شکست داعش در عراق و سوریه که از نمونه های آشکار و قدرتمند پیش بینی های موفق و دقیق دستگاه محاسباتی و قدرت نظام جمهوری اسلامی است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

*************


تحرک دیپلماسی هدفمند!

دکتر محمدحسین محترم در کیهان نوشت:

۱- رهبر معظم انقلاب تیرماه گذشته در دیدار هیئت دولت با تحلیل دقیق شرایط کشور و اهداف آمریکا و اروپایی‌ها در برجام و بسته اروپایی برای «تثبیت تحریم‌ها»، بی‌ارزش بودن بسته اروپایی‌ها را که حالا تحت عنوان اینستکس ارائه شده است، پیش‌بینی کرده بودند.

ایشان نسبت به ذات خباثت آلود اروپایی‌ها و عمل نکردن به وعده‌هایشان هشدار دادند: «من به آقای رئیس‌جمهور هم گفتم اروپایی‌ها دنبال این هستند بعداز اینکه همه‌چیز تثبیت شد و تحریمها جا افتاد، یک چیزکی مثلاً بدهند یا ندهند و این خباثت اینها است».

حضرت آقا با اشاره به شرطی کردن مردم و اقتصاد کشور توسط دولت در برجام به چیزی که «از اختیار ما خارج» است، درباره احتمال تکرار این خطای استراتژیک تذکر دادند «برجام نتوانست مشکل اقتصادی کشور ما را برطرف کند، اقتصاد کشور را به بسته اروپایی موکول نکنید». رهبری با بیان اینکه تنها راه‌حل مشکلات کشور تمرکز بر توان و مقدورات داخلی است، در زمینه ارتباطات دیپلماسی تاکید کردند «تحرّک هدفمند دیپلماسی کشور باید افزایش پیدا کند».

۲- انتظار می‌رفت دولت با جدیت به این تذکرات و هشدار رهبری توجه و تقویت تولید داخلی و راهکارهای عملی مقابله با خباثت و خیانت و بدقولی اروپایی‌ها را در دستور کار خود قرار دهد اما متاسفانه نه تنها برای تغییر و اصلاح ساختار بودجه سال آینده که باید یک بودجه مطابق با شرایط تحریمی و اقتصاد مقاومتی باشد، اقدامی صورت نگرفت، بلکه مواضع تکراری و منفعلانه دولتمردان نشان می‌دهد اراده‌ای برای اجرای راهکارهای مناسب وجود ندارد. معاون سیاسی وزیرخارجه بار دیگر با دست خالی از نشست کمیسیون مشترک برجام در وین بازگشت و همان مواضع تکراری در چهارده نشست قبلی را تکرار کرد.

عراقچی بدون اینکه بگوید درباره عمل نکردن اروپایی‌ها به تعهداتشان در برجام و جبران خسارت خروج آمریکا از برجام و بازگشت و تشدید تحریم‌ها چه موضعی گرفته و چه تصمیمی اتخاذ شده است، گفت «تمامی طرفین در جلسه به طور قاطع از توافق هسته‌ای حمایت کرده‌اند»! این یعنی اینکه فقط نفس حفظ برجام به هر قیمتی برای دولت و وزارت خارجه مهم است نه نتیجه و مابه ازای آن برای مردم!.

نکته تعجب برانگیز اینکه وی در حالی که گفته «هنوز نمی‌دانیم اینستکس چه‌طور می‌خواهد مشکل‌گشا باشد»!، با خوشحالی زایدالوصفی از سفر مدیر اینستکس به تهران خبر داد و ادعا کرده «سهم خود را از ساز و کار مالی اروپا تا پایان امسال (یعنی دو هفته دیگر) به دست می‌آوریم»!. سفیر انگلیس در تهران نیز از دیدار با مقامات بانک مرکزی کشورمان درباره اینستکس ابراز خوشحالی کرده است!

۳- بعداز امضای توافق هسته‌ای، برای حفظ برجام روی کاغذ به هر قیمتی، تاکنون پانزده دور نشست کمیسیون مشترک برجام در وین و نیویورک و پنج دور «مذاکرات سطح بالای همکاری‌های ایران و اتحادیه اروپا» در اصفهان و بروکسل و چهار دور «مذاکرات سیاسی ایران و فرانسه» در تهران و پاریس، و صدها آمد و رفت و دیدار با مقامات اروپایی از جمله سفر وزرای خارجه انگلیس و فرانسه به تهران انجام شده است. با توجه به اینکه از این همه مذاکره و دیدار با اروپایی‌ها هیچ دستاوردی حاصل نشده است، باید از وزارت امورخارجه سؤال کرد عباس عراقچی با چه هدفی و دستورالعملی به نشست پانزدهم کمیسیون برجام در وین رفت و با چه نتیجه مثبتی برگشت؟

۴- در چند دهه گذشته نیز، هفت دور مذاکرات انتقادی در دولت سازندگی، یازده دور مذاکرات و توافقات سعدآباد و بروکسل و پاریس در دولت اصلاحات با ادعای تنش زدایی، چندین دوره گفت‌وگوهای مدالیته، نه دوره مذاکرات ژنو یک و دو و سه و استانبول و بغداد و مسکو و آلماتی یک و دو، و مذاکرات پنهانی در عمان و دو ساله برجام که با ادعای اعتمادسازی و لغو تحریم‌ها و بهبود اقتصاد کشور هیچ‌گونه دستاورد و خیری برای مردم نداشته است. لذا چرا برخی هنوز به اروپایی‌ها امیدوارند که «کاری بکنند»؟!.

مگر هنوز تجربه به دستگاه دیپلماسی ما ثابت نکرده است که در هر مذاکره‌ای با اروپایی‌ها، با اتهامات و زیاده خواهی‌های جدیدی روبرو شده‌ایم و در مقابل یک قدم عقب‌نشینی و انفعال، آنها ده قدم طلبکارتر شده‌اند؟ نتیجه مذاکرات انتقادی، اتهام تروریسم و عَلَم کردن خیمه شب بازی دادگاه میکونوس بود.بعداز مذاکرات سعدآباد و تعلیق صنعت هسته‌ای و پذیرش پروتکل الحاقی بدون تصویب مجلس و تسلیم شدن دولتمردان آن زمان در برابر زیاده‌خواهی‌های منطقه‌ای اروپایی‌ها و آمریکا، ملت ایران را محور شرارت خواندند و با خدعه البرادعی و فرانسه و انگلیس و آلمان ایران را متهم به ساخت بمب اتمی و با فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت، شش قطعنامه شورای حکام علیه جمهوری اسلامی صادر کردند.

آقای روحانی نیز در کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای خود می‌نویسد «در مجموع تقاضاها از ایران بسیار طولانی اما درمورد پیشنهادهای ارائه شده به ایران بطور مضحکی به دستوراستعماری کاپیتولاسیون شبیه بود».در مذاکرات سال‌های ۸۸ تا ۹۲ نیز شاهد آشکارتر شدن خباثت اروپایی‌ها، اما در مقابل با مقاومت هسته‌ای و دستیابی به غنی‌سازی بیست درصد شاهد عقب‌نشینی آنها بودیم. بدقولی و خباثت ذاتی اروپایی‌ها در مذاکرات برجام و بعداز آن هم بر همگان عیان است و نیاز به تکرار آن نیست که اکنون به «چیزکی» به نام اینستکس با زیاده خواهی‌هایی همچون تصویب اف‌ای‌تی‌اف و محدود کردن قدرت دفاع موشکی و عدم حضور سازنده ایران در منطقه برای هموار شدن اجرای سیاست‌های سلطه‌طلبانه آمریکا منتهی شده است.

۵- نکته تاسف‌آور این است که آقای ظریف به جای تغییر ریل «تحرکات دیپلماتیک بی‌هدف با غربی‌ها» به «تحرکات هدفمند با دوستان و همسایگان در شرق»، برای فرار از پاسخگویی و ادامه مسیر غلط گذشته، در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی «حمایت نشدن در مذاکرات با دیگر کشورها»! را یکی از دلایل ناکارآمدی سیاست خارجی خود القاء کرده بود. درباره این ادعا باید گفت اولاً رهبری که تمام و کمال از مذاکرات شما حمایت کردند، تا جایی که شما را فرزندان انقلابی خواندند!. آیا این ادعا بی‌انصافی و نمک‌نشناسی نیست؟. مجلس هم که سنگ تمام گذاشت و در بیست دقیقه تمام مذاکرات شما را تصویب کرد و ملت نیز در تبعیت از رهبری ایستادند.

سؤال این است چه کسانی باید از مذاکرات شما با دیگر کشورها حمایت می‌کردند که نکردند؟ ثانیاً آقای ظریف پاسخ دهد تا چندماه قبل که در چین به عنوان بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران، سفیر و در روسیه در مقابل ساختمان چندین طبقه ترکیه با ده‌ها رایزن بازرگانی، یک رایزن بازرگانی نداشتید و زمانی که رئیس‌جمهور چین در سفر به تهران خواستار مذاکره درخصوص جاده ابریشم برای تسریع در مبادلات تجاری- اقتصادی خارج از تحریم‌ها و دلار آمریکا شد و وزیر مستعفی راه حاضر به مذاکره با شی جین پینگ نشد، آیا مربوط به حمایت نکردن از شما در مذاکره با دیگر کشورها بود؟ باید بپذیرید مشکل شما نگاه به غرب و جدی نبودن در گسترش روابط با شرق و کشورهای همسایه است که بر همین اساس پکن دولت را در گسترش روابط جدی نمی‌بیند و خواستار مذاکره با هیئتی از حاکمیت می‌شود و معاون وزیر خارجه‌اش را با پیام رئیس‌جمهور چین خطاب به مقام معظم رهبری به تهران می‌فرستد.

۶- آقای ظریف همچنین ادعا کرده «برخی مذاکره را ضد ارزش و مترادف با خیانت و سازش می‌دانند»! آقای ظریف! مذاکره تا مذاکره داریم و اگر به این سؤالات پاسخ دهید، این ادعای شما قابل فهم‌تر خواهد شد که این «برخی‌ها» چه کسانی هستند و روشن خواهد شد که چه مذاکراتی ضد ارزش است .۱- آیا مذاکره و قرارداد ترکمنچای قاجار خیانت نبود؟ ۲- آیا مذاکره دربار پهلوی و دولت موقت در الجزایر با آمریکایی‌ها برای تسلط بر مقدرات ملت ایران و مذاکره دولت اصلاحات با آمریکایی‌ها برای خنجر زدن از پشت به جبهه مقاومت در منطقه و نابودی حزب‌الله و نامه‌های ذلت بار آنها به بوش خیانت و سازش نبود .۳- آیا آمریکا و اروپا در مذاکرات برجام و قبل و بعداز آنکه با فریبکاری و خدعه تمام به هیچ‌کدام از تعهداتشان عمل نکردند، به ملت ایران خیانت نکردند؟ و آیا مذاکرات شما در برجام که دستاورد آن به اذعان خودتان «هیچ» و به فرمایش رهبری «خسارت محض» بود، یک ارزش است؟ و…و ۱۰۰- آیا کسی مذاکره با شرکای مطمئن‌تر تجاری ایران از جمله چین و روسیه و هند و عراق و همسایگان و آسیای میانه را ضد ارزش و خیانت توصیف کرده است؟

۷- متاسفانه سخنان رئیس‌جمهور در گیلان با رفع مسئولیت از علت گرانی‌های گوشت و کالاهای اساسی که قرار بود با ارز ۴ هزار و دویست تومانی ارزان‌تر بدست مردم برسد، اما به دست دلالان و رانت‌خواران رسیده، نشان داد که دَر به همان پاشنه قبلی می‌چرخد و تا زمانی که دولت در محاسبات خود درخصوص برجام و اعتماد به غرب تجدید نظر نکند، نباید انتظار داشت ظرفیت داخلی فعال و اقتصاد کشور از رکود خارج شود.

ترساندن مجدد مردم از سایه جنگ با استناد به یک مصاحبه واهی و موهوم رئیس‌جمهور فرانسه و فرستادن مجدد پالس مذاکره با ادعای اینکه من متخصص مذاکره هستم!، فرافکنی و دوقطبی‌سازی‌های کاذب تکراری است که برای مردم دیگر جذابیتی ندارد و باعث شده هنگام سفر به استان‌های مختلف به جای اینکه انتظار داشته باشید مردم فریاد بزنند «روحانی حقوقدان، مذاکره، مذاکره!» فریاد می‌زنند «گرانی، بیکاری، پاسخ بده روحانی!».این نتیجه همان عملکرد برجام و تخصصتان در مذاکره و تحرک دیپلماسی غیرهدفمند است که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «مسئولین و دولتی‌ها به امید آنکه حالا کاری بکنیم، خودشان و ملت را دچار مشکل نکنند».

محورهای مهم سخنرانی معارفه

در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:

مراسم معارفه ریاست جدید قوه قضائیه برگزار شد وآقای رئیسی سرفصل مهم‌ترین مسائلی را که برای اداره این قوه مهم در نظر داشت اعلام کرد. اگرچه انتظار می‌رفت که برخی نکات دیگر علاوه بر آنچه را اشاره کردند نیز در سخنان خود می‌آوردند، ولی مهم‌ترین انتظار این بود که به وضوح بیان کنند که چه نقایصی را در وضع فعلی می‌بینند که می‌خواهند آن را رفع کنند. البته هنوز دیر نشده، شاید بیان این نکات در جلسه معارفه مناسب نبود، لذا منتظر می‌مانیم تا در این باره نظرات روشن خود را بیان کنند.

آقای رئیسی در سخنان خود چند محور را مورد تأکید قرار دادند. صیانت از قضات سالم از طریق مبارزه با قضات فاسد از اولین موارد بود. ایده و محور خوبی است، ولی بدون ارائه راهکار و شیوه، قطعاً به جایی نخواهد رسید. زیرا رؤسای پیشین نیز خواهان چنین مبارزه‌ای بوده‌اند، ولی در تحقق این هدف آنچنان که باید موفق نبوده‌اند، این عدم موفقیت به‌دلیل ناکارآمدی شیوه‌های اجرایی آنان بوده است. اگر همین امروز مراجعه‌کننده‌ای با پیشنهاد رشوه مواجه شود چگونه می‌تواند این مسأله را پیگیری کند، بدون آنکه خطری متوجه او و منافعش باشد؟ اگر همین نکته حل شود شاید بخشی از راه مبارزه با فساد در این قوه طی شود.


آقای رئیسی به التزام خود به حقوق شهروندی اشاره کرده‌اند، که نکته مثبتی است. در همین مورد شاید بد نباشد که به‌عنوان اولین گام محدودیت انتخاب وکیل که ناقض حقوق شهروندی است را لغو کنند. این مسأله خوب و زیبنده نیست که دستگاه قضایی برای متهم معلوم کند که چه کسی را وکیل خود بگیرد؟ این محدودیت ناقض اعتبار و بی‌طرفی رسیدگی قضایی و حقوق شهروندی است.


ایشان بر حفظ کرامت انسانی حتی افرادی که مورد اتهام هستند تأکید کردند. در حالی که نه تنها متهمان بلکه محکومان نیز باید از حقوق مقرر برخوردار باشند. مگر قرار است که متهمان فاقد کرامت انسانی باشند که اکنون حفظ حقوق آنان با لفظ حتی بیان می‌شود؟ باید کرامت انسانی محکومان نیز حفظ شود مگر در چارچوب قانون و مجازات تعیین شده و قطعی. نگاه ما به کرامت انسانی باید اصلاح شود.

برخی گمان می‌کنند که مجرمان به علت اینکه مرتکب جرم شده‌اند فاقد کرامت هستند، این نگاه موجب تشدید و تکرار جرم خواهد شد و جایگاه انسانیت را مخدوش می‌کند. باید نگاه به مجازات را این‌گونه اصلاح کرد که برای پاک شدن مجرم و تأمین کرامت اوست و نه انتقامی کور از سوی جامعه.


ایشان تعبیر خوبی از موضوع نظارت بر مدیران دولتی ارائه کردند و معتقدند که این نظارت به منزله حمایت از مدیران دولتی است. این دیدگاه کاملاً درست است ولی آنچه در عمل با آن مواجهیم، نگرانی شدید مدیران دولتی است. اتفاقاً مدیران خلاق و پاک‌دست نگرانی بیشتری دارند؛ تا مدیرانی که ناپاک باشند. به نظر می‌رسد که در این مورد هم باید با دولت و حتی دیوان محاسبات یک کمیته مشترکی تشکیل دهند و هر سه قوه برای رسیدن به تفاهم درباره چارچوب نظارتی مؤثر که مانع فساد باشد ولی جلوی کارآیی و انگیزه را نگیرد کوشش کنند.


تأکید آقای رئیسی بر مبارزه با ساختارهای فسادزا نیز امیدآفرین است، مشروط بر اینکه این گزاره به یک شعار تبدیل نشود. برای نمونه هرکدام از پرونده‌های فسادی که رسیدگی می‌شود، باید یک پیوست ساختار فسادزا نیز برایش تعریف شود. ساختاری که لزوماً حقوقدانان آن را نمی‌نویسند، بلکه اقتصاددانان، استادان مدیریت، جامعه‌شناسان و… باید ساختار فسادزا را شناسایی کنند و در نهایت اگر فسادزایی آن ثابت شد، دولت یا مجلس یا دستگاه قضایی موظف به اجرای حکم و اصلاح آن ساختار شود.


نکته پایانی و اشاره ایشان به بحث قدیمی حقوق بشر غربی‌ها است و اینکه حقوق اسلامی تأمین‌کننده حقوق بشر است و الی آخر. خیلی صریح باید گفت که اگر ما دو نکته را رعایت کنیم، هیچ مشکلی با حقوق بشر جهانی نخواهیم داشت و اگر هم مشکلی باشد به آن اهمیت نخواهیم داد. اول حاکمیت قانون و رعایت یکسان قانون برای همه است.


یک بار که گالیندوپل به‌عنوان نماینده ویژه سازمان‌ملل به ایران آمده بود صریحاً اعلام کرد که موارد اعتراض بیش از اینکه به محتوای حقوق شما برگردد به عدم اجرای همین حقوق موجود مربوط است. او مدعی بود که اگر قوانین خود را کامل و دقیق و منصفانه اجرا کنید، ۹۰ درصد اعتراضات حل می‌شود. نکته دوم نیز امکان بحث درباره قوانینی است که عرف جامعه آنها را نمی‌پسندد و نسبت به آنها معترض است.

نمونه‌های این مسأله بسیار است. و اتفاقاً بسیاری از آنها حل شده است.یک نمونه مشهور آن پرداخت دیه است که پیشتر برحسب ۶ نوع بود و اکنون تبدیل به پول شده است و نه تنها چیز بدی نیست که مشکلات را حل کرده است. نمونه دیگر برابری در دیه غیر مسلمان است.

اکنون دیه زن و مرد و نیز حداقل سن ازدواج یا سن کیفری و خیلی از موضوعات دیگر است که می‌توان درباره آنها بحث کرد و اصلاح نمود.در پایان باید ابراز امیدواری کرد که آقای رئیسی در سخنان بعدی خود درباره شفافیت و دسترسی به اطلاعات و آمار قضایی و… نیز اظهار نظر نمایند.

۷ عرصه قدرت افزای ایران در منطقه

امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:

دو ماه پیش وقتی دونالد ترامپ در تاریکی هواپیمای نظامی که او را به عراق برد و نیز در ظلمات پایگاه نظامی عین الاسد که مملو از نیروهای آمریکایی بود، دستان همسرش «ملانیا» را گرفته بود و به گفته خودش «بیم جان بانوی اول آمریکا» را داشت، شاید فکرش را هم نمی کرد که روزی رئیس جمهور ایران در سفری از پیش اعلام شده در روز روشن به عراق برود، در کاخ ریاست جمهوری و نهاد نخست وزیری عراق به صورت رسمی از او استقبال شود، سران قبایل عراق اعم از شیعه و سنی به دیدار دکتر روحانی بروند و مقامات عراق همه به صورت متحد در حمایت از ایران و مقابله با تحریم های آمریکا سخن بگویند.

این اتفاقات خلاصه معادلات منطقه است. جایی که آمریکا به اذعان خود ترامپ، در آن ۷ هزار میلیارد دلار هزینه کرده است اما حالا باید «کاملا مخفیانه» به آنجا سفر کند. آمریکا طی دو دهه اخیر هر جا روی نقطه ای از غرب آسیا دست گذاشت، ناچار شد دست از پادرازتر آنجا را پس از هزینه های فراوان ترک کند.

در مقابل آن، جمهوری اسلامی ایران قرار دارد با کارنامه ای موفق و قدرت افزا از حضور در تحولات منطقه ای. به روایت تاریخ در چهار دهه گذشته، جمهوری اسلامی هرجا به معادلات منطقه ورود کرده است، توانسته قدرت سخت و نرم خود را تثبیت کند و تحولات منطقه غرب آسیا نشان می دهد که ایران درحال برداشتن گام‌های قدرتمند در منطقه خود است. به این تحولات دقت کنید:

- عبور از بحران پیچیده و امنیتی - سیاسی سوریه و تثبیت جایگاه بشار اسد در دمشق که با حضور و نقش جدی ایران انجام شده است. جایی که سفر بشار اسد به تهران به خوبی قدرت ایران را به رخ جهان کشید.


- شکست داعش در عراق و سوریه که از نمونه های آشکار و قدرتمند پیش بینی های موفق و دقیق دستگاه محاسباتی و قدرت نظام جمهوری اسلامی است.


- شکل گیری ائتلاف های جدید منطقه ای علیه سیاست های غرب که با حضور ایران و روسیه معادلات میدانی و بین المللی را به نفع این ائتلاف ها رقم زده است.


- قدرت گرفتن گروه های مردمی ذیل الحشدالشعبی در عراق و حضور آنها در معادلات سیاسی عراق و مواضع صریح مقامات عراق علیه آمریکا در دفاع از ایران.


- ارتقای قدرت نرم حزب ا… لبنان در این کشور با انتخابات سال گذشته که پیروزی های میدانی این بخش اصلی از محور مقاومت را تکمیل کرد.


- ورود علنی و قدرتمند انصارا… یمن به عنوان یک جریان بسیار نزدیک به ایران به معادلات منطقه ای.


- ورود علنی و رسمی ایران به معادلات افغانستان با اعلام رسمی مذاکره با طالبان.


به این موارد باید مستحکم تر شدن مقاومت گروه های فلسطینی مقابل رژیم صهیونیستی، حماسه جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ در لبنان و نیز موارد دیگری را افزود. مواردی که به طور علنی نشان می دهد ایران که چهار دهه پیش با اتکا به نظامیان وابسته و مستشاران آمریکایی و اسرائیلی ادعای ژاندارمی منطقه را داشت، امروز به پشتوانه مردم مقاوم، به قدرتِ نوظهورِ تمدنیِ پرانگیزه ای تبدیل شده است که مرزهای قدرت را می پیماید و می داند که افق این مسیر روشن ایجاد یک تمدن اسلامی است و طبیعی است که با این موتور پرشتاب ایران در قدرت منطقه ای و برهم زدن معادلات غربی، از منظر آمریکا و متحدان و اذنابش کشوری چنین مستقل و قدرتمند نباید الگوی سیاست ورزی و رفتاری دیگر کشورها شود بنابراین بدیهی است که قدرت های بزرگ بر سر راه این کشور مانع آفرینی کنند. آنچه امروز از قدرت ایران در منطقه می بینیم، نتیجه رشادت رزمندگان مظلومی است که در عرصه های دفاع از حریم اهل بیت علیهماالسلام در عراق و سوریه مقابل وحشی ترین تروریست ها ایستادند و خون همین مدافعان حرم به دیپلماسی قدرتمند ایران قدرتی مضاعف داده است. در ازای این قدرت مضاعف دولتمردان نیز برای رفع مشکلات داخلی و مقابله با طراحی های دشمن باید بیش از پیش تلاش کنند و با تمسک به همان فرمول جهادی که قدرت ایران را ارتقای مضاعف داده است، بکوشند تا ثمره های شیرین این قدرت در کام همه مردم شیرین باشد و طلیعه ای شود برای قدرت افزایی در دیگر عرصه ها از جمله عرصه خطیر اقتصادی، ان شاء ا....

بن‌بست دسترسی آزاد به اطلاعات

بهمن کشاورز در آرمان نوشت:

۱- قانون «انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» در تاریخ ۳۱/‏۰۵/‏۱۳۸۸‬ به تصویب رسید و مجمع تشخیص مصلحت نیز با الحاق یک تبصره به ذیل ماده ۱۰ آن، مفاد آن را موافق مصلحت نظام تشخیص داد. تبصره مذکور راجع به ماده ۱۰ که تکلیف به انتشار را در مورد موسسات مختلف اعلام کرده است، این تبصره مقرر داشته اجرای این تکلیف در مورد دستگاه‌هایی که زیر نظر مقام معظم رهبری قرار دارد منوط به عدم مخالفت معظم‌له است.

البته باتوجه به اینکه از نظراصولی اصل عدم است، نتیجه این است که تا زمانی که مقام معظم رهبری درموردی صریحاً اعلام نفرموده باشند که مطالبه یا انتشار اطلاعات مربوط به دستگاه‌های موضوع تبصره مجاز نیست، این موسسات نیز همانند سایر موسسات تکلیف به اقدام دارند. آیین‌نامه اجرایی این قانون با فاصله‌ای حدود ۴سال درتاریخ‌های ۴/ ۵/۹۴، ۲۱/۸/۹۳ و۳۰/۶/۹۴ به تصویب رسید. البته با توجه به اینکه در سال تصویب قانون مسائلی به‌وجود آمد، تاخیر موجب شگفتی نیست. اما گمان می‌رفت پس ازآن با اجرای وسیع و سریع قانون مواجه خواهیم بود.

مثلاً کمیسیون موضوع تبصره ۱ ماده ۱۸ قانون به موجب ماده ۵ آیین‌نامه اجرایی آن مکلف بود هرساله گزارش عملکرد خود ومیزان رعایت قانون «انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» را در موسسات مشمول قانون به رئیس‌جمهور و مجلس شورای اسلامی تقدیم کند. با این حال ما نمی‌دانیم چنین گزارشی ارائه شده یا خیر، چنانچه اگر ارائه شده با توجه به فلسفه انشای قانون این سوال مطرح است، چرا در اختیار عموم جامعه قرار نگرفته است ؟۲- در متن قانون پس ازآنکه نوع اطلاعات تعریف شده است، همچنین تصریح شده که دسترسی به اطلاعات عمومی جز در موارد منع قانون حق هر شخص ایرانی است و در پی آن آمده اجبار تهیه کنندگان و اشاعه دهندگان اطلاعات به افشای منابع خود ممنوع است وموسسات عمومی مکلفند تا اطلاعات موضوع این قانون را دراسرع وقت و بدون تبعیض دراختیار مردم قرار دهند و حتی گفته شده اطلاعاتی که در بردارنده حق و تکلیف برای مردم باشد باید از طریق انتشار و اعلان عمومی و رسانه‌های همگانی به اطلاع عموم برسد. پس باید به این نکته توجه شود که در مورد قوانین موجد و مسقط، حق درج موضوع در روزنامه رسمی کافی نیست.

همچنین موسسات عمومی نمی‌توانند از متقاضی هیچ‌گونه دلیل و توجیهی را برای تقاضایش مطالبه کنند ونکته دیگر اینکه پاسخ آنها نباید بیش از ۱۰ روز از زمان دریافت طول بکشد. آیین‌نامه قانون مطالبه به صورت برحق از طریق پیشخوان دولت یا به وسیله پست یا با مراجعه حضوری را مجاز اعلام کرده است.

علاوه براین موسسات عمومی مکلف شده‌اند همه ساله مطالب مربوط به عملکرد ترازنامه خود را از طریق رایانه وحتی‌المقدور به صورت کتاب راهنما منتشر کنند. مقرر شده است مصوبات و تصمیماتی که موجد حق و تکلیف عمومی است (یعنی از مردم انجام یا عدم انجام کاری را می‌خواهد) نمی‌تواند طبقه‌بندی شود و جزو اسرار دولتی باشد. ۳- استثنائات اینگونه شامل اطلاعات، اسرار دولتی و مسائل مربوط به حریم خصوصی اشخاص است و هیچ استثنای دیگری را دربر نمی‌گیرد.

البته به منظور حفظ اسرار تجاری و سلامتی معاملات و امور امنیت و آسایش عمومی و پیشگیری از جرائم و امور مالیاتی و مسائل مربوط به مهاجرت به کشور نیز ضوابط محدود کننده‌ای بر قرار شده است. قانون پیش‌بینی کرده است در راستای اجرای آن کمیسیونی که اشاره کردیم تشکیل شود و در نهایت برای کسانی که عملاً مرتکب نقض قانون شوند مجازات مالی پیش‌بینی کرده است.

۴- با توجه به این مراتب اینکه یکی از روزنامه‌نگاران محترم به منظور گمانه‌زنی و امتحان میزان جدیت در عملکرد به «قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» اقدام به مطالبه اطلاعات از سازمان‌های مختلف کرده است و در هر مورد و به اشکال و مانع برخورده جالب توجه است. به نظر می‌رسد این قانون با توجه به جمیع جهات برای کشور زودهنگام تصویب ومنتشر شد و اجرای کامل و صحیح آن مستلزم مقبولیت عام نزد مقامات سازمان‌های مختلف است.

به عبارت دیگر همه سازمان‌های وابسته به قوای سه‌گانه مکلف هستند، اطلاعات طبقه‌بندی نشده را جز درموارد استثنای مندرج در قانون به طور دائم منتشر کنند، در این خصوص هیچ استثنایی وجود ندارد و این مهم قوای مجریه و قضائیه ومقننه را شامل می‌شود. شاید اگر اشخاصی وقت و حوصله داشته باشند و مانند آن دوست روزنامه‌نگار به این گمانه‌زنی بپردازند در جدی شدن اجرای قانون موثر واقع شود، وا… اعلم.

منطق گسترش مناسبات پایدار با عراق

هادی محمدی در جوان نوشت:

اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ که با بهانه ساقط کردن صدام از سوی امریکا انجام گرفت و حتی برای همراه کردن اروپا از زبان وزیر دفاع وقت کالین پاول آن‌ها را تحقیر کردند، فقط به ویرانی تمامی زیرساخت‌ها و نابودی مؤلفه‌های حیاتی اقتصادی منتهی نشد و استقلال عراق را در بر گرفت. دوره اشغال نظامی عراق تا ۲۰۱۰ که نمی‌خواستند حتی قانون اساسی و حکومت در عراق شکل بگیرد و با نسخه حاکم نظامی برای عراق، سیاست‌های خود را دیکته می‌کردند.

زمانی که امریکا مجبور شد قانون اساسی و حکومت عراقی را بپذیرد، با فشار حضور نظامی و قطعنامه‌های فصل هفتم و فرهنگ امریکایی – استعماری برای هر مؤسسه و وزارتخانه یک فرد و یا یک تیم را مستقر می‌کرد و بدون موافقت آنها، هیچ اقدامی در این وزارتخانه‌ها به جریان نمی‌افتاد و عملاً یک حکومت سایه امریکایی بر همه شئون عراق حاکم بود و حاکمیت آن‌ها را نقض می‌کرد.

به میدان آوردن داعش و سپس حضور مجدد امریکا با نام ائتلاف مبارزه با داعش، یک تدبیر جدید برای انتقام از عراقی‌ها و سلطه مجدد بر این کشور بود که اراده مرجعیت عالی عراق و مردم این کشور، طرح امریکا را شکست داد. در تجربه تلخ عمر سه ساله داعش، در حالی که مردم عراق و مستشاران ایرانی با شهادت و ایثار در حال مبارزه با داعش بودند، امریکایی‌ها برای نجات و انتقال و یا ارسال لجستیک برای داعش، خاطره فراموش نشدنی جدیدی از رفتار امریکایی را ثبت کرده‌اند. حتی در خلال انتخابات اخیر پارلمان، تمامی مقامات کرد، سنی و برخی از شیعیان با تحقیرهای زننده امریکایی روبه‌رو بودند تا چینش مسئولین قوای سه‌گانه در عراق را به میل خود کسب کنند و این نکته مهمی در تنفر مردم و مقامات عراقی نسبت به امریکایی‌هاست.

در مدل دیگری که ایران اسلامی از لحظات اولیه حیات داعش برای نجات مردم کرد، سنی و شیعه و حاکمیت عراق و مردم آن وارد میدان شد، در ذهن و قلب تمامی عراقی‌ها جای گرفته است. در حقیقت ایران و عراق در بدترین شرایط و برای مقاومت در مقابل تروریسم مورد حمایت امریکا و همپیمانان وهابی و خونریز، در کنار یکدیگر بوده و امنیت‌سازی کرده و بدون چشمداشت، در جای جای عراق خون‌شان بر زمین ریخته شده است.

اگر در مهم‌ترین مؤلفه حیات که امنیت برای دو ملت عراق و ایران است، دو کشور عراق و ایران، زیباترین و قدرتمندانه‌ترین شراکت را از خود نشان داده‌اند، در شرکت برای سازندگی و همکاری همه‌جانبه که عرصه‌های ساده‌ای را دربر می‌گیرد و منافع دو کشور را در مسیر کامل‌کننده تضمین حاکمیت و استقلال عراق تصویر می‌کند، به سادگی امکانپذیر است.

امریکا از زبان عالی‌ترین مقامات خود، هدف غارتگری ثروت‌های عراق را در اولویت دارد و تلاش مذبوحانه‌ای برای حیات مجدد داعش را ابزار سلطه خود قرار داده است و هیچ‌گاه منافع امنیت ملی مردم عراق را در برنامه ندارد، حال آنکه گسترش همکاری ایران و عراق، با منطق تجربه شده امنیت‌سازی و مبارزه با تروریسم و نجات عراق و تأمین منافع ملی و تضمین امنیت ملی برای دو کشور، محکم‌ترین دلیل برای پایدار ماندن مناسبات ایران و عراق است.

نماد دو تصویر از رویکرد و سیاست و اهداف که عراقی‌ها به شکل کامل می‌توانند از چرایی سفر ترامپ به عراق که با ذلت همراه بود و سفر دکتر روحانی که با عزت و استقبال صمیمانه و برادرانه از سوی تمامی اقشار و احزاب و مقامات انجام گرفت و به توافقات همه‌جانبه منجر شد، قابل تفسیر است.


به همین دلیل حاصل سفر دکتر روحانی، سرآغاز و سرفصل تاریخی مناسبات بین دو کشور و دو ملت خواهد بود.

مطبوعات و خطر تدابیر دیرهنگام

جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:

دولت و بلکه نظام سیاسی لازم است تکلیف خود را با مطبوعات روشن کند. کم‌سویی روبه خاموشی مطبوعات به نفع هیچ‌کس نیست؛ نه نظام سیاسی، نه مردم و نه جامعه مطبوعاتی کشور. اینکه فضای مجازی رفته‌رفته جای رسانه‌های مکتوب را می‌گیرد و دیر یا زود، روزنامه‌ها مقهور فضای دیجیتال می‌شوند، بهانه‌ای نارس برای توجیه بی‌تدبیری‌هایی است که در تشخیص مصلحت‌ها و منافع کوتاه و بلندمدت شده است.


فرسودگی پیکره مطبوعات از هنگامی آغاز شد که برخی باورهای غلط بر این قرار گرفت که با کمرنگ و بی‌اثر کردن مرجعیت رسانه‌ها به ویژه روزنامه‌ها می‌توان از نقدها و تنش‌ها کاست و فضایی یک‌دست در افکار عمومی ایجاد کرد. رسانه‌های کشور در دو دهه گذشته وضع متناقضی را تجربه کرده‌اند؛ از یکسو انتشار ‌قارچ‌گونه روزنامه‌، ‌مجله، ‌ماهنامه، ‌فصلنامه، ‌ سایت‌ها ‌و خبرگزاری‌های رسمی و نیمه‌رسمی وضعی اشباع‌گونه در بازار رسانه ایجاد کرد.

از سوی دیگر با افزایش شمار رسانه‌های مکتوب و مجازی، هم از جمعیت مخاطبان آنها کاسته شد و هم خیل کارگزاران رسانه‌ها دچار بحران کمیت، کیفیت و بدون تعارف بحران هویت شدند. این وضع را اضافه کنیم بر زنجیره توقیف‌ها و تذکرات و مخاطراتی که جامعه رسانه‌ای یکدم از آن آسوده نبود.

همچنین کاهش روزافزون حمایت‌هایی که همه نظام‌های سیاسی بنابر مصلحت ملی از جامعه رسانه‌ای کشورهای خود به اشکال مختلف و با حفظ حرمت استقلال مطبوعات و بالتبع آن جامعه رسانه‌ای به عمل می‌آورند.


مشکل از آنجا شروع شد که به‌گونه طنزآمیز همراه با افزایش شمار نشریات اعم از روزنامه‌ها، مجلات و… از کیفیت و حتی شمارگان آنها کاسته شد. دلیل آن نه فقط اشباع بازار مطبوعات از حیث تنوع بلکه کاهش کیفی آن بود. کم‌سواد و کم‌محتوا شدن مطبوعات چند دلیل روشن داشت: نخست؛ ورود افراد غیر به جامعه مطبوعاتی با اهداف سوداگرانه سیاسی و اقتصادی.

دوم؛ سهل شدن کار در تحریریه روزنامه‌ها و اتاق‌های خبر برای همه مدعیان. سوم؛ بی‌توجهی به آموزش تخصصی خبرنگاران چه از سوی مدیران رسانه و چه نهاد دولت. چهارم؛ گران شدن انتشار مطبوعات به دلایل مختلف اقتصادی و مهم‌تر از همه کم دغدغه بودن این مهم نزد آنانی که لازم بود و هست تا فارغ از ملاحظات سیاسی و جناحی به استمرار حیات رسانه‌های داخلی توجه ویژه و استراتژیک داشته باشند.

پنجم؛ محافظه‌کاری مطبوعات به دلیل خطرات ناشی از احتمال توقیف و یا هر اقدام محدودکننده دیگر که به خنثی شدن آنها در بیان چرایی و چگونگی رخدادها انجامیده است. ششم؛ نبود امنیت شغلی خبرنگاران درپی قراردادهای کاری نیم بند، نبود نهاد حمایتگر جامعه مطبوعاتی مانند انجمن صنفی، مشکلات تامین اقتصادی انتشار روزنامه برای مدیران مطبوعاتی و سرانجام کم اعتمادی اگرنه بی‌اعتمادی مخاطبان به مطبوعات درپی محافظه‌کار شدن آنها به دلایل اشاره شده در بالا.


اکنون نفس مطبوعات نیمه‌جان کشور به شماره افتاده است. این وضع نه به دلیل عقب ماندن در رقابت با فضای مجازی، بلکه نبود حمایت از حیات آنها است. بعید نیست اگر در روزهای پایانی سال خبردار شویم که به دلیل گرانی انتشار مطبوعات، شمار دیگری از روزنامه‌ها و مجلات و… به خودتعطیلی تن داده و یا از حجم کیفی و کمی خود به ناچار کاسته‌اند.

این درحالی است که کشور بیش از هرزمان به رسانه‌های ملی محتاج است. سال پیش‌رو از هم‌اکنون چهره دلچسب نشان نمی‌دهد. مشکلات ریز و درشت اقتصادی و اجتماعی مخاطره‌آمیز می‌نماید. غیبت مطبوعات و اصولاً رسانه‌های ملی به معنای خلاء فرهنگی در درک‌پذیر شدن اوضاع نزد افکار عمومی است. تدبیر در کاستن از امکان حیات مطبوعات نیست.

دولت و نظام سیاسی با لحاظ مصلحت‌ها و سختی‌های جاری، لازم است به مطبوعات همچون دیگر موارد حیاتی و استراتژیک نگریسته و در رفع فوری نیازهای آنها اقدام کنند. حل بحران کاغذ یکی از تدابیر جدی برای استمرار انتشار مطبوعات است. جامعه مطبوعاتی زیاده‌خواه نیست. آنان کج‌دار و مریز با همه سختی‌ها مماشات کرده‌اند. در دسترس بودن و قیمت منطقی ابزار انتشار مطبوعات، کمترین خواست مطبوعاتی‌ها است.

اگر باور حیات مطبوعات میان تصمیم‌سازان فراگیر باشد، امکان حفظ ارتباط افکار عمومی با رسانه‌های ملی استمرار خواهد یافت. خطر این است که خلاء ناشی از نبود آنها و یا ضعف مطبوعات در جلب اعتماد عمومی هنگامی برای تصمیم‌سازان روشن شود که شاید دیرهنگام باشد.

فرهنگ قاچاق!

حامد حاجی‌حیدری در رسالت نوشت:

تمایلی هست تا هرچه این روزها بر اقتصاد کشور می‌گذرد، یا ناشی از تحریم‌ها دانسته شود، یا در سوی مقابل ناشی از بی‌تدبیری دولت محسوب گردد ولی مسیر سوم تحلیلی هم هست که اغلب، کسی تمایل ندارد، به آن توجه کند؛ دقیقاً به همان دلیلی که کسی دوست ندارد تا قطعه دوم "مرغ سحر ناله سحر کن" را بخواند؛ قطعه اول "مرغ سحر" نقد دولت است و آوازخوانان بسیاری آن را می‌خوانند ولی قطعه دوم به نقد شماری از مردم می‌پردازد که کسی تا حال جرات خواندن آن را نداشته است؛ واقع آن است که بخش دوم نیز بخش مهمی از الگوی تحلیلی کامل ملک‌الشعراء بود: عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی‌اثر شد … راستی و مهر و محبت فسانه شد… قول و شرافت همگی از میانه شد...


هر چند که تحریم‌ها در وضع و حال فعلی اقتصادی و کمبودها مؤثر هستند؛ هر چند که بی‌تدبیری قابل ملاحظه و بی‌سابقه‌ای در این دولت هست، ولی، بی‌گمان، شماری از ما که از هر فرصتی برای "سودجویی" بهره می‌بریم نیز مقصر هستیم.


زمانی "سودجویی" و"جستن سود"، عنوانی تحقیرآمیز تلقی می‌شد و حتی هنوز هم قدری آثاری از شماتت در این تعبیر هست، ولی در عمل "سودجویی"، در دیدگاه ما موجه می‌دارد که وقتی قیمت گوشت در سلیمانیه عراق به نحوی است که صدور آن بدان‌جا سودآورتر از ارسال به بازار کشور باشد، سود فردی به قیمت معضل درونی اولویت یابد؛ بماند که همین شهرنشینانی که می‌خواهند گوشت مصرف کنند، زمانی به قیمت راحتی خود، نفع روستانشین دامدار و زارع را به مخاطره افکنده‌اند.

همین وضع در مورد آرد گندم صورت گرفته و می‌گیرد و برخی نانوایان که سهمیه آردی که برای تدارک نان مردم دریافت می‌دارند، به قنادی‌ها یا از آن بدتر، به قاچاق‌چی‌ها می‌سپارند تا گران‌تر در سلیمانیه و افغانستان و پاکستان به فروش برسد. گویا تا وقتی که سال ۹۸ به اتمام برسد، موج از پس موج "قاچاق" رهاوردی برای ما خواهد داشت. قاچاق گازوئیل حل نشده، معضل پتروشیمی و پت شروع می‌شود و تا پت حل نشده، داستان گوشت شروع می‌شود؛ گوشت حل نشده، آرد شروع می‌شود؛ آرد حل نشده، …؛ ما با یک "فرهنگ قاچاق" مواجهیم!


"فرهنگ سودجویی"، به شکل‌گیری نحوی "فرهنگ قاچاق" منجر شده است؛ با این ترتیب، راستی و مهر و محبت افسانه می‌گردد، و قول و شرافت از میانه پر می‌کشد. شخصیت "سودجو"ی امروز، که از بس معمولی شده، تعبیر دیگری از "شهروند" به حساب می‌آید، نه تنها خصلت ملی خود را به طور عمده از دست داده و دفاع از منابع میهن و مردم را به کناری می‌نهد، بلکه از آن بیش، دین و ملت را از مسیر دنیاطلبی گذر داده است و ملغمه عجیبی برای بر باد سپردن جامعه می‌سازد. صرف‌نظر از اینکه استمرار این وضع، چه شرایط وخیم اقتصادی را به بار می‌آورد و موجب اتصال نامشروط و نامحدود و غیر قابل کنترل اقتصاد کشور به یک اقتصاد بحران‌زده سرمایه‌داری و "سودجویی" می‌گردد، آنچه مایه نگرانی دیگر است، تأثیر وخیم این شرایط بر فرهنگ و روابط اجتماعی است.


تاریخ دراز و پر فراز و نشیب ایران و باورهای دینی مردم ایران و بالاخره، پدیدار شدن ادبیات بسیار غنی و بازتاب شرایط عینی و ذهنی این سرزمین و مردمش در آثار نویسندگان سده‌های گوناگون، چنان فرهنگی به بار آورده که "نفع‌طلبی" و "سودجویی" را نمی‌پذیرد. حتی در پی آن است که نفع‌جویی را مهار کند و حواس انسان را به منبع اصلی فضایل در آخرت جلب نماید و حصول آن را منوط به نوع‌دوستی و مسئولیت‌پذیری در قبال دیگران سازد.

در رابطه با این بحث، می‌توان به انسان‌دوستی ایرانی-اسلامی اشاره کرد. ایرانی در تاریخ خویش به آن درجه از انسانیت رسیده که غم همه انسان‌های محنت کشیده را غم خود می‌داند، چه رسد به هم‌میهنانش. در این ادبیات، مبهوت پرسیده می‌شود که چگونه ممکن است آدمی ناظر به محنت انسان‌ها از نیازمندی‌های مادی و غیرمادی باشد و با خیال آسوده ثروت بیندوزد و تنها به خود و منافع شخصی خویش بیندیشد؟ حماسه‌های پدید آمده به صورت فردی یا گروهی در سطح محلی و ملی نیز بیانگر وجود اندیشه‌ها و باورهای نیرومندی است که نفع شخصی را به کناری می‌زند.


زمانی، محله‌های پولدارنشین، در واکنش به احساس منفی عامه نسبت به "سودجویی"، جدا از توده مردم زندگی می‌کردند و ناچار از مخفی کردن سودپرستی خویش بودند. شخصیت "سودجو"ی نوکیسه و مدرن، خود را مخفی می‌کرد. اگر بخشی از ثروتمندان سنتی ایرانی، با انجام هزینه‌های دینی-اجتماعی، به نحوی موفق به کاستن از احساسات منفی مردم می‌شدند و اگر سرمایه‌داران غربی با پرداخت مالیات، افزایش اشتغال و بالاخره با دفاع از منافع ملی به طور نسبی در جامعه خویش نوعی مشروعیت به دست می‌آوردند، شخصیت "سودجو"ی نوکیسه و مدرن، عمدتاً با نپرداختن مالیات، ترجیح منافع بیگانه به علت وجود سود شخصی بیشتر در آن، انتقال سرمایه‌های خویش به خارج و به بخش‌های غیر تولیدی، اقدامی در جهت عکس انجام داده‌اند.


از اولین روزهای پخش تبلیغات بازرگانی تلویزیونی، وقتی تبلیغات آن بانک می‌گفت: "بانک …،،، در خدمت شماست"، صداها درآمد و این نحو "سودجویی" که می‌خواهد بگوید که تنها بانک…،،، در خدمت شماست، خلاف اخلاق دانسته شد. ولی، این روزها، اینکه کسی رفعت خویش را به قیمت ذلت دیگران بخواهد طبیعی شده است، چرا که "سودجویی" در عمل طبیعی قلمداد می‌شود.

دیگر طبیعی است که یک تبلیغ مایع ظرف‌شویی قدرت خود را به ضعف دیگران مستند کند و همین کار را یک رئیس‌جمهور در مناظرات انتخاباتی صورت دهد. در همان سال‌ها که تبلیغات بانک… پخش می‌شد، برخی را عقیده بر این بود که برای هموار کردن راه توسعه باید همچون اروپا دست به اصلاحات دینی و اخلاقی زد تا نفع‌جویی و سودجویی، یک ارزش تلقی شود. حاصل، فراوان شدن عده‌ای است که صرفاً به سود خویش می‌اندیشند، و پروای زیان وارده به دیگران و محیط زیست و اجتماع را نخواهند داشت.