به گزارش مشرق به نقل از بصیرت، ولادیمیر پوتین 10 سال پس از فروپاشی کمونیسم در روسیه روی کار آمد و از همان روزهای اول، بازگشت به قدرت جهانی را در برنامه اش قرار داد. روسیه طی 10 سال دهه 90 میلادی با مشکلات فروپاشی و بلاتکلیفی در جهت گیری های سیاسی به خصوص در زمینه سیاست خارجی مواجه بود.
1- طی این مدت عمده دولتمردان روسی تمایلات غربگرایانه داشتند که این تمایلات به گونه هایی از همان اندیشه های «میخاییل گورباچف»، آخرین رهبر کمونیسم روسی برگرفته شده بود. آمریکا بیش از همه از چنین سیاستی در روسیه حمایت می کرد، به این دلیل که پس از فروپاشی شوروی سابق که غرب آن را شکست در برابر لیبرالیسم می دانست، در پی به زیر سلطه در آوردن روسیه ای بود که برای قرن ها جزء قدرت های بزرگ محسوب می شد، در حالی که در آخرین دهه قرن 20 با ضعف شدید مواجه شده بود، اما این توقعات غرب به خصوص آمریکا هیچ گاه برآورده نشد، به این دلیل که «بوریس یلتسین» غربگرا در آخرین روزهای ریاست جمهوری خود فردی را برای ادامه این کار در روسیه انتخاب کرد که در کنار بازگرداندن قدرت بین المللی به روسیه، در برابر غرب و آمریکایی کردن روسیه سدی غیرقابل بازگشت گذاشت که انتخابات روز 14 اسفند نشان داد مردم این کشور نیز کاملاً از آن حمایت می کنند. مردم روسیه در 14 اسفند با رأی 64 درصدی به پوتین، بازگشت وی به کاخ ریاست جمهوری را رقم زدند تا روسیه برای شش سال دیگر شاهد سیاست های پوتین باشد. پوتین با کسب اکثریت آرا در همان مرحله نخست پیروز انتخابات شد.
2- ولادیمیر پوتین از ابتدای هزاره سوم علاقه زیادی نشان داد تا فدراسیون روسیه را از ضعف دهه 1990 میلادی جدا کند، بنابراین از ابتدا در برابر خواسته های منطقه ای، فرامنطقه ای و بین المللی آمریکا و حتی اروپا ایستاد. این روند تا سال 2008 ادامه پیدا کرد، اما رئیس جمهور اقتدارگرای روسیه در این سال با محدودیت قانونی برای ادامه کار مواجه شد. از این رو با حمایت حزب روسیه واحد که رهبری آن در اختیار پوتین قرار دارد، دیمیتری مدودف پست ریاست جمهوری روسیه را در اختیار گرفت. از همان روزهای اولیه به قدرت رسیدن مدودف، عمده تحلیلگران شرقی و غربی بر این اعتقاد بودند که پوتین رئیس جمهور روسیه در سال 2012 خواهد بود. به این دلیل که مأموریت بازپس گیری قدرت را برای روس ها هنوز به انجام نرسانده است. همین مسئله حساسیت آمریکا و دیگر قدرت های غربی را برانگیخت، به این دلیل که آنها ترس از بازگشت پوتین به قدرت و رویارویی روسیه با غرب داشتند که می تواند چالش های بین المللی برای شان ایجاد کند. بنابراین سعی در سنگ اندازی برای بازگشت پوتین به قدرت اول روسیه داشتند، اما برای این کار با مشکلات جدی مواجه بوده اند. دلیل اول این است که بر اساس نظرسنجی های منتشر شده از سوی نهادهای غربی و روسی، مردم روسیه با توجه به اینکه دارای روحیات اقتدارگرایانه هستند از بازگشت ولادیمیر پوتین حمایت می کنند. مسئله بعدی این است که پوتین در بسیاری از نهادها، سازمان ها، احزاب و شخصیت های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و ... مورد پذیرش و نفوذ است. مسئله دیگر این است که دیگر احزاب و گرایش های سیاسی همچون لیبرال و حتی کمونیسم روسی در برابر ملی گرایی پوتین از حمایت مردمی برخوردار نیستند.
3- از زمانی که غرب به خصوص آمریکا صدای پای پوتین را در راه بازگشت به کاخ کرملین به طور جدی تری شنید، سناریوسازی را برای جلوگیری از آن آغاز کرد و به اجرا گذاشت که اوج اجرای سناریوی سدسازی در برابر بازگشت پوتین را می توان در انتخابات دومای روسیه مشاهده کرد که طی آن حزب «روسیه واحد» موفق به کسب اکثریت آرا شد. پس از این پیروزی، آمریکا به همراه دیگر کشورهای غربی کلید تقلب که عمده ترین ابزار غرب در برابر مخالفان است را زد. این مسئله با حمایت تعدادی از مخالفان پوتین در داخل و خارج از روسیه همراه شد که تظاهرات را به همراه داشت. آمریکا بسیار علاقه مند بود تا تظاهرات و مخالفت های شدید از انتخابات دوما به انتخابات ریاست جمهوری متصل شود که البته هر چه به انتخابات 14 اسفند نزدیک شد میزان و شدت آن کاهش پیدا کرد و حتی از بین رفت. با این وجود آمریکا هنوز امیدوار بود که بتواند بر پیشانی انتخابات ریاست جمهوری روسیه مهر تقلب بزند تا بتواند از آن تظاهراتی جدید بسازد. آمریکا به همین دلیل سفیر جدید خود را به روسیه فرستاد. «مایکل مک فول»، حتی زمانی که هنوز اعتبارنامه اش از سوی رئیس جمهور روسیه به امضا نرسیده بود، کار خود را آغاز کرد که عمده ترین آن، ارتباط گیری و برقراری جلسات متعدد با مخالفان پوتین و حتی دولت روسیه بود که هنوز ادامه دارد. آمریکا به خوبی می داند که تظاهرات ضددولتی باعث می شود که پوتین نتواند با اقتدار گذشته وارد بازی های بین المللی شود؛ سناریویی که البته پوتین نیز برای آن برنامه دارد. جدای از خنثی سازی طرح ترور پوتین که اخیراً آشکار شده است و طی آن قرار بود پوتین یک روز پس از انتخابات ترور شود، آمریکا طرح تجزیه و تقسیم فدراسیون روسیه را در برنامه دارد تا روسیه جدید را همچون اواخر دوره شوروی سابق ببیند، اما پوتین را مانع این کار می بیند.
4-سیاست های ضد روسی آمریکا و دخالت در امور داخلی روسیه، مسکو را در مخالفت ورزی با آمریکا و متحدانش رادیکال خواهد کرد. حضور پوتین در کاخ کرملین دقیقاً همین پیام را به غرب می دهد. پیامی که آنها پیشتر شنیده بودند و تلاش زیادی برای جلوگیری از آن انجام دادند. سیاست های ضد پوتینی آمریکا و اروپا باعث شده تا این روس اقتدارگرا، نگاه دیگری به سیاست های روسی بیندازد و آنها را در تحولات خاورمیانه، صدور گاز و انرژی به اروپا، همگامی با چین در امور منطقه ای، فرامنطقه ای و بین المللی، حضورش در آمریکای لاتین که حیاط خلوت آمریکا نامیده می شد، در منطقه شرق آسیا و تحولات مربوط به کره شمالی - کره جنوبی، ژاپن و همچنین در رقابت های آفریقا و ... به طور جدی تری دنبال کند و بیش از گذشته در برابر سیاست گسترش به شرق ناتو، استقرار سامانه دفاع موشکی در کنار مرزهای روسیه، جنگ طلبی های جدید آمریکا و ناتو به خصوص در خاورمیانه و دیگر سیاست های هجومی غرب بایستد.
1- طی این مدت عمده دولتمردان روسی تمایلات غربگرایانه داشتند که این تمایلات به گونه هایی از همان اندیشه های «میخاییل گورباچف»، آخرین رهبر کمونیسم روسی برگرفته شده بود. آمریکا بیش از همه از چنین سیاستی در روسیه حمایت می کرد، به این دلیل که پس از فروپاشی شوروی سابق که غرب آن را شکست در برابر لیبرالیسم می دانست، در پی به زیر سلطه در آوردن روسیه ای بود که برای قرن ها جزء قدرت های بزرگ محسوب می شد، در حالی که در آخرین دهه قرن 20 با ضعف شدید مواجه شده بود، اما این توقعات غرب به خصوص آمریکا هیچ گاه برآورده نشد، به این دلیل که «بوریس یلتسین» غربگرا در آخرین روزهای ریاست جمهوری خود فردی را برای ادامه این کار در روسیه انتخاب کرد که در کنار بازگرداندن قدرت بین المللی به روسیه، در برابر غرب و آمریکایی کردن روسیه سدی غیرقابل بازگشت گذاشت که انتخابات روز 14 اسفند نشان داد مردم این کشور نیز کاملاً از آن حمایت می کنند. مردم روسیه در 14 اسفند با رأی 64 درصدی به پوتین، بازگشت وی به کاخ ریاست جمهوری را رقم زدند تا روسیه برای شش سال دیگر شاهد سیاست های پوتین باشد. پوتین با کسب اکثریت آرا در همان مرحله نخست پیروز انتخابات شد.
2- ولادیمیر پوتین از ابتدای هزاره سوم علاقه زیادی نشان داد تا فدراسیون روسیه را از ضعف دهه 1990 میلادی جدا کند، بنابراین از ابتدا در برابر خواسته های منطقه ای، فرامنطقه ای و بین المللی آمریکا و حتی اروپا ایستاد. این روند تا سال 2008 ادامه پیدا کرد، اما رئیس جمهور اقتدارگرای روسیه در این سال با محدودیت قانونی برای ادامه کار مواجه شد. از این رو با حمایت حزب روسیه واحد که رهبری آن در اختیار پوتین قرار دارد، دیمیتری مدودف پست ریاست جمهوری روسیه را در اختیار گرفت. از همان روزهای اولیه به قدرت رسیدن مدودف، عمده تحلیلگران شرقی و غربی بر این اعتقاد بودند که پوتین رئیس جمهور روسیه در سال 2012 خواهد بود. به این دلیل که مأموریت بازپس گیری قدرت را برای روس ها هنوز به انجام نرسانده است. همین مسئله حساسیت آمریکا و دیگر قدرت های غربی را برانگیخت، به این دلیل که آنها ترس از بازگشت پوتین به قدرت و رویارویی روسیه با غرب داشتند که می تواند چالش های بین المللی برای شان ایجاد کند. بنابراین سعی در سنگ اندازی برای بازگشت پوتین به قدرت اول روسیه داشتند، اما برای این کار با مشکلات جدی مواجه بوده اند. دلیل اول این است که بر اساس نظرسنجی های منتشر شده از سوی نهادهای غربی و روسی، مردم روسیه با توجه به اینکه دارای روحیات اقتدارگرایانه هستند از بازگشت ولادیمیر پوتین حمایت می کنند. مسئله بعدی این است که پوتین در بسیاری از نهادها، سازمان ها، احزاب و شخصیت های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و ... مورد پذیرش و نفوذ است. مسئله دیگر این است که دیگر احزاب و گرایش های سیاسی همچون لیبرال و حتی کمونیسم روسی در برابر ملی گرایی پوتین از حمایت مردمی برخوردار نیستند.
3- از زمانی که غرب به خصوص آمریکا صدای پای پوتین را در راه بازگشت به کاخ کرملین به طور جدی تری شنید، سناریوسازی را برای جلوگیری از آن آغاز کرد و به اجرا گذاشت که اوج اجرای سناریوی سدسازی در برابر بازگشت پوتین را می توان در انتخابات دومای روسیه مشاهده کرد که طی آن حزب «روسیه واحد» موفق به کسب اکثریت آرا شد. پس از این پیروزی، آمریکا به همراه دیگر کشورهای غربی کلید تقلب که عمده ترین ابزار غرب در برابر مخالفان است را زد. این مسئله با حمایت تعدادی از مخالفان پوتین در داخل و خارج از روسیه همراه شد که تظاهرات را به همراه داشت. آمریکا بسیار علاقه مند بود تا تظاهرات و مخالفت های شدید از انتخابات دوما به انتخابات ریاست جمهوری متصل شود که البته هر چه به انتخابات 14 اسفند نزدیک شد میزان و شدت آن کاهش پیدا کرد و حتی از بین رفت. با این وجود آمریکا هنوز امیدوار بود که بتواند بر پیشانی انتخابات ریاست جمهوری روسیه مهر تقلب بزند تا بتواند از آن تظاهراتی جدید بسازد. آمریکا به همین دلیل سفیر جدید خود را به روسیه فرستاد. «مایکل مک فول»، حتی زمانی که هنوز اعتبارنامه اش از سوی رئیس جمهور روسیه به امضا نرسیده بود، کار خود را آغاز کرد که عمده ترین آن، ارتباط گیری و برقراری جلسات متعدد با مخالفان پوتین و حتی دولت روسیه بود که هنوز ادامه دارد. آمریکا به خوبی می داند که تظاهرات ضددولتی باعث می شود که پوتین نتواند با اقتدار گذشته وارد بازی های بین المللی شود؛ سناریویی که البته پوتین نیز برای آن برنامه دارد. جدای از خنثی سازی طرح ترور پوتین که اخیراً آشکار شده است و طی آن قرار بود پوتین یک روز پس از انتخابات ترور شود، آمریکا طرح تجزیه و تقسیم فدراسیون روسیه را در برنامه دارد تا روسیه جدید را همچون اواخر دوره شوروی سابق ببیند، اما پوتین را مانع این کار می بیند.
4-سیاست های ضد روسی آمریکا و دخالت در امور داخلی روسیه، مسکو را در مخالفت ورزی با آمریکا و متحدانش رادیکال خواهد کرد. حضور پوتین در کاخ کرملین دقیقاً همین پیام را به غرب می دهد. پیامی که آنها پیشتر شنیده بودند و تلاش زیادی برای جلوگیری از آن انجام دادند. سیاست های ضد پوتینی آمریکا و اروپا باعث شده تا این روس اقتدارگرا، نگاه دیگری به سیاست های روسی بیندازد و آنها را در تحولات خاورمیانه، صدور گاز و انرژی به اروپا، همگامی با چین در امور منطقه ای، فرامنطقه ای و بین المللی، حضورش در آمریکای لاتین که حیاط خلوت آمریکا نامیده می شد، در منطقه شرق آسیا و تحولات مربوط به کره شمالی - کره جنوبی، ژاپن و همچنین در رقابت های آفریقا و ... به طور جدی تری دنبال کند و بیش از گذشته در برابر سیاست گسترش به شرق ناتو، استقرار سامانه دفاع موشکی در کنار مرزهای روسیه، جنگ طلبی های جدید آمریکا و ناتو به خصوص در خاورمیانه و دیگر سیاست های هجومی غرب بایستد.