علي اللهياري در جديدترين مطلب وبلاگ "ايليا" با اشاره به سفر اخير رئيس جمهور به لبنان نوشت: جهان پس از احمدينژاد «مجبور» شده است واقعيتهايي را “ببيند” که تا پيش از او سلطهي زر و زور و تزوير، سانسور ميکردند. رئيسجمهور در اين سالها با سياست هجومي و حضور فعال خود در عرصهي بينالمللي، باعث ظهور و بروز تحولي شد که در بهمن ?? رخ داده بود و در جنگ استمرار يافته بود.
انقلاب اسلامي نه فقط يک انقلاب سياسي که اساسا انقلابي بنيادين در تمام ساحات حيات بشري در طول تاريخ بود. و بيشک قابل قياس با بعثت رسول اکرم (ص) است. اين تحول از همان آغاز دلهاي مستضعفين جهان را به خود جذب کرده بود. جريانات مختلفي در کشورهاي شرق و غرب چنان شيفتهي امام روحالله و انقلاب شدند که اگر استکبار کمي دير جنبيده بود امروز جهاني ديگر ميداشتيم. از همان موقع تنها کشوري که نمايندگانش، روساي جمهورش در سراسر جهان مورد استقبال عموم مردم قرار ميگرفتند، روساي جمهور، جمهوري اسلامي بودند.
اين ارتباط عميق با قلوب و اذهان مستضعفين و مسلمانان جهان يک نکتهي بسيار اساسي است. نکتهاي که به خوبي در اين چند سال سفرهاي احمدينژاد به زيبايي تجلي يافته است.
پيش از وقوع انقلاب، منطق فکر، برنامهريزي و عمل در همهي عرصههاي زيست بشر از جمله مسائل بينالمللي، بر اساس ثروت، قدرت (به خصوص نظامي) و رسانه انجام ميشد. معادلات را اين فاکتورها تعيين و حل ميکردند. اما انقلاب اسلامي همانگونه که در روند پيروزي خود نشان داد، به چنين منطقي پايبند نيست. و اساسا مخالف جدي آن و دارندهي منطقي ديگر. منطقي که در فکر و عمل مبتني بر ايمان عموم مردم، بر ايثار و بزرگواري و آزادگي مستضعفين، بر شهامت و شجاعت تک تک مردم است. لذا جنس رسانهاش متفاوت ميشود. به اين علت است که حتي همان هنگام که العالم و المنار و پرس تي وي نيز وجود نداشتند صداي انقلاب اسلامي قلب مستضعفين جهان را به تسخير آورده بود.
همين منطق است که به خوبي در اين سالها در سياست خارجي به کار گرفته ميشد. هر چند در دورهاي عدهاي نادان –حتي خائن- سعي کردند آنرا به همان منطق کهن فساد بازگردانند. ليکن پس از ?تير اين سياست خارجي با عظمت تمام نشان داد که چه ظرفيتهاي عظيمي داشته است که هنوز استفاده نشده است. و احمدينژاد با تکيه بر درياي اسلام ناب محمدي چنين تجلي شگفتانگيزي در جهان ميآفريند.
و اين قلب مومن و متقي مجاهد بزرگ سيد حسن نصرالله است که خوب اين پيام را ميفهمد: «ما رايحه خوش امام خميني (ره) را در وجود شما استشمام ميکنيم و نفسهاي امام خامنهاي را در وجود شما احساس ميکنيم و در شما چهره ملت عظيم ايران را مشاهده ميکنيم… من شهادت ميدهم که ايران يکي از بزرگترين ضمانتهاي بزرگ براي دفع فتنه و خاموش کردن آتش جنگها و ياري کردن مستضعفين است».
آنچه در لبنان اتفاق افتاد، غير از نمايش قدرت سانديسهاي حکومتي!، نمايشگر آغاز يک خاورميانهي جديد و بلکه جهاني با منطق جديد بود. منطقي منبعث از آرمانهاي انقلاب اسلامي و مبتني بر ارادهي مستضعفين عالم. اگر رايس زمان جنگ ?? روزه با حضور در اتاقهاي بسته و ديدار با نوچگان و غلامان جيرهخوار خود در لبنان، از آرزوي تحقق خاورميانهي جديد آمريکايي سخن ميگفت، امروز اين جمهوري اسلامي است که در بنت جبيل در مقابل خيل عظيم مردم لبنان، خاورميانهاي جديد را به جهانيان نشان ميدهد. و با نايستادن پشت تريبون ضد گلوله کل تبليغات پوشالي امنيتي – نظامي صهيونيستها را به سخره ميگيرد و فرياد نابودي صهيونيسم را از لب مرز، فرياد ميزند. و اين سنگي است که مستکبرين عالم خوب معنايش را ميفهمند.
اين قلب مومن و متقي مجاهد بزرگ سيد حسن نصرالله است که خوب اين پيام را ميفهمد: «ما رايحه خوش امام خميني (ره) را در وجود شما استشمام ميکنيم و نفسهاي امام خامنهاي را در وجود شما احساس ميکنيم و در شما چهره ملت عظيم ايران را مشاهده ميکنيم… من شهادت ميده