وسترن

فیلم The Harder They Fall «هرچه قوی‌تر، سخت‌تر زمین می‌خوری» با بازی ادریس آلبا، وسترنی سیاه متمایل به وسترن‌های بازنگرانه است که دنیایی متفاوت را خلق می‌کند.

به گزارش مشرق، فیلم وسترن که اولین‌بار با فیلم «سرقت بزرگ از قطار»( The Great Train Robber )  خودش را کم‌کم به‌عنوان یک ژانر جا انداخت، بین دهه‌های ۳۰ تا ۶۰ دوران طلایی خودش را گذراند. این ژانر که بی‌شک یک گونه‌ی جامع سینمایی است، با آثار فاخر خود توانست مخاطبان زیادی را به‌دنبال خودش بکشد. چراکه وسترن یک نوع از فرم هنری را در آمریکا پدید آورد. شمایلی که در دیگر هنرها نیز وجود داشت. در دوران افول وسترن یعنی تقریبا از اواخر دهه ۷۰) تا همین سال‌های اخیر، این ژانر دستخوش تغییرات فراوانی شده است و با تلفیق شدن با دیگر ژانرها و زیرژانرها، فضایی جدید را به وجود آورده است. فیلمسازان و شرکت‌ها بر این باور بودند که این نوع از سینما دیگر به اوج خودش رسیده و چیز بیشتری را برای ارائه ندارد و با تغییراتی در آن باید به‌نوعی دیگر احیا شود. ترکیب وسترن با دیگر فضاهای سینمایی آثاری را به‌وجود آورد که مخاطب هم از این سبک جامع و هنر ماندگار لذت ببرد و هم اینکه از قصه‌های امروزی جا نماند.

فیلم هرچه قوی تر ، سخت‌تر زمین می خوری نیز از این تفکرات به دور نمانده است و سعی داشته تا از وسترن‌های کلاسیک، اسپاگتی و غیره استفاده کند و خودش را در حال و هوایی بسیار جدید به نمایش درآورد که البته این تلاش در جاهایی ثمره‌بخش بوده و در جاهایی دیگر همانند یک اثر معمولی خودش را نشان داده است. The Harder They Fall فیلمی است که تفاوت‌ها و نوآوری‌هایش را باید در فرم بیرونی‌اش جست‌وجو کرد چراکه فرم درونی‌اش به جز چند مورد، تمایل زیادی به قصه‌های همیشگی وسترن‌ دهه‌های گذشته دارد. حال در ادامه‌ی نقد به بررسی این نوع از وسترن و تاثیرش در این فیلم می‌پردازیم و به این قضیه خواهیم پرداخت که چرا The Harder They Fall به مذاق خیلی‌ها خوش نیامده است.

وسترنی سیاه با ردپای تارانتینو و حضور آلبا

فیلم هرچه قوی تر ، سخت‌تر زمین می خوری ذات قصه‌اش حول‌وحوش وسترن‌های کلاسیک و قدیمی می‌گذرد. فیلم درگیری میان دو گروه از یاغی‌هایی است که همه‌ی شهر از آن‌ها می‌ترسند. نیت لاو (Jonathan Majors) که کینه‌ی شدیدی نسبت به روفوس باک (Idris Elba) دارد وقتی خبر فرارش را از زندان می‌شنود، دار و دسته‌اش را جمع می‌کند و به‌دنبال او راه می‌افتد. انتقام و درگیری این دو نفر قصه‌ی The Harder They Fall را شکل می‌دهند.

در ادامه جزییات بیشتری از داستان فیلم فاش می‌شود

فکر اولیه‌ی فیلم ایده‌ای سرراست و ساده است. همان داستان همیشگی فیلم‌های وسترن که در خاکستری از انتقام گُر می‌گیرد .طرح و قصه هم به‌همین شیوه‌ی ساده و بدون پیچشی خاص در The Harder They Fall خودش را به‌جلو می کشاند و البته با یک گره‌گشایی غافلگیرکننده قدری از خجالت مخاطبش بیرون می‌آید.

شخصیت‌های کهن‌الگویی فیلم‌های وسترن یکی از شاخصه‌های مهم این ژانر هستند. کاراکترهایی که سفری قهرمانانه را شروع می‌کنند و از خودشان رد و نشانی در ناخودآگاه‌مان دارند آدم‌هایی که بعد از پایان فیلم در ذهن همه‌ی مخاطبان باقی می‌مانند. اما در The Harder They Fall شخصیت‌ها نه به یاد ماندنی هستند و نه پا به سفرهای پرکشش کاراکترهای وسترن می‌گذارند. آن‌ها تک بُعدی پیش می‌روند و گویی شتابزده وارد قصه شده‌اند و می‌خواهند هرچه زودتر فراموش شوند.

کارکتر روفوس باک که ضدقهرمان فیلم است و در اصطلاح شخصیت سایه‌ی آثار وسترن نامیده می‌شود، بسیار دور از مخاطب‌اش حرکت می‌کند و اجازه نمی‌دهد که بیننده با او ارتباطی معنادار را برقرار کند. او که تقلیدی از شخصیت‌های فیلم یک مشت دلار بیشتر است تنها چیزی که به بیننده می‌دهد خونسردی و آرامشی است که در تضاد با جهان ‌فیلم است که متاسفانه این شخصیت‌پردازی عمیق نمی‌شود و در سطح می‌ماند.

وسترنی سیاه با ردپای تارانتینو و حضور آلبا

از طرفی دیگر نیز نت لاو قهرمان  نقد فیلم هرچه قوی‌تر، سخت‌تر زمین‌می‌خوری ( The Harder They Fall ) که برای گرفتن انتقام پدر و مادرش با باک درگیر می‌شود هم نمی‌تواند انتظارات مخاطب را برآورده سازد او هم مانند ضدقهرمان قصه چیزی از خودش برای ارائه ندارد و عشق و کینه‌ای که در وجودش نهفته شده است را نمی‌تواند به کششی جذاب و پرداختی پر مغز تبدیل کند که همین امر باعث تک بُعدی بودن این کاراکتر می‌شود و مخاطب به‌هیچ عنوان نمی‌تواند او را بعد از پایان فیلم همچنان به خاطر داشته باشد.

شخصیت نت لاو با کاراکترهای سنتی و کلاسیک وسترن تفاوت‌هایی دارد و به سمت وسترن‌های اسپاگتی می‌رود. در وسترن‌های کلاسیک قهرمان قصه معمولا تا میدانش نرسیده بود خونسرد و سر به زیر راه خودش را می‌رفت و از خود شفقت‌هایی نشان می‌داد و سعی می‌کرد خون کمتری را بریزد و در کشتن ضدقهرمان نیز مقداری تعلل می‌کرد. اما کاراکتر نت لاو در این وسترن سیاه هم ضدقهرمان را با خشونت می‌کشد و هم اینکه از اول تا آخر مشغول کشت و کشتار است و حتی برای دقایقی هم من‌باب این قضایا تفکری نمی‌کند و خودش را بسیار خاکستری نشان می‌دهد تا جائیکه سیاهی‌اش را از ضد قهرمان وام می‌گیرد.

شخصیت‌های همراه نیز از این قاعده مستثنی نشده‌اند. با اینکه دوربین همراهی‌شان می‌کند و در عمق صورت و نگاهشان محو می‌شود اما همچنان مخاطب منتظر است تا که از آن‌ها چیزهایی به درد بخور نصیب‌اش شود و بهتر درکشان کند. به‌عنوان مثال بیل، جیم، سالون و... تعریف خاصی از جهان‌بینی و زندگی‌شان ندارند و گذشته‌ای به‌درد بخور از خودشان رو نمی‌کنند و تنها برای این، در چنین وسترنی خلق شده‌اند که با نت لاو و روفوس همراه بشوند و آدم بکشند.

یکی از دلایلی که باعث شده شخصیت‌ها به این نقطه برسند توجه بیش از حد کارگردان به خشونت و اکشن است، درواقع آن‌ها به‌جای اینکه به خودشان و پیشبرد قصه کمک کنند سرگرم درگیری‌های خونین می‌شوند و از مسائل اصلی جای می‌مانند. سازندگان به‌نحوی با این تمهید می‌خواسته‌اند که تارانتینوئی رفتار کنند که متاسفانه چنین خواسته‌ای محقق نشده و تنها چیزی که باقی مانده است یک سری شخصیت درگیر خشونت بدون پرداخت و داستان است.

وسترنی سیاه با ردپای تارانتینو و حضور آلبا

 هرچه قوی‌تر، سخت‌تر زمین‌می‌خوری یک وسترن کلاسیک یا اسپاگتی کامل نیست بلکه سعی در فانتزی بودن و انتزاعی پیش رفتن دارد اما مسئله‌ای که در اینجا پاشنه‌ی راه رفتن فیلم را از منظر منطق از کار می‌اندازد& شهر سیاهپوستان است. شهری رنگارنگ با معماری چشم‌نواز و بدون گرد و خاک. اتفاقی که بدون منطق در این اثر رخ داده است. حال ما قبول می‌کنیم که فیلمساز می‌خواسته اثرش را این چنین پیش ببرد اما مخاطب دنبال دلیل خواهد گشت که این شهر از کجا آمده؟ چرا سیاهان جدای از سفیدپوستان اینگونه متمولانه زندگی می‌کنند؟ چگونه آن‌ها از این همه حقوق انسانی برخوردار هستند؟ حتی اگر فیلمساز دلایلی ضمنی هم بیاورد باز هم نمی‌تواند منطق مناسبی برای فیلمش داشته باشد.

یک اثر فانتزی نیز برای اینکه بتواند بیننده را قانع کند محتاج دلیل و منطق است چه برسد به اثری که ژانرش ریشه‌هایی قوی در ذهن مخاطب دارد. به‌همین دلیل فیلم The Harder They Fall نتوانسته ارتباط خوبی را با مخاطب وسترن برقرار کند، مخاطبی که بدون پشتوانه‌ی دراماتیکی مناسبی از او آشنایی‌زدایی شده است.

هرچه قوی‌تر، سخت‌تر زمین می‌خوری اثری است که خود را تلفیقی از آثار مختلف وسترن می‌داند. این فیلم روند روایی داستان‌، تک بُعدی بودن کاراکترها، عدم پختگی شخصیت‌ها، بعضی از قاب‌بندی‌های غیرمتعارف و غیره را از وسترن کلاسیک قرض می‌گیرد و خشونت و خون ریزی پررنگ و لعاب، شخصیت‌های خشن، پایان‌بندی، نوع لباس‌ها و... را در وسترن اسپاگتی جای می‌دهد. فیلم با استفاده از بازیگران سیاه‌پوست، نگرشی بازبینانه به وسترن داشته و قواعد آن را بر هم زده و دنیای خود را خلق کرده است.

انتقام، خشونت خانگی، حقوق بشر، شکل‌گیری جوامع، سرمایه‌داری و غیره از مضامین فیلم هستند و  هرچه قوی‌تر، سخت‌تر زمین‌می‌خوری  روی بستری از این مضامین به‌جلو حرکت می‌کند. این درونمایه‌ها تلفیقی از آثار وسترن کلاسیک، اسپاگتی و نئووسترن‌ها هستند که در اینجا کارگردان همانند فرم اثر آن‌ها را در یکدیگر تنیده است. خشونت، خشونت می‌آورد و خون، خون می‌طلبد! فکری که از همه‌ی مفاهیم فیلم بیشتر خودنمایی می‌کند و سبب می‌شود که شخصیت قهرمان نمایش از کاراکترهای سنتی وسترن فاصله بگیرد.

وسترنی سیاه با ردپای تارانتینو و حضور آلبا

از آنجایی که کارگردان در این فیلم جاه‌طلبانه دست روی فرمی که به اندازه‌ی تاریخ سینما قدمت دارد گذاشته، بیننده در جستجوی هدف کارگردان است. چرا که مخاطب نمی‌داند که ساموئل (Jeymes Samuel) به‌دنبال چه چیزی است؟ آیا می‌خواهد اسطوره‌ای خلق کند یا به‌دنبال مسائل جنسیتی و نژادی است؟ آیا او در صدد بازخوانی و بازبینی وسترن است تا بتواند برای سینما قلمرویی جدید بسازد؟ یا کلاً تنها هدفش سرگرم کردن مخاطب بوده است. اینجا است که به نظر می‌رسد فیلمساز نمی‌تواند به این سوالات پاسخ دهد.

ساموئل کارگردان فیلم یک موسیقیدان و نوازنده است به‌همین دلیل فیلم را تا لبه‌های یک نمایش موزیکال الهام گرفته از راک، هیپ‌هاپ و... می‌برد. از ابتدا تا انتهای فیلم The Harder They Fall موزیک و ترانه به کمک این وسترن می‌آید و صحنه‌های خشونت را تلطیف می‌کند و در جاهایی هم درام را به‌جلو می‌کشاند و سهمی هم از قصه‌گویی می‌برد و به بار دراماتیکی بسیاری از سکانس‌ها می‌افزاید. این تمهید یکی از اتفاق‌های خوب فیلم است که هم به محتوا کمک کرده و هم اینکه فرم را سنگین‌تر می‌کند.

این فیلم ردپای تارانتینو را در خودش دارد. موسیقی و پیش‌روی‌اش با اکشن، فریم‌های ثابت برای صحنه‌های خشن، خشونت غالب بر اثر و بازیگران متعدد، ما را یاد این فیلمساز می‌اندازد. از طرفی دیگر هم عصاره‌ی شخصیت‌های The Harder They Fall تاثیر بسیار کمرنگی از فیلم یک مشت دلار بیشتر (A Fistful of Dollars) سرجیو لئونه گرفته است. هشت نفرت‌انگیز (The Hateful Eight)، بیل را بکش (Kill Bill)، جنگوی رها شده (Django Unchained)، این گروه خشن (The Wild Bunch) و غیره نیز دیگر فیلم‌هایی هستند که این اثر از لحاظ ساختار، تدوین، فیلم‌برداری و بازیگردانی از آن‌ها تاثیراتی را گرفته است.

« هرچه قوی‌تر، سخت‌تر زمین‌می‌خوری» جز فرم و سبک حرفی دیگر برای گفتن ندارد. فیلم باتوجه‌به زمان طولانی‌اش، نمی‌تواند پرداخت درستی را به بیننده‌اش ارائه دهد. تا یک ساعت اول هم آنقدر خسته و کند حرکت می‌کند که ممکن است مخاطب بی‌حوصله، فیلم را ادامه ندهد. هرچه قوی تر ، سخت‌تر زمین می خوری در محتوایش کم می‌آورد و این زرق‌وبرقی که از ظاهر و فرم‌ پرداخت نشده‌اش آمده تماما تاثیرات نتفلیکس خواهد بود. بااین‌حال این فیلم از آنجائیکه جزو آثار بازنگرانه وسترن قرار می‌گیرد، می‌تواند تجربه‌ای متفاوت در تماشای فیلم‌های وسترن باشد. فیلمی که اگر جاه‌طلبانه وارد فرم نمی‌شد و فیلم‌نامه‌ای استخوان‌دارتر و با پرداخت بهتری ارائه می‌داد، می‌توانست اثر خوبی از آب دربیاید.

منبع: زومجی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس