به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاين، «زيبا مالک»، دختر مسلمان پاکستاني الاصل در شهر برادفورت متولد و بزرگ شده است و هم اکنون در منطقه اي از اين شهر زندگي مي کند که جمعيت بسياري از مهاجران پاکستاني در آن زندگي ميکنند که نام آن منطقه را براديستان گذاشتهاند.
زيبا تنها دختر مسلمان کلاس درس دبستان و دانشگاه هم اکنون از رشته روزنامه نگاري فارغ التحصيل شده است که بلافاصله بعد از اتمام درس خاطرات خود را از نمازهاي روزانه پدرش و شب زندهداري هاي همراه خانواده در ماه رمضان را در کتابي نوشته است ولي مهمترين موضوع کتاب نه خاطرات کودکي بلکه وضعيت مسلمانان در کشور انگليس است به طوري که او در صفحات اول اين کتاب مينويسد: «مهاجران پاکستاني که در دهه 60 ميلادي به اين کشور آمدند هنوز نتوانستهاند جايگاه اجتماعي خود را پيدا کنند.»
وي در اين کتاب با عنوان «ما مسلمان هستيم، لطفاً» برخي از محدوديت هايي را ليست کرده است که شايد در چشم روزنامه نگاران انگليسي مسايل پيش پا افتاده اي باشند ولي از نظر يک مسلمان نميتواند ناديده گرفته شود.
بر خلاف اذهان عمومي جامعه انگليس که دموکراسي و آزادي بيان را ترويج و تشويق ميکند و به آن نيز افتخار ميکند؛ زيبا مالک به عنوان يک مسلمان نميتواند زندگي درون خانه خود را در مدرسه و دانشگاه براي همکلاسيهاي خود تعريف کند چرا که از نظر آنها کارهايي مسخره و غير انساني محسوب ميشوند!
تعطيلات مذهبي از نظر همکلاسي هايش معنايي ندارد و تنها زماني که پدرش براي اداي مناسک حج چند روزي از کارخانه نساجي مرخصي ميگيرد مي تواند معناي دقيق مسلمان بودن را تجربه کند ولي با اين وجود از تناقض هايي خبر مي دهد که هر روز مسلمانان اين کشور با آن درگير هستند. «من قبل از اينکه يک انگليسي باشم خيلي قبل تر مسلمان بودم و بيشتر از يک انگليسي يک پاکستاني هستم و هرچند در اين کشور زندگي مي کنم ولي نمي توانم مثل آنها رفتار کنم و اين مسئله چه مشکلي مي تواند براي بقيه ايجاد کند؟».
وي در ادامه درباره فرهنگ خانوادگي خود مي نويسد: «در خانه ما به زبان پنجابي صحبت مي کنيم و از فروشگاههاي ارايه کننده محصولات حلال خريد ميکنيم و در رفت و آمدهاي خانوادگي زنان حجاب خود را حفظ ميکنند و مردان نيز از لباس هاي پوشيده استفاده مي کنند و در عين حال به جامعه و فرهنگ ديگر مردم انگلستان احترام ميگذاريم ولي چرا اين مسئله مي تواند براي مقامات انگليسي نگران کننده باشد؟»
هرچند اين توجيه مي تواند صحيح باشد که بعد از حادثه بمب گذاري پنج سال گذشته متروي لندن مقامات اين کشور روي جمعيت مسلمان حساس شده باشند ولي مالک در کتاب خود با اشاره به متهم اصلي اين پرونده که گفته مي شود شخصي به نام «شهزاد تنوير» از اهالي همان منطقه اي است که مالک در آنجا زندگي مي کند خطاب به مقامات انگليسي که به ارزش ها و آرمانهاي ساير فرهنگها اهميتي نمي دهند، مي نويسد: هرچند اقدام به کشتن صدها مسافر متروي لندن نمي تواند هيچگونه توجيه انساني داشته باشد ولي شايد بمبگذاران نيز مي خواستند بگويند که ارزش هاي اجتماعي محافظه کارانه تنها به مسلمانان محدود نمي شود و چطور است که ديگر مهاجران به راحتي مراسم فرهنگي و مذهبي خود را اجرا مي کنند ولي براي مسلمانان بايد همراه تدابير امنيتي باشد. چرا بايد يک دانش آموز مسلمان از نخوردن گوشت هاي غير حلال در ميز ناهار مدرسه تنبيه شود و چراهاي ديگر که مالک به نمايندگي از نسل آينده مسلمانان انگليس درباره آنها سوال مي کند و مي خواهد مقامات انگليسي به آنها جواب دهند.
زيبا مالک در «ما مسلمان هستيم، لطفاً» به بيان چگونگي زندگي يک مسلمان در کشور انگليس ميپردازد و از تناقضهايي خبر ميدهد که هر روز مسلمانان اين کشور با آن درگير هستند که نويسنده با تامل و شوخي از آن ياد ميکند.<BR>