کد خبر 10685
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۳:۳۲
- ۰ نظر
- چاپ
برکات و اثراتي که تاکنون خداوند متعال به واسطه ولايتپذيري و ولايتمداري مردم به ما ارزاني داشته واقعاً غيرقابل پيشبيني بوده است. ثمرات اين استقبال قطعاً بيش از نااميد شدن دشمن يا شاد شدن دوستان است.
به گزارش مشرق، گفتگوي الف با حجت الاسلام پناهيان درباره فلسفه استقبال از رهبري را ميخوانيد:
همانگونه که مطلع هستيد شهر مقدس قم در انتظار سفر رهبر انقلاب است و مردم خود را براي استقبال از ايشان آماده ميکنند. اهميّت حضور پرشور و استقبال مردم از ايشان را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
در اين ديدار مردم قم و همچنين علما که خدمت ايشان خواهند رسيد، ولايتمداري خودشان را به نمايش خواهند گذاشت. براساس تجربه ميتوان گفت که هرگاه مردم ما ولايتمداري خود را به نمايش گذاشتهاند، برکاتي غيرقابل احصاء و غيرقابل تصوّر به دنبال داشته است. قطعاً با اين استقبال، دشمن نااميد ميشود، اتّحاد و همدلي در ميان علماء حاکم ميشود، آينده انقلاب تضمين ميشود، قلب دوستداران انقلاب شاد ميشود و... ولي اين برکات تمام آن چيزي نيست که خداي متعال به خاطر اين استقبال به مردم ما عنايت خواهد کرد.
ممکن است در مورد عبارت «غيرقابل احصاء» و «غيرقابل پيشبيني» توضيح بيشتري بدهيد؟
برکات و اثراتي که تاکنون خداوند متعال به واسطه ولايتپذيري و ولايتمداري مردم به ما ارزاني داشته واقعاً غيرقابل پيشبيني بوده است. شما در طول تاريخ سيساله انقلاب هرجا حضور و اعلام وفاداري مردم را مشاهده ميکنيد، برکات و الطاف الهي را هم ميتوانيد ببينيد.
تمام برکاتي که ما براي ولايتمداري مردم تصوّر ميکنيم، چيزهايي است که «ما» تصوّر ميکنيم، نه چيزهايي که «خدا» تفضّل ميکند. آنچه خداوند عنايت ميکند براساس «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»(طلاق/3) خواهد بود. اگر ما در اين استقبال قيام لِلّه و قيام فيالله کنيم، ثمراتي که براي ما خواهد داشت، غيرقابل پيشبيني است. بعضيها تصوّر ميکنند نااميد شدن دشمن يا شاد شدن دوستان ثمره اصلي اين حضور و استقبال است، در حالي که ثمرات اين استقبال قطعاً بيش از اينهاست.
اين همه عنايات پروردگار که به صورت پنهان و پيدا وجود دارد، همه ثمرات ولايتمداري مردم ما بوده است. از مشغول شدن دشمنان به همديگر گرفته تا پيدا شدن مشکلات اقتصادي و ضعف سياسي و اقتصادي براي آنها که ما پيشبيني نميکريم، همگي امدادهايي است که خداوند به واسطه ولايتمداري مردم به اين انقلاب اعطا کرده است. يا اينکه دشمنان ما در بسياري از توطئههاي خود، بدون اينکه ما فعاليت و دخالتي کرده باشيم، موفق نميشوند. اينها نيز از برکت ولايتمداري است. تازه اينها ثمرات کوتاهمدت است. يکي از ثمرات درازمدت اين است که در اقصي نقاط عالم و در مناطق خارج از دسترس- و حتي خارج از تمناي- ما اتفاقاتي به نفع و در حمايت از اين نظام ميافتد. اينها هم ثمراتي است که تاکنون آشکار شده است. بنابراين ثمرات چنين استقبالهايي، که نمايش ولايتمداري مردم است، بسيار فراتر از نااميد کردن دشمن است.
نااميد کردن دشمن ثمره مهمّي نيست؟
نه، منظور من اين نيست. بالاخره ثمره طبيعي حضور پرشور مردم، منکوب، نااميد و سرخورده شدن دشمن هست. منظور من اين است که نبايد انگيزه حضور خود را در اين استقبال نااميد کردن دشمن قرار دهيم.
خداوند خطاب به مومنين ميفرمايد: «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ»(حج/78) خداوند متعال پس از امر به جهاد، با عبارت «حقّ جهاده» در واقع ميزان اين تلاش را هم مشخص کرده است. ميزان جهاد ما بايد بر اساس ميزان شايستگي خدا باشد، نه بر اساس ميزان خطر دشمن. «جاهدوا فيالله» يعني حق دشمن را بگذار کف دستش ولي ما بايد بعد از عبور از دشمن به دنبال تحقق «حقّ جهاده» باشيم. «حق جهاده» يعني من ميخواهم به اندازهاي که خدا شايسته است براي او تلاش کنم.
استقبال ما از رهبر معظم انقلاب بايد اينگونه باشد. الان ما در شرايطي هستيم که ولايت در اوج اقتدار قرار دارد. حالا شدّت استقبالمان چگونه بايد باشد؟ مجاهدتمان در اين مقطع بايد چقدر باشد؟ بايد در حد شايستگي خداوند باشد و در حد علاقه ما براي زمينهسازي براي ظهور. نبايد بگوييم: «حالا که الحمدلله ولايت در کشور ما در بالاترين ميزان اقتدار سيسال گذشته قرار دارد، از دشمن هم که فعلاً خبري نيست، پس لازم نيست براي اين استقبال کار زيادي صورت گيرد»!
هميشه نبايد به خاطر دشمن به خيابانها بياييم. نهم دي و بيست و دوم بهمن، براي مشت کوبيدن بر دهان دشمن به خيابان آمديم. هميشه نبايد منتظر باشيم دشمن تهديدي کند تا ما اعلام آمادگي کنيم. اين نگاه خيلي حداقلي است. درحاليکه نه تنها دشمن عددي بهحساب نميآيد، بلکه رهبر عزيزمان هم در اوج اقتدار است، در روز 27 مهر با حضورمان در استقبال از رهبر معظم انقلاب بايد روحيه انقلابي و حداکثري را در خود تقويت کنيم و به جهانيان هم نشان دهيم.
مردم لبنان اگر امروز از يک عنصر حزباللهي که با صراحت حرفهاي امام(ره) و رهبري را ميزند، اينگونه استقبال ميکنند، اصلاً مسأله عجيبي نيست. آنها در مواجهه مستقيم با دشمن قرار دارند. دشمن بيخ گوششان است. آنها اصلاً خط مقدم مقابله با دشمن هستند. اين استقبال آنها از رئيسجمهور ايران کاملاً طبيعي و براي سياسيون جهان قابل فهم است.
در سفري که همراه تعدادي از دانشجويان به لبنان سفر کرده بوديم، در ديدار با مادر شهيد عماد مغنيه، يکي از دانشجوها مطلبي را گفت که مترجم آن را ترجمه نکرد. او گفت: «به مادر شهيد مغنيه بگوييد ارزش شهداي شما از شهداي ما بالاتر است» ولي مترجم گفت: «من اين جمله را ترجمه نميکنم چون اولاً اين مطلب نادرست است و من حرف نادرست را ترجمه نميکنم و ثانياً ميدانم مادر شهيد مغنيه از شنيدن اين سخن به شدت ناراحت ميشود. درست است که شهداي ما غريبتر هستند ولي شهداي شما الگوي ما هستند، آنها السّابقون السّابقون هستند».
استقبال مردم لبنان از رئيسجمهور ما در حقيقت تير خلاصي بود به پيکر نيمهجان دشمنان داخلي و خارجي نظام. اين استقبال هم دشمنان را نااميد کرد و هم افکار عمومي جهانيان را بيدار کرد. ولي استقبال مردمي که تحت ستم و تجاوز قرار گرفتهاند از رئيسجمهور کشوري که قاطعانه از آنها حمايت ميکند، مسأله عجيبي نيست.
در مقابل، استقبال مردم قم که در اوج اقتدار رهبري و آرامش کشور از رهبر و مقتداي خود به عمل ميآورند تنها نااميدي دشمن را به همراه ندارد. اين استقبال که برخاسته از يک انگيزه حداکثري است قطعاً ثمرات حداکثري نيز به دنبال خواهد داشت. از آنجا که اندازه تلاش و مجاهدت ما را بنا بر امر خداوند در قرآن، «حقّ و شايستگي» خدا تعيين ميکند، مردم بايد براي اين استقبال سنگ تمام بگذارند. بايد هرکسي اين استقبال را ميبيند از خود بپرسد: «چرا اينها اينقدر خودشان را براي اين استقبال به آب و آتش ميزنند؟ مگر کسي به رهبرشان جسارتي کرده که احساسات آنها تحريک شده و بخواهند با اين حضور خود را التيام بخشند؟» آنجاست که ميتوان گفت: «اين مردم که اينچنين از رهبرشان استقبال ميکنند، تا امام زمانشان را هم از پس پرده غيبت خارج نکنند، آرام نخواهند نشست». اين است فلسفه يک استقبال انقلابي و مجاهدانه.
استقبال مردم قم از رهبر انقلاب، با ولادت امام عليبن موسي الرّضا مصادف است. امام رضا(ع) نيز بنابر اسناد تاريخي، مورد استقبال بيسابقه مردم نيشابور قرار گرفتند. شما اين دو استقبال را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
استقبالي که مردم ما از رهبر انقلاب ميکنند، با استقبال مردم نيشابور از امام رضا(ع) تفاوت دارد. مردم نيشابور ميخواستند از امام رضا(ع) که مشهور به عالم آل محمد بودند، «علم» بگيرند، ولي مردم قم ميخواهند پاي رکاب وليفقيه و نايب امام زمان(عج) «عمل» کنند. بين «علم» و «عمل» فاصله بسياري است. درخواستي که مردم نيشابور از آن استقبال باشکوه داشتند، درخواست «علم» بود. آنها از امام «آگاهي» ميخواستند، امام هم به آنها آگاهي داد ولي در آن زمان مردم اهل عمل نبودند و در آغاز راه آگاهي بودند. ولي درخواستي که ما مردم قم پاي رکاب نايب امام زمان(عج) داريم، اذن عمل و دريافت دستورالعمل است. ما با اين استقبال در حال عمل کردن به علمي هستيم که مردم نيشابور در استقبالشان از امام رضا(ع) تقاضا کردند.
در آن زمان هرچند مردم زيادي براي استقبال آمده بودند و استقبال باشکوهي هم از امام رضا(ع) به عمل آوردند ولي معرفت عميقي نسبت به امام زمان خود نداشتند. وقتي حضرت فرمودند: «بشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها» هيچکدام از آنها براي اعلام آمادگي خود در دفاع از امام مظلومشان شمشير نکشيدند و به امامشان ابراز وفاداري نکردند. ولي در اين استقبال مردم اعلام وفاداري خود را با فرياد سر ميدهند و با شعارهايشان آمادگي خود را براي دفاع از حريم ولايت اعلام ميکنند.
در مورد اصل استقبال از مسئولين نظام اسلامي که بعد از انقلاب در ميان مردم رواج يافته، بعضيها شبههاي ميکنند که برگرفته از کلام اميرالمؤمنين خطاب به مردمي است که به استقبال ايشان آمده بودند. حضرت آنها را از اين کار نهي فرمودند. نظر شما در اينباره چيست؟
اولاً اينکه بعضيها ممکن است حرفهايي را بزنند و شبهههايي را ايجاد کنند اصلاً مسأله عجيبي نيست، چون نميتوان جلوي زبان را گرفت. حتي در دوران ظهور امام زمان(ع) هم کساني هستند که نق ميزنند. در روايات آمده که بعضيها با استناد به آيات قرآن دل امام زمان(ع) را خون ميکنند و با آن آيات به جنگ حضرت ميروند. لذا وجود چنين شبهههايي و چنين افرادي اصلاً عجيب نيست.
ثانياً پاسخ کاملاً روشن است. اجازه بدهيد اصل داستان را ببينيم. در حکمت 37 نهج البلاغه آمده است: «وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ» در مسيري که حضرت به سمت شام ميپيمودند، گروهي از مردم شهر «انبار» حضرت را ديدند و شروع کردند پياده به دنبال امام و در مقابل ايشان دويدن. چيزي شبيه مراسم استقبال يا بدرقه انجام دادند.
ابتدا حضرت اعتراض نکردند، بلکه از علت کارشان سوال کردند و فرمودند: «مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟» اين چه کاري است که انجام ميدهيد؟ مگر حضرت نميدانستند آنها چه کار ميکنند؟ معلوم بود که به استقبال آمدهاند. اما منظور حضرت از اين سؤال اين بود که فلسفه اين کار شما چيست؟ به عبارت ديگر حضرت ميفرمايند: «براي چه اين کار را ميکنيد؟» آنها در جواب گفتند: «خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا» اين عادت ماست، هرکسي رئيس شود ما اين کار را برايش ميکنيم. بعد از اينکه فلسفه اين کار خود را بيان کردند، حضرت آنها را از اين کار نهي کردند و فرمودند که اين کار نفعي براي امراي شما ندارد. شما هم در دنياي خود ضرر ميکنيد و آخرتتان را هم خراب ميکنيد.
اما اگر آنها در جواب حضرت ميگفتند: «ما شنيديم رسول خدا(ص) فرموده است: علي جانم اگر نميترسيدم که مردم در مورد تو چيزي را بگويند که در مورد عيسيبنمريم گفتند، در مورد تو سخني ميگفتم که از هرجا رد شوي مردم خاک کف پاي تو را به عنوان تبرّک بردارند [روايت مشهوري در کتاب اختصاص شيخ مفيد، ص 150] و ما به اين دليل که تو وصي رسول ربّالعالمين هستي دورت را گرفتهايم» حضرت مانع آنها نميشدند. همانطور که رسول خدا(ص) در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدينه نشدند و همچنين حضرت رضا(ع) در ارتباط با استقبالکنندگان نيشابور هيچ نهي نکردند و بلکه حديثي نيز به آنها هديه کردند. در حاليکه هر دوي اين استقبالها بسيار پرشورتر و پرجمعيتتر از آن استقبال مردم شهر انبار بود. بنابراين نيت و انگيزه استقبال خيلي اهميت دارد و تعيين کننده است.
به همين دليل است که طبق روايات حضرت بقيةالله(عج) وارد هر شهري ميشوند، مردم استقبال شديدي از ايشان ميکنند. حتي در روايت دارد که ياران خوب حضرت جهت تبرّک، به مرکب ايشان دست ميکشند «يَتَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الْإِمَامِ يَطْلُبُونَ بِذَلِکَ الْبَرَکَةَ». اين نشان ميدهد که اصل استقبال اشکالي ندارد، مهم اين است که فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاهپرستي باشد، بايد ترک شود ولي اگر فلسفه آن خدايي باشد، نه تنها اشکالي ندارد، بلکه طبق روايات، يکي از اوصاف ياران امام زمان(ع) است.
ما استقبال و بدرقهاي را خوب ميدانيم که خودش قيام لِلّه و تظاهرات ولايي است. پيغامي است براي دعوت آقا امام زمان(عج). اين جنبه استقبال براي ما ملاک است و قداست دارد. اجازه بدهيد در اين زمينه خاطرهاي از حضرت امام(ره) نقل کنم:
حضرت امام(ره) زماني که در نجف يا قم تدريس ميکردند وقتي سرِ درس ميرفتند، شاگردانشان را از اينکه برايشان صلوات بفرستند نهي ميکردند. راضي نبودند شاگردهايشان حتي احترامي در اين حد برايشان قائل باشند. ميگفتند صلوات را جاي ديگري بفرستيد. همين امام وقتي بنا بود بعد از سالها دوري از وطن به ايران بازگردند، نه تنها از شکلگيري کميته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصيهها و هماهنگيهايي را هم با آن کميته داشتند.
امامي که راضي نبود سرِ درسش کسي به احترام ايشان بلند شود و صلوات بفرستد، از برنامهريزي براي استقبال ميليوني در تهران ممانعت نکردند. چون اين استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصيت و جايگاه مقدّس ولايت بود. بعد از انقلاب هم همين روش ادامه داشت. حضرت امام(ره) به ابراز ارادت مردم ميدان ميداد. چون اين ابراز ارادت به شخص ايشان نبود. اگر آن روز هم مردم شهر «انبار» به اميرالمؤمنين(ع) ميگفتند که «آقاجان چون شما وليالله هستيد، جان پيامبر و وصي او هستيد، ما به خاطر خدا به شما احترام ميگذاريم» يقيناً اميرالمؤمنين برخورد ديگري ميکردند.
وقتي مردم آب وضوي پيامبر را به عنوان تبرّک ميبردند ايشان مانع نميشدند. چرا پيامبر در اين خصوص مانع مردم نميشدند؟ چرا به آنها نميفرمودند: «اين چه کاري است که ميکنيد؟ خودتان را ذليل نکنيد!» چون ميدانستند مردم اين کار را به خاطر خدا و با معرفت انجام ميدهند. اگر مردم ميگفتند: «هرکسي رئيس ما باشد وقتي دست و صورتش را ميشويد ما آبش را جمع ميکنيم»، قطعاً حضرت مانع ميشدند.
استقبال مردم قم از رهبر انقلاب هم يک تظاهرات مقدس در پاسداشت مقام ولايت است. شأن مردم قم اجل از اين حرفهاست که بدون معرفت در اين استقبال شرکت کنند. در اين تظاهرات و استقبال، مردم اوج علاقه و انتظارشان براي ظهور منجي کل را به نمايش ميگذارند.