همیشه شاهین کوچولو دوست داشت با پدرش رنگکاری کند غافل از این که سرنوشت شومی در کمین است.
همه لباسهایش رنگی شده و دستهایش با رنگ سفید شده بود.پدر دستهایش را در تینر شست و شاهین هم مثل پدر دستها را در سطل تینر گذاشت اما ندید که پدر پس از پاک کردن رنگ از روی دستهایش سریع به داخل حمام رفت و تینر روی دستهایش را با آب و صابون شست.
شاهین حتی رنگهای روی لباسش را با تینر پاک کرد و برای بازی به حیاط رفت.
کارتن رنگها مدتها بود که در کنار حیاط باقی مانده بود و پدر بارها به شاهین گفته بود کارتنها را آتش بزند.

شاهین به یاد خواسته پدر افتاد. سراغ کارتنها رفت و همه را در گوشهای جمع کرد و کبریت را روشن کرد. همین کافی بود که در چشم به هم زدنی شعلههای آتش به جانش بنشیند، هنوز هم اعضای خانواده و همسایهها فریادهای جانسوز این پسربچه را به خاطر دارند. هفت ماه پیش بود که این حادثه دلخراش در روستای آهی محله در محمودآباد رخ داد و شاهین با سوختگی درجه یک همه بدنش ملتهب شد.
مادر شاهین به شوک گفت: آن روز شاهین دور از چشم ما دست و لباسهایش را با تینر شست و به حیاط رفت. چند دقیقهای نگذشت که صدای فریادهایش بلند شد. سراسیمه خودمان را به حیاط رساندیم نمیتوانستم چیزی را که میبینم باور کنم.شاهین یک گلوله آتش بود.
سریع پتویی به دورش پیچیدیم و آتش را خاموش کردیم اما پسرم میسوخت. ما ساکن روستای آهیمحله در محمودآباد هستیم. وسیلهای هم نداشتیم که شاهین را به بیمارستان بفرستیم. همسایهها به دادمان رسیدند و ما را به بیمارستان منتقل کردند.
در بیمارستان دکتر به ما گفت کاری از دستش ساخته نیست و باید به ساری برویم. هزینه آمبولانس بالا بود و با یک آژانس بچهام را به بیمارستان ساری بردیم.این زن در ادامه گفت: شاهین دو شب در بیمارستان در بخش ICU بستری بود.
من کارگر هستم و در خانهها نظافت میکنم و شوهرم نیز به دلیل مشکل حاد کمرش نمیتواند زیاد کار کند و هزینهها توسط من تامين میشود.
هزینه دو شب بیمارستان را با کمک همسایهها پرداخت کردم و شاهین را به خانه آوردیم. دکتر گفت برای معاینههای بعدی باید دو هفته بعد شاهین را به بیمارستان ببریم. یک هفته بردم اما با توجه به هزینه بالای دکتر دیگر نتوانستم شاهین را به مطب پزشک ببرم.
تا این که پس از 7 ماه به دلیل شدت زخمها با شاهین به ساری رفتیم و دکتر پس از دیدن زخمها گفت نمیتواند کاری برای ما انجام دهد.
دکتر گفت درمان کامل زخمهای شاهین 30 میلیون هزینه برمیدارد و اگر هم در بیمارستان عمل شود و در نوبت بماند باید 3 میلیون بپردازیم و من هم از آنجا که هیچ پولی نداشتم از عمل کردن و جراحی شاهین سرباز زدم.
این زن زجرکشیده در ادامه گفت: بدن شاهین بشدت وی را اذیت میکند و مدام بیتابی دارد. حتی رگهای بدنش بر اثر این سوختگی خشک شده است و گاهی هنگام غذا خوردن حتی قاشق از دستش به زمین میافتد. مدام از گرم بودن بدنش شکایت میکند و چون در خانه کولر نداریم با حسینیه محل صحبت کردهام و روزها وی به حسینيه میرود و جلوی کولر مینشیند تا زخمها کمتر اذیتش کند.
زمانهایی هم که در خانه است روزی 5 بار داخل حیاط میرود و خودش را زیر آب میشويد تا کمی خنک شود.
روزها وقتی میخواهم سرکار بروم لباسش را خیس میکنم و وی را زیر پنکه دستی میخوابانم.
امسال در چند درس نتوانست نمره بیاورد و تجدید شد. پسرم به خاطر حرفهای پزشک روحیهاش را از دست داده است. این مادر در ادامه گفت: نمیدانم چه کاری باید انجام دهم.
از یک سو نمیتوانم درد کشیدنهای پسرم را ببینم و از سوی دیگر توان مالی برای عمل جراحی وی را ندارم. بیمارستان هم حاضر نیست هزینه کمتری برای عمل از ما بگیرد. نمیدانم با این شرایط آیا شاهین میتواند دوام بیاورد یا نه!