کد خبر 971460
تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۰

بخش اعظمی از بازی ترامپ در حوزه روابط بین الملل، نه تنها برگرفته از یک راهبرد روشن و مشخص نبوده که ریشه در روانشناسی و شخصیت خاص او دارد.

به گزارش مشرق، «محمد قادری» سردبیر روزنامه تهران تایمز در یاداشتی برای روزنامه جام جم به بررسی دیدار اخیر دونالد ترامپ از منطقه حائل کره شمالی و دیدار با «کیم جونگ اون» پرداخته که در ادامه آمده است.

روز یکشنبه سران کره شمالی و ایالات متحده آمریکا در منطقه غیر نظامی حائل میان دو کره با یکدیگر ملاقات کردند. این ملاقات که حدود ۵۰ دقیقه به طول انجامید، تنها به اندازه دست دادن و گرفتن چند عکس یادگاری در خاک کره شمالی رخ داد و گفتگوی طرفین در خاک کره جنوبی ادامه پیدا کرد.

در این زمینه:

عکس / خوش‌وبش ایوانکا ترامپ با رهبر کره‌شمالی

تصاویر رسانه‌های کره شمالی از دیدار ترامپ و اون

ترامپ: زرادخانه هسته‌ای خود را ارتقاء می‌دهیم

آخرین دیدار سران دو کشور به اواخر ماه فوریه سال جاری میلادی باز می‌گشت و از آن پس، روند مذاکره میان طرفین عملاً با وقفه همراه بود. «دونالد ترامپ» که نام خود را به عنوان نخستین رئیس‎جمهور مستقر آمریکا که قدم به خاک کره شمالی گذاشته، ثبت کرده بود، عبور از خط مرزی بین دو کره را افتخاری بزرگ دانست و در حالی از «کیم جونگ اون» رهبر این کشور برای سفر به واشنگتن دعوت کرد که از توافق طرفین برای از سرگیری مذاکرات خبر داده و البته مدعی شد تحریم‌ها همچنان به قوت خود باقی است!

رهبر کره شمالی نیز این ملاقات و حضور ترامپ در خاک کشورش را لحظه ای تاریخی دانست و آن را مهم ارزیابی کرد. او نیز در صورت سفر به آمریکا، نخستین رهبر کره شمالی خواهد بود که به آمریکا سفر می‏‌کند.

درباره این ملاقات و رویکرد ترامپ در مواجهه با یکی از مهمترین پرونده های سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا نکات مهمی وجود دارد که به اختصار به آنها خواهم پرداخت:

نکته اول اینکه؛ چنانچه بسیاری از تحلیلگران حوزه روابط بین الملل از ابتدای روی کار آمدن ترامپ در رأس هیئت حاکمه آمریکا معتقد بوده اند، رفتار او به عنوان یک سیاستمدار واقعگرا، دارای چند شاخصه مهم است که شاید در کمتر سیاستمداری بتوان سراغ گرفت. این تحلیلگران معتقدند ترامپ سیاستمداری است که به شدت از تکنیک های تبلیغاتی در رفتار خود بهره برده و رقبای سیاسی خود را از یک سو و دشمنانش را در عرصه بین المللی از سوی دیگر با این تکنیک ها بازی می دهد.

در تحلیل این رفتار می توان به این نکته و منطق رسید که ترامپ، چنانچه در تمام میتینگ های انتخاباتی اش بدان اشاره کرده بود، بازیگری است که در مناسبات خود سعی می کند فعال عمل کرده و اجازه ندهد دیگران برای او زمین بازی را طراحی کنند. مواردی چون شیوه تعامل با شیخ نشین های منطقه، یا ورود به ظاهر بی محابا به پرونده کره شمالی شاهدی بر این مدعاست.

بر این اساس؛ می توان اینگونه ارزیابی کرد که رفتارهای دیپلماتیک ترامپ که یکی از مصادیق آن نوع مواجهه با کره شمالی است فاقد یک عقبه راهبردی و استراتژیک از نقطه نظر مبانی علم سیاست و روباط بین الملل است و بیشتر از یک الگوی تجاری تبلیغاتی پیروی می کند.

اگرچه ترامپ سعی دارد خود را صاحب یک دکترین خاص در عرصه سیاست خارجی آمریکا نشان دهد و حتی «ترامپیسم» را مانند «جکسونیسم» و «جفرسونیسم» به یک مکتب در این حوزه تبدیل کند، اما بر همگان و حتی جمهوریخواهان آمریکا مسجل است که بخش اعظمی از بازی ترامپ در حوزه روابط بین الملل، نه تنها برگرفته از یک راهبرد روشن و مشخص نبوده که ریشه در روانشناسی و شخصیت خاص او دارد.

نکته دوم، به نقش «سیاست خارجی آمریکا» در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده (۲۰۲۰) باز می گردد. مطابق آخرین نظرسنجی های صورت گرفته توسط «دانشگاه کوئینیپیاک»، موضوع سیاست خارجی یکی از پارامترهایی است که محبوبیت ترامپ را خصوصاً در ایالات خاکستری و تعیین کننده ای مانند پنسیلوانیا، میشیگان، ویسکانسین، اوهایو و فلوریدا کاهش داده است.

از سوی دیگر؛ دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آینده تمرکز خاصی بر این نقطه ضعف ترامپ خواهند داشت. همین مسئله سبب شده است تا ترامپ به فکر «تغییر وضعیت موجود» در عرصه سیاست خارجی کشورش و به عبارت بهتر، ایجاد حس تغییر در حوزه سیاست خارجی، در میان شهروندان آمریکا بیافتد.

بنابراین؛ در تعیین مختصات و حدود و ثغور راهبردی رفتارهای ترامپ، نباید شتابزده عمل کرد. این رفتارهای مقطعی بر گرفته از «تاکتیکهای زودگذر» و «احساسات آنی» است، چنانچه از ابتدای سال ۲۰۱۷ میلادی تاکنون بارها مصادیق آن را شاهد بوده ایم.

نکته آخر؛ به کلیت ملاقات رئیس جمهور آمریکا و رهبر کره شمالی باز می گردد. ترامپ در حال چینش همزمان پازل های «تهدید» و «مذاکره» با پیونگ یانگ است، همان الگوی رفتاری که او سعی دارد در قبال ایران نیز پیاده کند.

این پارادوکس نه تنها معلول نوعی کارگردانی دقیق در حوزه سیاست خارجی آمریکا نیست، که بر گرفته از سردرگمی ترامپ در تفکیک مولفه های قدرت راهبردی و دیپلماتیک آمریکا از یکدیگر است. این سردرگمی راهبردی، حتی با خروج افرادی مانند «جان بولتون» و «مایک پمپئو» از کاخ سفید از بین نخواهد رفت.

ترامپ در زمان حضور «رکس تیلرسون» در مسند وزارت خارجه آمریکا و «مک مستر» در مسند مشاور امنیت ملی این کشور نیز از این سردرگمی مزمن رنج می برد، از این رو چنین دوگانگی و پارادوکسی تا آخرین روز حضور ترامپ در راس معادلات سیاسی و اجرایی ایالات متحده آمریکا همراه وی خواهد بود، چه سال ۲۰۲۰ و چه سال ۲۰۲۴.