فرقه‌ها فعالند ولي ما مديريت نداريم/اگر وزارت ارشاد و برخي دستگاه‌ها در حوزه دين دخالت نکنند و تعطيل شوند ضررش کمتر است/نفوذ فرقه‌گراها در سازمان صداوسيما و برخي نشريات/وجوه مشترک تمام فرقه‌ها/ماجراي واکو/و...

گروه فرهنگي مشرق - با توجه به فرمايشات رهبر معظم انقلاب در شهر قم درباره لزوم توجه محتوايي به عملکرد فرقه‌ها و شبه‌عرفانهاي نوظهور و همين طور اشاره و تاکيد مکرر ايشان در مدت اخير رئيس موسسه فرق و اديان قم در گفتگوي اختصاصي با مشرق به تشريح برخي ابعاد اين ماجرا پرداخته است.
حجت‌الاسلام والمسلمين جواد محرابي با توجه به کليدواژه‌هاي سخنان رهبر معظم انقلاب در قم و در تشريح برخي حقايق در مورد جريان‌هاي موجود به نقش فرقه‌ها در مسائل فرهنگي و رسانه‌اي اشاره داشته است.

اشاره
دو ثمره مهمي که انقلاب اسلامي در دنيا داشت يکي ترويج «روحيه انقلابي‌گري» بود؛ چنانکه نه‌تنها مسلمانان، بلکه غيرمسلمانان را براي مبارزه با استکبار علم کرد و موجي در دنيا به راه انداخت و جنبش انقلابي‌گري را در بين مسلمين و غير مسلمانان زنده کرد.
مسأله دومي که انقلاب توانست در دنيا جا بيندازد و کم‌کم ملت‌ها به دنبال آن رفتند، مسأله «معنويت‌خواهي» بود. انقلاب اسلامي ايران خلأ معنوي بسياري از جريان‌ها را پر کرد و کم‌کم غرب و شرق دچار مشکلي با عنوان «پديده رشد اسلام ناب» شدند. اين باعث شد که يک مبارزه جدي عليه انقلاب اسلامي در دنيا شروع شود. جنس‌ مبارزه هم متنوع بود. يک بار جنگ سخت بود که جنگ تحميلي از اين دست بود و امروز «جنگ نرم».
دشمن پس از شکست در جنگ تحميلي جنگ جديدي را شروع کرد و اصطلاحاً وارد فاز جنگ نرم شد. مهمترين هدف دشمن نيز در اين جنگ «تغيير هويت» است. يکي از راهکارهاي تغيير هويت، تغيير مذهب است؛ چون يکي از عوامل همگرايي و هويت، مذهب است. اين انقلاب يک حرکت شيعي با رويکرد انقلابي است. اساسا مهمترين ويژگي تشيع روحيه‌ي عاشورايي و ظلم ستيزي آن است. براي مبارزه با اين روحيه راهکارهاي متفاوتي ارائه شد. يک بخشي از اين تهاجم، تهاجم اعتقادي بود که به آن توجه جدي نشد. ما روي تهاجم اخلاقي خيلي مانور مي‌دهيم. الآن شما با يک مسئول صحبت کنيد و بگوييد تهاجم فرهنگي اولين چيزي که از تهاجم فرهنگي به ذهنشان مي‌رسد فيلم مبتذل، CD مبتذل، سايت‌هاي مستهجن در اينترنت، شبکه‌هاي ماهواره‌اي و نهايتاً فارسي1 است. اينها را به عنوان تهاجم فرهنگي مي‌بينند. ولي اگر کسي دقيق نگاه کند مي‌بيند در زير پوست جمهوري اسلامي يک تهاجم اعتقادي راه افتاده است. يعني تهاجمي براي تغيير اعتقاد شکل گرفت.

مراحل تهاجم
اين تهاجم دو مرحله دارد. اول مرحله آشکار و مستقيم يعني تلاش براي تغيير مذهب؛ يعني مسيحي‌سازي، بهايي‌سازي، وهابي‌سازي و صوفي‌سازي. اما در فاز دوم که تقريباً از سال 76 – 75 خيلي علني‌تر شد و شدت بيشتري گرفت و فاز خيلي مهمي بود که من از آن به عنوان بزرگترين خطر در حوزه جريان‌هاي فرقه اي و فرهنگي ياد مي‌کنم، جرياني به عنوان معنويت‌گرايي بود؛ البته نه آن معنويت که انقلاب اسلامي ترويج مي‌کرد، بلکه يک جرياني از معنويت‌هاي «پوچ»، معنويت‌هاي «سکولار»، معنويت‌هاي «بي‌شريعت».

هدف تهاجم
يک هدف کلان مبارزه با انقلاب اسلامي بود. اما هدف مشخصي که در داخل کشور آن را دنبال مي‌کرد، جايگزيني اسلام «شبه‌عرفاني» با اسلام «شريعت‌محور» و «فقيه محور» بود؛ که نهايتا منجر به تضعيف روحيه انقلابي(عاشورايي و مهدوي) مي‌شد.
اين جريانات که امروزه در غرب به آنها جريانات نوپديد ديني(new religious movement) گفته مي‌شود در ايران با نام‌هاي مختلف و فرقه‌هاي گوناگون تکثير شد و توسعه يافت.

چه شد که اين جريان در غرب به وجود آمد و چه شد به کشور ما وارد شد؟
بعد از جنگ جهاني دوم يک اتفاقي در غرب افتاد و آن هم خلأ جدي معنويت بود. مي‌دانيد که در جنگ‌ها مردم درگير هستند و در درگيري‌ها احساس کمبود نمي‌کنند. يعني جنگ انسان‌ها را متحد مي‌کند. اما بعد از جنگ خلأهاي اعتقادي، سياسي و فرهنگي به وجود مي‌آيد. غرب هم که بنيان و اساسش بر مبارزه با دين شکل گرفته است. يعني دنياي «ليبرال» امروز، با دين مبارزه کرد تا خودش را شکل دهد. خب اين دنياي ليبرال خودش دين را تضعيف کرده بود، بعد مردم تشنه معنويت شدند. وقتي تشنه معنويت شدند، گرايش‌هايي در غرب شروع شد. يک سري از جريانات عرفاني و فرقه‌هاي کوچک عرفاني بومي شروع کردند به تبليغات گسترده در غرب. هرچقدر هم رسانه‌ها گسترش پيدا کردند اينها هم گسترش پيدا کردند. کم کم سرو کله فرقه‌هاي شرقي هم پيدا شد.

حرکت ابتدائي فرقه‌ها از شرق آسيا به غرب
اين گروه با گسترش فرهنگ شرق يعني فرهنگ هند و اقتصاد و حتي سينماي باليوود رشد کردند و تاثيرات خود را بر غرب گذاشتند. يا پس از گسترش اقتصاد کشور چين فرقه‌هاي چيني نظير «ذن»، «فالون دافا» و ... نيز در غرب رشد پيدا کردند و منطقه به منطقه مردم را تحت تاثير قرار دادند.
کليسا و مسيحيت هم که تضعيف شده بود و توان مقابله با اين جريانات را نداشتند؛ البته خيلي از حکومت‌ها هم از اين‌ها حمايت کردند. شما ببينيد مثلاً جريان «شيطان‌پرستي» در غرب، جرياني است که وقتي سر منشا آن را نگاه مي‌کنيد که چه کساني اين جريان را به راه انداختند، (حداقل جريان شيطان پرستي جديد که از دهه 60 فعال شده) مي‌بينيد «آنتوان لاوي» پشت سر آن است.

سرکرده شيطان‌پرستي يک نيروي امنيتي است
آنتوان لاوي رهبر فرقه شيطان‌پرستي کيست؟ عکاس FBI و عامل سازمان CIA است. اين فرد آمده جريان شيطان‌پرستي که ظاهراً يک جريان «ضدمسيح» است را راه‌اندازي کرده و کم‌کم اين جريان تبديل به يک جريان شبه عرفاني شده است؛ يعني از راه‌اندازي کليساي شيطان‌پرستي تا گروه‌هاي موسيقي و فيلم‌هاي هاليوودي، ادبيات، ارتباط با جن و...

احساس خطر غرب از فرقه‌ها
بخشي از اين جريانات ناخودآگاه نشات گرفته از سرخوردگي مردم از زندگي صنعتي، جنگ و دين ستيزي غرب بوده و بخشي را هم کشورهاي غربي براي حفظ مردم خودشان و سرگرم کردن مردم خودشان فعال کردند. چون يکي از اتفاقاتي که بعد از جنگ جهاني دوم در غرب افتاد اين بود که برخي جنبش‌ها پديد آمدند و اين جنبش‌ها کم‌کم داشتند صبغه سياسي پيدا مي‌کردند و اين براي غرب خطرناک بود. مثلاً «رپ» براي مبارزه با تبعيض نژادي به وجود آمد. اين رپ وقتي به وجود مي‌آيد براي رفع تبعيض نژادي بايد با اولين نماد تبعيض نژادي که خود آمريکاست مقابله کند. براي همين آنها سريع ورود کرده و هزينه مي‌کنند تا هدف آنها را تغيير بدهند؛ لذا آمدند مثلاً «پانکيسم»، «هيپيزم» و «رپيسم» را تغيير هويت داده و آنها را مديريت کرده و با هدف‌گذاري مشخص به خارج از مرزهاي خودشان صادر کردند. فرقه‌هاي نوپديد هم همين است.
 
فرقه‌ها؛ جايگزين اسلام در غرب
برخي از فرقه‌هاي نوپديد، آمريکايي، آفريقايي، هندي و... هستند که خود غربي‌ها آنها را وارد کشورشان کرده و تکثير کردند تا بتواند جايگزين تنها انتخاب مردم يعني اسلام شود. اسلامي که کم‌کم رشد آن براي غرب نگران‌کننده شده بود.
 
دردسر فرقه‌ها براي غرب
البته اين فرقه‌ها براي خود غرب هم درد سر ساز شد و آنها شروع به مبارزه با آنها کردند. مثلا در فرانسه به خاطر خطر فرقه‌ها، قانوني در مجلس تصويب شد و الآن فرانسه براي مبارزه با فرقه‌ها، قانون مشخص و حتي وزير مشاور در امور ضدفرقه دارد. هر فرقه‌اي در فرانسه آزاد نيست و فرانسه‌اي که مدعي است که مهد دموکراسي و آزادي است، تمام فرقه‌ها را کنترل مي‌کند.
در آمريکا در سال 1979 يک گروهي به نام A people temp (معبد مردم) يک سري از مردم آمريکا و ساير نقاط جهان را جمع کرده و به کشور گويان برد. رهبر اين فرقه در يک روز دست به خودکشي زد و دستور خودکشي عمومي داد. پس از اين دستور 913 نفر در يک روز خودکشي کردند. کم‌کم خود غربي‌ها به اين نتيجه رسيدند که اين‌ها برايشان خطرناک شده‌اند.

vaco.jpg

vaco2.jpg


تشکيل گروه براي مبارزه با فرقه‌ها در غرب
 يک دفعه مي‌بينيد بنيادهايي در آمريکا شکل گرفت و خود آمريکايي‌ها گروه‌هايي راه انداختند که وظيفه آنها مبارزه با فرقه‌گرايي بود. وقتي خطرات اين جريان را احساس کردند و ديدند که اين جريان خطرناک است و براي حکومت‌هاي آنها خطرآفرين خواهد شد، آنها را محدود کردند و قانوني در مجلسشان به تصويب رساندند و به ساماندهي فرقه‌ها همت گماردند.

چرا غرب با فرقه‌ها مبارزه مي‌کند؟
چون فرقه‌ها اصولا «شکاف‌زا» و «شکاف‌زيست» هستند؛ پس وحدت ملي هر کشوري را دچار خدشه خواهند کرد. اگر چه در کشورهاي غربي با دين مبارزه شد ولي به هر حال مردم بسياري از اين کشورها خود را مسيحي مي‌دانند و همين عامل اتحاد است. ولي وقتي در کوچه به کوچه آمريکا فرقه‌هاي مختلف راه بيفتد و اصلاً هويت امريکايي فراموش شود، اين موضوع يک خطر براي امنيت ملي محسوب خواهد شد. براي همين آمريکا آنها را ساماندهي و برخي را محدود کرد؛ با برخي مبارزه و بعضي‌ها را به کل جمع کرد.

فرقه «ديويديان» و «ماجراي واکو»
شما ببينيد وقتي «ديويد کورش» فرقه «ديويديان» را راه مي‌اندازد، به محض اينکه اين گروه صبغه سياسي پيدا کرد و تلاش براي تشکيل حکومت را از اهداف خود بيان نمود؛ آمريکا به آن رحم نکرد و در ماجرايي تحت عنوان «ماجراي واکو» نزديک به 100 نفر از آنها را سوزاند؛ به اين بهانه که آنها دست به اسلحه بردند. بر فرض که اينگونه باشد، مگر در ايران فرقه‌ها دست به اسلحه نبردند که شما از آنها حمايت مي‌کنيد؟

پتانسيل فرقه‌گرايي عليه انقلاب اسلامي
 خود آمريکايي‌ها احساس کردند که فرقه‌ها مي‌توانند عامل مهمي براي مبارزه با وحدت و امنيت ملي و ديني باشند. به همين دليل وقتي شروع به مبارزه با انقلاب اسلامي کردند يکي از راهکارهايشان استفاده از پتانسيل فرقه‌گرايي بود. بايد وحدت ملي ما را در قالب رشد فرقه‌گرايي مي‌شکستند. با همين هدف فرقه‌ها را در ايران ترويج دادند.

«عرفان‌هاي پوچ» در ايران اسلامي
جريانات نوپديد ديني در ايران اسم‌هاي متفاوتي پيدا کرده است. در ايران به آنها «جنبش‌هاي نوظهور معنوي»، «نومعنويت‌گراها»، «عرفان‌هاي وارداتي»، «عرفان‌هاي پوچ»، «عرفان‌هاي نوپديد» و... مي‌گويند و همه اين اسامي يک چيز را به ما مي‌رساند و آن اينکه فرقه‌ها خاستگاه ايراني و اسلامي ندارند. از آنجا که خواستگاه بومي ندارد اسم‌هاي متفاوتي پيدا کرده و با توجه به کارکردش هر نهاد و مؤسسه‌اي يک اسم خاص را براي آنها تعريف کرده است. ما اسم آن را مي‌گذاريم «عرفان‌هاي پوچ». چون مقام معظم رهبري در يکي از فرمايشاتشان از اين واژه استفاده کردند و بحق هم همين است.

ضديت عرفان‌هاي نهيليستي با تمام اديان الهي
عرفان‌هاي نهيليستي عرفان‌هايي هستند که با هيچ کدام از اديان الهي و حتي همين اديان تحريف شده هم سنخيت ندارد. اين‌ها به هر حال توسط غرب در جامعه ما تزريق و شروع به تبليغ شد و تلاش شد بستر فرهنگي جامعه ما را يک بستر کاملاً عرفاني (منظور عرفان‌هاي انحرافي) بکند.

تضعيف عقل‌گرايي و دين‌گرايي؛ ماهيت اصلي فرقه‌ها
خصوصيت عرفان انحرافي اين است که عقل‌گرايي را تضعيف مي‌کند، دين‌گرايي را تضعيف مي‌کند. اين عرفان‌ها يک سري شاخص‌هاي کلي دارند. اين‌ها را عرض مي‌کنم بعد وارد بررسي برخي از جريان‌ها و اثراتشان در ايران مي‌شويم. واقعاً برخي از اثراتي که در دو دهه گذشته بر کشور ما داشته‌اند، وحشتناک است. البته برخي آمارها را نمي‌شود گفت و برخي حرف‌ها را نمي‌شود زد. من به شکل خلاصه آمارهاي کوچک را مي‌گويم چون نگراني ايجاد نشود.
 
تقسيم‌بندي کلي فرقه‌ها
وقتي فرقه‌ها را بررسي مي‌کنيم به چند دسته تقسيم مي‌شوند:
1-عرفان‌هاي هندي
2-عرفان‌هاي آمريکايي
3-عرفان‌هاي چيني و خاور دور
4-عرفان مسيحي
5-عرفان يهود
6-عرفانهاي اروپايي

اين چند دسته مهم‌ترين دسته‌هاي اين عرفان‌هاي نوپديد در دنيا هستند. البته عرفان‌هاي «آفريقايي» هم هستند اما خيلي مطرح نشدند، چون آفريقايي‌ها رسانه قوي و قدرت تبليغاتي نداشتند. 

وجوه مشترک تمام فرقه‌ها
1- اين جريانات تقريباً وجوه مشترک دارند. اکثر اين‌ها «انسان‌محور» هستند، چون «اُمانيستي» هستند. وقتي در اين فرقه‌ها تحقيق ‌کنيد، مي‌بينيد همه چيزهايي که مي‌گويند مال انسان است، نه انسان براي رسيدن به خدا، «انسان بماهو انسان». آرامش، خلسه، تنهايي، مديتيشن، تمرکز، خودآگاهي، و حتي خودخدايي و... مسائلي است که هرکدام از اين عرفان‌ها ترويج مي‌کنند. يعني همه‌اش براي خود(نفس).
 درست است در عرفان اسلامي هم خود لحاظ شده اما خود براي عبور از خود است. حضرت امير مي‌فرمايد: «عارف کسي است که نفس را شناخت و آن را پاک کرد و آن را از هرچه که از خدا دورش مي‌کند رها کرد.» به قول خواجه شيراز «غلام همت آنم که زير چرخ کبود / زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است» يعني خودت را بشناس تا از پتانسيل‌ها براي رسيدن به خدا استفاده کني اما در شبه‌عرفان‌ها اين‌طور نيست. چون آنها خدامحور نيستند، انسان محورند.

2- مسأله دوم اينکه اين فرقه‌ها عمدتاً «ضد معاد» و «تناسخ‌گرا» هستند. يعني معتقدند که وقتي انسان در اين دنيا مي‌ميرد جسم از بين مي‌رود ولي روح باقي است و وارد يک جسم ديگر مي‌شود؛ و مدام گردش مي‌کند تا به ابديت نهايي و به تکامل نهايي عالم مي‌رسد. برخي هم معتقدند که در يک دوره زماني روح و جسم با هم از بين مي‌روند و تمام مي‌شوند؛ يعني به معاد قائل نيستند.

3- سومين ويژگي «شريعت‌ستيز» بودن است. عمده فرقه‌ها با شريعت مبارزه مي‌کنند، خصوصاً اسلام. فرقه‌ها عمدتاً «شخص‌محور» و «رهبرمحور» هستند. اسلام شخص‌محور نيست؛ «کتاب محور» است. «قانون محور» است، «سند محور» است. «وحي محور» است. ولي در اين عرفان‌ها شخص، محور است. مثلاً «اوشو» يک محور مي‌شود، فکر اوشو هرچه است با دين و شريعت مبارزه مي‌کند. «پائولو کوئليو» يک شخص است. اينها خيلي مهم است.

4- اين‌ها عموما سعي دارند انسان را از فضاي اجتماعي و فضاي فعاليت‌هاي اجتماعي دور کنند. اين چهارمين ويژگي است. يعني «انزواطلبي»، يوگا، مديتيشن، تمرکز، جلسات خاص خودي و آرام کردن خود. البته براي خام کردن مردم حقه و شگرد هم دارند. يعني از حربه‌هاي مختلف استفاده مي‌کنند. آنها مي‌گويند مگر نماز آدم را آرام نمي‌کند؟ يوگا هم به آدم آرامش مي‌دهد! ظاهراً هم ممکن است موقتاً چند وقتي آرام شوي و تسکين موقت به وجود بيايد، اما اين دائمي نيست. اين‌ها شريعت‌ستيز و شريعت‌گريز هستند؛ نه فقط شريعت اسلام، بلکه از شريعت يهود و مسيحيت هم فرار مي‌کنند.

5- فرقه‌ها «عقل‌ستيز» هستند و «شست‌و‌شوي مغزي» يکي از مهم‌ترين راه‌کارهاست. چون رهبر يک فرقه مي‌خواهد مديريت کند و همه از او اطاعت کنند، عقل‌گريزند. با عقل مبارزه مي‌کنند و سعي مي‌کنند فردي را در جامعه‌ بار بياورند که با عقل مبارزه کند.

6- «کرامت محور» هستند. يعني تلاش مي‌کنند يک سري کارهاي خارق‌العاده را تبليغ کنند. طي‌الارض و... همين چيزهايي که آقايان به اسم عرفان اسلامي تبليغ مي‌کنند و اشتباه هم هستند و ما مخالفيم؛ چون عرفان اسلامي هدفش اين چيزها نيست. مثل طي‌الارض، طي‌الماء، زندگي‌هاي آسماني، بشقاب پرنده‌ها و...
 در همان فرقه معبد که قبلا ذکر شد اين 913 نفر براي اين خودکشي کردند که بشقاب پرنده‌هاي آسماني بيايند روحشان را ببرند. يعني آن قدر شست و شوي مغزي شده بودند همه باور کردند و با زن و بچه همگي خودکشي کردند. يک جمعيتي خودشان را به طرز وحشت‌ناکي کشتند براي اين که به بشقاب پرنده‌هاي فضايي ملحق شوند.

آزادي فرقه‌ها در دوره موسوم به اصلاحات
در ايران در دو دهه گذشته اين جريانات به راه افتاد. از همه عناويني که مطرح شد مي‌توان در کشور پيدا کرد. از فرقه‌هاي آمريکايي مثل «اکنکار» مي‌توانيد پيدا کنيد از «شمنيسم» تا فرقه‌هاي هندو مثل «اوشو»، «ساي بابا» و «رام الله» که به راحتي آثار، افکار و مريدانشان در ايران پيدا مي‌شود. اتفاقي در کشور ما افتاد که ما در حوزه کنترل فکر و انديشه يک مديريت مشخص و ساماندهي مشخص نداشتيم و اين فرقه‌ها، خصوصاً در دوره اصلاحات رشد کردند. در دوره اصلاحات فضا را باز گذاشتند و هرکه آمد فرقه‌اي وارد اين کشور کرد.

هر ايراني 2 کتاب فرقه‌اي
براي نمونه وزير اطلاعات چندي پيش آماري را مطرح کرد مبني بر اينکه آمريکايي‌ها براي فروپاشي شوروي 10 ميليون کتاب در شوروي منتشر کردند. اما کتاب‌هاي عرفاني نوپديد که در ايران چاپ شده آمارشان از صد ميليون عبور کرده است. البته آمار خيلي بالاتر از اين رقم‌هاست. تقريباً به ازاي هر ايراني بيش از 2 کتاب در اين زمينه منتشر شده است.
 ما در حوزه ديني هم تقريباً کاري نکرديم. کدام کتاب‌ها در ايران به اندازه کتاب‌هاي پائولو کوئيلو منتشر شده است. کتاب کيمياگر چاپ پنجاه و هفتم را از يک انتشارات گذرانده است. هفت، هشت ناشر ديگر هم آن را چاپ کرده‌اند. کسي نبوده اينها را کنترل کند؛ کسي نبوده مديريت کند.

ظاهرا رمان؛ واقعا تبليغ فرقه و سکس و جادو
ظاهراً رمان است ولي يا تبليغ «شمينيسم» است، يا تبليغ عرفان «تولتک» است، تبليغ عرفان «بي‌شريعت»، تبليغ «سکس»، تبليغ «همجنس‌گرايي»، تبليغ «خودکشي» است و پائولو کوئيلو همه اين‌ها را در آثارش تبليغ مي‌کند؛ در «مکتوب»، «کيمياگر» و...، همچنين تبليغ «جادوگري و سحر» است. يعني اين نويسنده تمام پايه‌هاي اديان الهي را در ذهن مخاطب خود سست مي کند.
 
چه کسي پائولو کوئيلو را به ايران آورد؟
«آرش حجازي» از مرتبطين قتل «ندا آقا سلطان» در جريان اغتشاشات 88. اصلاً آثار پائولو کوئليو در ايران توسط آرش حجازي ترجمه شد. من معتقدم اينها توطئه بوده و به دنبال گسترش اين تفکر در ياران بوده و هستند. سپس آرش حجازي با کمک آقاي «مهاجراني»، پائولو کوئليو را به ايران دعوت کردند. خود کوئليو در ايران اظهار داشت که يکي از مهم‌ترين کشورهاي دنيا که آثارش در آن منتشر شده ايران است. اين فرهنگ براي بچه‌هاي ما جا افتاد... اينها فرهنگ را عوض کرده است. در سراسر ايران هر فرقه‌اي مي‌آيد يک عده به آن جذب مي‌شوند.

paulo.jpg


اينترنت، بستر فرقه‌ بازي

در کشور ما اينترنت در حوزه اعتقادات کاملا رهاست. ما بستر اينترنت را آماده کرديم مثل استخر؛ اما به بچه‌هايمان شنا ياد نداده آنها را به استخر انداختيم. هرکه توانست شنا کند از آن طرف بيرون مي‌آيد و هرکس نتوانست غرق مي‌شود. در حوزه فرقه‌ها امروز چند هزار وبگاه فرقه‌اي مشغول فعاليت هستند. اگر جريان «ريکي» را به عنوان يک جريان فراعلم در اينترنت جستجو کنيد، بالاي يک ميليون صفحه فارسي پيدا مي‌شود. اينها را کسي در کشور ما رصد نکرده و براي مقابله با آنها قانون‌گذاري نشده است.

کلاس‌هاي بدون مجوز اما آزاد
اتفاق عجيب ديگر در اين حوزه اين بود که پس از ورود اين فرقه‌ها به کشور آنها آمدند در ايران شروع به برگزاري کلاسهاي آموزشي کردند. شما براي هرچيز که بخواهي کلاس بگذاري بايد مجوز بگيري اما اينها بدون گرفتن مجوز در سراسر کشور دوره آموزشي گذاشتند؛ و پول جمع کردند.

تجارت معنويت
يکي از اهداف غرب براي گسترش فرقه‌ها در دنيا تجارت معنويت است. تجارت معنويت يکي از پرسودترين تجارت‌هاي دنياست. همين کتاب‌هاي عرفاني که در ايران منتشر شده بود سودش به جيب چه کسي رفته است؟ رسانه‌هايي که از اين فرقه‌ها تغذيه مي‌شوند چقدر درآمد دارند؟ در ايران علاوه بر کسب درآمد، شبکه‌سازي هم کرده و بستر را آماده کردند. بچه‌هاي ما را بردند و محفل آموزشي راه انداختند. در دانشگاه‌ها و قشر جوان ما عرفان اسلامي گسترش پيدا نکرد و اين عرفان‌هاي غربي و شرقي شدند بستر و زمينه براي تغيير هويت ايراني.
جوان ما که وارد اين فرقه‌ها مي‌شود، شريعت‌گريز که شد به شريعت‌ستيزي مي‌رسد و پس از آن اسلام‌ستيز مي‌شود و کتابش به جاي قرآن مي‌شود پائولو کوئليو، کاستاندا و... بعد مي‌بينيد جوان ما ديگر سراغ معارف ديني نمي‌رود و دچار مشکل مي‌شود. بعد مشکلات جامعه کم‌کم شروع مي‌شود.
 
پروژه بومي‌سازي فرقه‌ها
به دنبال آمدن اين فرقه‌ها يک عده انسان‌هاي حقه‌باز مي‌آيند و شروع مي‌کنند از آنها بهره گرفتن و اين فرقه‌ها را بومي‌سازي مي‌کنند. يعني ما فرقه «رام الله» را در هند داريم، در ايران هم يک نفر مي‌آيد اين فرقه را ترويج مي‌کند. يکي مي‌آيد «عرفان کيهاني» که چند دهه است در غرب مطرح شده را به اسم «عرفان حلقه» در ايران مطرح مي‌کند و کلي پول مي‌گيرد که محتواي سکولار آموزش بدهد. اينها در کشور ما يک واقعيت است. شيطان‌پرستي هم همين‌طور است. نمادهايشان، آثارشان، کتاب‌هايشان، تبليغاتشان همه هستند. در دبيرستان هستند، در دانشگاه ها، خيابان ها، رسانه ها و متسفانه همه جا هستند و بهراحتي در حال تبليغ.

خلا قانوني
مهم‌ترين مشکل ما اين است که ما قانوني براي مقابله با فرقه‌ها نداريم. يعني امروز هر کسي مدعي شود و يک فرقه را راه بياندازد به اين جرم نمي‌شود او را دستگير کرد مگر يک جرم ثانويه پيدا شود. يعني اگر کسي امروز ادعاي پيغمبري کند و يا ادعاي خدايي کند چه کسي بايد با او برخورد کند؟ دستگاه‌هاي امنيتي او را مي‌گيرند ولي کجا بايد ببرندش؟ قانون نداريم. قوه قضائيه خيلي وقت‌ها اينها را رها مي‌کند. تازه ترس طرف ريخته مي‌شود و به مريدانش مي‌گويد من رفتم با نظام هم مقابله کردم. فلان وزير و وکيل هم مريدم بودند. 4 تا دروغ هم مي‌گويد. مريدانش هم معتقدتر مي‌شوند. اين فرقه‌ها الآن در ايران خطراتي را دارند که اين خطرات دارد براي جامعه مشکل‌ساز مي‌شود.
بعضي از آقايون مي‌گويند اين حرف‌ها را نزنيد ولي من معتقدم اين حرف‌ها بايد زده شود که بفهميم دور و برمان چه مي‌گذرد و مردم خطر را بشناسند و خانواده‌ها بچه‌هايشان را کنترل کنند.

مهم‌ترين خطرات فرقه‌ها
1- مهم‌ترين خطري که اين فرقه‌ها براي کشور ما دارند مشکل «تضعيف دين» ماست. يعني مبارزه با دين يکي از ويژگي‌هاي اين فرقه‌ها در کشور ماست.
2- دوم به دليل «شکاف‌زا بودن»، امنيت و وحدت ملي را برهم مي‌زنند.
3- سومين خطر فرقه‌ها براي کشور ما «تضعيف بنيان خانواده» است. فرد فرقه اي هويت خود را درون فرقه تعريف مي کند و حتي براي رهبر فرقه حاضر است خانواده خود را فدا کند. بگذريم از سوء استفاده‌هاي اخلاقي که معمولا در اکثر فرقه‌ها فراوان مشاهده مي شود.
4- چهارم گسترش «جاسوسي و اقدامات خرابکارانه، قتل و غارت» و...است. چون وقتي کسي وارد يک فرقه شد ديگر تعهدي نسبت به اجتماع ندارد و تعهدش نسبت به فرقه مي‌شود. به همين دليل با مخالفين مي‌جنگد و قتل‌هاي فرقه‌اي در کشور کم‌کم رواج پيدا مي‌کند و جنايت‌هاي سازماندهي شده در کشور اتفاق مي‌افتد و يک مشکل امنيتي براي حکومت و مردم به وجود مي‌آورد.
5- خطر پنجم «کاهش رشد توليد علم» است. چون وقتي دانشجو سرگرم اين جريانات شد از پرداختن به علم باز مي‌ماند. معمول بچه‌هايي که گرايشات فرقه‌اي داشتند اگر بچه‌هاي زرنگي هم بودند بعدها دچار مشکلات درسي خيلي جدي شدند.
6- خطر ششم «کاهش ازدواج» است. وقتي ارتباطات جنسي آزاد و خلاف زياد مي‌شود قطعاً ازدواج کاهش مي‌يابد.
 7- خطر هفتم افزايش «بدحجابي و مفاسد اخلاقي» در جامعه است.
8- خطر هشتم «برهم خوردن توازن اقتصادي» خانوارها و جامعه است. يعني خيلي‌ها از طريق همين فرقه‌ها سرمايه و دارايي خيلي‌هاي ديگر را مي‌گيرند. خيلي‌ها به عنوان کرامت، دعا و خيلي چيزهاي ديگر پول‌ها و زندگي‌هايشان را خرج اين آدم‌ها کرده‌اند و دچار مشکلات اقتصادي شده‌اند.
9- «خورده فرهنگ‌ها» خطر نهم است که بر آن اساس اصلاً فرهنگ عوض مي‌شود. يکي از کارکردهايشان اين است که فرهنگ را عوض مي‌کنند و خورده فرهنگ‌ها را جايگزين فرهنگ‌هاي ناب اسلامي مي‌کنند.
براي مبارزه با اين کارکردها نظام بايد راهکارهاي جدي را تدبير مي‌کرده ولي تا حالا راهکارهاي جدي انجام نشده است. شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصوباتي را داشته ولي به آن عمل نشده است. به هر حال امروز ما با اين فرقه‌ها طرف هستيم. فرقه‌هايي که دارند هويت ما، دين ما، خانواده و فرزندان ما را مي‌برند.

آسيب‌هاي اجتماعي و رواني
عمده کساني که جذب فرقه‌ها شده‌اند کساني هستند که آسيب اجتماعي ديده‌اند. ما به آنها آسيب ديدگان اجتماعي مي‌گوئيم. کساني که دچار خلل‌هاي روحي، شکست‌هاي خانوادگي، شکست‌هاي اجتماعي، مشکلات سياسي معمولاً اين آدم‌ها هستند که جذب فرقه‌ها مي‌شوند.
در اين فرقه‌ها آدم نرمال کمتر پيدا مي‌کنيد و بايد اين موضوع در رسانه‌ها جا بيفتد بايد ناهنجاري فرقه‌‌ها جابيفتد. يعني مردم احساس کنند که وقتي کسي برود سمت فرقه‌ها آدم مشکل‌داري است؛ واقعاً هم همينطور است. از نظر روانشناسي هم آدم‌هايي که ثبات شخصيت ندارند، ثبات اعتقادي ندارند. آدم‌هاي باثبات معمولاً سراغ آنها نمي‌روند و آدم‌هاي رها به اين سمت‌ها مي‌روند و جذب مي‌شوند.

نفوذ در معماري و شهرسازي
 به هر حال اين پوسته و اين فعاليت، فعاليت جدي بوده و براي ما خطرناک است و خطرات جدي را در جامعه در پي دارد. شما در همه جا فعاليت‌ها و نمونه کارهايش را مي‌بينيد حتي در معماري شهر تهران نمادهاي آنها را مي‌بينيم.

چند آمار از فرقه‌ها
- جريان‌هاي نوپديد قابل مرزبندي نيستند. چون خيلي‌هايشان جريان فکري‌اند.
- اين جريانات همه جا هستند و از طريق رسانه‌ها منتشر مي‌شوند.
- در شهرها و مراکز استان‌ها بيشترند و در مناطق مرفه زيادتر و در مناطق مستضعف‌نشين کمتر ديده مي‌شوند.
- بيشترين رشد و توسعه آنها در دانشگاه‌هاست.
- بيشتر فرقه‌ها در تهران شکل مي گيرند.
- بستر عمده تبليغ آنها کتاب و رسانه است.
- نود درصد مخاطبين اين فرق قشر جوان هستند.
- امروز از دبيرستان‌ها گرفته تا دانشگاه‌ها آنها حضور دارند.
- يکي از مشکلات قضايي براي برخورد با اين فرق، تخصصي نبودن قضات ما و آشنا نبودن آنها با اين موضوعات است. حتي خيلي از مسئولان کشور و مديران مياني اين خطرات را نمي‌شناسند؛ حق هم دارند؛ چون درست آموزش نديده‌اند.
- خيلي وقت‌ها خود دستگاه فرهنگي مروج اين‌ها هستند. امروز ما در فرهنگسراهاي تهران با اين معضل رو به رو هستيم. در فرهنگسراهاي تهران خيلي از دوره‌هاي آموزشي مثل خنده‌درماني و... رسماً برگزار مي‌شود. در برخي از اين فرهنگسراها کلاس‌هاي مديتيشن و تمرکز برگزار شده است. البته مسئولين بناي کنترل آنها را دارند.
- مردم معمولاً اول مقاومت مي‌کنند ولي فرقه‌ها بومي‌سازي کرده‌اند. يعني ابتدا با دين مبارزه نمي‌کنند و به اسم عرفان شروع به کار مي‌کنند. شما اگر سر اين کلاس‌ها برويد ممکن است جذب شوي. مثلاً مردم ما نسبت به «بهائيت» حساس هستند و آن را يک فرقه ضاله انحرافي دانسته و با آن مقابله مي‌کنند ولي چون اين فرقه‌ها با اسم عرفان جلو مي‌آيند و مردم ايران نيز عرفان‌دوست هستند، سريع به آن جذب مي‌شوند و در مناطق مختلف کشور ما هرجا رسانه وجود دارد اين‌ها هم هستند.
- تعداد اين فرقه‌ها در حال حاضر به 3500 فرقه در دنيا مي‌رسد و در ايران اگر بخواهيم آثار اينها را ببينيم آنهايي که از چند کتاب چاپ شده است تا آنهايي که خيلي قوت دارند يعني از ضعيف‌ترينشان تا قوي‌ترين‌شان که فکر يا فرقه‌اش در ايران آمده حدود 100فرقه مي‌شوند.

از شيطنت‌ها تا کم‌کاري رسانه ملي
تأثيرگذار‌ترين رسانه‌ها قطعاً «رسانه ملي» است. ما نسبت به رسانه‌ها در اين زمينه به شدت منتقد هستيم. يعني صدا و سيما نه تنها با اين جريانات مقابله نکرده، بلکه به اين جريانات دامن زده است. براي نمونه روزي که آقاي احمدي‌نژاد به برزيل رفت اخبار ساعت 21 شب يک طرحي را زد و نوشت «برزيل، ريودوژانيرو شهر پائولو کوئيلو»؛ يعني صدا و سيماي ما نماد برزيل را پائولو کوئيلو مي‌داند در حالي که پائولو نماد انحراف است.
 يا صدا و سيما در خيلي از فيلم‌ها و سريال‌ها دارد تبليغ «يوگا» و «مديتيشن» مي‌کند و بعد وقتي عليه فرقه‌ها برنامه‌اي ساخته مي‌شود به آزار دست‌اندرکاران اين برنامه‌ها دست مي‌زنند. براي مثال يک برنامه که خيلي مردم از آن استقبال کردند و درخواست ادامه آن را دادند؛ چون براي خانواده روشنگري بود. اين برنامه اصل جريانات فرقه‌اي را بررسي کرد. اما ادامه اين برنامه در راهروهاي صدا و سيما معطل مانده است. ظاهراً مسولان رسانه ملي هنوز زمان پخش براي آن پيدا نکرده‌اند.

نفوذ فرقه‌گراها در سازمان صداوسيما و برخي نشريات
من معتقدم دست‌هايي در صدا و سيما در کار است که نمي‌خواهد امثال اين برنامه‌ها پخش شود؛ چون هر برنامه‌اي که به اين صورت ساخته مي‌شود توسط يک سري از عوامل جلوي آن گرفته مي‌شود.
- ساير رسانه‌ها هم به گونه‌اي ديگر، براي مثال روزنامه‌ها و به خصوص مجلات تا توانستند به اين جريانات دامن زدند و براي آنها تبليغ کردند. يکي دو دهه اخير در مجلات ما پائولو کوئيلو پشت جلد مجلات بوده است.
- خيلي از روزنامه‌هاي رسمي تبليغ اينها را کردند. همين رهبر فرقه «عرفان حلقه» با کلي از روزنامه‌هاي رسمي ما مصاحبه کرده است. چون ارباب جرائد ما اولاً آموزش نديده‌اند و دوماً دلشان مي‌خواهد هر خبري را بزنند.
- در حوزه رسانه‌هاي فضاي مجازي هم فضاي وب ما رهاست.
- بايد يک جايي در نظام اينها را روزانه رصد کرد. صدها وبلاگ «متال» وجود دارد که به صورت فارسي در زمينه ترويج شيطان‌پرستي فعاليت مي‌کنند. قسمتي از آنها فيلتر شده‌اند ولي عمدتاً باز هستند و دارند تبليغ مهمترين شخصيت‌هاي شيطان‌پرستي و «ضدخدا» را مي‌کنند.

بازوي انتشاراتي فرقه‌ها
در حوزه نشر کتب مروج عرفان‌هاي نوپديد بايد گفت که معمولاً ناشراني که اين آثار را چاپ مي‌کنند ناشرهاي ليبرال و سکولار بوده‌اند. براي مثال نشر «کاروان» يک نشر کاملاً ضدديني است. مدير اين انتشارات «آرش حجازي» يک آدم کاملاً سکولار بود و امروز هم در دامن صهيونيست‌هاست. در حال حاضر مهم‌ترين ناشري که اين کتب را منتشر مي‌کند و از اول تا آخرش کتب فرقه‌اي است و خودش وابسته به يک فرقه است، انتشارات «جيحون» است. انتشارات (جيحون آبادي سابق) وابسته به يک فرقه به نام «مکتب» است. اين انتشارات تمام کتاب‌هاي ضاله را منتشر مي‌کند. يعني کارش توسعه مسيحيت و عرفان‌هاي نوپديد است و چون قدرت دارد با او کاري ندارد.

چه بايد کرد؟
درست است که ما نبايد اذهان مردم را مشوش کنيم و آنها را بترسانيم ولي بايد مردم را هوشيار کنيم. امروز هرکس که ذهن خالي را زودتر پر کند برنده است. ما در بحث معرفت ديني هيچ کاري نکرده‌ايم. مسيحيان امروز در کشور ما خانه به خانه انجيل توزيع مي‌کنند؛ اما الان ما يک کتاب کوچک محتوايي که اعتقادات ما را بيان کند و توزيع ملي شده باشد نداريم که آن را مثلاً سالي يک بار به همه خانواده‌هاي ايراني بدهيم و عمده اين مشکلات ضعف کارکرد روحانيت است. ما مديريت نداريم و يک سيستم رصد جامع براي اين موضوع در نظر گرفته نشده است.
 اگر حوزه علميه نجنبد به فرموده رهبر انقلاب يا منزوي مي‌شود يا خواهد مرد. مي‌شود حوزه علميه حلّه که يک روز رونق بين‌المللي داشت و امروز خبري از آن نيست. حوزه علميه‌هاي امروز کارکردهاي مناسبي را در مواجه با جريانات اجتماعي ندارد. حوزه بايد بيايد وسط ميدان و حرکت اجتماعي خودش را شروع کرده و در جامعه موج ايجاد کند و مديريت ديني مردم را به عهده بگيرد. اصلا من معتقدم اگر وزارت ارشاد و برخي دستگاه‌ها در حوزه دين دخالت نکنند و تعطيل شوند ضررش کمتر است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس