کد خبر 1115
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۰

از برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري ايران بيشتر از يک سال مي گذرد. موسوي و کروبي دو تن از کانديداهاي اين دوره بودند. صلاحيت آنان را شوراي نگهبان تأييد کرد و چند بار هم صراحتاً رهبري معظم انقلاب بر وجود صلاحيت و تعلق آنها به نظام تأکيد کردند. اين دو شخصيت طي سه دهه همواره جزو اشخاص مؤثر نظام بودند و مي‌توانستند در حل مشکلات و گره‌گشايي از کشور و نظام و مردم مؤثر واقع گردند.
امروز پس از گذشت 13ماه از آن نظام اين دو کانديدا مرتکب اقداماتي شدند که امروز به موجب آن ديگر کسي شک ندارد که اين دو شخصيت به نظام برنمي‌گردند و نظام اجازه نمي‌دهد آنها هم از امتياز حفظ در نظام برخوردار باشند و هم حليم دشمنان ملت ايران به هم زنند.
نوعاً افراد وابسته به نظام آنان را بعنوان «سران فتنه» مي‌شناسند. آيا آقايان موسوي و کروبي ماحصل اقدامات خود را طي يک سال اخير رضايت‌بخش مي‌بينند يا شک ندارند که «اشتباه کردند»؟ آنها رفتاري از خودشان نداده‌اند که داير بر اعتقاد به بروز اشتباه باشد. اما دريافت شخصي آنها نه چيزي را عوض مي‌کند و نه چيز جديدي مي‌آفريند.
حقيقت چيز ديگري است. موسوي و کروبي که با پوزسيون بنيادگرايي و تعهد به اصول انقلاب و امام و نظام وارد انتخابات شدند، امروز تنها نيروهاي خارج از نظام براي آنها هورا مي‌کشند. و در بازي سياست چنان «مات» شده‌اند که ديگر جايي در درون نظام ندارند و در تلاش براي حفظ و نگهداري هواداران خود، چنان مستحيل شده‌اند که اگر نام آنها را از بيانيه‌هاي صادره‌شان برداريم، تقريباً تفاوت چنداني با بيانيه‌هاي صادره محافل ضدانقلابي ندارند.
راديو و تلويزيون‌هاي ضدانقلابي که بيش از سه دهه است عليه نظام، انقلاب اسلامي و مردم مسلمان و مقاوم اين کشور به دروغ‌پراکني و تبليغات سوء مشغول هستند، امروز وجهه همت خود را بر حمايت از موسوي و کروبي گذاشته‌اند.

تجربه‌هاي مکرر

تجربه قطعي و ترديد‌ناپذير سه دهه اخير حکايت از آن دارد که هريک از نيروهاي سياسي کشور و يا هر لايه‌اي از نظام که در مقابل رهبري انقلاب و نظام انقلابي کشور ما قرار مي‌گيرد ابتدا با توجيهات و استدلال‌هاي فراتر از همسويي با ضدانقلاب خود را مطرح مي‌نمايد.
نمونه منافقين، بني‌صدر، نهضت آزادي، جريان شريعتمداري و قطب‌زاده، منتظري و نيروهاي سياسي و فردي فراري به خارج از کشور همه با متهم کردن نظام به عدول از آرمان‌هاي اوليه و يا نقض حقوق و آزادي‌هاي قانوني و عدم رعايت ضرورت‌هاي ديني و انقلابي از کشتي انقلاب، مردم و نظام پياده شدند و ماحصل تدريجي فرايند تجربه شده چيزي جز اين نيست که اين نيروها اندک‌اندک تبديل به ضدانقلاب و يک لاشه گنديده شده‌اند.
نيروهاي درون نظام بايد اين تجربه غني را پاس بدارند؛ آنچه که باعث قرار گرفتن يک نيرو يا رجل سياسي در مقابل انقلاب و نظام مي‌گردد، نوع استدلال و يا بهانه و ديدگاه‌هاي يک مقطع خاص نيست بلکه نسبت يک موضع با رهبري نظام و کليت انقلاب است که شايد پسنديده‌ترين بيان ساده آن در اين جمله از حضرت امام(ره) است که «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا بر مملکت شما آسيب نرسد.»
حتي در صدر اسلام نيز نيروهايي که در مقابل پيامبر(ص) يا ائمه(ع) و بخصوص امام علي(ع) بعنوان تنها امامي که در موقعيت زمامداري قرار گرفت از ابتدا هم مسلمان بودند و هم انقلابي و مهم‌ترين کساني چون ابن ملجم، طلحه، زبير و معاويه که 3 جريان را عليه امام علي(ع) به راه انداختند هيچکدام بر پايه ترديد در مباني ديني و توحيد و نبوت و معاد و نماز و روزه و ضروريات دين و نبوت حضرت ختمي مرتبي و رسول اعظم اسلام(ص) سازماندهي نشده‌اند. هر يک بر پايه استدلالي ممزوج با حق و باطل اقدام به انتخاب يک استراتژي غلط کردند آنچه که در بيان حضرت امير چنين آمده است: «لکل ضله عله و لکل ناکث شبهه؛ براي هر گمراهي‌اي دليلي هست و براي هر پيمان‌ شکستني شبهه‌اي قابل تملک است.
جناب موسوي و کروبي کراراً بر سوابق حضور خود در انقلاب و مبارزه اشاره کرده و از آن به حق بعنوان فضيلت خود نام برده‌اند. اما ايا فراموش کرده‌اند که موسوي زماني با امام پيوند خورد که پيوندخوردگان سال‌هاي پيشين با امام، پيمان شکستند.
روزي که موسوي با امام آشنا شد سال‌هايي از آشنايي بني‌صدر و يزدي و قطب‌زاده و... با امام مي‌گذشت. در آن مقطع رابطه يزدي و بني‌صدر با امام قابل مقايسه با رابطه موسوي و امام نبود. اما از سال‌هاي 60 تا 65 اين موسوي بود که در کنار امام و يزدي و بني‌صدر در مقابل امام و انقلاب قرار گرفتند.
اغلب آشنايان با سياست، از سابقه‌ سازمان مجاهدين خلق در مبارزه با رژيم شاه و ترور مستشاران امريکايي توسط اين سازمان باخبرند و اتفاقاً زماني که در مقابل نظام و انقلاب قرار گرفتند به مدد آن سابقه خوب شبهات فراواني آفريدند و جوانان پاکدل زيادي را به خود جذب کردند و نهايتاً به رژيم صدام حسين و آمريکا و اسرائيل وابسته شدند.
در علم سياست اهميت درستي مطلق يک موضعگيري و يا سخن، کمتر از جايگاهي است که آن سخن ما را بدان فرا مي‌خواند و اين نقطه کريتيک هر انحراف است.
نه موسوي و نه کروبي هيچگاه يک نيروي فکري و تئوريک نبوده و واجد هيچگونه سابقه سياسي و علمي در مقياس فکري نيستند، لذا قابل درک است عناصر احمق و حرّاف و بي‌مايه اطراف انها را بگيرند و با کلمات و تعابير مطنطن و عامه‌پسند آنها را به گرداب فعلي برسانند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس