کد خبر 123169
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۷

یک فیلم زندگی‌نامه‌ای خوب باید تصویری ملموس و قابل درک از شخصیت مورد نظرش نشان دهد و در به تصویر کشیدن فراز و نشیب‌های زندگی او کوتاهی نکند. نه این‌که غافل از اهمیت درام و داستان، تنها به فکر خوش آمد عده‌ای اندک از مخاطبان فیلم باشد. در این گونه موارد نویسنده و کارگردان باید نگاهی منطقی و دقیق به زندگی سوژه مورد نظر داشته باشند و از جوگیر شدن بپرهیزند!

به گزارش مشرق به نقل از تهران امروز، به‌ تازگی اعلام شده که حسن فتحی مستندی بر اساس زندگی ورزشی اسطوره فوتبال ایران، مرحوم ناصر حجازی خواهد ساخت. در این مستند یک راوی که گفته می‌شود از بازیگران مطرح سینمای ایران است، با پیشکسوتان ورزش درباره زندگی و فعالیت‌های ورزشی مرحوم حجازی گفت‌وگو خواهد کرد. از طرفی سایت فیلم زندگی شهید چمران نیز با انتشار چند عکس و ویدئو از مراحل پیش تولید این فیلم آغاز به کار کرد. این فیلم را ابراهیم حاتمی‌کیا خواهد ساخت و هنوز مشخص نیست که در آن، چه مقطعی از زندگی شهید چمران به تصویر کشیده خواهد شد.

این فیلم زندگی‌نامه‌ای، احتمالا یکی از آثار مهم سینمای ایران در سال‌های آینده خواهد بود. به طور کلی سینمای ایران علاقه چندانی به ساخت فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای نشان نداده و فیلم‌هایی چون «جهان پهلوان تختی» (بهروز افخمی) از معدود فیلم‌های سینمای ایران بوده‌اند که زندگی فردی مشهور را محور اصلی خود قرار داده‌اند. در عوض تلويزیون تلاش بیشتری در این زمینه داشته است، به طوری که در چند سال اخیر شاهد ساخت سریال‌هایی براساس زندگی افرادی چون دکتر قریب، شهید رجایی و شهید بابایی بوده‌ایم.

فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای جایگاه خاص خود را در سینمای جهان دارند و هر سال شاهد ساخت چند فیلم مهم بر اساس زندگی افراد مختلف هستیم. سال 2011 فیلم‌هایی چون «جی.ادگار» (کلینت ایستوود) و «بانوی آهنین» (فیلیدا لیوید) را داشتیم که به زندگی جی.ادگار هوور (بنیان‌گذار اف بی آی) و مارگارت تاچر (نخست وزیر سابق انگلستان) می‌پرداختند. سال 2010 نیز دو فیلم مطرح سال که در جوایز اسکار نیز رقابت تنگاتنگی با هم داشتند آثاری زندگی‌نامه‌ای بودند؛ «شبکه اجتماعی» (دیوید فینچر) که زندگی مارک زوکربرگ (بنیان‌گذار شبکه اجتماعی فیس بوک) را به تصویر می‌کشید و «سخنرانی پادشاه» (تام هوپر) که روایتگر سال‌های پر فراز و نشیبی از زندگی جرج ششم (پادشاه انگلستان) بود.

در سال‌های گذشته نیز آثار جاودانه‌ای بر اساس زندگی افراد واقعی ساخته شده‌اند که بسیاری از آن‌ها، بعد از گذشت مدت زمانی طولانی هنوز تاثیرگذارند؛ «زنده‌باد زاپاتا» (الیا کازان)، «لورنس عربستان» (دیوید لین) و «آمادئوس» (میلوش فورمن) تنها چند نمونه از این فیلم‌ها هستند. این فیلم‌ها معمولا اقتباسی از رمان‌های زندگی‌نامه‌ای هستند و تمام یا بخشی از زندگی فرد مورد نظر را به تصویر می‌کشند.

برخی از کارگردان‌ها در این گونه فیلم‌ها زندگی یک فرد را بهانه‌ای قرار می‌دهند تا تصویری از یک دوران ارائه دهند. شاید بهترین مثال برای چنین فیلم‌هایي آثار میلوش فورمن (مثلا «ارواح گویا» یا «مردم علیه لری فلینت») باشند. برخی نیز تلاش می‌کنند با روایت گذشته نیاز‌های ایدئولوژیک زمانِ ساخته شدن‌شان را ارضا کنند و از زندگی شخصیت اصلی فیلم چیزی بیرون بکشند که معانی خاص خود را در زمان اکران فیلم داشته باشد.

مانند فیلم معروف آرتور پن، «بانی و کلاید»، که به نوعی به حدیث نفس جوانان جهان در اواخر دهه 60 تبدیل شده بود. هدف و نتیجه ساخت چنین فیلم‌هایی هر چه که باشد، موجب ثبت تصویری از زندگی فردی واقعی در تاریخ هنر می‌شود. از این رو ساخت فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای عملی حساس به شمار می‌رود، چون احتمال دارد که فیلم مورد نظر به ملاک اصلی شناخت یک فرد مشهور در بین نسل‌های مختلف تبدیل شود. حالا باید دید که سینمای ایران در تجربه‌های تازه خود مبنی بر ساختن یک فیلم زندگی‌نامه‌ای می‌تواند موفق عمل کند یا خیر. باید امیدوار بود تجربه‌هایی که در این زمینه صورت می‌گیرد از آفت‌های همیشگی‌ای که اینگونه فیلم‌ها را تهدید می‌کند دور بماند.

آفت‌هایی مانند ساختن تصویری آسمانی از یک فرد و اصرار فراوان برای الگوسازی و ساختن فیلمی عبرت آموز (مانند سریال «شوق پرواز»). یک فیلم زندگی‌نامه‌ای خوب باید تصویری ملموس و قابل درک از شخصیت مورد نظرش نشان دهد و در به تصویر کشیدن فراز و نشیب‌های زندگی او کوتاهی نکند (مانند سریال «روزگار قریب»). نه این‌که مدت زمان فیلم را مملو از ستایش‌های بی‌امان کرده و غافل از اهمیت درام و داستان، تنها به فکر خوش آمد عده‌ای اندک از مخاطبان فیلم باشد. در این گونه موارد نویسنده و کارگردان باید نگاهی منطقی و دقیق به زندگی سوژه مورد نظر داشته باشند و از جوگیر شدن بپرهیزند! از طرفی نباید از رابطه شخصیت محوری فیلم با محیط و آدم‌های اطرافش نیز غافل ماند و در ثبت نگاهی به دور از احساس از جایگاه او در دل جامعه کوشید. نکته مهم دیگر پرداختن به زوایای پنهان و کمتر گفته شده زندگی شخصیت مورد نظر است، در غیر این‌صورت گفتن دوباره آن‌چه بسیاری می‌دانند که لطفی ندارد و تنها موجب هدر رفتن انرژی، پول و زمان می‌شود. فیلم زندگی‌نامه‌ای باید بتواند تاثیری فراتر از یک مقالها یک زندگی‌نامه داشته باشد و در عین وفادار بودن به واقعیت، به جنبه دراماتیک یک اثر سینمایی نیز توجه نشان دهد.

پس امید مي‌رود که هم حسن فتحی و هم ابراهیم حاتمی‌کیا در ساخت فیلم‌های مورد نظرشان موفق عمل کنند. امیدواریم مستند ناصر حجازی تنها یک مرثیه برای عزیزی از دست رفته نباشد و به شناخت بیشتر این ورزشکار بزرگ ایرانی کمک کرده و جنبه‌های پنهانی از زندگی او را برایمان آشکار سازد. امیدواریم ابراهیم حاتمی‌کیا بیش از شعارهای همیشگی مدنظرش، به درام فیلم توجه نشان دهد و از شخصیت‌پردازی‌های نمادین و اغراق شده پرهیز کرده و فیلمی بسازد که حتی برای افرادی که از نزدیک شهید چمران را می‌شناخته‌اند نیز جذابیت داشته باشد. هر چند این بدان معنی نیست که حاتمی‌کیا از برداشت شخصی خود از زندگی و شخصیت شهید چمران چشمپوشی کند. به هر حال این فیلمی از حاتمی‌کیاست و طبعا آن‌چه قرار است به تصویر کشیده شود، روایت حاتمی‌کیا از زندگی یکی از قهرمانان جنگ ایران و عراق است.

سینمای ایران به ساخت چنین فیلم‌هایی نیاز فراوان دارد و خوشبختانه به قدر کافی نیز انسان بزرگ در این سرزمین بوده که تا مدت‌ها بتوان از تامین بودن سوژه چنین فیلم‌هایی آسوده بود. فقط کاش مدیران سینمایی بیشتر به ساخت فیلم‌های تاریخی بر اساس شخصیت‌هاي بزرگ تاریخ ایران علاقه نشان می‌دادند و در زمینه بازسازی تاریخ غرور آفرین سرزمین‌مان در سینما، تلاش بیشتری می‌کردند. فیلم‌هایی چون «کوروش کبیر» كه اين روزها فيلمنامه‌اش براي پروانه ساخت در اداره نظارت و ارزشيابي است، نباید پشت در بسته ارشاد بمانند. باید تلاش کرد که تاریخ ایران را به وسیله رسانه سینما به معرض دید جهانیان گذاشت. نه این‌که با روی خوش نشان ندادن، آثار زندگی‌نامه‌ای و تاریخی را به سوژه‌هایی خاص محدود کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس