کد خبر 123347
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۵۳

استاد دانشگاه بلخ و شاهنامه‌شناس افغان از رواج شاهنامه‌خوانی در میان مردم افغانستان و تمسک جستن از جنبه حماسی این اثر برای مقابله با تجاوز یاد کرد.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، شاهنامه یکی از کتاب‌های حماسی شناخته شده نزد مردم افغانستان است و فردوسی و شاهنامه جایگاه ویژه‌ای نزد مردمان این کشور دارد.

"بلخ"، "بدخشان"، "فاریاب"، "بامیان"، "تالقان"، "قندهار"، "نیمروز"، "کابل"، "بست"، "پنجشیر" و غزنی که در شاهنامه فردوسی ذکری از آنان آمده است، روزگاری جزء خراسان بزرگ و اکنون متعلق به جغرافیای افغانستان امروز است.

از آنجا که برخی از داستان‌های شاهنامه در مناطقی اتفاق افتاده که در حال حاضر به جغرافیای افغانستان امروز تعلق دارد، این اثر حماسی از گذشته‌های بسیار دور یکی از شناخته‌شده‌ترین کتاب‌ها در بین افغان‌ها بوده است.

با تجاوز انگلیس به افغانستان در 2 قرن گذشته، شاهنامه‌خوانی در این کشور رواج بیشتری پیدا کرد.

"محمد یونس طغیان ساکایی" استاد دانشگاه بلخ و شاهنامه‌شناس افغانستان که به تازگی در مورد شاهنامه کتابی با نام "پله‌های بر کاخ بلند" نوشته است، می‌گوید: یکی از شیوه‌های تحریک مردم افغانستان علیه تجاوز‌گران، جنبش جنگنامه‌سرایی و شاهنامه‌خوانی بوده است که با تجاوز انگلیس‌ها به افغانستان این سنت گسترش یافت.

شاهنامه‌خوانی در افغانستان

طغیان ساکایی با اشاره به فراگیرشدن شاهنامه‌خوانی در افغانستان می‌گوید: مجالس شاهنامه‌خوانی به طور معمول در شب‌های زمستان بر گزار می‌شود، علاقه‌مندان گرداگرد خانه نشسته و شاهنامه‌خوان‌ها در صدر مجلس جا دارند اما در برخی از مناطق، مردم نشسته و شاهنامه‌خوان‌ها در حضور آن‌ها ایستاده و شاهنامه را مانند مرثیه خوان‌ها از حفظ می‌خوانند.

در میان داستان‌های شاهنامه 2داستان در میان شاهنامه‌خوان‌های افغانستان بیشتر رواج داشته است. ساکایی که خود از نزدیک در محافل شاهنامه‌خوانی شرکت کرده است، می‌گوید: از داستان‌های شاهنامه، مردم به خواندن 2داستان "رستم و اسفندیار" و "رستم و سهراب" بیشتر علاقه دارند.

به گفته این استاد دانشگاه بلخ، هنگامی که داستان رستم و سهراب را می خواندند خیلی از آد‌م‌ها می‌گریستند.

طغیان ساکایی می‌گوید: از دیگر داستان‌های پرخواننده در وطن ماه، نخست جنگ رستم با "افراسیاب" است که رستم "رخش" خویش را بر می‌گزیند، داستان جنگ "هفت گردان"، رزم رستم با "پیلسم"، داستان "اکوان دیو"، "هفت‌خان‌"، "جنگ کوه هماون"، پیکار "یازده رخ"، داستان "گشتاسب" در روم  و در واقع همه دوره پهلوانی و همه جنگ‌هایی که رستم در آن حضور دارد مورد علاقه مردم اند.

شاهنامه‌خوانی در هرات

"محمد آصف فکرت هروی" محقق و پژوهشگر افغان مقیم کانادا، کتاب شاهنامه را از کتاب‌های مورد علاقه هراتیان می‌داند که در بسیاری از خانه‌های مردم هرات، این کتاب مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

این پژوهشگر افغان، در مورد سنت شاهنامه‌خوانی در میان مردم هرات می‌گوید: شاهنامه از کتب مورد علاقه هراتیان است که در شب‌های دراز زمستان قرائت و استماع می‌شده است.

به گفته وی، اگر چه در مورد شاهنامه‌خوانی دسته جمعی، در هرات روایات کمتری داریم، یک دلیل آن است که در بسیاری از خانه‌های هرات حداقل یک نفر کتاب‌خوان بوده است که اهل آن خانه از سواد و کتاب‌خوانی او استفاده می‌کرده‌اند.

فکرت، هرات را در میان سرزمین‌های فارسی زبان، نزدیک‌ترین مرکز بزرگ سیاست و زبان و ادب فرهنگ قدیم به "طوس" می‌داند که در نتیجه این نزدیکی زبان گفتاری مردم طوس و در نتیجه فردوسی داخل ویژگی‌های زبان گفتاری هرات شده است، چنان که این همگونی تا "نیشابور" و توابع آن پیش می‌رود.

این شاعر و مترجم افغان هراتیان را از حامیان فردوسی در مقابل دربار می‌داند و می‌گوید: از همان نخستین رخدادی که از سوی دربار سلطنتی در برابر شاهنامه و سرایندۀ آن حکیم ابوالقاسم فردوسی پیش آمد، هراتیان از فردوسی حمایت کردند و در کتاب معتبر "چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی" می‌خوانیم که چون فردوسی از بیم مأموران سلطنتی متواری شد، به هرات آمد و مدتی در خانه "اسماعیل وراق" پدر "ازرقی هروی" شاعر که شغل وراقی یعنی صحافی داشت پنهان بود.

این ادیب افغان می‌گوید: معروف‌ترین، زیباترین، گرانبهاترین و نفیس‌ترین شاهنامه‌ای که اکنون در دنیا موجود است، شاهنامه "بایسنقری" است که کار هرات است.

شاهنامه خوانی در بلخ  و مزارشریف

در شمال افغانستان بیش از دیگر مناطق افغانستان شاهنامه‌خوانی رواج  داشته است زیرا در بلخ و مزارشریف مردم، شاهنامه را در خانه‌های خود نگهداری می‌کردند و شب‌ها، در کنارهم ابیات آن را با آواز می‌خواندند.

"انصاری" یکی دیگر از استادان دانشگاه بلخ می‌گوید: در صحن حرم منصوب به حضرت علی(ع) در مزارشریف، چایخانه‌ای بوده که در شب‌های زمستان مردم پس از صرف شام از گوشه و کنار شهر در آنجا جمع می‌شدند و شاهنامه فردوسی  و "ابومسلم‌نامه" را تا نیمه‌های شب می‌شنیدند.

شاهنامه‌خوانی در تخار

تخار از مناطقی است که شاهنامه‌خوانی در آن بسیار فراگیر است و حتی در همین اواخر روستای  "تخناباد" مرکز شاهنامه‌خوانی ولایت تخار بود.

بنا به روایت طغیان ساکایی، مهمان‌خانه "وکیل محمد عالم چاه آبی" که خودش اکثر داستان‌های شاهنامه را از حفظ بود از مهم‌ترین پایگاه‌های شاهنامه‌خوانی در تخار بود و شب‌‌های زمستان بسیاری از علاقه‌مندان در مهمان‌خانه وی جمع می‌شدند و پس از ادای نماز عشاء تا اذان صبح شاهنامه می‌خواندند.

"مولوی قربان" که معلم بوده است به همراه "جمشید خان شعله" از شاهنامه‌خوان‌های معروف ولایت تخار بودند که در محافل مختلف شمال افغانستان به‌خصوص ولایت تخار، سال‌ها مردم را با داستان‌های حماسی فردوسی آشنا می‌کردند.

شاهنامه‌خوانی در بدخشان

بدخشان از دیگر مناطق شمال افغانستان است که از گذشته‌های بسیار دور شاهنامه‌خوانی در آن رواج داشته است.

"ملا اسحاق" از شاهنامه‌خوان‌های معروف این دیار بوده است و آنگونه که برخی از پژوهشگران شاهنامه‌شناس افغانستان نقل کرده‌اند، ملا اسحاق آ‌‌ن‌قدر با شاهنامه و فردوسی محشور بوده است که مردم او را فردوسی صدا می‌کردند.

شاهنامه خوان‌های شمال افغانستان

ساکایی از دره پنجشیر به عنوان معروف‌ترین منطقه شاهنامه‌خوانی منطقه‌ای یاد می‌کند که شاهنامه خوان‌های زیادی را در خود پرورش داده است.

"قباد خان" و "فقیری" از "بازارک"، "صوفی رحیم‌داد" و برادرش "کاکا مختار" از "دره کرامان"، "صوفی عبدالغیاث" از منطقه "جنگلگ"، "مظفر پنجشیری"، "فیض الله"، "محمد افضل"، "جبار خان"، "ولی خان"، "عبدالرزاق" و "میر موسی" از معروف‌ترین شاهنامه خوان‌های دره پنجشیر بودند.  

شاهنامه خوانی در مناطق مرکزی افغانستان

مناطق مرکزی افغانستان مناطق کوهستانی و برف‌گیر است و زمستان‌های طولانی دارد و حدود 6 ماه برف در سراسر این مناطق به‌خصوص جاده‌ها وجود دارد، طوری که مسیر رفت و آمد را مسدود می‌کند.

مردم این مناطق در تابستان کشاورزی و برای زمستان‌ آذوقه و دیگر مایحتاج خود را ذخیره می‌کنند.

به همین دلیل آنان به طور عمده در زمستان بیکار هستند و شب‌های بلند فصل سرما بهترین فرصت برای شاهنامه‌خوانی در این منطقه است.

روستای "بغرا" در منطقه "مالستان" غزنی از دیگر پایگاه‌های شاهنامه‌خوانی در این مناطق است که در حال حاضر نیز 2 تن از شاهنامه‌خوان‌ها به نام "حسین علی" و "عوض علی" از همین روستا که حتی سواد ندارند ولی آنگونه که طغیان ساکایی نوشته است، این دو نفر تمام شاهنامه را از حفظ هستند و اگر کسی یک مصراعی از شاهنامه را اشتباه بخواند، اصلاحش می‌کنند.

"سید ابو طالب مظفری" شاعر و پژوهشگر افغان که پدرش از شاهنامه‌خوانان مناطق مرکزی بوده و خود نیز در نوجوانی در مناطق هزاره‌جات شاهنامه‌خوانی کرده است، از خاطرات این شب ها چنین یاد می‌کند: در شب‌های زمستان مردم به طور معمول، بیکار بودند بخصوص در گذشته که هیچگونه سرگرمی نداشتند و زمستان‌های آنجا هم طولانی بود، یکی از سرگرمی مردم این بود و تا هنوز هم است که شب‌ها اهالی یک روستا دور هم جمع می‌شوند و یک سنت مهمی که دارند شاهنامه‌خوانی و حمله‌خوانی است.

مظفری در ادامه در باره نحوه شاهنامه‌خوانی در این مناطق می‌گوید: وقتی شب فرا می‌رسید مردم در خانه یکی از بزرگان قوم و یا در حسینه‌ها جمع می‌شدند و آنگاه یکی که شاهنامه‌خوانی را می‌دانست با آواز برای مردم می‌خواند و بعد، بیت بیت آن را هم معنا و تفسیر می کرد، پدر خود من از شاهنامه خوان‌های این شب‌ها بود و خود من نیز گاهی شاهنامه می‌خواندم.

وی که خود پرورش یافته همین مناطق بوده به این باور است که شاهنامه در بین مردم هزاره و مناطق هزاره‌جات از گذشته تا به حال تأثیر زنده و عینی داشته و با زندگی مردم عجین بوده و حتی گاهی برخی از شاهنامه خوان‌ها در مورد رستم اسطوره‌های از خود می‌ساختند که در شاهنامه نبود و آن‌را در مورد رستم نقل می‌کردند.

این شاعر و شاهنامه‌شناس افغان در ادامه همین موضوع افزوده است: شما اگر در مناطق مختلف افغانستان بروید جای پای شاهنامه در آن جا زیاد است.

به گفته وی، در "ناهور" غزنی جایی است با نام "میخ رخش" رستم. و یا دشت ناهور غزنی شکارگاه رستم است و جایی است که داستان رستم از همین جا شکل گرفته است، یا در "یکه ولنگ" که داستان گرفتن رخش رستم اتفاق افتاد و یا "دره آهنگران" در بامیان که می‌گویند مربوط به "کاوه آهنگر" است یا شهر "ضحاک"  که می‌گویند مربوط به ضحاک مار دوش است.

مظفری می‌گوید: این ها همه از وجود زنده و عینی شاهنامه در میان مردم آن مناطق حکایت می‌کند.

ممنوع شدن شاهنامه خوانی در افغانستان به دستور انگلیس‌ها

در اوج و گسترش شاهنامه‌خوانی در افغانستان، "امیر حبیب‌الله خان" اوایل قرن بیستم که تحت حمایت انگلیس بود، شاهنامه‌خوانی را در ملاعام در این کشور ممنوع اعلام کرد.

ساکایی شاهنامه شناس افغان، می‌گوید: چون خوانندگان دوره‌گرد، مسلح با سلاح های چون  شمشیر و نیزه و خنجر و تیر و کمان، در بازارها و کوچه‌ها، داستان‌های شاهنامه را می‌خواندند و به نوعی هم تمثیل می‌کردند و این اسباب پریشانی نماینده انگلیس را فراهم کرد و او از شاه افغانستان خواست که این سنت را ممنوع اعلام کند.

با وجود آن فردوسی و شاهنامه در حال حاضر نیز نزد افغان‌ها شناخته شده اند اما در سال‌های اخیر با گسترش ارتباطات و آمدن تلویزیون و ماهواره، شاهنامه‌خوانی به تدریج در افغانستان کمرنگ شده است و مانند گذشته، در بین مردم رونقی ندارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس