توقیف نفتکش انگلیسی «استینا امپرو» در تنگه هرمز که از قوانین و مقررات دریانوردی تخلف کرده بود، موجی از تحلیل ها را به همراه داشته که نشان می دهد این اقدام حاوی پیام های مهمی است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


خلیج‌فارس، نفتکش و تلاش سپاه برای تنش‌زدایی!

جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:


تحولات در خلیج‌فارس، با سرعت پیش می‌رود، با این ویژگی که این‌بار، کنترل اوضاع در دستان ماست. طی نه فقط این 6 سال که در 40 سال گذشته «شاید»، کنترل اوضاع مثل امروز در دستان ما نبوده است. پهپاد فوق مدرن آمریکایی که برای جاسوسی به خلیج‌فارس آمده توسط سپاه سرنگون می‌شود؛ در برابر یک نفت‌کش ایرانی که توسط دولت خبیث انگلیس دزدیده شده، چند کشتی این کشور، به دلیل تخلفاتی توقیف و جز یکی بقیه رها می‌شود؛ رئیس‌جمهور آمریکا به تناقض‌گویی افتاده و برای حفظ پرستیژ، به دروغ‌گویی متوسل می‌شود، انگلیسی‌ها خود دست به توقیف کشتی‌های خود می‌زنند! هزینه بیمه نفت‌کش‌ها تا 10 برابر افزایش می‌یابد(رویترز)، برخی کشورها به این فکر می‌افتند که در کنار نفتکش‌هایشان، یک ناو جنگی هم مستقر کنند (این یعنی افزایش هزینه)، سازمان ملل و همه کشورهای دنیا احساس نگرانی کرده و از طرفین دعوا دعوت به آرامش می‌نمایند و....


ادامه چنین وضعی آیا به نفع ماست؟ آیا افزایش تنش در این منطقه حساس، باعث ترس بازار و افزایش تورم نمی‌شود؟ آیا در شرایط حساس امروز، جمهوری اسلامی ایران نباید تلاش کند تا اوضاع را آرام کند؟ اگر «بله»، این تلاشِ برای آرام کردن اوضاع چگونه باید باشد؟ یعنی باید مثل این چند سال اخیر صرفا نظاره‌گر باشد و توییت انتقادی بزند، یا نه، رئیس‌دستگاه دیپلماسی کشور باید مثلا به نیویورک رفته و با دبیرکل سازمان ملل و دیگران صحبت کند؟ یا اینکه، ترکیبی از دیپلماسی و پاسخ متقابل را برگزیند؟ کدام بهتر جواب می‌دهد؟


قبل از هر چیز باید گفت، این بازی را ما شروع نکردیم، آنها شروع کردند. زیر تعهدات برجامی‌شان زدند، تا آنجا که می‌توانستند و می‌شد، تحریم کردند، کار به جایی رسید که امام راحل را هم در لیست تحریم‌هایشان قرار دادند! حملات تروریستی علیه کشورمان تدارک دیدند، داعش را راه انداختند و هنوز هم دست‌بردار نیستند و این اواخر شروع به دزدی دریایی کردند. نفت‌کش ما را دزدیدند، به ظریف، وزیر خارجه کشورمان اهانت کردند و...این را گفتیم تا دهان آن عده‌ای را که احتمالا از امروز یا فردا با ژست«سواد» و «دیپلماسی» شروع به شعار دادن کرده و خواستار«خویشتنداری ما» در برابر«جنگ تمام‌عیار اقتصادی، سیاسی و نظامی» آنها خواهند شد، از همین حالا ببندیم!


دشمن تقریبا تمام تیرهایش را شلیک کرده، این را می‌توان با مرور تحریم‌ها، گاف‌هایی که در تحریم‌های جدید می‌دهند و واکنش بازار کشورمان دید. تا همین چند ماه پیش با خبرِ «ترامپ سه ماه دیگر از برجام خارج خواهد شد» و «تحریم‌های فلج‌کننده و بی‌سابقه‌ای علیه ایران اعمال خواهد کرد» تا می‌توانستند از عامل موثر«روانی» بهره برده و بازار را ترساندند و به تورم و گرانی دامن زدند. عده‌ای از آن «عوامل وضع موجود» نیز تا توانستند با ترساندن مردم و بازار، ترامپ را در رساندن به هدفش یاری کردند، منتها با ادبیاتی متفاوت و به ظاهر «دلسوزانه»!


اما چند ماهی است که بازار به تحریم‌ها و تهدیدهای دشمن، بی‌توجه است و تقریبا هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد. انگار ترس بازار ریخته و دشمن از همین موضوع عصبانی است. شاید ماجراجویی‌های دریایی‌شان به خاطر همین ته کشیدن تحریم‌ها و ریختن ترس بازار ایران باشد؛ نوعی تلاش برای جلوانداختن تاثیر تحریم‌ها. شاید هم این دزدی دریایی به سفارش بن سلمان صورت می‌گیرد. وقتی ترامپ 450 میلیارد دلار از بن سلمان گرفت و در برابر بلایی که متحدان ایران بر سرش آورده‌اند، هیچ کاری نکرد، سعودی‌ها به دیدار انگلیسی‌ها رفتند! چه می‌دانیم، شاید انگلیسی‌ها هم با وعده انجام چند ماجراجویی، در حال دوشیدن گاو شیرده ترامپ هستند.


 امروز دقیقا در همین فضایی که ‌اشاره شد (ناامیدی و بریدن از غرب و احساس استغنا از بیگانه) جمهوری اسلامی ایران توانسته، 8 درصد ارزش پول ملی خود را باز گرداند (بلومبرگ)، دلار را به کانال 11 هزار تومان رسانده و با کاهش نسبی قیمت برخی کالاها، امید را در دل مردم زنده کند، دولت مثل قبل، به غرب دل نبسته و لااقل به زبان از لزوم مقاومت دربرابر زیاده‌خواهی‌های دشمن می‌گوید. همه این اتفاق‌های خوب در بحبوحه همین تحولات سریع خلیج‌فارس رخ می‌دهند. اقدامات دولت و بانک مرکزی نیز در این روندِ مثبتِ کاهش نرخ ارز و تورم بی‌تاثیر نبوده است. این یعنی، قطعا «تنش»، نه در این منطقه که در هیج جای دنیا خوب نیست و ما هم بر لزوم دوری از آن تاکید می‌کنیم اما این را هم نباید فراموش کرد که، معنای «تلاش برای جلوگیری از وقوع تنش»، لبخند زدن در برابر حمله دشمن نیست. اتفاقا این مدل تنش‌زدایی، تنش‌زاست و باعث بروز جنگ هم می‌شود. اصلا ما فکر می‌کنیم، علت اینکه حریف آنقدر جلو آمده، به دلیل فهم غلط برخی از معنای تنش‌زدایی است! به دلیل همین نگاه غلط و ساده‌لوحانه برخی به دنیای سیاست و دیپلماسی است. اینکه حریف هر غلطی خواست بکند و ما برای کاستن از تنش‌ها لبخند بزنیم، وضعیت می‌شود همان چیزی که در این 6 سال شد. فروش نفت ما کم شد و بر خلاف تمام فرمول‌های اقتصادی، قیمت نفت بالا نرفت، قیمت دلار در ایران سر به فلک کشید اما آن طرف آب، آب از آب تکان نخورد! امروز اما اگر حرکتی علیه نفت ما می‌شود، آن طرف هم، آب از آب تکان می‌خورد. قیمت نفت بالا می‌رود، هزینه بیمه نفت‌کش‌ها برای آنها هم10 برابر افزایش می‌یابد، در عربستان و آمریکا هم بنزین گران می‌شود و...


چه چیزی برای دشمن از این «شیرین»‌تر که، گلوگاه اقتصادی ایران را بفشارد، از لزوم براندازی بگوید، رسما تلاش‌ها برای صفر کردن صادرات نفت ایران را کلید بزند اما در مقابل ببیند، عده‌ای در ایران به دنبال کاستن از تنش‌های حاصل از این ماجراجویی‌ها و در نتیجه، خنثی کردن اثرات اقتصادی آن برای آنها باشد! تحولات خلیج‌فارس و سیلی سپاه به گوش دزدان دریایی ملکه، در حال گرفتن این «شیرینی» از دشمن است.


آنچه امروز در خلیج‌فارس می‌گذرد را می‌توان در دو جمله خلاصه کرد: «افزایش هزینه برای ماجراجویی‌های دشمن» و «تلاش برای جلوگیری از وقوع جنگ». بله، درست خواندید، تلاش برای جلوگیری از جنگ! اگر حریف جلو آمد و پاسخ مناسب ندید، جلوتر می‌آید. این عین آموزه‌های اسلامی است. برای این دشمن جلوتر نیاید، باید جلوی او ایستاد. مثل کاری که انصارالله با عربستان کرد.


یمن بیش از 4 سال است که به محل تاخت و تاز وحشیانه ائتلاف سعودی، آمریکا، چند کشور اروپایی و رژیم صهیونیستی تبدیل شده بود چون یمن پاسخ آنها را نمی‌داد، یعنی نمی‌توانست بدهد. بنابر این یمن را شخم زدند. اما به محض اینکه انقلابیون یمن توانایی موشکی و پهپادی یافتند و با راهبرد «فرودگاه در برابر فرودگاه» پاسخ حریف را دادند، امارات از جنگ خارج و زمزمه خروج عربستان و «پایان جنگ» یمن شروع شد.
در ماجرای سرنگونی پهپاد مدرن آمریکایی نیز به گفته سید مقاومت، آنچه باعث شد ترامپ از پاسخ دادن به ایران پشیمان بشود، نه نگرانی او از مرگ 150 ایرانی که، نگرانی از پاسخ قاطع ایران بود که از طریق فردی ثالث به گوش ترامپ رسانده شد. المیادین دیروز این فرد را معرفی کرد: «بنیامین نتانیاهو»!


در علوم سیاسی به این مسئله اصطلاحا «توازن وحشت» می‌گویند. لبخند و دیپلماسی در برابر تهاجم اگر یک کارکرد داشته باشد، به هم زدن این توازن به نفع دشمن و در نتیجه، آغاز جنگ خواهد بود اما وقتی توازن برقرار شد، یا هزینه برای دشمن بالا رفت، احتمال وقوع جنگ نیز به همان نسبت، کاهش پیدا می‌کند.


اما بهترین اقدام در شرایط امروز، همان اقدامی است که جمهوری اسلامی ایران انجام داد. نفت‌کش در برابر نفت‌کش، که خوشبختانه تقریبا از سوی همه جریان‌های سیاسی مورد استقبال قرار گرفته است. همین اتحاد می‌تواند یکی از عوامل بازدارندگی در برابر دشمن باشد.


اما یک نکته مهم دیگر. انگلیس با آن سابقه طولانی در استعمارگری و آن همه ادعا در داشتن نیروی دریایی آنچنانی، امروز برای نخستین بار از جمهوری اسلامی ایران سیلی سختی خورده و تحقیر شده است. همان‌طور که آمریکا با آن دبدبه و کبکبه سیلی خورد و تحقیر شد. این دو کشور چه با نیت ساکت کردن سعودی‌ها چه برای حفظ آبرو و پرستیژ، ممکن است، علیه منافع جمهوری اسلامی ایران غلطی کنند. مثلا با استفاده از تروریست‌های تکفیری به متحدانمان در کشورهای همسایه ضربه‌ای بزنند یا...اگر چنین اتفاقی رخ دهد، اگرچه تلخ است اما نشانه این است، توانسته‌ایم سرجایشان بنشانیم. تردیدی نیست اگر هزینه ماجراجویی دشمن را بالا ببریم و دشمن متوجه این واقعیت بشود که دوران بزن در رو گذشته، شاهد افول دوران زورگویی قدرت‌های غربی در منطقه خواهیم بود و دیگر ملت‌ها نیز با الگو گرفتن از ایران اسلامی علیه حاکمیت‌های دست‌نشانده کشورهای خود سر به شورش بر می‌دارند و منافع ملی و ثروت‌های سرشار منطقه را از چنگ قدرت‌های استکباری بیرون می‌آورند.

کشورهای عربی و درک ضرورت تنش‌زدایی با ایران

رامین مهمانپرست در روزنامه ایران نوشت:


اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه برای تجارت، انرژی و حتی امنیت دنیا بر کسی پوشیده نیست. بر اساس تجارب دهه‌های اخیر اثبات شده که هرگونه تحولی خصوصاً منفی در این منطقه طی مدتی کوتاه می‌تواند تحولات و مناسبات در سطح جهانی را تحت تأثیر خود قرار دهد. حال در چنین منطقه‌ای به طور اولی می‌توان درک کرد که کوچک‌ترین تحولی، عناصر و کشورهای حاضر در محدوده‌ را به طور طبیعی متأثر از خود می‌کند. جریان اعتراضات موسوم به بهار عربی و نوع سرایت آن در بخش‌های مختلف خاورمیانه مثال بارزی برای اثبات این ادعاست. پس کاملاً طبیعی است که در چنین منطقه‌ای با این خصوصیات، بازیگران اصلی حتی در اوج کشمکش و تخاصم، نگران سرنوشت یکدیگر باشند.


تلاش‌های فعلی برای تنش‌زدایی میان ایران از یک سو و برخی کشورهای عربی چون عربستان، امارات و مصر از سوی دیگر در همین چارچوب معنا پیدا می‌کند. هر چند این تلاش‌ها هنوز پراکنده، غیر منسجم و حتی شاید غیر نظام‌مند هستند اما اصرار برخی از کشورها نظیر عربستان بر ارسال نشانه‌هایی مبتنی بر علاقه نسبی بر تنش‌زدایی می‌تواند مؤید درک وضعیت یاد شده در منطقه باشد. درکی که هنوز البته به نظر نمی‌رسد که به وضعیتی تکامل یافته رسیده باشد، چه آنکه در کنار بروز این نشانه‌های مثبت همچنان شاهد سیاست‌ورزی غیراصولی این دست کشورها در منطقه هستیم. سیاست‌ورزی که قبلاً نمونه مشابه آن توسط عناصری چون صدام آزموده شده و ناتوانی آن به اثبات رسیده است. به عبارتی هر چند به جز سیگنال‌های مثبت ارسال شده برای تنش‌زدایی با ایران شاهد عقب‌نشینی‌هایی از سوی بازیگران عربی در جبهه‌هایی نظیر یمن هستیم اما متأسفانه روند تجدیدنظر در سیاست‌های قبلی در این دست حوزه‌ها از سرعت لازم و اثربخش برخوردار نیست.


عامل اصلی بازدارنده قدرت‌های عربی از تنش‌زدایی با جمهوری اسلامی اما نقش مخربی است که خصوصاً توسط رژیم صهیونیستی و در درجه بعدی امریکا ایفا می‌شود. رژیم صهیونیستی سال‌هاست که تمایل خود برای وجود تنش بین کشورهای اسلامی را آشکار کرده و مشخص است که مهم‌ترین دلیل توجیه‌کننده آن برای این رژیم هم ادامه دادن به اقدامات غیرانسانی‌اش در فلسطین می‌باشد. مضافاً اینکه وجود تنش در خاورمیانه و خلیج فارس بهترین توجیه‌کننده حضور امریکایی‌ها در منطقه و کسب منافع اقتصادی از حاکمان برخی کشورهاست. در این شرایط نشانه‌هایی وجود دارد که خود کشورهایی که عامل امریکا در خاورمیانه محسوب می‌شوند هم از این نقشی که در نسبت با این کشور بازی می‌کنند چندان رضایت ندارند و بر ابعاد مخرب آن کم و بیش آگاهی‌هایی دارند. به طور مثال درخواست «عبدالله بن زائد» وزیر خارجه امارات  از روسیه در جریان سفر ماه ژوئن به مسکو برای میانجی‌گری بین ایران و امارات را می‌شود در همین چارچوب یافت اما ابهام اصلی این است که آیا این کشورها توان خروج از زیر سایه امریکا را دارند و از میزان استقلال کافی برخوردار هستند که در میدانی خارج از میدان طراحی شده توسط اسرائیلی‌ها بازی کنند یا خیر؟


سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران در تمام چهل سال گذشته در منطقه بر همکاری بین کشورهای اسلامی و وجود اتحاد و همگرایی درون منطقه‌ای علیه حضور نیروهای فرامنطقه‌ای متکی بوده. این سیاستی است که همچنان ایران آن را در منطقه دنبال می‌کند و خواستار برقراری بالاترین و دوستانه‌ترین سطح روابط با کشورهای عربی است. اما مهم این است که این همکاری و روابط دوستانه پیش نیاز مهمی دارد و آن هم کنار گذاشتن سیاست برخی از رهبران جوان منطقه است که عملاً به عاملیت از طرف امریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه ایفای نقش می‌کنند. به عبارتی مثبت شدن چشم‌اندازها در این افق بستگی به این دارد که قدرت‌های عربی تا چه اندازه برای ایفای نقش مستقل در ارتباط با ایران و تنش‌زدایی با جمهوری اسلامی اهتمام داشته باشند.


تا اینجای کار رسیدن به ضرورت تنش‌زدایی با جمهوری اسلامی ایران یک قدم مثبت اما نه کافی در این جهت است و این قدم در شرایطی تکمیل خواهد شد که این قدرت‌ها در تنش‌زدایی با ایران، عاملیت کشورها و قدرت‌های فرامنطقه‌ای و خصوصاً رژیم صهیونیستی را کنار بگذارند. در این شرایط شاید گذر زمان برای زمامداران کم تجربه آنقدر درس و عبرت داشته باشد که متوجه شوند فاکتور امنیت منطقه در درجه اول فاکتوری همگانی و عمومی است و همه از آن متأثر می‌شوند و ثانیاً اینکه این فاکتور با حضور بازیگران فرامنطقه‌ای تأمین نخواهد شد.


4 پیام توقیف نفتکش انگلیسی

امیرحسین یزدان پناهدر روزنامه خراسان نوشت:

توقیف نفتکش انگلیسی «استینا امپرو»  در تنگه هرمز که از قوانین و مقررات دریانوردی تخلف کرده بود، موجی از تحلیل ها را به همراه داشته که نشان می دهد این اقدام حاوی پیام های مهمی است. در نوشته پیش رو به صورت خلاصه از چهار منظر به آن پرداخته ایم:


1- توان حقوقی ایران در عرصه دریانوردی
واضح است که در عرصه بین الملل و با بازیگران موثر بر نهادها و سازمان های بین المللی (همچون انگلیس) نمی توان یک بازی صوری درباره اجرانشدن قوانین و مقررات را آغاز کرد. چرا که در نهایت اگر مدعی نتواند ادعای خود مبنی بر تخلف یک شناور را به صورت متقن و حقوقی اثبات کند، گرفتار فرایندهای پیچیده شکایت های بین المللی می شود. بنابراین این اقدام در اولین سطح نشان دهنده توان و تسلط فنی و میزان اعتماد به نفس کارشناسان قوانین و مقررات دریانوردی ایران در مقابل نفتکش یک شرکت بزرگ انگلیسی است. کشوری که سال ها
 قدرت دریایی بلامنازع جهان بوده است. موضوعی که نشان دهنده اقتدار دریایی ایران در این عرصه است.


2- قدرت ایران در حفظ عزت ملی
در سال 1235 شمسی زمانی که ناصرالدین شاه قدرت را در دست داشت و قاجاریان بر هرات مسلط شدند، انگلیسی ها که قدرت اول آن روزها بودند به ایران اعلام جنگ کردند و حتی با وجود مقاومت مظلومانه مردم جنوب با اشغال خارک و بوشهر به سمت شیراز به راه افتادند. هرچند با مقاومت مردم برازجان به سمت خوزستان رفتند و ... اما در نهایت ناصرالدین شاه از ترس پیشروی بیشتر انگلیس، پای مذاکره معاهده ننگین «پاریس» نشست؛ البته با این شرط که با «هر تقاضای انگلیس موافقت شود» مگر «سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت آقاخان نوری» صدر اعظم شاه قاجار! عهدنامه ای که مهم ترین بندش جدایی هرات از خاک ایران است. امروز اما قدرت ایران به اندازه ای است که آن جایی که منافعش توسط هرکشوری اعم از انگلیس یا آمریکا به خطر بیفتد با اتکا به توان متخصصان ایرانی به این کشورها پاسخ قاطع و درخور می دهد تا کسی جرئت نکند عزت و استقلال ایرانی ها را به سخره بگیرد. درست نقطه مقابل شاهان قاجار و پهلوی که مهره انگلیس و آمریکا و بازیگر زمین بازی آن ها بودند و پا روی عزت و استقلال مردم ایران گذاشته بودند.


3- مقابله با محاصره دریایی ایران
دو هفته پیش زمانی که نفتکش  «گریس1» که حامل نفت ایران بود و از تنگه جبل الطارق عبور می کرد توسط دزدان دریایی ملکه توقیف شد در یادداشتی با عنوان «گریس بهانه ، هدف کشتی ارواح» نوشتم که اقدام انگلیس در توقیف «گریس»  اقدامی بسیار موذیانه و خطرناک است چرا که با هدف «مسدود کردن» مسیر دریایی کشورمان و توقف فروش چراغ خاموش نفت ایران انجام می شود؛ که لازم است مقابل آن سناریوی هوشمندانه و قاطع اتخاذ شود تا هزینه این اقدام هم برای انگلیسی ها و هم دیگر کشورهای غربی بالا برود. در غیر این صورت، بروز خطر برای شناورهای نفتی و تجاری ایران  که حامل ارزاق استراتژیک هستند  حتی ممکن است  تجارت دریایی ایران  را با انسداد و کشور را با محاصره دریایی مواجه کند. لذا توقیف «استینا امپرو» برای انگلیسی ها روشن کرد که «دوران بزن و در رو» خیلی وقت است که تمام شده است.


4- تغییر معادلات به نفع ایران
پس از 14 ماه مواجهه کشور با تحریم های آمریکا که با سوء مدیریت در داخل آثار جدی بر ارزش ریال و تورم داخلی گذاشت، اکنون شاخص های اقتصادی نشان می دهد،  عنان اقتصاد ایران به دست مسئولان به خصوص بانک مرکزی افتاده است. در این شرایط که حتی بر اساس گزارش بانک جهانی اثر تحریم ها بر اقتصاد ایران کاهش یافته و این اثر «در سال آینده تخلیه می شود و اقتصاد ایران در این سال از رکود خارج خواهد شد» و به نوشته بلومبرگ با وجود تحریم ها حتی ارزش ریال 30 درصد رشد داشته است، ایران تصمیم به مقابله به مثل با کشورهای معاند گرفته است تا هزینه دشمنی با مردم ایران و تلاش برای ناامن سازی مرزهای کشور را برای غرب بالا ببرد. امروز اگر پهپاد فوق پیشرفته جاسوسی آمریکا در ارتفاع 40 هزار پایی بخواهد به مرزهای ایران تعدی کند با سامانه بومی «خرمشهر» مواجه است و اگر انگلیس بخواهد نقش پلیس خلافکار را در دریاها بازی کند و مسیر تجارت ایران را ببندد، با گشت دریایی ایران در آب های سرزمینی مان مواجه است و ممکن است مانند دو هفته پیش، هزینه هر بشکه نفتی که جا به جا می کند تا 100 دلار هم برسد! تا همه بفهمند دوره قجرها و پهلوی ها و دوره بزن و در رو دیر زمانی است که سپری شده است.

  

  سیاست خارجی براساس منافع ملی باشد

داریوش قنبری در روزنامه آرمان نوشت:

خبری درحد سرنگونی پهپاد که خود شخص رئیس‌جمهور آمریکا آن را اعلام می‌کند از این لحاظ جالب است که این اتفاق خیلی برای آمریکایی‌ها مهم بوده و به نوعی شاید به خاطر اتفاقی که چندی پیش افتاد و یکی از پیشرفته‌ترین پهپادهایشان توسط ایران سرنگون شد احساس سرافکندی می‌کردند و حالا می‌خواهند بگویند که تلافی کرده‌اند و در این حد برایشان حائز اهمیت بوده که شخص رئیس‌جمهور آن را اطلاع‌رسانی کند. ضمن اینکه خبری که توسط دونالد ترامپ اعلام شد، توسط مقامات نظامی کشورمان تکذیب و اعلام کردند پهپاد سرنگون شده ادعایی آمریکا از ناوچه آمریکایی عکس هم گرفته و درواقع به صورت مستند کذب بودن خبر اعلام می‌شود.

به هر حال خارج از صحت و سقم خبر و اساسا اینکه اگر خبر صحت هم داشته باشد در آن حد نیست که رئیس‌جمهور کشور آن را اعلام کند، اعلام خبر توسط شخص رئیس‌جمهوری آمریکا نشان می‌دهد این اتفاق از لحاظ اینکه سرنگونی پهپاد آمریکا توسط ایران را تلافی کرده باشند برای آمریکایی‌ها مهم است.

اما تنش‌ها به سمت و سویی می‌رود که به قدری احتمال هرگونه حادثه ناخوشایندی را می‌توان داد. گرچه دو طرف اعلام کرده‌اند به سمت جنگ تمایلی ندارند اما واقعیت این است که جنگ‌ها در خیلی از موارد حتی جنگ‌های بزرگ جهانی هم از دست در رفته و پیش آمده‌اند و درواقع به شکل مدیریت نشده‌ای، کشورها به آن کشیده شده‌اند. مثلا جنگ جهانی اول به بهانه قتل فرانتس فردینالد، ولیعهد اتریش به دست یک جوان صرب شروع شد و نشد که این اتفاق کوچک را مدیریت کنند و این تبدیل به یک جنگ عالم‌گیر شد که کشورهای متعددی در آن درگیر شدند. اصولا برنامه از برای وقوع جنگ‌ها وجود ندارد و یک جرقه کوچک در شرایطی که سطح تنش بالاست، می‌تواند طبل شروع جنگ را به صدا دربیاورد. درواقع روز به روز سطح تنش‌ها در حال افزایش است. از توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق گرفته تا اینکه غربی‌ها ادعا می‌کنند و کشتی‌های ناپدیده شده در خلیج‌فارس را به ایران نسبت می‌دهند که کار ایران بوده است! همینطور مسأله توقیف یک کشتی حامل سوخت قاچاق نشان می‌دهد که ظرفیت برای ایجاد تنش رو به افزایش است و چنانچه به شکل مناسبی مدیریت نشود، می‌تواند تبدیل به یک جنگ بین کشورها در منطقه شود. هرچند خواست ملت‌های منطقه و طرف‌های درگیر هم در شرایط فعلی رفتن به سمت چنین جنگی نیست.

از طرفی متاسفانه تا حدودی مسائل بین ایران و آمریکا به رقابت‌های درونی در کشور آمریکا گره خورده و اساسا اینکه برجام هم با مشکل مواجه شد نتیجه رقابت بین جمهوریخواهان و دموکرات‌ها بود. همانطور که اخیرا در ایمیل‌های لو رفته سفیر انگلیس در آمریکا هم به خوبی به این نکته اشاره شده که ترامپ از لج اوباما از توافق هسته‌ای با ایران خارج شده و به نوعی سردرگمی در این زمینه بین زمامداران کاخ سفید اشاره کرده است و نتیجه بی‌برنامگی و صرفا به خاطر لجاجت‌های داخلی دانستند که برجام را با مشکل مواجه کرده اند. بحث ایران یکی از بحث‌های خیلی داغ در انتخابات آمریکا و در رقابت‌های جمهوریخواهان و دموکرات‌ها بود. اینکه درمجموع ترامپ برای دور بعدی انتخاب می‌شود یا نمی‌شود، با توجه به بعضی مواضعی که داشته، فعلا جای تردید دارد. اما ترامپ در مواضع اقتصادی موفقیت‌هایی هم به‌دست آورده، هرچند شاید مردم آمریکا به لحاظ نژادپرستانه و از جنبه‌های دیگر خیلی از ترامپ راضی نباشند اما از اقداماتش به لحاظ اقتصادی نوعی رضایت نسبی وجود دارد و این احتمال که مجددا ترامپ انتخاب شود در آمریکا وجود دارد.

بحث دیگری که مطرح می‌شود، این که در نبود ترامپ آیا یک رئیس‌جمهور احتمالی دموکرات به کاخ سفید راه پیدا می‌کند به برجام برمی‌گردد و با ایران تعامل می‌کند که این هم به نظر می‌رسد فعلا در ابهام است و ما نباید استراتژی خودمان را در بحث هسته‌ای به مسائل داخلی آمریکا معطوف کنیم. گرچه متاسفانه اتفاقاتی که در آنجا افتاد بر روند پیشرفت برجام و بر سیاست خارجی ما تاثیرگذار بود اما در کل نمی‌توانیم الان منتظر باشیم که چه اتفاقی در آینده در آمریکا می‌افتد و براساس اینکه دموکرات‌ها به کاخ سفید راه یابند یا جمهوریخواهان، استراتژی سیاست خارجی خودمان را تدوین کنیم. حتی به فرض اینکه یک رئیس‌جمهور دموکرات هم انتخاب شود، این احتمال وجود دارد که کنگره دست جمهوریخواهان باشد و کارشکنی‌ها تداوم پیدا کند. ضمن اینکه دموکرات‌ها هم درمجموع خیلی موافق سیاست خارجی ما به نظر نمی‌رسند و در زمان دموکرات‌ها هم تحریم‌هایی داشتیم.

درواقع جدا از اینکه در زمان اوباما توافقی در قالب برجام داشتیم، ارتباط چندانی با آنها نداشتیم. بنابراین اینکه دموکرات در آمریکا سر کار باشد یا جمهوریخواه در آینده نمی‌تواند مبنای کار ما باشد و ما باید منافع ملی خودمان را درنظر داشته باشیم و براساس پیشبرد منافع ملی خودمان تصمیم گیری کنیم. اینکه سرنوشت سیاست خارجی کشور را به اتفاقات داخلی آمریکا ربط دهیم، یک اشتباه استراتژیک است و نباید به این سمت و سو برویم. گرچه باز هم تاکید می‌کنم اتفاقاتی که اینبار در آمریکا رخ داد متاسفانه بر روند سیاست خارجی و قضیه برجام تاثیرگذار بود. باید تلاش کنیم تا بحث سیاست خارجی‌مان و مسأله مناسبات ایران و آمریکا از رقابت‌های جناحی داخل آمریکا کنار گذاشته شود و به دنبال پیشبرد سیاست خارجی خودمان براساس منافع ملی باشیم.


آثار همگرایی نرخ ارز آزاد و نیما

مهران ابراهیمیان در روزنامه جوان نوشت:


تغییرات نرخ ارز در بازار و نوسان آن در کانال‌های ۱۱ تا ۱۲ هزار تومانی، برای دومین روز متوالی نشان داد که بازار ساز در تلاش است تا قیمت نیما، قیمت سنا و بازار آزاد در یک خط قرار گیرند و این می‌تواند یک دستاورد و آغازی برای تک‌نرخی شدن ارز باشد، اما این برابری قیمت‌ها چه آثاری دارد؟


پیش از آن بد نیست به روند کاهشی نرخ ارز که تقریباً از اول تیر ماه آغاز شد، بپردازیم.


قیمت دلار در این ماه با روندی کاهشی در حدود ۳ تا ۴ هزار تومان مواجه بود تا اینکه در روز چهارشنبه روند کاهشی با گذر موقت از نرخ ارز نیمایی و تا پایین آمدن سطح ۱۱ هزار و ۲۰۰ تومان متوقف شد و در همان روز دوباره قیمت‌ها در بازار آزاد بالا رفت تا خود را به قیمت نیما و قیمت صرافی‌های رسمی بانک مرکزی رساند.


روز گذشته نیز به‌رغم اخباری، چون توقیف دو نفت کش و تلاش‌های بین‌المللی برای برهم زدن اقتصاد، باز هم بازار قیمت ارزهای موجود در نقطه تعادلی محدوده سامانه نیما تثبیت شد، بنابراین این یک دستاورد قابل‌دفاع بعد از نوسانات بازار ارزی است که حتی نرخ دلار ۱۸ هزار تومان را هم به خود دیده‌است.


به این ترتیب در صورت ادامه موفقیت بازارساز در کنترل نرخ ارز در همین محدوده نیز می‌تواند آثار مثبت زیادی داشته باشد، هر چند که رئیس دفتر رئیس‌جمهوری بر این باور است که نرخ ارز باید پایین‌تر از این‌ها باشد.
نخستین و مهم‌ترین موردی که می‌توان برای یکسان‌سازی نرخ ارز نیما و بازار آزاد در نظر گرفت، حذف رانت‌های ناشی از اختلاف قیمت‌های بازار و نیما است. یعنی واردکنندگان دیگر نخواهند توانست کالاها را با استفاده از ارز نیما وارد کرده و با نگاهی به قیمت ارز بازار آزاد کالاهای خود را با قیمت بالاتری به فروش برساند.


اما دومین دستاوردی که می‌توان در صورت تثبیت چنین کاری برای آن متصور شد خروج واردکنندگان از صف تأمین ارز نیمایی و کاهش آثار تورم انتظاری و سرعت بخشیدن به تأمین مواد اولیه تولیدات داخلی است که در صورت موفقیت بانک مرکزی در یکسان‌سازی این نرخ‌ها می‌توان در میان مدت انتظار کاهش تورم در سایر بازارها را نیز شاهد بود.


به عبارت بهتر می‌توان دریافت که اگر دغدغه تولیدکنندگان از نبود تأمین قطعات کمتر شود، جریان عرضه و تقاضا و تأمین مواد اولیه در مسیر منطقی‌تری قرار می‌گیرد به خصوص آنکه اگر تثبیت نرخ ارز به شکل نسبی نیز فراهم شده‌باشد.


اما در سوی دیگر اگر همگرایی فعلی که برای دو روز گذشته فراهم شده ونرخ دلار نیمایی و بازار و سامانه سنا (نرخ اعلامی در صرافی‌های مجاز) یکسان شده دوام دار باشد، حتماً طمع صادرکنندگان را در تأخیر عرصه یا تلاش برای ورود ارزهایشان از مسیرهای دیگر کاهش خواهد یافت. این موضوع نیز نقش مهمی دربازار ارز و بخش عرضه ایفا خواهد کرد. به این ترتیب که دلارهای مذکور می‌تواند به شکلی مستمر ارائه شود و بازار ارز را برای متقاضیان واقعی مطمئن‌تر کند. در صورت یکسان‌شدن سه نرخ ارز که هم اکنون به نام‌های ارز نیما، ارز سنا و ارز آزاد موسوم هستند می‌توان امیدوار بود که این بازار در مسیر عرضه و تقاضا با شوک‌ها و بهانه‌های کمتری مواجه خواهد شد و همین موضوع نیز بی‌شک به تعدیل و دست‌کم تثبیت قیمت‌ها کمک شایانی کند.


همچنین چهارمین اثر مثبت چنین تثبیتی در بازار ارز را بی‌شک در ناکامی دلالان و سوداگران خرد می‌توان دید. ثبات فعلی در کنار نرخ سود بانکی می‌تواند نقش مؤثری در کاهش تقاضای کاذب و احساسی ایفا کند.
اما پنجمین اثر مثبت ادامه این روند خروج بیشتر دلارهای موسوم به خانگی است که به قصد سوداگری حبس شده‌اند و میزان آن بر اساس برخی برآوردها از ۱۹ تا ۲۱ میلیارد دلار برآورد شده‌است.
آیا بانک مرکزی تا رسیدن به اهداف و آثار مثبت خواهد توانست این آرامش را در بازار ارز حفظ کند؟


برداشتن مرزهای حرمت متقابل

جهانبخش‌محبی نیا در روزنامه ابتکار نوشت:
 

در بین رهبران جهان کم نیستند کسانی که منطق آنها در تنظیم روابط بین‏الملل و امور مربوط به اقتصاد، جنگ و سیاست، هوس و اراده فردی آنهاست. در واقع منظومه معرفی مدیریتی و هدایت آنها به هر دلیل متوقف شده است و به علت غرور و غفلت خویشتن را پاسخگوی هیچ‏کس و نهادی نمی‏دانند، خواسته ملت‏ها نه‏تنها برای آنان فاقد ارزش است بلکه در صورت توان، جهان را می‏خواهند به گروگان بگیرند تا آمال و آرزوهای غیر‏رسمی آنها جامه عمل بپوشد و جالب است از خرابکاری‏ها و شکست‏های‏شان درس عبرتی نمی‏گیرند. هزینه مدیریت این تیپ افراد بر جهان هم بسیار گران است. ترامپ رئیس‏جمهوری آمریکا در نشست «تخلیه باتلاق در واشنگتن» این شهر را فاسد خواند. او بر این باور است مرکز آمریکا به علت عدم تماس با سایر نقاط کشور، جاذبه و صلاحیت‏اش را از دست داده است، با این وصف و در صورت تایید نظر ایشان آیا واشنگتن تنها برای داخل آمریکا چنین نقشی را ایفا می‏کند یا در در روابط بین‏الملل و سطح جهانی هم این برچسب موضوعیت دارد و ساری و جاری است؟ در آن صورت متولی پالایش امر موصوف با کیست و چرا بُعد خارجی مبارزه با آلودگی سیاسی – اقتصادی شهرهای جهان در اولویت قرار نمی‏گیرد؟ در جهان چندین مرکز داریم که به چنین سرنوشتی مبتلا شده است. سازمان‏ها و کنفرانس‏های بین‏المللی برای پالایش نقش منفی مراکز سیاسی چه تصمیمی دارند؟


واقعیت این است جهان در مسیر نامطلوبی گام نهاده است. ملت‏ها و دول با تنظیم روابط مبتنی به زور قانع نمی‏شوند، خسته شده‏اند و هر کس راه خود را در پیش گرفته است و هدر‏رفت منابع و هزینه‏های ناشی از فرصت‏سوزی‏ها شرایط را بر فقر، گسترش بیماری‏ها، نسل‏کشی و قفل توسعه فراهم کرده است. در این صورت، همه ملت و دول زیان خواهند دید. ماجرای مداخله نیابتی انگلیس در توقیف تانکر نفتی ایرانی و جواب متقابل و قاطع ایران در همین راستا ارزیابی می‏شود.

در نظام جهانی چرا مرزهای حرمت متقابل برداشته می‏شود و به چه دلیل و بهانه‏ای به راحتی کشوری خود را تا حد ایالت کشور دیگر تنزل می‏دهد و نقش معاون و مباشر به خود می‏گیرد و فلسفه سیاسی وجود دولت را پایمال می‏کند. آیا دولتمردان انگلیسی پیامد اقدام زشت توقیف تانکر نفتی را نمی‏دانند و از محاسبه آن عاجزند؟


کلانتر‏پروری منطقه‏ای و مباشرسازی مصلحتی تحت هیچ فایده‏ای مورد پذیرش ملت‏های مستقل منطقه نیست. آیا نمی‏دانند نیابت موصوف به علت عجز عربستان و اسرائیل به آنها واگذار شده است و آخر و عاقبتی ندارد. اما اگر ایده و هدف سیاسی پشت سر شیطنت مذکور نهفته باشد بدون شک جواب نخواهد داد. کم‏تدبیری ترامپ و اذعان اروپا بر بدکاری تیم کاخ سفید و غفلت انگلیسی منطقه را به سمت‏و‏سوی دیگران کشیده است. تغییر رفتار ترکیه، پاکستان و سرگردانی کشورهای آمریکا و انگلیس در پدیده‏هایی چون بهار اعربی و استبداد و ناتوانی در مهار ناملایمات درونی و بیرونی حداقل برای نخبگان و دولتمردان و نمایندگان پارلمان‏های مذکور علامت ناخوشایندی است که متوجه باشند سمت‏و‏سوی اداره کشورهای‏شان، رفاه و توسعه و دموکراسی نیست و مصیبت‏بارتر اینکه فضا و شرایط را برای مخاصمه فراهم کنند.


تبلور آغاز عصر جدید

محسن پیرهادی در روزنامه رسالت نوشت:


آمریکایی ها در زمینه هوافضا هیمنه ای هالیوودی از خود ترسیم کرده اندکه چند هفته پیش فرو ریخت؛ بزرگ‌ترین پهپاد آنها را هدف قرار دادیم و به هزار و یک بهانه جرئت هیچ اقدامی نداشتند. انگلیس خبیث هم که خیلی دوست دارد بریتانیای کبیر بنامندش، از زمانی که استعمارگری را شروع کرد تا به امروز، روی نیروی دریایی خود حساب ویژه ای باز کرده بود، اما نفتکش متعلق به این کشور که اسکورت نظامی هم می شد، با عملیات نیروهای مسلح ایران اسلامی توقیف شد تا بریتانیا از کبیری به صغیری و چه بسا حقیری برسد.


اینکه مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم، از انقلاب اسلامی به عنوان آغازگر عصر جدید یاد می کنند


در این نمونه ها تجلی می یابد. ابرقدرت هایی که یک روز در این کشور جولان می دادند و نفر اول مملکت را عزل و نصب می کردند، الان به ذلت می افتند، پهپاد و نفتکش از دست می دهند و نهایتا با توئیت، گلایه می کنند چون می دانند در عصر جدید، یک ملت مقابل دنیای استکبار ایستاده است. این اتفاقات، نمای تازه ای از اقتدار جمهوری اسلامی در منطقه و دنیا و از سوی دیگر، دلگرمی و پشتوانه ای برای مردم کشورهای مظلوم و در حال مقاومت است که بارقه امید را در دل آنها روشن می کند.


امروز دیگر به جایی رسیده ایم که نسل های سوم و چهارم انقلاب باور نمی کنند که روزگاریسخنرانی و اعلام موضع علیه آمریکا و انگلیس جرم بود و افراد، اگر می خواستند از مصائبی که این دو قدرت شیطانی برای مردم رقم زده اند، چیزی بگویند، ناچار بودند در گوشی صحبت کنند. در دوران طاغوت، پیش از ماه محرم به سخنرانان مذهبی ابلاغ می شد که علیه آمریکا و انگلیس و اسرائیل سخن گفته نشود. آن نسل که اقتدار مطلق سیاسی و اقتصادی و نظامی و رسانه ای آمریکا و انگلیس را حتی در جزیی ترین مسائل زندگی اش حس کرده بود، در اولین اقدامات پس از انقلاب اسلامی، لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کرد؛ حال روشن است نسلی که پوزه سلطه گران مستکبر را به خاک مالید، باید فرزندانی تربیت کند که پشت سربازان مزدور را به خاک برساند، درست مانند کاری که در سرنگونی پهپاد آمریکایی و توقیف کشتی انگلیسی رخ داد و ان شاءالله نسل بعد، مزدوران و اشغالگران را دفن خواهد کرد، همان نسلی که منتظر نابودی اسرائیل تا بیست و چند سال آینده است.