کد خبر 10849
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۷

در پي استقبال با شکوه مردم قم از رهبر معظم انقلاب، سايتهاي ضد انقلاب با ذکر احاديثي به شبهه پراکني عليه اين اقدام خداپسندانه پرداختند.

به گزارش مشرق، موج قانون نوشت: در حکمت 37 نهج البلاغه آمده است: «و قد لقيه عند مسيره إلي الشام دهاقين الأنبار فترجلوا له و اشتدوا بين يديه» در مسيري که حضرت علي (عليه السلام) به سمت شام مي‌پيمودند، گروهي از مردم شهر «انبار» حضرت را ديدند پياده به دنبال امام و در مقابل ايشان دويدند. و مراسم استقبال از حضرت را انجام دادند.
ابتدا حضرت اعتراض نکردند، بلکه از علت کارشان سوال کردند و فرمودند: «ما هذا الذي صنعتموه؟» اين چه کاري است که انجام مي‌دهيد؟ منظور حضرت از اين سؤال اين بود که فلسفه اين کار شما چيست؟ زيرا حضرت مي‌دانستند آن‌ها چه کار مي‌کنند و معلوم بود که به استقبال آمده‌بودند. به عبارت ديگر حضرت مي‌فرمايند: «براي چه اين کار را مي‌کنيد؟» آن‌ها در جواب گفتند: «خلق منا نعظم به امرائنا» اين عادت ماست، هرکسي رئيس شود ما اين کار را برايش مي‌‌کنيم. بعد از اين‌ که فلسفه اين کار خود را بيان کردند، حضرت آن‌ها را از اين کار نهي کردند و فرمودند:به خدا سوگند حاکمان شما ازاين گونه احترام گذاشتن ها سودي نبردند. شما در دنيا خود را به زحمت مي افکنيد و در آخرت نيز دچار عذاب مي شويد و چه سودمند است آسايشي که امان از جهنم در پي آن باشد.
اگر آن‌ها در جواب حضرت روايت مشهور رسول اکرم در کتاب اختصاص شيخ مفيد، ص150 را مي‌گفتند - «علي ‌جانم اگر نمي‌ترسيدم که مردم در مورد تو چيزي را بگويند که در مورد عيسي‌بن‌مريم گفتند، در مورد تو سخني مي‌گفتم که از هرجا رد شوي مردم خاک کف پاي تو را به عنوان تبرّک بردارند و ما به اين دليل که تو وصي رسول ربّ‌العالمين هستي دورت را گرفته‌ايم» - حضرت مانع آن‌ها نمي‌شدند. زيرا رسول خدا(ص) در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدينه نشدند و همچنين حضرت رضا(ع) در ارتباط با استقبال‌کنندگان نيشابور هيچ نهي نکردند و بلکه حديثي نيز به آن‌ها هديه کردند. در حالي‌که اين استقبالها بسيار پرشورتر و پرجمعيت‌تر از آن استقبال مردم شهر انبار بود.
اجمالاْ استقبال مردم خراسان از امام رضا را ياددآور مي شوم.
بيان اين نکته مهم است که مامون مسيري را که براي هجرت امام رضا(ع) از مدينه به مرو طراحي کرده بود کاملاً تعيين شده و کنترل شده بود. در آن دوران دو مسير از مدينه به مرو به طور متعارف وجود داشت که يک مسير از مدينه به قادسيه، کوفه، بغداد، کرمانشاه و به سمت شاهراه قديم خراسان مي رفت که در اين شاهراه شهرهايي همچون ري، سمنان امروز، دامغان، نيشابور، ده سرخ، طوس و سرخس را در مي نورديد و به مرو مي رسيد. اين راه متعارف بسيار مرسوم بود و در آن دوران حضرت معصومه(س) نيز از اين مسير عبور کردند که در ساوه دچار بيماري شدند و در قم هم رحلت کردند. اما راهي که مامون به آن تاکيد داشت راه بصره، اهواز، فارس، کوير ميان فارس و خراسان، نيشابور، ده سرخ، طوس، سرخس و مرو بود.
زيرا در مسير قبلي کوفه و قم مرکز تجمع شيعيان و دوستداران اهل بيت(ع) بود و لذا براي مامون معقول نبود که امام رضا(ع) را به دليل استقبال ويژه مردم از کوفه و قم عبور دهند. درهر دو مسير نيشابور، راه عبور مشترک و اجتناب ناپذير بود. در خصوص استقبال بي نظير مردم نيشابور بيان اين نکته ضروري است که اين منطقه يکي از مراکز بزرگ و تمدني جهان اسلام آن دوران بود. شاهد اين مدعا کتابخانه هاي عظيمي که در نيشابور وجود داشت، مي باشد که شمار برخي از کتابهاي موجود در آن را تا 50 هزار عدد نقل کرده اند. و لذا نيشابور در آن دوران به عنوان پايگاه بزرگ علمي مطرح بود.
هنگاميکه امام در مسير حرکت خود وارد نيشابور شدند و در حالي که در محملي قرار داشتند از وسط شهر نيشابور عبور کردند. مردم زيادي که خبر ورود امام به نيشابور را شنيده بودند، همگي به استقبال حضرت آمدند. در اين هنگام دو تن از علما و حافظان حديث نبوي، به همراه گروه‌هاي بيشماري از طالبان علم و اهل حديث و درايت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "اي امام بزرگ و اي فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند مي‌دهيم که رخسار فرخنده خويش را به ما نشان دهي و حديثي از پدران و جد بزرگوارتان، پيامبر خدا، براي ما بيان فرمايي تا يادگاري نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و ديدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گرديد. مردم از مشاهده جمال حضرت بسيار شاد شدند به طوري که بعضي از شدت شوق مي‌گريستند و آنهايي که نزديک ايشان بودند، بر مرکب امام بوسه مي‌زدند. ولوله عظيمي در شهر طنين افکنده بود به طوري که بزرگان شهر با صداي بلند از مردم مي‌خواستند که سکوت نمايند تا حديثي از آن حضرت بشنوند. تا اينکه پس از مدتي مردم ساکت شدند و حضرت حديث ذيل را کلمه به کلمه از قول پدر گراميشان و از قول اجداد طاهرينشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائيل از سوي حضرت حق سبحانه و تعالي املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگويد داخل حصار من شده و کسي که داخل حصار من گردد ايمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما اين شروطي دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."
در حديث سلسلة الذهب نکته بسيار مهم و ظريفي نهفته است و آن عبارت است از شرط امام براي قرار گرفتن در حصار لااله الي الله به عنوان دژي محکم براي محافظت از مسلمين که همان شرط ولايت است. حضرت(ع) با گفتن «انا من شروطها» به اصل پايبندي ولايت تاکيد مي کنند که شرط ورود و ايمن ماندن در اين حصار محبت و پيروي از اهل بيت(ع) است.
بنابراين آنچه تعيين کننده و حائز اهميت است نيت و انگيزه استقبال است. البته بايد گفت اين‌که بعضي‌ها حرف‌هايي را مي زنند و شبهه‌هايي را ايجاد کنند اصلاً مسأله تازه اي نيست، چون نمي‌توان جلوي زبان را گرفت. حتي در روايات آمده که در دوران ظهور امام زمان(ع) بعضي‌ها با استناد به آيات قرآن دل امام زمان(ع) را خون مي‌کنند و با آن آيات به جنگ حضرت مي‌روند.
طبق روايات حضرت بقيةالله(عج) وارد هر شهري مي‌شوند، مردم استقبال شديدي از ايشان مي‌کنند. حتي در روايت آمده است ، ياران خوب حضرت جهت تبرّک، به مرکب ايشان دست مي‌کشند «يتمسحون يسرجِ الامام يطلبون بذلک البرکة». لذا اين حديث نشان مي‌دهد که اصل استقبال اشکالي ندارد و مهم اين است که فلسفه آن چه باشد.اگر فلسفه آن شاه‌پرستي باشد، بايد ترک شود ولي اگر نيت و فلسفه آن خدايي باشد، نه تنها اشکالي ندارد، بلکه طبق روايات، يکي از اوصاف ياران امام زمان(ع) است و اين جنبه استقبال براي ما ملاک است و قداست دارد.
در اين زمينه خاطره‌اي از حضرت امام(ره) نقل کنيم:
حضرت امام(ره) زماني که در نجف يا قم تدريس مي‌کردند وقتي سرِ درس مي‌رفتند، شاگردانشان را از اين‌که برايشان صلوات بفرستند نهي مي‌کردند و به اين کار راضي نبودند و مي‌گفتند صلوات را جاي ديگري بفرستيد.ولي وقتي بنا شد ايشان بعد از سال‌ها دوري از وطن به ايران بازگردند، نه تنها از شکل‌گيري کميته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصيه‌ها و هماهنگي‌هايي را هم با آن کميته داشتند، و لذا از برنامه‌ريزي براي استقبال ميليوني در تهران ممانعت نکردند؛ زيرا اين استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصيت و جايگاه مقدّس ولايت بود.
شاهدي ديگر بر اين قضيه، وقتي است که مردم آب وضوي پيامبر را به عنوان تبرّک مي‌بردند و ايشان ازاين کار مانع نمي‌شدند و نمي‌فرمودند: «اين چه کاري است که مي‌کنيد؟ خودتان را ذليل نکنيد!» چون مي‌دانستند مردم اين کار را به خاطر خدا و با معرفت انجام مي‌دهند. و لذا اگر مردم مي‌گفتند: «هرکسي رئيس ما باشد وقتي دست و صورتش را مي‌شويد ما آبش را جمع مي‌کنيم»، قطعاً حضرت مانع مي‌شدند.
بنابراين استقبال مردم قم از رهبر انقلاب هم يک تظاهرات مقدس در پاسداشت مقام ولايت است.
قطعاً ثمره طبيعي استقبال مردم شريف قم، نااميدي دشمن و شاد شدن قلب دوستداران انقلاب است ولي اين برکات تمام آن چيزي نيست که خداي متعال به خاطر اين استقبال به مردم ما عنايت کرده است.
تمام برکاتي که ما براي ولايتمداري مردم تصوّر مي‌کنيم، چيزهايي است که «ما» تصوّر مي‌کنيم، نه چيزهايي که «خدا» تفضّل مي‌کند. آنچه خداوند عنايت مي‌کند براساس «و يرزقه من حيث لايحتسب»(طلاق/3) مي باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس