
بازی جدیدی با مشارکت نظام علیه اصلاح طلبان معرفی می کند.
طیف کروبی:
پس از حصر خانگی سران فتنه و عدم واکنش و حمایت شفاف رسانه ای وی نسبت
به این موضوع، اقدامات تلافی جویانه و واکنش های انتقامی از سوی حامیان
سران فتنه را شاهد بودیم.
اصلاح طلبان به همین دلیل به این کودک
خرابکار و تندرو خود بازی نمی دهند و وي را از دور تصمیم گیری ها و طراحی
های خود خارج کرده اند، شاید بخش عمده ای از عقب رفت و درجا زدن اصلاح
طلبان را در حرکت های بعضا دور از منطق این طیف و حامیانش دانست.
از سوی دیگر برخی از چهره ای حزب
منحله اعتماد ملی دستی پیش گرفته و از عدم تمایل خود برای شرکت در بازی
اصلاح طلبان خبر می دهند و تحریم خود از سوی اصلاح طلبان را بر نمی تابند.
طیف موسوی و عناصر خارج نشین:
اين طيف روشن ترین ماهیت را در بین این طیف ها داراست. حامیان جنبش سبز هسته ی اصلی این طیف را تشکیل می دهد.
هدف گذاری و تز آنها تکرار واقعه فتنه 88
در سال 92 است؛ چرا که ادامه حیات این طیف تنها بسته به اردوکشی های
خیابانی و آتش زدن اموال عمومی است!! و دستان حامیان آنها را در دستان
عناصر ضد انقلاب خارج نشین می بینیم.
وقایع انتخابات ریاست جمهوری در سال 88
همچنان از نگاه حامیان خارج نشین این طیف از جمله شبکه سلطنتی «بی بی سی»
از موضوعات مورد علاقه برای احیای مجدد این طفل و طیف در کماست.
حمایت های مالی و رسانه ای غربی با ارائه
اسناد متعدد، کاملا عیان و روشن شده است و این در حالی است که اظهارات
برخی عناصر مطرود برای حضور مجدد در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم که در
این طیف اعلام وجود می کنند با استقبال شدید رسانه های بیگانه از جمله «بی
بی سی» روبرو شده است.
باید دید حضور این زیر مجموعه های
اصلاحات در انتخابات تا چه اندازه جدی خواهد بود و تا چه اندازه چارچوب های
قانون اساسی برای مماشات با برخی از این طیف ها انعطاف نشان خواهد داد و
آیا بلاخره کسی پیدا می شود که حرف آخر را برای اصلاح طلبان بزند یا خیر؟
البته این نکته را نباید فراموش کرد که
پرونده اصلاحات پس از 15 سال نیاز به بازخوانی اساسی دارد، آیا
رهبران اصلاحات به این نکته توجه خواهند داشت؟