به گزارش مشرق ، روزنامه کیهان امروز سه شنبه 19/2/91 در ستون یادداشت روز خود نوشت:
1- تلاش دست اندرکاران دو جبهه متحد و پایداری در انتخابات مجلس نهم درخور تقدیر است. مخصوصا حضرات آیات مهدوی کنی و مصباح یزدی همانگونه که سوابق درخشان آنها گواهی می دهد، با این انگیزه خدایی و انقلابی که در گزینش نامزدهای اصلح به مردم کمک کرده باشند پای در میدان نهادند و هریک با تاکید بر آموزه های اصیل اسلامی و انقلابی، فهرستی از نامزدها را که برای حضور در خانه ملت شایسته تر می دانستند به مردم معرفی کردند بی آن که نامزدهای معرفی شده در فهرست دیگر را ناشایسته و فاقد صلاحیت بدانند. آن دو بزرگوار بر این نکته نیز تاکید داشتند که دست اندرکاران هریک از دو جبهه در تبلیغات انتخاباتی تنها به معرفی نامزدهای فهرست خود بپردازند و از تخریب نامزدهای دیگر به شدت اجتناب کنند. اقدام حضرات آیات مصباح یزدی و مهدوی کنی دقیقا همان بود که از عالمان برجسته روحانی در یک نظام اسلامی انتظار می رفت. اما، متاسفانه برخی از دست اندرکاران دو جبهه یاد شده- تاکید می شود که فقط برخی از آنها- بر عهدی که با آن دو بزرگوار بسته بودند باقی نماندند و در مواردی از آن بستر تعریف شده عدول کردند و اکنون که دور دوم انتخابات پایان یافته و قرار است «رفاقت ها» جایگزین «رقابت ها» شود، باز هم نشانه ای از همان بینش و منش انحرافی دیده می شود، که خطاب به این دوستان باید یادآور شد؛
2- گزینش نامزدها از سوی مردم در هر دو دوره اول و دوم انتخابات مجلس نهم نشان داد که نگاه آنان به فهرست های انتخاباتی دو جبهه متحد و پایداری با نگاه دست اندرکاران این دو جبهه انطباق چندانی ندارد و برای هیچیک از دو جبهه یاد شده حساب ویژه ای باز نکرده اند. به بیان دیگر، چنان نیست که در همه موارد، نظر این یا آن جبهه را در معرفی نامزدها، از نگاه و نظر خود دقیق تر و منطقی تر تلقی کنند. ممکن است گفته شود که در نهایت، بیشترین نامزدهای راه یافته به مجلس نهم- به عنوان مثال در تهران- از میان دو لیست جبهه متحد و جبهه پایداری انتخاب شده اند، که در پاسخ باید گفت؛ علت آن است که هریک از دو جبهه مورد اشاره تعدادی از نامزدهای اصولگرا و مورد قبول مردم را در فهرست خود جای داده بودند، یعنی این عده را از میان کسانی انتخاب و معرفی کرده بودند که پیشاپیش و قبل از معرفی دو جبهه نیز، برای مردم شناخته شده بودند.
از این روی می توان صورت مسئله را اینگونه نیز نوشت که شناخت خود مردم بیشترین سهم را در اعتماد و اقبال آنان به نامزدهای مورد اشاره داشته است و نه، حضور نام آنها در فهرست این یا آن جبهه. اگر چنین نبود - که بود- چرا مردم به آن عده از نامزدهای هر دو لیست که نسبت به آنها شناخت چندانی نداشتند، رأی ندادند؟! مگر نام آنها نیز در لیست ها نیامده بود؟ بنابراین چنانچه اعتماد مردم به لیست ها تنها ملاک انتخاب آنها بود، بایستی به نامزدهایی که از آنان شناختی نداشتند هم فقط به این علت که از سوی جبهه متحد یا جبهه پایداری معرفی شده بودند، رأی می دادند که دیدیم ندادند.
البته، منظور آن نیست که در صلاحیت و شایستگی افراد ناشناخته کمترین تردیدی هست، بلکه برخی از آنها در مقایسه با برخی دیگر که به مجلس راه یافته اند، از صلاحیت و توانمندی به مراتب بیشتری نیز برخوردارند، اگرچه شناخته شده نیستند. سخن این نوشته در این باره است که مردم شناخت خود را بر شناخت این یا آن جبهه ترجیح می دهند و این، دقیقا پیروی از رهنمودهایی است که از امام راحل(ره) و خلف حاضر او آموخته و به کار بسته اند.
3- این روزها، برخی از دست اندرکاران و نامزدهای دو جبهه متحد و پایداری - تاکید می شود که فقط برخی- در مصاحبه ها و نشریات وابسته به خود با شمارش تعداد نمایندگان راه یافته به مجلس نهم و معرفی گرایش سیاسی آنها، اصرار دارند که رویکرد مردم به جبهه متبوع خویش را از رویکرد آنان به جبهه مقابل، بیشتر قلمداد کنند. این جبهه نامزدهای مشترک را هم به حساب جبهه خود می نویسد. آن جبهه اعتراض می کند که فلان نامزد اگر چه در دور دوم در هر دو لیست مشترک بوده است ولی در دور اول یکی از نامزدهای لیست جبهه ما بوده است! یا گرایش سیاسی فلان نامزد مشترک به این جبهه نزدیکتر است و.... الهاکم التکاثر... و خدا نکند که به «حتی زرتم المقابر» برسد!
خوشبختانه دست اندرکاران اصلی دو جبهه متحد و پایداری از عزم راسخ خود برای اتحاد و یکپارچگی در مجلس نهم خبر داده اند و به نظر می رسد پی آمد برخی از چالش های بی ثمر و فرصت سوز و آسیب های ناشی از آن را به وضوح احساس کرده اند. از این روی امید آن است این تصمیم که از آن با عنوان «عزم راسخ» یاد شده است در سطح دست اندرکاران اصلی باقی نماند.
4- روز چهارشنبه 13 اردیبهشت ماه رهبر معظم انقلاب در دیدار فرهنگیان و مسئولان آموزش و پرورش با ایشان که به مناسبت روز معلم صورت گرفته بود، ضمن تجلیل از مقام والای معلم و اختصاص بخشی از بیانات خویش به ضرورت حضور پرشور مردم در مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی، اشاره ای گذرا نیز در حد و اندازه «یک جمله» به یکی از ترفندهای اخیر آمریکا داشتند و فرمودند: «به لطف خدا، ملت ایران در صحنه حضور دارد و بصیر و موقع شناس است و دشمن خود را هم به خوبی می شناسد و فریب تظاهر ریاکارانه آمریکا به دوستی را نیز نمی خورد.»
«تظاهر ریاکارانه آمریکا به دوستی» در بیانات حضرت آقا، آن هم در اندازه «یک اشاره گذرا» چه پیامی در خود دارد؟ و چرا در گرماگرم رقابت های انتخاباتی و شور و حال روز معلم در سخنان حضرتش جای گرفته است؟
نگارنده در این باره فقط، «نظر خود» را می گوید و در کلام رهبر و مقتدای خویش که واجب الاتباع است، حکمت آن را می جوید. چرا که، آمریکا و متحدانش تاکنون در برخورد و مواجهه با ایران اسلامی فقط دشمنی کرده و کینه ورزیده اند و این کینه توزی و دشمنی را نه فقط هیچگاه پنهان نکرده اند بلکه با هزار زبان و به صراحت فریاد نیز زده اند. بنابراین چرا حضرت آقا از «فریب» آمریکا با عنوان «تظاهر ریاکارانه به دوستی»! یاد می فرمایند؟
به نظر می رسد- فقط به نظر می رسد- برخی از نشانه های به ظاهر نرمش آمریکا که مخصوصا در اجلاس اسلامبول2 بروز داشت برای دور کردن ذهن و دغدغه اصولگرایان- به مفهوم عام آن یعنی مردم ایران- از تهدیدهای خارجی بوده است. اما، چرا؟! و این نرمش به قول حضرت آقا «ریاکارانه» با چه هدفی صورت پذیرفته و آمریکا چه ترفند جدیدی در آستین فریب خود نهفته است؟! شواهد موجود حکایت از آن دارند که آمریکا با تظاهر ریاکارانه به دوستی با ایران در پی کمرنگ کردن دغدغه ها نسبت به تهدیدهای خارجی بوده است تا برخی از جریانات اصولگرا فرصت و فراغت کافی برای اختلاف با یکدیگر را داشته باشند! و اگر چنین بوده است- که می توان گفت بوده است- باید اذعان کرد که شیطان بزرگ به بخشی از هدف تعریف شده خود در پروژه یاد شده دست یافته و موفق شده است تعدادی از خودی ها را به جای پرداختن به آمریکای غیرخودی، به درگیری با خود مشغول کند و این، یعنی بازی در میدان دشمن.
در این باره گفتنی های فراوانی هست که نوشته جداگانه ای را می طلبد و انشاءالله به آن خواهیم پرداخت، اما در این وجیزه تنها به یکی از آن هزاران که این روزها به صراحت از سوی دشمنان مطرح می شود اشاره می کنیم و باقی به بعد می گذاریم؛
رابرت گیتس وزیر دفاع- جنگ- پیشین آمریکا و رئیس سابق سازمان «سیا» می گوید «تهدید پی درپی ایران تنها نتیجه ای که در پی دارد، متحد شدن هرچه بیشتر مردم و مسئولان ایران و افزایش نفرت آنان از آمریکاست» و توصیه می کند؛ «اگر خواهان پیدایش و دوام اختلاف در میان جریانات سیاسی و مسئولان ایران هستیم باید تهدیدها را فراموش کنیم تا اختلافات در ایران فراموش نشود»! در پی این اظهارنظر است که نتانیاهو اعضای کابینه خود را فرا می خواند و به گزارش بی بی سی، از آنها می خواهد «حساسیت شرایط را در نظر داشته باشند و بیش از این علیه ایران وراجی نکنند» و... آمریکا در اجلاس اسلامبول2 با چهره ای متفاوت ظاهر می شود. همان چهره که حضرت آقا نسبت به آن هشدار داده و می فرمایند «مردم فریب تظاهر ریاکارانه آمریکا به دوستی» را نمی خورند... به بیان دیگر، آمریکا به ظاهر عقب می نشیند تا میدان را برای درگیری خودی ها تنگ نکرده باشد!
1- تلاش دست اندرکاران دو جبهه متحد و پایداری در انتخابات مجلس نهم درخور تقدیر است. مخصوصا حضرات آیات مهدوی کنی و مصباح یزدی همانگونه که سوابق درخشان آنها گواهی می دهد، با این انگیزه خدایی و انقلابی که در گزینش نامزدهای اصلح به مردم کمک کرده باشند پای در میدان نهادند و هریک با تاکید بر آموزه های اصیل اسلامی و انقلابی، فهرستی از نامزدها را که برای حضور در خانه ملت شایسته تر می دانستند به مردم معرفی کردند بی آن که نامزدهای معرفی شده در فهرست دیگر را ناشایسته و فاقد صلاحیت بدانند. آن دو بزرگوار بر این نکته نیز تاکید داشتند که دست اندرکاران هریک از دو جبهه در تبلیغات انتخاباتی تنها به معرفی نامزدهای فهرست خود بپردازند و از تخریب نامزدهای دیگر به شدت اجتناب کنند. اقدام حضرات آیات مصباح یزدی و مهدوی کنی دقیقا همان بود که از عالمان برجسته روحانی در یک نظام اسلامی انتظار می رفت. اما، متاسفانه برخی از دست اندرکاران دو جبهه یاد شده- تاکید می شود که فقط برخی از آنها- بر عهدی که با آن دو بزرگوار بسته بودند باقی نماندند و در مواردی از آن بستر تعریف شده عدول کردند و اکنون که دور دوم انتخابات پایان یافته و قرار است «رفاقت ها» جایگزین «رقابت ها» شود، باز هم نشانه ای از همان بینش و منش انحرافی دیده می شود، که خطاب به این دوستان باید یادآور شد؛
2- گزینش نامزدها از سوی مردم در هر دو دوره اول و دوم انتخابات مجلس نهم نشان داد که نگاه آنان به فهرست های انتخاباتی دو جبهه متحد و پایداری با نگاه دست اندرکاران این دو جبهه انطباق چندانی ندارد و برای هیچیک از دو جبهه یاد شده حساب ویژه ای باز نکرده اند. به بیان دیگر، چنان نیست که در همه موارد، نظر این یا آن جبهه را در معرفی نامزدها، از نگاه و نظر خود دقیق تر و منطقی تر تلقی کنند. ممکن است گفته شود که در نهایت، بیشترین نامزدهای راه یافته به مجلس نهم- به عنوان مثال در تهران- از میان دو لیست جبهه متحد و جبهه پایداری انتخاب شده اند، که در پاسخ باید گفت؛ علت آن است که هریک از دو جبهه مورد اشاره تعدادی از نامزدهای اصولگرا و مورد قبول مردم را در فهرست خود جای داده بودند، یعنی این عده را از میان کسانی انتخاب و معرفی کرده بودند که پیشاپیش و قبل از معرفی دو جبهه نیز، برای مردم شناخته شده بودند.
از این روی می توان صورت مسئله را اینگونه نیز نوشت که شناخت خود مردم بیشترین سهم را در اعتماد و اقبال آنان به نامزدهای مورد اشاره داشته است و نه، حضور نام آنها در فهرست این یا آن جبهه. اگر چنین نبود - که بود- چرا مردم به آن عده از نامزدهای هر دو لیست که نسبت به آنها شناخت چندانی نداشتند، رأی ندادند؟! مگر نام آنها نیز در لیست ها نیامده بود؟ بنابراین چنانچه اعتماد مردم به لیست ها تنها ملاک انتخاب آنها بود، بایستی به نامزدهایی که از آنان شناختی نداشتند هم فقط به این علت که از سوی جبهه متحد یا جبهه پایداری معرفی شده بودند، رأی می دادند که دیدیم ندادند.
البته، منظور آن نیست که در صلاحیت و شایستگی افراد ناشناخته کمترین تردیدی هست، بلکه برخی از آنها در مقایسه با برخی دیگر که به مجلس راه یافته اند، از صلاحیت و توانمندی به مراتب بیشتری نیز برخوردارند، اگرچه شناخته شده نیستند. سخن این نوشته در این باره است که مردم شناخت خود را بر شناخت این یا آن جبهه ترجیح می دهند و این، دقیقا پیروی از رهنمودهایی است که از امام راحل(ره) و خلف حاضر او آموخته و به کار بسته اند.
3- این روزها، برخی از دست اندرکاران و نامزدهای دو جبهه متحد و پایداری - تاکید می شود که فقط برخی- در مصاحبه ها و نشریات وابسته به خود با شمارش تعداد نمایندگان راه یافته به مجلس نهم و معرفی گرایش سیاسی آنها، اصرار دارند که رویکرد مردم به جبهه متبوع خویش را از رویکرد آنان به جبهه مقابل، بیشتر قلمداد کنند. این جبهه نامزدهای مشترک را هم به حساب جبهه خود می نویسد. آن جبهه اعتراض می کند که فلان نامزد اگر چه در دور دوم در هر دو لیست مشترک بوده است ولی در دور اول یکی از نامزدهای لیست جبهه ما بوده است! یا گرایش سیاسی فلان نامزد مشترک به این جبهه نزدیکتر است و.... الهاکم التکاثر... و خدا نکند که به «حتی زرتم المقابر» برسد!
خوشبختانه دست اندرکاران اصلی دو جبهه متحد و پایداری از عزم راسخ خود برای اتحاد و یکپارچگی در مجلس نهم خبر داده اند و به نظر می رسد پی آمد برخی از چالش های بی ثمر و فرصت سوز و آسیب های ناشی از آن را به وضوح احساس کرده اند. از این روی امید آن است این تصمیم که از آن با عنوان «عزم راسخ» یاد شده است در سطح دست اندرکاران اصلی باقی نماند.
4- روز چهارشنبه 13 اردیبهشت ماه رهبر معظم انقلاب در دیدار فرهنگیان و مسئولان آموزش و پرورش با ایشان که به مناسبت روز معلم صورت گرفته بود، ضمن تجلیل از مقام والای معلم و اختصاص بخشی از بیانات خویش به ضرورت حضور پرشور مردم در مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی، اشاره ای گذرا نیز در حد و اندازه «یک جمله» به یکی از ترفندهای اخیر آمریکا داشتند و فرمودند: «به لطف خدا، ملت ایران در صحنه حضور دارد و بصیر و موقع شناس است و دشمن خود را هم به خوبی می شناسد و فریب تظاهر ریاکارانه آمریکا به دوستی را نیز نمی خورد.»
«تظاهر ریاکارانه آمریکا به دوستی» در بیانات حضرت آقا، آن هم در اندازه «یک اشاره گذرا» چه پیامی در خود دارد؟ و چرا در گرماگرم رقابت های انتخاباتی و شور و حال روز معلم در سخنان حضرتش جای گرفته است؟
نگارنده در این باره فقط، «نظر خود» را می گوید و در کلام رهبر و مقتدای خویش که واجب الاتباع است، حکمت آن را می جوید. چرا که، آمریکا و متحدانش تاکنون در برخورد و مواجهه با ایران اسلامی فقط دشمنی کرده و کینه ورزیده اند و این کینه توزی و دشمنی را نه فقط هیچگاه پنهان نکرده اند بلکه با هزار زبان و به صراحت فریاد نیز زده اند. بنابراین چرا حضرت آقا از «فریب» آمریکا با عنوان «تظاهر ریاکارانه به دوستی»! یاد می فرمایند؟
به نظر می رسد- فقط به نظر می رسد- برخی از نشانه های به ظاهر نرمش آمریکا که مخصوصا در اجلاس اسلامبول2 بروز داشت برای دور کردن ذهن و دغدغه اصولگرایان- به مفهوم عام آن یعنی مردم ایران- از تهدیدهای خارجی بوده است. اما، چرا؟! و این نرمش به قول حضرت آقا «ریاکارانه» با چه هدفی صورت پذیرفته و آمریکا چه ترفند جدیدی در آستین فریب خود نهفته است؟! شواهد موجود حکایت از آن دارند که آمریکا با تظاهر ریاکارانه به دوستی با ایران در پی کمرنگ کردن دغدغه ها نسبت به تهدیدهای خارجی بوده است تا برخی از جریانات اصولگرا فرصت و فراغت کافی برای اختلاف با یکدیگر را داشته باشند! و اگر چنین بوده است- که می توان گفت بوده است- باید اذعان کرد که شیطان بزرگ به بخشی از هدف تعریف شده خود در پروژه یاد شده دست یافته و موفق شده است تعدادی از خودی ها را به جای پرداختن به آمریکای غیرخودی، به درگیری با خود مشغول کند و این، یعنی بازی در میدان دشمن.
در این باره گفتنی های فراوانی هست که نوشته جداگانه ای را می طلبد و انشاءالله به آن خواهیم پرداخت، اما در این وجیزه تنها به یکی از آن هزاران که این روزها به صراحت از سوی دشمنان مطرح می شود اشاره می کنیم و باقی به بعد می گذاریم؛
رابرت گیتس وزیر دفاع- جنگ- پیشین آمریکا و رئیس سابق سازمان «سیا» می گوید «تهدید پی درپی ایران تنها نتیجه ای که در پی دارد، متحد شدن هرچه بیشتر مردم و مسئولان ایران و افزایش نفرت آنان از آمریکاست» و توصیه می کند؛ «اگر خواهان پیدایش و دوام اختلاف در میان جریانات سیاسی و مسئولان ایران هستیم باید تهدیدها را فراموش کنیم تا اختلافات در ایران فراموش نشود»! در پی این اظهارنظر است که نتانیاهو اعضای کابینه خود را فرا می خواند و به گزارش بی بی سی، از آنها می خواهد «حساسیت شرایط را در نظر داشته باشند و بیش از این علیه ایران وراجی نکنند» و... آمریکا در اجلاس اسلامبول2 با چهره ای متفاوت ظاهر می شود. همان چهره که حضرت آقا نسبت به آن هشدار داده و می فرمایند «مردم فریب تظاهر ریاکارانه آمریکا به دوستی» را نمی خورند... به بیان دیگر، آمریکا به ظاهر عقب می نشیند تا میدان را برای درگیری خودی ها تنگ نکرده باشد!