به گزارش مشرق، «سرگئی کوژمیاکین» کارشناس سیاسی روس در یادداشتی، به تحلیل تحولات اخیر سیاسی بلاروس و احتمال تکرار آن در کشورهای آسیای مرکزی پرداخت.
در این یادداشت آمده است: برخلاف سخنان و شعارهای تبلیغاتی در مورد «آزادی»، «دموکراسی» و «حقوق بشر»، هدف اصلی نظام سرمایهداری جهانی توسعه طلبی گسترش است. تصرف بازارهای جدید و سرنگونی دولتهایی که سر سازگاری با این سیستم ندارند، شرط بقای آن است.
روشهایی که با استفاده از آنها نتیجه مورد نظر نظام سرمایهداری جهانی حاصل میشود، میتواند بسیار متفاوت باشند. این روشها شامل فشارهای دیپلماتیک، تحریمهای اقتصادی و استفاده از گروههای نفوذی (نظیر فعالان غربگرا و سازمانهای غیردولتی) در داخل کشورها، تحریک جنبشهای جدایی خواه و درگیریهای قومی و مذهبی از جمله ابزارهای شناخته شده آنان است.
اگر مقامات عالی کشورها دیگر «تعظیم» نکنند و به دنبال تحقق سیاست مستقل برآیند، اجرای سناریوهای شدیدتری مانند اقدامات مسلحانه، کودتا یا انقلابهای به اصطلاح رنگی در دستور کار قرار داده میشوند.
بیشتر بخوانید:
چنین تلاشهایی در بسیاری از کشورهای جهان صورت گرفته و در کشوری موفقیت آمیز بوده و در کشوری دیگر با ناکامی روبهرو شده است. چنین اتفاقاتی در یوگسلاوی، ونزوئلا، بولیوی، لبنان و ایران دنبال شد.
در فضای شوروی پیشین کشورهایی نظیر گرجستان، اوکراین و قرقیزستان «انقلاب رنگی» را تجربه کرده و طی روزهای اخیر شاهد تلاشهای مشابهی در بلاروس هستیم.
«انگیزهای» که سازماندهندگان به بهانه آن دست به اقداماتی میزنند، کاملا شناخته شده است. آنان از وجود برخی از مشکلات به عنوان مبنا استفاده میکنند و از این طریق به خشم جمعی دامن زده میزنند.
به این منظور اغلب از تخلفات واقعی یا ساختگی انتخاباتی، جنجال بر سر فساد اداری، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و... استفاده میکنند سپس به دنبال هر گونه نقض مدنی هستند که فهرست و درجهبندی اولویتهای آن به تفصیل در آثار «ژن شارپ» و سایر «دستورات راهنما» آمده است.
تحولات اخیر بلاروس در حقیقت تلاش کلاسیک برای راهاندازی انقلاب رنگی است.
برای اولین بار نیست که این کشور هدف کشورهای غربی قرار میگیرد. آنها از وجود سیاست مستقل «مینسک» و همچنین پتانسیل قوی اقتصادی این کشور ناراحتند. بسیاری از کارخانجات بلاروس قادر به رقابت با شرکتهای اروپایی هستند.
با این حال نقشه «انقلاب رنگی» در بلاروس خنثی شد ولی مخالفان همچنان به شدت به دنبال مانور بوده و به ابزارهای مختلفی متوسل میشوند. نه سناریوی درگیری آشکار با نهادهای امنیتی و انتظامی، نه اتهامات علیه مقامات مبنی بر ضرب و شتم «کودکان بیگناه» و نه تلاش برای سازماندهی اعتصابات در کارخانجات صنعتی نتیجه مورد انتظار را به بار نیاورد.
بیش از پیش این واقعیت روشن میشود که اکثریت قریب به اتفاق مردم از مخالفین غربگرا پشتیبانی نمیکنند. دخالتهای خارجی نیز، از حملات اطلاعاتی با استفاده از منابع اینترنتی ثبت شده در خارج تا فشارهای دیپلماتیک، نتیجه نداد.
تکرار چنین حوادثی در بلاروس و در کشورهای دیگر شوروی پیشین را نمیتوان استثنا دانست زیرا عمیقتر شدن بحران سیستم سرمایهداری جهانی و پیچدگیهای روابط بینالملل مطمئناً موجب میشود که تحقق سناریوهای «انقلابهای رنگی» در دستور کار قرار گیرد.
این امر به ویژه در مورد کشورهای آسیای مرکزی، مناطق هم مرز با چین، روسیه و ایران صدق میکند.
به طور قاطع نمی توان گفت که چنین تلاشهای حتما ناموفق خواهند بود.
چند عامل وجود دارد که برنامههای کشورها و سازمانهای خارجی و متحدان محلی آنها را تسهیل میکند.
نخستین عامل وضعیت اقتصادی و اجتماعی است. پس از فروپاشی شوروی این کشورها با سرعت بیشتر یا کمتری در مسیر اصلاحات لیبرال با ویژگی خصوصیسازی، ظهور طبقه «صاحبان املاک» و کاهش برنامههای اجتماعی و... حرکت کردند.
نتیجه آن بروز فقر گسترده و فاصله عمیق طبقاتی شد، چیزی که در بلاروس وجود ندارد.
عامل بعدی این است که آمریکا و اتحادیه اروپا از ابزارهای قوی تاثیرگذار بر اقتصاد و سیاست کشورهای آسیای برخوردارند. این نکته تا حدود زیادی شامل حال قزاقستان و قرقیزستان میشود چرا که در این دو کشور شرکتهای فراملی و سازمانهای غیردولتی وابسته به غرب فعالیت میکنند.
البته طی سالهای اخیر روندهای مشابهی را در ازبکستان نیز می توان مشاهده کرد.
مورد سوم، عامل مذهبی است. فقدان یک سیاست مذهبی مناسب و مشکلات اقتصادی و اجتماعی منجر به گسترش جریانهای تندرو شده است. وجود ارتباط و همکاری با عربستان سعودی و دیگر پادشاهیهای خلیج فارس باعث میشود مقامات بیشتر کشورهای منطقه از اعلام ممنوعیت فعالیت سازمانهای سلفی صرف نظر کنند. اکنون شرایط پیچیدهتر از گذشته شده است.
و در نهایت در مقایسه با بلاروس، سیستمهای سیاسی کشورهای منطقه به مراتب ضعیفتر هستند. آنها تا حدود زیادی ناکارآمد و گرفتار فساد مالی و روابط خانوادگی و قبیلهای بوده و منافع محدود خود را بر منافع کشور و مردمانشان ترجیح میدهند.
به نظر من قرقیزستان و قزاقستان ضعیفترین حلقه در منطقه است.
احتمال وقوع ناآرامی یا حداقل تلاش برای چنین کاری در قرقیزستان در پاییز امسال وجود دارد.
بهانه برای این امر انتخابات پارلمانی است و وجود برخی گروههای به شدت غربگرا و همچنین نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی در این کشور امکان بروز تنش و ناآرامی را محتمل میسازد.