کتاب هنر چاق بودن

رامبد خانلری می‌گوید: «هنر چاق بودن» برای همه نوشته شده است، برای همه به‌جز روشن‌فکرها. این یک کتاب عامه‌پسند است و در آن هیچ خبری از مانیفست‌های روشن‌فکری نیست. من در تمام این کتاب با خودم حرف زدم.

به گزارش مشرق، دنیا پر از تضادهاست: سیاه و سفید، زشت و زیبا، کوتاه و بلند،‌ مهربان و بداخلاق، چاق و لاغر؛ اصلا زندگی با همین تضادها زیباست و مثلا تا زشتی نباشد، زیبایی رخ‌نمایی نمی‌کند. دو سر هرکدام از این تضادها، دنیایی مختص خود دارند. گاهی مرز بین این دنیاها بسیار باریک است و گاهی طولانی و حتی دست‌نیافتنی. چاقی و لاغری، ازجمله تضادهای جذابی است که از قضا بازار پررونقی هم دارد. چه بسیار چاق‌هایی که در سودای لاغری به‌سر می‌برند و در پی رسیدن به سرزمین لاغرهای به‌زعم خود خوشبخت هستند و چه فراوان لاغرهایی که گمان می‌کنند اگر به اصطلاح دوپره گوشت روی استخوان‌هایشان بیاید، جذاب‌تر خواهند شد و بیشتر به چشم می‌آیند.

 رامبد خانلری؛ نویسنده‌ ۳۷ ساله‌ای است که ۳۵ سال از عمر خود را در دنیای چاقی سپری کرد و دو سالی می‌شود که نیمی از وزن خود را کم کرده و پا به دنیایی متفاوت گذاشته است. او می‌گوید: «در خانواده‌ای پنج نفره با پدر و مادر و یک خواهر و یک برادر بزرگ شدم. چاقی من و خواهرم، شاید یک عامل موروثی از خانواده پدری باشد... شاید نتوانم به انصاف درباره تغییر زندگیم در این دو سال حرف بزنم، به این دلیل که ۳۵ سال در قالب چاقی‌ام حضور داشتم و تنها دو سال است به قالب جدیدم نقل مکان کرده‌ام. اما واقعیت این است که کیفیت زندگی‌ام بهتر شده و البته هنوز چیزهایی در من نهادینه نشده است. کیفیت زندگی‌ام واقعا عوض شده، حداقلش این است که می‌توانم ادعا کنم از معدود آدم‌هایی هستم که با یک عمر، دوبار زندگی کرده‌ام که این تجربه جذابی است و دورنمای هیجان‌انگیزی دارد.»

او پس از کم کردن نیمی از وزن خود (از ۱۶۵ کیلو به ۸۲ کیلو)، تجربیات تلخ و شیرین‌اش از ۳۵ سال زندگی با چاقی را در کتاب «هنر چاق بودن» در قالبی جذاب، ساده و قابل درک، روایت کرده که از اردیبهشت تا خرداد ۹۹، سه نوبت چاپ شد.
 
خانلری درباره این کتاب و سیر نگارش آن توضیحاتی روشن را به زبانی ساده مطرح کرد.
 
می‌خواستم به آدم‌های چاق دلگرمی بدهم
این نویسنده، دلیل اصلی نوشتن این کتاب را، دادن دلگرمی به آدم‌های چاق ذکر کرد و افزود: دلگرمی نه به این معنی که بخواهم به آن‌ها روحیه کاذب بدهم یا به‌صورت نمادین با آن‌ها همدردی کنم. واقعیت این است که تجربه زندگی به‌جای یک آدم چاق، به مرور به شما یاد می‌دهد که خیلی چیزها مال شما نیست؛ ‌مثل یک وسیله در شهربازی. افراد چاق فکر می‌کنند در حال تجربه زندگی یگانه‌ای هستند. می‌خواستم خیلی از موقعیت‌ها را برشمارم و به آدم‌های چاق بگویم که تنها نیستند و من هم این تجربیات را از سر گذرانده‌ام. اینکه آدم‌های دیگری هم باشند که تجربیات شما را داشته‌اند، کنار آمدن با شرایط را آسان‌تر می‌کند.
 
او در نخستین سطرهای کتاب، موضع خود و طیف مخاطبان آن‌را مشخص کرده است: «این کتاب، کتاب یک داستان‌نویس است، اما داستان نیست. این کتاب برای همه نوشته شده است، برای همه به‌جز روشن‌فکرها. این یک کتاب عامه‌پسند است و در آن هیچ خبری از مانیفست‌های روشن‌فکری نیست. من از نصیحت شنیدن متنفرم، از نصیحت کردن هم خوشم نمی‌آید. نمی‌دانم کجا بود که شنیدم آدم‌ها وقتی دیگران را نصیحت می‌کنند، در حقیقت با خودشان حرف می‌زنند. من در تمام این کتاب با خودم حرف زدم.»

زندگی یک منطق درام است
خانلری در این‌باره توضیح داد: روزی که قرار داستان نوشتن را با خودم گذاشتم، هیچ‌وقت دوست نداشتم یک روشنفکر باشم. تمام علوم پایه روشنفکری از زندگی استخراج شده‌اند. زندگی یک منطق درام است که از لحظه صفر تا لحظه بی‌نهایت جریان دارد و در این بین یک سری آدم‌ها مثل کارل و اسپینوزا، از این منطق درام، حقایقی را بیرون کشیده‌اند. اما داستان‌نویس باید با منطق خودش کار کند. ادعای روشنفکری و سواد داشتن، با فرض اولیه من برای نوشتن داستان در تضاد بود، چراکه در آن‌صورت کتاب تبدیل به یک مانیفست می‌شد. دوست نداشتم انسان متوقعی سراغ کتاب بیاید و سرخورده آن‌را رها کند. بهتر دیدم حقیقت را در همان سطرهای اول بگویم و به قولی تکلیف را روشن کنم.
              
نویسنده کتاب «هنر چاق بودن»، درباره سیر نگارش متن و چینش بخش‌های کتاب نیز گفت: مسیر لاغری من، حدود یک‌ونیم سال طول کشید، اما نوشتن کتاب تقریبا ۱۰ ماه زمان برد. در آن یک‌ونیم سال، تعدادی سوال در ذهنم نقش می‌بست، ازجمله اینکه «چرا چاقی بد است و چه بدی‌هایی به من کرده؟»، «آیا چاقی به من خدمتی هم کرده است؟» یا اینکه «مسیر درست کم کردن وزن چگونه است؟» جواب‌ها کم‌کم از این‌طرف و آنطرف می‌آمد، اما در نهایت تجربه حرف آخر را می‌زد. سوال‌های مهم را لیست کردم و فرض را بر این گذاشتم که آدمی هم که سراغ این کتاب می‌آید، همین مسیر را می‌رود. سعی کردم بهترین جواب‌ها را با تلفیق تجربه، مطالعه و نظرات علمی کارشناسان ارائه دهم. گاهی صحبت‌های کارشناسان و مطالعات همخوانی نداشت، در این‌صورت ملاک سنجش را تجربه خودم قرار می‌دادم.
 
آقا یا خانم چاقی، به‌عنوان یک شخص دوم و ناظر، حضور پررنگی در این کتاب دارند. خانلری در این‌باره بیان کرد: وقتی از جایی به بعد به‌جای یک داستان‌نویس زندگی می‌کنید، راست و دروغ زندگی‌تان قاطی می‌شود. در این وضعیت دنبال کسی می‌گردید که تأییدتان کند. اینکه من در کودکی با خانم یا آقای چاقی در ارتباط بودم، شاید وجود خارجی و عینی نداشت و تنها یک تصویر ذهنی بود، ولی امروز خانم چاقی را رسما در خاطراتم می‌بینم.

رژیم غذایی، یک تغییر در سبک زندگی است
چند بخش از کتاب، درباره ارتباط رژیم غذایی و چاقی است. نویسنده «هنر چاق بودن» معتقد است: به شخصه متوجه شدم که رژیم غذایی در واقع یک برنامه مدت‌دار و مبتنی بر کم خوردن نیست، بلکه یک تغییر در سبک زندگی است و زمان ندارد. واقعیت این است که رژیم غذایی، پا ندارد. وقتی فردی سبک زندگی خود را عوض می‌کند تا وقتی احساس می‌کند این روند درست است، باید آن‌را ادامه دهد. یک‌سری باور کلی درباره رژیم غذایی وجود دارد که باورهای اشتباهی است، مثل کم کردن ۱۰ کلیو در دو هفته.
 
او ادامه داد: آدم‌های چاق، یک ویژگی دیگری هم دارند. برای اینکه همیشه خود را از چاقی مبرا کنند، سعی دارند بگویند این من نیستم و تمایل دارند گناه‌ها را گردن کس دیگری مثل خانم یا آقای چاقی بیاندازند یا گردن تقدیر، جامعه و پدر و مادر. این افراد در رژیم غذایی هم همیشه منتظر یک عامل بیرونی و یک معجزه هستند. روش‌های مختلف را امتحان می‌کنند که شاید این رژیم نسبت به قبلی شیوه بهتری باشد و چون از این معجزه درک درستی وجود ندارد، به همین دلیل رژیم‌های غذایی معمولا ناکام می‌مانند. نه می‌دانیم چرا و چگونه رژیم می‌گیریم و نه اینکه تا کی می‌خواهیم آن‌را ادامه دهیم.

مهربان بودن چاق‌ها شایعه است!
خانلری در جایی از کتاب نوشته که «اینکه چاق‌ها مهربان هستند، یک شایعه است». در این‌باره توضیح داد: رامبد خانلری ۸۱ کیلویی نسبت به رامبد خانلری ۱۶۵ کیلویی، اصلا آدم مهربانی نیست. واقعیت این است که ما آدم‌ها بیشتر «مهرطلب» هستیم. به دلایل مختلف‌، آدم‌ها افراد چاق را دوست ندارند و برای شکستن این گارد، فرد چاق به هر وسیله‌ای چنگ می‌زند و یکی از آن‌ها مهربان‌ بودن است، حتی گاهی بیش از آنچه لازم است. یک آدم چاق، برای غذا که بزرگترین خواسته‌اش است می‌جنگد که این یک نیاز ضروری است. آدم‌های چاق، کودک درونشان هم بیشتر زنده است و با آن بزرگ می‌شوند. شاید نگاه من خیلی منصفانه نباشد، چون هر دو سر قضیه را تجربه کرده‌ام، اما آدمی که تغییر کند، کمتر می‌تواند مهربان باشد.
 
نویسنده «هنر چاق بودن» که خودش عمل جراحی کوچک کردن معده و رژیم‌های غذایی را برای لاغر شدن انجام داده، به دیگر کسانی که می‌خواهند چنین روش‌هایی را تجربه کنند، توصیه کرد: عمل کوچک کردن معده، لیپوساکشن و رژیم‌های لاغری، به‌طور کلی روی آقایان بهتر از خانم‌ها جواب می‌دهد. به کسی که می‌خواهد و می‌داند که چرا می‌خواهد لاغر شود و اشتیاق سوزانی هم برای این کار دارد، این روش‌ها را توصیه می‌کنم. اما برای کسی که تنها فکر می‌کند چاقی بد است، این روش‌ها را توصیه نمی‌کنم.
 
سومین چاپ کتاب «هنر چاق بودن» در ۱۶۸ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه به بهای ۲۵ هزار تومان از سوی انتشارات آوند دانش راهی بازار نشر شده است.

*ایبنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس