به گزارش مشرق به نقل از فارس، در طول تاریخ عصر غیبت برخی از افراد با سوء استفاده از عقاید شیعیان به دروغ خود را مهدی موعود خواندند، این در حالی است که حضرت بقیةالله اعظم ارواحناه فداه در آخرین توقیع خود خطاب به «علی بن محمد سیمری» مسأله ظهور مدعیان دروغین مهدویت را گوشزد کردند و بیان داشتند: «وَسَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَالصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذَّابٌ مُفْتَرٍ»؛ «و به زودی برای شیعیانم کسانی ظاهر خواهند شد که ادعای مشاهده مرا خواهند کرد، آگاه باشید، هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی کند، مسلماً دروغگو و افترا زننده است».
یکی از کسانی که در عصر غیبت ادعای نمایندگی امام زمان(عج) کرد و بعد از مدتی فریاد «أنا المهدی» را سر داد، سید علی محمد باب، رییس فرقه بابیت بود که در نهایت فتنه او با درایت امیرکبیر صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار خاموش شد، در ادامه به برخی از فعالیتها و افکار این مدعی دروغین به طور اجمالی میپردازیم:
سید علیمحمد باب بنیانگذار فرقه بابیه، سید علیمحمد شیرازی است، از آنجا که او در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را طریق ارتباط با امام زمان (عج) میدانست، به «باب» ملقب شد و پیروانش را «بابیه» نامیدند، وی در کودکی به مکتب شیخ عابد از شاگردان شیخ احمد احسایی رفت و خواندن و نوشتن آموخت و از همان دوران با شیخیه آشنا شد.
در 19 سالگی به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی حاضر شد، در همین درس بود که با مسایل عرفانی، تفسیر و تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد، پس از درگذشت سیدکاظم رشتی، مریدان و شاگردانش به دنبال جانشینی برای او بودند که مصداق «رکن رابع» شیخیه باشد. میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و سید علیمحمد نیز در این رقابت شرکت کرد، او پا را از جانشینی سید رشتی فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شیعیان یا «ذکر» او یعنی واسطه میان امام و مردم شمرد.
علیمحمد در آغاز امر بخشهایی از قرآن را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود، تأویل و تصریح کرد که از سوی امام زمان (ع) مأمور به ارشاد مردم است. سپس مسافرتهایی به مکه و بوشهر انجام داد و دعوت خود را آشکارا تبلیغ کرد. پس از مدتی که گروههایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن گفت و خود را مهدی موعود نامید و پس از آن ادعای نبوت و رسالت خویش را مطرح کرد و مدعی شد که دین اسلام فسخ شده است و خداوند دین جدیدی همراه با کتاب آسمانی تازه به نام «بیان» بر او نازل کرده است!
علیمحمد در کتاب «بیان»، خود را برتر از همه پیامبران دانسته و خود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است، در زمانی که علیمحمد هنوز از ادعای بابیت امام زمان (ع) فراتر نرفته بود به دستور والی فارس در سال 1261 قمری دستگیر و به شیراز فرستاده شد و پس از آنکه در مناظره با علمای شیعه شکست خورد، اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند».
هنگامی که تعداد زیادی از هموطنان بیگناه توسط این فرقه به قتل رسیدند و اموالشان غارت شد، واقعه قتل و غارت روستاهای مازندران، قتل و غارت مردم زنجان و یزد از جمله وقایع دردناک تاریخ ایران بود، در این هنگام امیرکبیر درصدد بر میآید که علی محمد باب را به عنوان عامل این فتنه از میان بردارد و در ملاء عام مجازات کند و از این راه شورشهای بابیان را سرکوب کند.
به این ترتیب از سوی شاه به حاکم تبریز امر شد که باب را از زندان خارج کنند و او را محاکمه کنند و سپس به قتل برسانند. پس از این دستور ناصرالدین شاه، علی محمد باب را چند ساعت در کوچه و بازار تبریز گرداندند و نوکرهای حکومت و بعضی از مردم و طبقه روحانیون او را مورد انواع تحقیر قرار دادند و قبل از غروب آفتاب او را به محل اعدام بردند و سرانجام این مدعی دروغین مهدویت و نبوت در روز 27 شعبان سال 1266 هجری قمری در تبریز به درک واصل شد.
تاریخ، در روز 27 شعبان سال 1266 هجری قمری شهر تبریز شاهد اعدام یکی از مدعیان دروغین مهدویت بود که دستش به خون بسیاری از هموطنان کشور آلوده شد، فتنهای که با درایت امیرکبیر خاموش شد.