کد خبر 1300351
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۴۰۰ - ۱۷:۱۴
جنگ فردا5

جنگ فردا یک فیلم تکراری آخرالزمانی است که مفهوم «رجعت» و «تسلط بر زمان و مکان» را به عنوان ویژگی‌های بازیگران آخرالزمانی آمریکایی که برگرفته از اعتقادات شیعه است، برجسته می‌کند.

به گزارش مشرق، فیلم جنگ فردا ساخته «کریس مک‌کی» فیلمی دیگر در سبک آخرالزمانی است که آن را از جهت صنعتی و تکنیکی می‌توان فیلمی جذاب و دیدنی توصیف کرد اما نسبت به فیلم‌های دیگر این سبک از نظر مضمون و موضوع تکراری است. حتی موضوع سفر به آینده آن برای مقابله با دشمنان بشریت در روزهای آینده نیز در فیلم «لبه فردا» با بازی «تام کروز» تکرار شده و تنها چیزی که بتوان آن را تا حدی مایه تفاوت و جذابیت آن دانست، موجوداتی به نام «وایت اسپایک‌»اند که از حیث طراحی نسبت به دیگر موجودات آخرالزمانی تا حدی ترسناک‌تر از دیگر موجودات آخرالزمانی ساخته و پرداخته شده‌اند.

 با سلاح علمی به جنگ فردا می‌روند
نمایی از وایت اسپایک‌ها

اما فیلم از حیث محتوایی یک آورده نسبتاً متفاوت نسبت به فیلم‌های قدیمی خود دارد و آن عبارت است از بهره‌وری علمی برای نابودی دشمنان آخرالزمان. ماجرا این است که هالیوود دیگر با دشمنان آخرالزمانی هرچند وحشتناک و پیچیده اما ساده‌ای که بتوان آنان را با راکت و مسلسل نابود کرد طرف نیست بلکه دشمنان او از پیچیدگی خاصی برخوردار هستند که نابودی آنان بسیار دشوارتر از گذشته است.

همانطور که هیولاهای «یک مکان ساکت 2» را با امواج فراصوتی می‌توان از پا درآورد، موجودات کثیر و فراوان «جنگ فردا» را نیز تنها با یک ماده ویروسی خاص می‌توان کشت. اینجا است که آزمایشگاه و تحقیقات علمی به عنوان بخش اصلی و مهم ماجرا نقش آفرین می‌شود و همه چیز بستگی به تحقیقات علمی و بیولوژیک برای نابودی هیولاهای آخرالزمانی دارد. ویروسی سبز رنگ که سربازان جبهه خوشگل‌های آمریکایی باید آن را در بدن هیولاهایی که در رحم‌های سفینه خود در زیر زمین روسیه! خوابیده‌اند فرو کنند تا بمیرند.

 با سلاح علمی به جنگ فردا می‌روند
تخم‌ها و رحم‌های بیگانگان منتظر به دنیا آمدن هستند

بن‌مایه رحم‌های جنین کثیرالنسلی که قرار است تا روزهای واپسین دنیا را نابود کنند قبلاً در فیلم‌های بیگانه که آن را باید به عنوان پیشگام سبک فیلم‌های هیولامحور و آخرالزمانی دانست، دیده شده است و تکرار آن به مثابه ابقای این تفکر است که دشمنان بشر تعداد فراوان دارند و در حال افزایش نسل برای آینده‌اند.

 با سلاح علمی به جنگ فردا می‌روند
کلونی‌های بیگانگان در فیلم بیگانه

«سلاح علمی» اما چیزی نیست که تنها در آخرالزمان رقم بخورد و مایه‌ای خیالی و رویاگونه داشته باشد،  بلکه همین امروز بیوتروریسم و جنگ ویروسی در دنیا در حال اجرا است. کرونا خود یکی از احتمالاتی است که می‌گوید عده‌ای برای نابودی دیگران از آن استفاده می‌کنند. روشی به مراتب کم هزینه‌تر که البته در کنار خود استراتژی‌های دیگری نیز دارد. استراتژی «برتری و قدرت بخشی» برای همان کشورها که خود در تولید واکسنش از باقی پیشی گرفته‌اند. سلاح علمی تنها ابزاری است که می‌تواند نسل فراوان بیگانگان را از پا درآورد و ریشه آنان را بخشکاند.

 با سلاح علمی به جنگ فردا می‌روند
لشکر قهرمانان آمریکایی برای نجات دنیا!

هالیوود نیز به عنوان دستگاه‌ رسانه‌ای و پروپاگاندای آمریکا تلاش می‌کند تا نمایه‌ای از قدرتمندی آمریکا که در مسیر فیلم‌های قبلی‌اش است را بیان کند. در کنار آن اشاره‌های همیشگی دشمن‌تراشی‌ نیز ادامه دارد. زیرپوست روسیه احتمالاً برنامه‌هایی برای نابودی نسل آینده و تسلط بر دنیا است! چیزی شبیه به هشدارهای پروپاگاندایی که درباره هیتلر در زمان جنگ جهانی گفته شده است که او در مخفیگاه‌های علمی‌اش در حال ساخت و تولید موجوداتی وحشتناک است که قرار است از آنان در جنگ‌ جهانی علیه آمریکا و متفقین استفاده کند. ایده‌ای که احتمالا علاقمندان بازی «قلعه ولفنشتاین» در ایران به یاد دارند. قلعه مخوفی که در آن دانشمندان نازیسم در حال طراحی موجوداتی برای نابودی متفقین‌اند.

حتی در این باره کتابی به نام «هیولاهای هیتلر: تاریخ ماوراءالطبیعۀ رایش سوم» نوشته شده که فرضیه توجه هیتلر را به ماور الطبیعه مورد بررسی قرار داده است.

 با سلاح علمی به جنگ فردا می‌روند
آیا هیتلر دنبال ایجاد موجودات ماورایی برای غلبه بر تاریخ و جهان بود؟

البته درباره هیتلر و این عقیده گفته‌ها و مستنداتی وجود دارد که مورد بررسی دقیق  تاریخی قرار نگرفته است اما استفاده رسانه‌ای از آن در آن زمان با امروز تفاوت مهمی دارد و آن اینکه اگر روزگاری مانند یک قرن پیش این فرضیات بیان می‌شد به علت نبود وسایل ارتباط جمعی و شفافیت حوزه رسانه و همینطور سرعت بالای انتقال اخبار، طبیعتاً امکان قبول این فرضیه خصوصاً با ایجاد وحشت و رعب وجود داشت. امروز و در اوج قدرت رسانه‌ها و درز اخبار و شفافیتی که آنها دارند، ایجاد چنین فرضیه‌هایی مانند اینکه روسیه در ایجاد زمینه‌هایی برای تولید و یا پرورش موجوداتی وحشتناک، یک شوخی بی‌مزه و موهومات ابتدای قرن بیستمی است.

اما اینکه چرا چنین فرضیه بچگانه‌ای را بار دیگر هالیوود مطرح می‌کند به این بازمی‌گردد که در یادداشت‌ها و گزارش‌های دیگر گفته شد: موجودیت هالیوود در دشمن فرضی است.

اینکه هالیوود این مضمون را تکرار می‌کند نیز روشن و منطقی است. نوجوانان به عنوان نسلی که فیلم‌های قهرمانی و خیالی را دوست دارند همواره مخاطبین اصلی فیلم‌های قهرمانی و هالیوودی‌اند. نسل به نسل باید فیلم‌هایی با این تفکر و نگاه را تماشا کند و در هر نسل نیز آنقدر این مضامین باید تکرار شود تا در ضمیر و ناخودآگاه مخاطب جوان غربی بنشیند که دشمنانی در کمین نشسته‌اند. همین رویه رسانه‌ای بود که توانست بعد از حادثه یازدهم سپتامبر رهبری افکار عمومی مردم دنیا خصوصاً غرب را با خود همراه کند که در خاورمیانه کشورهای مسلمانی مانند عراق و افغانستان در حال طراحی حملات تروریستی علیه غرب برای برهم زدن آرامش مردم است و باید برای دفع شر به آنجا حمله کرد.

 با سلاح علمی به جنگ فردا می‌روند
حمله به برج‌های دوقلوی 11 سپتامبر بهانه‌ای برای حمله به خاورمیانه

بنابراین هالیوود برای ساخت فیلمی که تا حدی متفاوت از فیلم‌های قبلی باشد به تم جدید سلاح علمی و آزمایشگاهی برای نابودی دشمنان آخرالزمانی دست می‌زند. البته این بن‌مایه نیز تا قبل از این در کمیک‌بوک‌ها و فیلم‌های قدیمی مورد استفاده قرار می‌گرفته است اما مدت زمانی بود که در فیلم‌های مطرح خود آن را مورد استفاده قرار نداده بود و حالا بار دیگر با مطرح کردن آن قصد جلوه‌گری داشته است.

اما گذشته از این دست مفاهیم تکراری و خسته‌کننده، چرا هالیوود از مفاهیمی که در فرهنگ و عقاید دینی شیعه مانند رجعت استفاده می‌کند؟ سربازان آخرالزمانی فیلم‌های «جنگ فردا» و «لبه فردا» که هردو در واقع تکمیل‌کننده یکدیگراند و حتی «جنگ فردا» ناشیانه تصویر قهرمان فیلم را مانند تام کروز طراحی کرده که بتواند به نوعی فضای فیلم لبه فردا را به مخاطب القا کند، هر دو با سفر در زمان از امروز به آینده ( بخوانید از گذشته به حال) دقیقاً مفهوم رجعت را که مختص سربازان حضرت مهدی (عج) است را نشان می‌دهد.

 با سلاح علمی به جنگ فردا می‌روند
نمایی از فیلم لبه فردا

سفر در زمان در فیلم‌های دیگری از نابودگر گرفته تا لوپر استفاده شده است. قهرمانان فیلم‌های سفر در زمان بر زمان احاطه دارند و از نقطه‌ای به نقطه دیگر در سفرند. آنان زمان را به نوعی در مشت خود دارند و می‌توانند در مدت زمان کوتاهی هم در این سوی عالم باشند و هم در آن سوی جهان. این ویژگی خاص نیز از دیگر خصوصیت‌های انسان‌های مقدس است که باز در فرهنگ دینی به آن اشاره شده‌است. منظره‌ای مانند آنچه که در فیلم‌های لبه فردا یا جنگ فردا و دیگر فیلم‌های آخرالزمانی هالیوود با تم سفر در زمان و مکان ساخته شده است. جالب است، روایات و احادیث شیعه درباره آخرالزمان در فیلم‌های هالیوودی موج می‌زند.

 با سلاح علمی به جنگ فردا می‌روند
نمایی از فیلم‌های سفر در زمان

هالیوود  از مفاهیم و تفکر شیعی برای تقویت ایدئولوژی و یا دراماتیزه کردن عقاید خود و ضربه زدن به پیکره اعتقادی رقبای ایدئولوژیکش استفاده می‌کند و دست آنان را در تولید خالی می‌کند. غرب اینگونه زیرکی خود را برای دراماتیزه کردن آخرالزمان بکار می‌گیرد و فضای پساآخرالزمانی جالب تولید می‌کند که بتواند نظر منتقدین را به خود جلب کند.

از سوی دیگر مسیحی کردن مفاهیم اسلامی و ادیان دیگر در مسیر قدرت‌بخشی به مسیحیت و تمدن غربی است. غرب با آبشخوری که از مفاهیم فرهنگ اسلام پیدا کرده است قدرت خود را به جهان به رخ می‌کشد و خود را در مقام ابرقهرمانان فوق‌العاده جهان تلقی می‌کند.

جنگ فردا یک کارکرد مهم دیگر نیز دارد. کاراکتر اصلی فیلم که دچار نوعی افسردگی و خودباختگی شده و در دنیای امروز و واقعیت ملموس در زندگی نتوانسته به آرزوی خود برسد، در خلال جریان فیلم تبدیل به قهرمان اصلی فیلم می‌شود. منطق قهرمان‌سازی فیلم‌های هالیوودی بسیار دقیق و جالب است. جای آنکه یک قهرمان از قبل آماده را از میان فرماندهان غول‌پیکر انتخاب کند، دست روی مردم عادی گذاشته و از آنان در تبدیل قهرمان استفاده می‌کند تا فرضیه قهرمان شدن را بتواند در میان مردم عادی جا بیاندازد. البته جنگ فردا تنها به همین بسنده نکرده است. قهرمان عادی او این بار یکی از سربازان قدیمی جنگ عراق است که حالا بعد از چند سال دوری از فضای نظامی در حالی که دبیر شیمی دبیرستان است و در آروزی استخدام در یک شرکت خصوصی، وارد ماجرای نجات دنیا می‌شود و بار دیگر  کارکرد نظامی او به کار می‌آید و دیده می‌شود.

 با سلاح علمی به جنگ فردا می‌روند
کریس پرت در نقش دن، سرباز آمریکایی

به نظر می‌رسد علت انتخاب این کاراکتر با این سابقه و این تغییر و تحول شخصیتی او برای کشوری مانند آمریکا که در جنگ‌آوری و اقتصاد نظامی یکی از سرآمدان دنیا است بی‌ربط نباشد. خصوصاٌ آنکه در همین روزهای اخیر خبر خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان خبرساز شد و موج‌های انتقادی صریح مبنی بر اصرار بر پایان دادن به جنگ‌آوری و کشتار در منطقه و جهان توسط رسانه‌های محلی و داخلی آمریکا به اوج رسیده است، ساخت فیلمی که جنگ‌آوران و نظامیان آمریکا را برجسته کند، روشی رسانه‌ای-سیاسی برای زنده نگه داشتن سیاست قدیمی کشور عمو سام یعنی جنگ‌افروزی و نظامی‌گری است. شاهد این مدعا فروش چندین میلیارد دلاری سلاح‌های نظامی توسط ترامپ به عربستان سعوی است که توانست در تقویت اقتصاد این کشور نقش آفرین شود.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس