به گزارش مشرق روزنامه کیهان در ستون ویژه های خود نوشت:
هرچه اسرائيل ناتوان نشان مي دهد قدرت انتقام ايران نگران كننده است
روزنامه نيويورك تايمز نوشت: با وجود هياهوهاي فراوان، اسرائيل اصلا توانايي حمله به ايران را ندارد.
اين روزنامه با مرور جنجال هاي گاه و بيگاه مقامات صهيونيستي، از قول ژنرال ديويد دپتولا رئيس سازمان امنيت نيروي هوايي آمريكا نوشت: قضيه حمله به ايران به اين سادگي نيست.
«نيويورك تايمز» مي نويسد: اين نگراني وجود دارد كه در صورت اقدام ناموفق اسرائيل، آمريكا به داخل كشمكش كشيده شود. به نظر كارشناسان، در مورد احتمال عمليات انتقامي ايران هم نگراني بزرگي وجود دارد.
نيويورك تايمز اضافه كرد: آويو كوخاوي رئيس سازمان امنيت ارتش اسرائيل، مي گويد احتمالا 200 هزار موشك از سوي «كشورهاي دشمن» به اسرائيل پرتاب مي شود. ما با خاورميانه اي دشمن تر، اسلام گراتر و حساس تر سر و كار داريم.
سرگيجه امروز اصلاح طلبان نتيجه نعل وارونه آنهاست
سردبير سابق نشريات زنجيره اي شرق و اعتماد معتقد است اصلاح طلبان همواره متناقض سخن گفته و عمل كرده اند و اكنون اين تناقض به تشويش و آشفتگي انجاميده است.
محمد قوچاني در تحليلي تحت عنوان اصلاحات و انتخابات نوشت: از نگاه يك ناظر سياسي مستقل، موقعيت اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم موقعيتي پارادوكسيكال است؛ اصلاح طلبي جرياني است كه حداقل از انتخابات مجلس پنجم بدين سو، انتخابات را مهمترين راهكار و راهبرد سياسي براي تغيير مديريت اجرايي و توسعه كشور اعلام كرده است... اما نوع سياست ورزي آنها سبب شد در پايان دوره مجلس ششم سران آن از سوي شوراي نگهبان رد صلاحيت شوند. آنگاه تحصن مجلس ششم شكل گرفت. تحصني كه به علت وجودي خود (دفاع نماينده از خودش) پژواكي در بدنه اصلاح طلبان نيافت و تنها با عكس يادگاري نمايندگان مستعفي تمام شد.
وي مي افزايد: همين گروه اما انتخابات مجلس هفتم را عملا تحريم كردند در حالي كه اين بار گروه هايي مانند مجمع روحانيون مبارز و حزب كارگزاران سازندگي تحت عنوان ليستي با نام «ائتلاف براي ايران» نامزد معرفي كردند و افرادي مانند مجيد انصاري، جميله كديور و علي هاشمي و مهدي كروبي نامزد پارلمان شدند. احزابي مثل جبهه مشاركت تحريم كردند اما هرگز تحريم انتخابات مجلس هفتم نتوانست به اقدامي هماهنگ و مورد اجماع جناح اصلاح طلب تبديل شود. جالب اينجاست كه همين احزاب تحريم كننده يك سال بعد در انتخابات رياست جمهوري سال 1384 شركت كردند و مصطفي معين را نامزد كردند بدون آنكه روشن شود اگر راهبرد انتخابات در مجلس هفتم به بن بست رسيده است چرا در انتخابات رياست جمهوري نهم اين بن بست منتفي به نظر رسيده است؟ و جالب اينجاست كه افرادي كه شركت در انتخابات رياست جمهوري نهم را فضيلت مي دانستند همان زمان به شركت كنندگان در انتخابات مجلس هفتم طعنه مي زدند. همين دستگاه تحليل دوگانه سبب شد در انتخابات مجلس هشتم چهره هايي مانند محمدرضا عارف تا مرحله نامزدي در انتخابات پيش برود و فهرستي تحت عنوان «ياران خاتمي» تدارك ديده شود.
وي با اشاره به آشفتگي فعلي اصلاح طلبان در آستانه انتخابات مجلس نهم مي نويسد:جالب اينجاست كه اكثريت احزاب اصلاح طلب از جمله مجمع روحانيون و جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب از برابر داعيه تقلب در انتخابات سال 1384 از سوي مهدي كروبي (كه اتهاماتي را متوجه كارآمدي وزارت كشور خاتمي هم مي كرد) عبور كردند و حتي برخي در برابر آن ايستادند و با طيب خاطر ابتدا خاتمي و سپس موسوي را نامزد انتخابات كردند و حتي خود كروبي هم دوباره نامزد همان انتخابات شد كه معتقد بود در آن تقلب شده است.
قوچاني ادامه مي دهد: به جز گذشته اصلاح طلبان، آنچه امروزه وضعيت آنها را پارادوكسيكال مي كند موقعيت فعلي است. اصلاح طلبان حاضر نيستند از كلمه «تحريم» براي تعيين نسبت خود با انتخابات استفاده كنند. اين تاكتيك (كه يك بار از سوي مجمع روحانيون مبارز در انتخابات مجلس پنجم هم استفاده شده است) چند هدف و دليل مي تواند داشته باشد؛ اولا از مشاركت اصلاح طلبان مستقل و منفرد در انتخابات جلوگيري نكند. چرا كه افزون بر شهرهاي بزرگ در شهرهاي كوچك اصلاح طلبان محلي اي وجود دارند كه داراي مقبوليت اجتماعي هستند. ثانيا تحريم انتخابات يك كنش سياسي گسترده است كه نيازمند سازمان سياسي و اجتماعي است. تحريمي موثر است كه نه تنها از نامزدي چهره هاي اصلاح طلب جلوگيري كند بلكه شهروندان را هم از صندوق راي دور كند. اصلاح طلبان از سويي فاقد اين سازمان سياسي اند و از سوي ديگر از توان انتقال پيام خود و نفوذ آن در بدنه اجتماعي خويش اطمينان ندارند.
وي با آسيب شناسي وضعيت جبهه اصلاحات تاكيد كرد: آسيب اصلي اين است كه تحريم سازمان يافته، برنامه اپوزيسيون خارج از كشور در سه دهه گذشته بوده كه خواستار تغيير كل نظام سياسي هستند و اگر اصلاح طلبان تن به واژه تحريم بدهند در واقع در اپوزيسيون خارج از كشور ادغام و منحل شده اند...]اما[ اگر راهبرد «انتخابات» به پايان رسيده، چرا از تحريم آن سخن نمي رود و اگر راهبرد «انتخابات» پايان نيافته است چرا در انتخابات شركت نمي كنند؟»
وي با تائيد بر اينكه وضعيت فعلي و تحليل هاي آشفته اصلاح طلبان باعث دلسردي در بدنه اين جريان شده، مي نويسد: اين مسئله مانعي مهم تر از نهادهاي نظارتي و اجرايي است. فقدان برنامه، معضل جدي اصلاح طلبان است. در كمبود رسانه هاي اصلاح طلب، رسانه هايي در خارج از ايران شكل گرفته است كه اصلاح طلبانه نيستند اما از اصلاح طلبان يارگيري مي كنند.سازمان هاي سياسي اصلاح طلب در درون ايران هم عملا منفعلانه عمل مي كنند. انفعال آنها در برابر سازمان هاي سياسي خارج از كشوري شكل گرفته است كه حتي از معرفي اعضاي خود ابا دارند اما مي خواهند رفتارهاي سياسي اصلاح طلبان را هماهنگ كند.
قوچاني از سرگشتگي اصلاح طلبان خبر داده و با بيان اينكه فعاليت سياسي خارج از كشور به نوعي سرگرمي شباهت دارد تا فعاليت جدي سياسي، يادآور مي شود: اصلاح طلبان در وضعيت اغما تا به چند پرسش پاسخ نگفته اند، نبايد هوس قدرت كنند از جمله اينكه؛ اصلاح طلبي يك استراتژي سياسي است يا يك تاكتيك سياسي؟ يعني اصلاح طلبان چون نمي توانند نظام سياسي را تغيير دهند به فعاليت صلح آميز و قانوني مي پردازند يا اصولا به اين نظام سياسي التزام عملي دارند؟ ديگر اينكه تصميم گيرندگان جناح اصلاح طلب چه كساني هستند؟ سازمان سياسي اصلاح طلب در درون ايران قرار دارد يا بيرون از ايران؟ آيا اصلاح طلبان مي توانند از افرادي كه اصلاح طلب نيستند يعني به پرسش فوق جواب منفي داده اند براي تصميم گيري استفاده كنند؟
وقتي انگليس در خباثت روي دست ديگران بلند مي شود
در حالي كه رئيس ستاد مشترك آمريكا مي گويد «ايران سلاح هسته اي نمي سازد»، وزير خارجه انگليس ادعا كرد ايران مشغول ساخت سلاح اتمي است و در اين صورت جنگ سرد خاورميانه را در بر خواهد گرفت.
ويليام هيگ به روزنامه تلگراف گفته است: توليد سلاح هسته اي در ايران خاورميانه را به كام جنگ سرد مي كشاند چرا كه ديگر كشورها نيز مي خواهند بمب هسته اي بسازند.
وي ادعا كرد: ايران جاي ترديد باقي نمي گذارد كه مي خواهد سلاح هسته اي بسازد.
سخنان هيگ چنان گزافه بود كه حتي بي بي سي نيز آن را به چالش گرفت و نوشت: اظهارات هيگ از شرايط واقعي نيست و كارشناسان مي گويند سخنان وي مبالغه و بزرگ نمايي است.
اظهارات وزير خارجه انگليس در حالي است كه ژنرال دمپسي رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا در مصاحبه با سي ان ان تصريح كرد: ايران بازيگر عاقلي است و ما مي دانيم كه تصميمي براي ساخت سلاح اتمي نگرفته است.
بي بي سي عامل انگليس است مهاجراني را نمي دانم!
هاشمي رفسنجاني سياست هاي بي بي سي را استعماري توصيف كرده اما درباره حضور امثال مهاجراني در اين رسانه دولتي انگليس گفته است من نمي دانم چه دليلي براي خودشان دارند.
هاشمي در مصاحبه چندي پيش با مديرمسئول ماهنامه مديريت ارتباطات گفته است: ما توقع نداريم بي بي سي بيايد سياست كشور خودش را فراموش كند. سياست آن كشور را در هر برنامه اي مي بينيد، حتي سياست استعماري اش را.
مصاحبه كننده از آقاي هاشمي مي پرسد «فرض كنيد آقاي مهاجراني به عنوان كسي كه سالها معاون شما بوده، وقتي شما ايشان را در بي بي سي فارسي مي بينيد، چه احساسي به شما دست مي دهد؟» هاشمي در پاسخ گفته است: مايل نيستم هيچ وقت از آن رسانه استفاده كنم. آنها خودشان مي دانند و من نمي دانم چه دليلي براي خودشان دارند. حرف خودم را هم نمي خواهم به آنها تحميل كنم(!)
به گزارش مهر، وي در بخش ديگري از اين گفت وگو، با بيان اينكه «روزهاي كاري ام خيلي شلوغ و پر حجم نيست، مقداري اجبار شد و مقداري خودم خواستم»، درباره شروع برنامه هاي روزانه اش مي گويد: به غير از 6-5 ساعتي كه مي خوابم يا لحظاتي كه سر ناهار يا نماز هستم، بقيه ساعات را كار مي كنم. صبح ها براي نماز صبح بلند مي شوم، اول نمازم را با مراسمي كه دارد، مي خوانم و بعد سراغ «گزارش هاي شب» مي روم. معمولا گزارشهاي شب خيلي زياد هستند، به خاطر اينكه ]گزارش[ روز غرب است و خبرهاي اساسي هم از آنجا مي آيد. گزارشهاي خودمان خيلي كم حجم است. مي بينم در دنيا چه خبر است. بله. بعد راديوهاي خارجي را- هر كدام كه خبر بيشتري دارد- مي گيرم و بخشهاي خبري آن را گوش مي كنم.
يادآور مي شود مهاجراني معاون حقوقي و پارلماني رياست جمهوري در دوره هاشمي بود و در دوره خاتمي به وزارت ارشاد رسيد اما پس از فرار از كشور - به خاطر كلاهبرداري از همسر سوم و شكايت وي- در لندن اقامت گزيد و تبديل به ريپورتر جزء بي بي سي شد. وي به هنگام معاونت رياست جمهوري، خواستار تغيير قانون اساسي براي ادامه رياست هاشمي در نوبت سوم شده بود. مهاجراني به تازگي و به صورت پنهاني در نشست الجنادريه به دعوت دولت سعودي شركت كرد اما لو رفتن تصاوير اين سفر، براي مهاجراني دردسرساز شد. منتقدان مي گويند پذيرفتن دعوت رژيمي كه آشكارا مردم بحرين و يمن را قتل عام مي كند، حامي رژيم صهيونيستي در حمله به لبنان و غزه بوده و مرتجع ترين و خودكامه ترين رژيم منطقه به شمار مي رود، چه توجيهي مي تواند داشته باشد؟
راديو آمريكا: 5/94 درصد مردم ايران مخالف نظام هستند!
سياه بازي تازه محسن سازگارا در صداي آمريكا، خشم و اعتراض محافل ضدانقلاب را برانگيخت. اين محافل معتقدند شعور مخاطبان را نبايد با خود قياس كرد.
سازگارا كه مدتي بود به خاطر تحليل ها و دروغ هاي ضد تبليغ از صداي آمريكا كنار گذاشته شده بود، در برنامه تفسير خبر VOA ادعا كرده كه براساس نظرسنجي ها 5/94 درصد مردم به جمهوري اسلامي باور ندارند. به دنبال اين اظهارات گزافه، نيك آهنگ كاريكاتوريست فراري نوشت: من با هيچ فردي در مجموعه صداي آمريكا مشكلي ندارم، و هر وقت دستم رسيده به دوستانم در آنجا تا حدي كه توانسته ام كمك كرده ام، بي منت و كاملاً دوستانه و داوطلبانه. چيزي كه مي خواهم بپرسم، اعتباري است كه يك رسانه براي خودش قائل هست (يا نيست!) امروز به طور تصادفي برنامه تفسير خبر را ديدم. برايم جالب بود ببينم دو نفر از فعالان محترم سياسي دخيل در كنفرانس هاي لندن (دربسته) و پاريس (دربسته) و استكهلم (نسبتاً دربسته) پس از افتادن آب ها از آسياب درباره وقايع روزهاي اخير چه مي گويند.
وي اضافه مي كند وقتي آقاي محسن سازگارا در جايي گفتند كه «سنجش افكار نشان مي دهد كه بيش از 5/94 درصد مردم باوري به رژيم ندارند و معتقدند مشروعيت و لجتيميسي حكومت كردن نداره و بايد عوض بشه»، از خودم پرسيدم اين نظرسنجي مي تواند بر چه اساسي باشد؟ كدام مركز آمارگيري و تحقيقاتي اي توانسته چنين آماري بگيرد؟ كدام حكومت مي تواند با مشروعيتي 5/5 درصدي دوام يابد؟ اگر صداي آمريكا نتواند دلايل لازم براي آمار ادعايي را از آقاي سازگارا بگيرد، چاره چيست؟
وي اضافه مي كند: البته نمي توان كسي را مجبور كرد كه حرف نزند، اما تريبوني كه فرد در اختيار دارد و از طريق آن بتوان اطلاعات و آماري را به مخاطب منتقل كرد كه واقعيت ندارد، مسئوليت رسانه را افزايش مي دهد. قاعدتاً صداي آمريكا دستورالعمل هايي دارد. قطعاً مجري برنامه بايد بپرسد كه مدعي، ادعايش را از كجا آورده؟
وي به زوج سياسي سازگارا در چاخان بافي و كلاهبرداري (نوري زاده) اشاره كرد و درباره حضور نوري زاده در الجناديه عربستان نوشت: طبيعي است آقاي نوري زاده به اين مسئله بپردازد اما سؤال بزرگ تر اينجاست؛ به ياد ندارم كه پس از ماجراي «الماس فريب» وقتي بنده و آقاي مهرداد خوانساري مهمان برنامه «افق» صداي آمريكا بوديم، از آقاي نوري زاده نيز براي بحث دراين باره دعوت شد تا به ادعاهاي مطرح شده پاسخ بگويند؟
بنابر افشاگري كساني چون فاطمه حقيقت جو، نوري زاده براي برپايي برخي نشست هاي محفلي، از استخبارات رژيم سعودي پول دريافت مي كند.
نوري زاده، سازگارا و مخملباف در روزهاي ملتهب فتنه و آشوب 88، مدعي شده بودند سخنگويان جنبش سبز(!) هستند و اما بعدها با حضور در كنفرانس هاي محرمانه اي كه برگزار كنندگان آن سرويس هاي شناخته شده جاسوسي آمريكا و اسرائيل و انگليس بودند، حتي بسياري از گروه هاي ضدانقلاب نيز از اين 3 نفر اعلام برائت كردند.