انگار توی آکواریم بود.خیلی جالب بود. چه نفسی داشت.

ی روز در کنار مزرعه ذرت داشتم واسه امتحان جغرافیا که داشتیم خودمو آماده میکردم، جلگه چیست؟ ، آبرفت چیست ؟ فرق قله و تپه دشت بیابان صحرا و ..... یهو ی صدایی از داخل مزرعه ذرت شنیدم ، کنجکاو شدم ببینم چی هست ؟ رفتم تو مزرعه بین بوته های بلند ذرت دیدم تکان ها زیاد شد و من ترسیدم زود اومدم بیرون در همین حال دو تا جگوار نر و ماده هم پریدن از تو مزرعه بیرون ،، من زود سلام دادم جگوار نر با عصبانیت گفت ببینم علی خان داشتی ما رو دید میزدی ؟ گفتم: نه فقط صدایی شنیدم کنجکاو شدم ،، جگوار نر گفت راستی تو اصلا برا چی اینجا اومدی ؟ منم گفتم برا درس خوندن، جگوار نر نیش خند زد گفت آره من هم باور کردم ، گفتم ببین این هم کتاب جغرافیام ، جگوار نر گفت علی خان ما هم داشتیم یوگا تمرین میکردیم فهمیدی !! جگوار ماده به جگوار نر گفت با ولش کن گاگول است این چیزی نمی فهمه ولش کن بریم برکه ی زیر آبی بریم ، جگوار نر چپ چپ نگاهم کرد و موقع رفتن از کنار من با دمش ی ضربه به پشتم زد گفت نبینم تعقیب مون کنی بچه خوشگل وگرنه ی لقمه میشی .

عزیزوم چه شنا گر ماهری ست مثه خودمی جگوارجونم،چه جالب نمیدونستم شنابلده!-بچه که بودم تابستان می رفتیم رودخونه بیصدا بینی ام وگوشام می گرفتم می رفتم،زیراب 5 دقیقه وشایدم هم بیش ترمی ماندم زیر اب،مادرخدابیامرزم فکر می کردند خفه شدم،فوری می آمدم بالا-ویدیوخیلی جالب بود دست شما دردنکند..

این پلنگه، جگوار مشکی هست!