به گزارش مشرق، پايگاه اطلاعرساني آيت الله مجتبي تهراني نوشت:
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِين وَ صَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلي اَعدائِهِم اَجمَعين.
رُوِيَ عَن رَسولِ الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قال: «إِنَِّ الغَيرَهَ مِنَ الايمانِ».1 غيرت از نشانههاي ايمان است.
مروري بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به تربيت بود. عرض کردم که «تربيت» از «غيرت» نشأت گرفته است و به معناي روش رفتاري و گفتاري دادن و گرفتن است. در باب اين روش گرفتن و روش دادن بهطور معمول و غالب چهار محيط است که انسان در آن محيطها ساخته ميشود؛ محيط خانوادگي، محيط آموزشي، محيط رفاقتي و محيط شغلي. البته عرض کردم که فضاي پنجمي هم بر آنها حاکم است.
مباحثي که ما در گذشته داشتيم راجع به محيط دوم، يعني «محيط آموزشي» بود؛ عرض کردم که نقش محيط آموزشي از محيط اوّل يعني محيط خانوادگي قويتر است. چهبسا کساني باشند که از نظر محيط خانوادگي، روش صحيح الهي و انساني نداشتهاند، ولي اگر ايشان را در محيط آموزشي بياوريد، ساخته ميشوند و همينطور عکس؛ به اين معنا که ممکن است محيط خانوادگي، محيط خوبي باشد امّا محيط آموزشي نقش تخريبي داشته باشد و موجب شود آنچه که در محيط خانوادگي ساخته شده است، خراب شود و از بين برود. چون محيط آموزشي قويتر از محيط خانواده است و در گذشته در مورد جهتش به چند جهت هم اشاره کردم.
لذا من عرض کردم که انسان بايد نسبت به اين محيط دوم، يعني محيط آموزشي خيلي دقّت و توجه داشته باشد. چون گفتم در محيط آموزشي تنها مسأله دريافت مسائل مفهوميِ علمي مطرح نيست؛ بلکه اين دريافت علمي هميشه با روش گرفتن و روش دادن در سه بعد ديداري، گفتاري و رفتاري همراه است.
نفي علميّت از استادِ بيتربيت
آخر جلسه گذشته روايتي خواندم که آن را تکرار ميکنم. ما در روايتي از امام صادق(عليهالسلام) داريم به اين تعبير که حضرت فرمودند: «لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِي».2 اين مسأله آموزشي و علمي است. اصلاً حضرت نفي علميّت ميکنند؛ يعني اگر آن معلّم و استاد به تربيت الهي و انساني تربيت نشده باشد، نميتواند به تو علم بياموزد. يک وجه از معناي «ربّاني» اين است که خودش تربيت شده است و بعد هم همان را به شاگرد منتقل ميکند. «ربّاني» که ميگويند دو بُعد دارد که من هر دو را گفتم؛ هم خود و هم انتقال به ديگري. تا خودِ شخص موصوف به وصفي نباشد نميتواند آن را به ديگري بدهد. لذا حضرت اصلاً نفي علميّت ميکنند و ميگويند اين علومي که تو داري از اين استاد ميآموزي، اصلاً علم نيست. يعني بدان که علم اينها مُضرّ است.
جلسه گذشته سخني را از استادمان امام (رضواناللهتعاليعليه) نقل کردم که بعضي تعجب کردند! ايشان فرموده بودند «درس توحيد از زبانِ شيطان»! تعجب نکنيد! اينها همه از اين حديث گرفته شده است که: «لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِي». يعني اين اصلاً علم نيست. چرا؟ چون آموزندهاش تربيت نشده و بيتربيت است. بهخصوص در آن مقطع خاصّ سِنّي بر اين مطلب تأکيد کردهاند؛ چون بحث من راجع به مقطع خاصّ سِنّي است که از شش سالگي شروع ميشود. در اين مقطع خاص، روش رفتاري و گفتاري دادن، کمال اثر را روي انسان ميگذارد و نقش سرنوشتساز دارد. اينکه ميبينيد در روايات اين تعبيرات را ميکنند به همين دليل است.
هجده سالهها مراقب باشيد!
آيهاي از آيات شريفه قرآن است که من اين را تلاوت ميکنم و روايتي از امام صادق(عليهالسلام) ذيل آيه هست که آن را هم ميخوانم که ببينيد همين مقطع آموزشي که روي آن تأکيد دارم، يک مقطع بسيار حساسي است و در زندگي انسان نقش سرنوشتساز هم دارد. آيه در سوره فاطر است که دارد: «وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما يَتَذَکَّرُ فيهِ مَنْ تَذَکَّرَ».3اين نقل سخنان گروهي از جهنّميها است که در جهنم فرياد ميکنند اي پروردگار ما، ما را از اين جهنم بيرون بياور! چرا؟ تا کرداري غير از آنچه که کرديم انجام دهيم؛ تا کردار شايسته و صالح انجام دهيم. «أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي کُنَّا نَعْمَلُ». يعني خدايا، ما را از جهنّم نجات بده تا کارِ خوب کنيم. به آنها خطاب ميشود: آيا ما به شما آنقدر عمر نداديم که در آن پند بگيريد که هر کس ميخواست پند بگيرد، ميگرفت؟
سؤال اين است که منظور از اين عمري که در آيه آمده کدام مقطع زماني است؟ ذيل آيه روايتي از امام صادق(عليهالسلام) است که فرمود: «تَوْبِيخٌ لِابْنِ ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً».4 اين آيه خطاب به هجده سالهها است. يعني خطاب خداي متعال در اين آيه، توبيخِ هجده سالههايي است که به جهنّم رفتهاند؛ مُراد، هفتاد ساله و هشتاد سالهها نيست؛ چهل سال به بالا نيست؛ منظور، هجده سالهها است! هجدهسالههايي که روش رفتاري غلط گرفتند و سراغ معصيت رفتند و جهنّمي شدند. امّا چرا خدا هجده سالههاي جهنّمي را اينطور توبيخ ميکند؟ جهت اين است که انسان از نظر رشد روحي به اين مقطع که رسيد، ديگر عذري ندارد و ميتواند کاملاً تمييز بدهد؛ در اين سن، دريافت و فهم بهترين دريافت و بالاترين فهم است.
خوب، بگو ببينم چه کسي تو را جهنّمي کرد؟ اين روش رفتاريِ غلط را از چه کسي ياد گرفتي؟ تو که نونهال بودي و در مقطعي بودي که ميشد تو را به هر سو کشاند؛ پس تحت سرپرستي چه کسي قرار گرفتي؟ اين اعوجاج از کجا پديد آمد؟ اين مطلب به اين مربوط است که حضرت فرمودند از نظر عمر حسّاسترين مقطع زماني، اين مقطع است. اي جوانها! حواستان را جمع کنيد. وقتي به اين مقطع برسي ديگر خوب ميتواني زشت را از زيبا تشخيص دهي. تو ديگر انساني و ميفهمي! ديگر در بُعد اعتقاديات هم خوب ميتواني بفهمي. امّا بگو ببينم چه کسي تو را خراب کرد؟ در محيط آموزشي، به تو رفتار غلط دادند، تو هم تأثير گرفتي و جهنّمي شدي.
مربّي بايد تربيت شده الهي باشد
لذا من روايتي را آخر جلسه گذشته خواندم و گذشتم که شخصي که خود را در اختيار غير قرار ميدهد و غير ميخواهد او را سرپرستي کند و بسازد، بايد خودش ساخته شده باشد. اوّل ببين اينطور هست يانه؛ يعني ببين عالم ربّاني است، يا شيطاني به صورتي انسان است؟ کدام يکي است؟ روايت از علي(عليهالسلام) بود، که حضرت فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَدَّبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ خدا پيغمبر را تربيت کرد؛ «وَ هُوَ أَدَّبَنِي»؛ او هم من را تربيت کرد؛ «وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُوَرِّثُ الْأَدَبَ الْمُکَرَّمِين».5 يعني حالا که من به واسطه پيغمبر تربيت شدهاي الهي هستم، سرپرستي ديگران را ميپذيرم.
لذا من خطابم به اساتيد است که اگر خودتان تربيت الهي نداريد، نبايد وارد عرصه تربيت ديگران شويد. از آن طرف هم جوان و دانشآموز نبايد خودش را در اختيار هر کسي قرار دهد و سرپرستي هر کسي را نبايد بپذيرد. اين است که من عرض کردم بايد در محيطهاي آموزشي دقّت شود. حتّي در بهترين محيطهاي آموزشي هم انسان نبايد خيال راحت هم داشته باشد.
اقسام روابط؛ رابطه بر محور احتياج، رابطه بر محور پيوند
در اينجا ميخواهم به نکتهاي اشاره کنم که مَدخَلي باشد که از اينجا وارد محيط سوم، يعني محيط رفاقتي شوم. ابتدا مقدّمهاي را نسبت به روابط انسانها با يکديگر عرض کنم و بعد وارد ميشوم. يکوقت هست روابط انسانها بر محور «پيوندها» است، يکوقت هست نه! پيوندي نيست؛ بلکه روابط بر محور «احتياجات» است. در باب احتياجات هماني است که مثلاً شخص بهطور معمول ميخواهد برود خريدي کند يا امثال اينها؛ فروشنده را هم نميشناسد که چه کسي است؛ کاري هم ندارد که فروشنده کيست و چه خصوصياتي دارد. رابطه خريدار و فروشنده براي رفع احتياج و بر محور احتياج است. اين گاهي در محيط شغلي، مطرح ميشود که من الآن وارد آن نميشوم.
اقسام پيوندها؛ پيوندهاي جسماني، پيوندهاي روحاني
امّا در طرف مقابل، روابطي هست که بر محور پيوندها است. اين پيوندها مختلف مي شود؛ پيوندهايي داريم جسماني، که شامل پيوندهاي حَسَبي، نَسَبي، سَبَبي، مثل پدر و مادر و همسر است. ولي يک دسته از پيوندها، پيوندهاي روحاني است. در پيوندهاي روحاني يکي از پيوندهايي که در معارف ما هست، پيوند ايماني و معنوي است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة».6 مؤمنين برادرند. اين اخوّت، يک پيوند ايماني است؛ پيوندي روحي است؛ برادري است. اسم آن را «برادر ايماني» ميگذاريم؛ برادرِ ايماني است نه جسماني. اين پيوند روحي بر محور همان مسأله معنويِ ايماني است.
قويترين پيوند، پيوند قلبي و محبّتي
قويترين پيوند، پيوند قلبي يعني پيوند محبّتي است. چون رابطهاي که دارند، بر محور پيوند محبّتي و علاقهمندي است که اين کاربرد دارد. لذا معارف ما روي اين خيلي تکيه ميکند. من يک وقت در ماه مبارک رمضان راجع به حبّ به خدا بحث ميکردم و بعد انس به خدا و حبّ به اولياي خدا. اينها را من بحث کردهام. من اينها را ميگويم تا بفهميد که خيلي روي پيوند قلبي تکيه ميشود. پيوندي که بر محور پيوند قلبي است، خيلي تأثيرگذار است. کارِ قلب، دلبستگي است. دلبستگي، همين پيوند يعني پيوند محبّتي است. اين مقدمه بود و حالا وارد بحثم ميشوم.
پيوند قلبي در محيط رفاقتي
در محيط آموزشي غالباً اينطور است که از محيط آموزشي، محيط سوم که محيط رفاقتي است متولّد ميشود. من گامبهگام پيش ميروم. اين بچه که به مدرسه ميرود، يک محيط ديگري در مقابلش باز ميشود و آن محيط رفاقتي است. عجيب اين است که چون اين بچهها با يکديگر هماُفق هم هستند و از نظر باطن، صفاي باطن هم دارند، زود همديگر را جذب ميکنند و «چسبندگي سريع» دارند! من الآن ديگر به استاد کاري ندارم. رفتم سراغ بخش شاگردها در محيط آموزشي. اين شاگردها در محيط آموزشي به همديگر پيوند ميخورند. چه پيوندي؟ قويترين پيوندها که پيوند محبّتي است. لذا از دل محيط آموزشي، محيط رفاقتي متولّد ميشود.
قوّت و بُرد پيوند رفاقتي
چند روايت از علي(عليهالسلام) بخوانم؛ حضرت فرمود: «ألصَّدِيقُ أقرَبُ الأقَارِبِ».7 رفيق، نزديکترينِ نزديکانِ انسان است. يعني دوست از همه نزديکان حَسَبي، نَسَبي، سَبَبي و همه کساني که به آنها ميگوييم «أقارب»، به انسان نزديکتر است. يعني قدرت و بُرد و نقش اين پيوند محبّتي روي انسان از آن پيوند نسبي پدر و مادر هم بالاتر است؛ نقش دوست از همه اينها بيشتر است.
در يک روايت ديگر از علي(عليهالسلام) داريم: «ألأصدِقَاءُ نَفسٌ وَاحِدَةٌ فِي جُسُومٍ مُتَفَرَّقَة».8 رفيقها يک روح هستند، امّا در بدنهاي متعدّد! اينجا علي(عليهالسلام) از نظر روحي، وحدت را پيش ميکشد؛ يعني آنقدر اين پيوند قلبي قوي است که اصلاً موجب يگانگي روحي ميشود.
اثرگذاري ناخودآگاه دوست
خوب، حالا بچه رفته در محيط آموزشي و غالباً هم اينطور است که از محيط آموزشي، محيط رفاقتي متولّد ميشود. يعني بچهها با هم رفيق ميشوند؛ در سِنّي هم هستند که هماُفق هستند. با هم که رفيق شدند، آنوقت اين روي انسان نقش دارد. چگونه روي انسان اثر ميگذارد؟ روش را از رفيقش ميگيرد. روش رفتاري را از او ميگيرد؛ روش گفتاري را از او ميگيرد. حتّي آن بچه، خودش هم نميخواهد رفيقش را تربيت کند؛ امّا او ناخودآگاه از اين تأثير ميپذيرد و روش رفتاري و گفتاري ميگيرد. در باب تربيت گفتيم که تربيت از عناوين قصديّه نيست. لذا اين رفيق از رفيقِ خودش از هر جهت، ديداري، گفتاري و شنيداري تأثير ميگيرد. حتّي دوست دارد پيراهنش مثل پيراهن او شود. دوست دارد لباسش هم مثل لباس او شود. او هم نميخواهد به اين رفيق اين چيزها را بياموزد؛ خودش خودبهخود ميآموزد.
روايت از علي (عليهالسلام) است: «رُبَّ صَدِيقٍ يُؤتِى مِن جَهلِهِ لَا مِن نِيَّتِه».9 چقدر زيبا ميفرمايد! چهبسا دوستي که به دوست ديگرش چيزي را تقديم ميکند که منشأش جهل و نفهمي است و نيّتي هم در کار نيست. يعني چهبسا نميخواهداو را خراب کند؛ قصد تخريب ندارد، امّا صداقت و رفاقت اين تأثيرپذيري را به همراه ميآورد. او در يک محيط خانوادگي تربيت شده که ـنعوذ باللهـ مناسب نبوده و حالا اينها با همديگر رفيق شدهاند؛ بعد ميبيني بچهات خراب شد! نقش رفيق هم که از پدر و مادر خيلي قويتر است. پدر خوب، مادر خوب، معلّم خوب، رفيق بد! ببين چه در ميآيد!
مصيبتِ بزرگِ خانوادههاي خوب!
بسياري از مصيبتهايي که خانوادههاي خوب دارند، اين است که بچههايشان وقتي ميآيند در محيطهاي آموزشي، خراب ميشوند که منشأ خيلي از آنها هم رفاقتهايي است که بچهها در محيط آموزشي پيدا کردهاند. غير از اين است؟! آنهايي که مبتلا هستند، حرفهاي من را خوب ميفهمند! اين همه زحمت کشيدي، معلّم هم بد نيست، امّا رفيق بد است. نگاه کن فرضيه را چگونه گامبهگام پيش رفتم. همه خوب، امّا بچه چگونه شد؟!
اين مسأله متأسفانه از مسائل مبتلابه جامعه ما است. من که عرض ميکنم محيط آموزشي خيلي مهم است، براي همين چيزها است. امّا متأسفانه به اين چيزها توجه نميشود. همان سيري که تا حالا گفتم، همان است. مصيبت اين است که فقط دنبال اين هستند که بچه درسي را ياد بگيرد که يکوقت پشت کنکور نماند! ميگويند هر چه شود، بشود امّا پشت کنکور نماند. چقدر روي آن هم تبليغ ميکنند! اين جامعه اسلامي است؟! جامعه انساني است؟!
تأثير پيوند رفاقتي بر دين انسان
يک روايت ميخوانم؛ روايت از پيغمبر اکرم(صلّياللهعليهوآلهوسلّم) است که حضرت فرمود: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ»؛ اگر ميخواهي ببيني دين شخصي چيست، ببين رفيقش چه ديني دارد. از آنجا بفهم دين او چيست. «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُکُمْ مَنْ يُخَالِلُ».10 حواست را جمع کن با چه کسي رفيقي! با هر کسي که رفيقي، دين او را هم داري؛ با او همدين هستي. اين همان مسأله قدرت و بُرد پيوند رفاقتي و محبّتي را ميرساند که هم نقش سازندگي دارد و هم نقش تخريبي دارد. من سراغ هر دو مورد رفتم.
بنابر اين من عرض کردم در باب محيط آموزشي، يک محيط سوم که چه بسا قدرتمندتر از محيط دوم است، از آن تولّد پيدا ميکند. حالا آيا اين درست است که انسان بيتفاوت باشد؟ لذا گفتم مدرسه و محيط آموزشي فرزندت هر قدر هم خوب و مطمئن بود، هيچ وقت خاطر جمع نباش؛ چون يک خطر بزرگتر کنار گوش او هست. خاطرجمعي در کار نيست. بلکه انسان بايد از نظر تربيتي نسبت به کساني که تحت سرپرستي او هستند دقّت داشته باشد.
ذيل آيه روايتي از امام صادق(عليهالسلام) است که فرمود: «تَوْبِيخٌ لِابْنِ ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً».4 اين آيه خطاب به هجده سالهها است.