ما در فتح خرمشهر دشمن را از خاکمان بیرون می‌کردیم ولی نتیجه‌اش چه می‌شد؟ دشمن به ما خسارت زده، از ما تلفات گرفته و نمی‌شود که دزد را از خانه بیرون کرد و گفت: همه چیز تمام شده...

گروه جهاد و مقاومت مشرق - عملیات رمضان در شب ۲۱ رمضان مصادف با ۲۲ تیر ماه ۱۳۶۱ با رمز یا صاحب‌الزمان ادرکنی در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره آغاز شد؛ عملیاتی سنگین که یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های زرهی، زمینی پس از جنگ جهانی دوم به‌شمار می‌رود و نقطه‌نظرات مختلفی پیرامونش وجود دارد. محسن رخصت‌طلب از رزمندگان حاضر در این عملیات بود که اطلاعات خوب و جامعی از عملیات رمضان دارد. با رخصت‌طلب که از راویان و پژوهشگران دفاع مقدس است، نقاط قوت و ضعف عملیات رمضان را مورد بررسی قرار داده‌ایم. 


ما پیش از عملیات رمضان در جبهه خرمشهر پیروز شده بودیم. جبهه‌هایمان در بازه زمانی عملیات الی‌بیت‌المقدس تا رمضان چه حال و هوایی داشت؟
عملیات پیروزبخش رزمندگان در سال ۱۳۶۱ برای عراقی‌ها و جهان شوک‌آور و غیرعادی بود. برایشان عجیب بود چطور می‌شود ارتشی که آسیب‌دیده و سپاهی که هنوز کامل شکل نگرفته، در سال دوم جنگ بدون سازمان رزم ناگهان چند عملیات موفق انجام دهد. عراقی‌ها از فتح‌المبین به بعد با مشورت کشورهای خارجی درصدد اجرای اقداماتی برآمدند. احساس می‌کردند نمی‌شود دست روی دست گذاشت. اگر کاری نکنند ایرانی‌ها گام‌های بلند موفقیت‌آمیزی در جنگ برخواهند داشت. دشمنان از فتح‌المبین و قبل از الی‌بیت‌المقدس یک استراتژی دفاعی را تبیین و اجرا کردند.

همچنان که خرمشهر دستشان بود احتمال می‌دادند موفقیت‌های ما تداوم پیدا کند و از همانجا استراتژی جدیدشان را پیاده کردند. استراتژی قبلی‌شان تهاجمی بود و قرار بود یکسری از شهرهای ما را بگیرند، مستقر شوند و امتیازاتشان را بگیرند. با پیروزی‌هایی که ما به دست آوردیم آن‌ها تجدیدنظر کردند و سراغ استراتژی تدافعی رفتند و در خاک خودشان دست به اقدامات اساسی زدند. در ارتش، در سازمان رزم و در برنامه‌ریزی‌هایی مربوط به استحکامات و موانع در خاک خودشان شروع به کار کردند. ما از این تغییر استراتژی بی‌خبر بودیم. حتی الی بیت‌المقدس را هم که انجام دادیم از این موضوع بی‌اطلاع بودیم. در حالی که عراقی‌ها در خاکشان در محورهای طلائیه، کوشک، جفیر و شلمچه در حال کار و ایجاد موانع و استحکامات بودند. عملیات الی‌بیت‌المقدس تمام شد و ما سر مرز رسیدیم. برای انجام عملیات رمضان از نظر روحی آمادگی خوبی داشتیم.


آیا رزمندگان هم این اعتماد به نفس را در سال دوم جنگ برای موفقیت‌های بیشتر داشتند؟
در یک سالی که عراق متوقف شد و ما به پیروزی دست یافتیم، این دوره بازیابی نیروهای خودی بود، چون رزمندگان با اعتقاد و انگیزه‌های الهی در جبهه حضور پیدا کرده بودند، با خودشان خلاقیت و پیشرفت می‌آوردند. اوایل نیروهایی که سربازی را گذرانده بودند یا کار چریکی و نظامی کرده بودند، آمادگی‌شان بیشتر بود و ناخودآگاه در بعضی جبهه‌ها محور برخی کارها می‌شدند و از خودشان خلاقیت نشان می‌دادند. بقیه نیروها دور این‌ها جمع می‌شدند و خودبه‌خود این‌ها محور جبهه می‌شدند. مثلاً شهید کاظمی وقتی از کردستان می‌آید، سمت آبادان می‌رود و کسی او را نمی‌شناسد. ۲۰ نفر کنارش است و با همان‌ها یک خط تشکیل می‌دهد. حسین خرازی با بچه‌های اصفهان در دارخوین یک خط تشکیل می‌دهد.

احمد کاظمی در لبنان آموزش نظامی دیده بود و حسین خرازی دوره سربازی را گذرانده بود و آمادگی‌های مختصر اولیه را داشتند. در جبهه خرمشهر شهید جهان‌آرا و نقاط دیگر نفرات دیگری با تعداد اندکی رزمنده حضور پیدا می‌کنند و مقابل عراقی‌ها برنامه‌ریزی و مقاومت می‌کنند که خودش نوعی آموزش می‌شود. به این ترتیب بچه‌ها کمتر از یک سال، شناسایی، توپخانه، آتش و ... را یاد گرفتند و تجربه کردند. این تجربه‌ها جمع شد و در عملیات فرماندهی کل‌قوا در دارخوین خودش را نشان داد و باعث شد از عراقی‌ها اسیر و تجهیزات بگیرند. رفته رفته در جلسات به این نتیجه می‌رسند گام‌های بزرگ‌تری می‌توان برداشت. با بررسی نقاط ضعف دشمن موفقیت‌های بعدی به دست آمد. اقدامات با برنامه‌ریزی و فکر به نتیجه می‌رسید. بعد از ثامن‌الائمه (ع) و طریق‌القدس، عراقی‌ها در عملیات فتح‌المبین می‌دانستند ما در حال آمدن هستیم ولی آمدنمان آنقدر سریع بود که فرصتی برای پوشاندن ضعف‌هایشان پیدا نکردند. بعد از فتح‌المبین ما دنبال یافتن روش‌هایی جدید بودیم و عراقی‌ها به دنبال راه‌حل‌های کلاسیک و به همین خاطر نمی‌توانستند دستمان را بخوانند. در الی‌بیت‌المقدس در حداقل زمان قلب منطقه را گرفتیم و شوک عجیبی به عراقی‌ها وارد کردیم.


دلایل ما برای انجام عملیات رمضان پس از عملیات الی‌بیت‌المقدس چه بود؟
ما در فتح خرمشهر دشمن را از خاکمان بیرون می‌کردیم ولی نتیجه‌اش چه می‌شد؟ دشمن به ما خسارت زده، از ما تلفات گرفته و نمی‌شود که دزد را از خانه بیرون کرد و گفت: همه چیز تمام شده. باید این متجاوز تنبیه می‌شد و ما شروطی برای خاتمه جنگ گذاشته بودیم و باید خسارتمان پرداخت و متجاوز مشخص و تنبیه می‌شد. صدام و دنیا زیر بار این حرف‌ها نمی‌رفتند. ما هم نباید دست روی دست می‌گذاشتیم و می‌گفتیم همه چیز تمام شده، بلکه راهش این بود که خودمان احقاق حق کنیم. گرفتن حقمان هم به این شکل بود که وارد خاک عراق شویم، نقطه‌ای را بگیریم و بگوییم به ما خسارت وارد شده و ما اینجا را به جای خسارت می‌گیریم.

این حداقل منطق بود تا حق‌مان را مطالبه کنیم. عملیات رمضان یک هدف دیگر هم داشت. عراق وقتی روی مرز مستقر شد، خرمشهر و آبادان خیلی نزدیکش بود و دوباره می‌توانست سمت این شهرها بیاید. به همین خاطر ما هیچ وقت آنجا امنیت نداشتیم. مخصوصاً اینکه عراق از نظر زرهی از ما قوی‌تر بود و ما همیشه باید آماده حمله عراق می‌شدیم. فرماندهان به این نتیجه رسیدند عراقی‌ها را باید پشت مانعی که شط‌العرب (سمت بصره) باشد، بیندازیم.


گویا پس از عملیات الی‌بیت‌المقدس، اقدام‌هایی جهت تحریم جنگ و حتی پخش شب‌نامه صورت گرفت. آیا واقعاً این دودستگی‌ها از همان زمان وجود داشت؟
بله، این قبیل کارها بود ولی گسترده نبود. این‌ها فضایی را ایجاد کردند که خودم در جبهه شاهدش بودم. در مجلس هم حرکاتی کردند و می‌گفتند معنی ندارد ما وارد خاک عراق شویم. در جبهه گفتند نکند این کار غصبی باشد و نماز نداشته باشد. شیطنت‌هایی کردند که خیلی تأثیرگذار نبود. در جبهه که روحیه انقلابی غالب بود و فایده‌ای نداشت. در عقبه هم شیطنت‌هایی کردند که با تذکر امام و برخورد نیروهای انقلابی جمع شد. البته باید گفت: منجر به دودستگی نشد. سپاه و ارتش تردیدی برای انجام عملیات نداشتند.


پس به نظر می‌رسد ما با اعتماد به نفس بالا برای موفقیت در عملیات وارد شدیم؟
زمانی که خرمشهر آزاد شد و ما به مرز رسیدیم با جمع‌بندی‌هایی که داشتیم بحث‌هایی بین فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی و امام طرح می‌شود و به این نتیجه می‌رسیم نمی‌توانیم از متجاوز و تهدیداتی که متوجه ماست بگذریم. به همین خاطر دنبال پیشروی در شرق بصره و استقرار در شط‌العرب هستیم. این نتیجه قطعی شد. دشمن احتمال می‌داد که ایران این منطقه را تسخیر کند پس در حال ساختن استحکامات و موانع بودند. در ادامه توطئه‌هایشان اسرائیل به جنوب لبنان حمله می‌کند و تا بیروت می‌رود. ما روابط خوبی با لبنان داشتیم و با حمله اسرائیل، برخی مسئولان در شورای عالی دفاع به این جمع‌بندی رسیدند ما باید به لبنان برویم و با کمک‌هایمان جلوی پیشروی اسرائیل را بگیریم.

این جمع‌بندی منجر به این می‌شود توجه ما به عملیات بعدی‌مان کم شود و فرماندهان ارتش و سپاه جهت مقابله با صهیونیست‌ها به سوریه و لبنان می‌روند. وقتی این حرکت صورت می‌گیرد حداقل ما ۲۰ روز زمان را از دست می‌دهیم و اگر به آن سمت نمی‌رفتیم و به محض آزادسازی خرمشهر با یکی، دو هفته وقفه عملیات را انجام می‌دادیم احتمال موفقیتمان بالای ۹۰ درصد بود، چون استحکامات عراق هنوز شکل نگرفته بود، ولی با پیش آمدن حادثه لبنان و رفتن نیروها ما تقریباً یک ماه زمان را از دست می‌دهیم. دشمن هم دقیقاً همین را می‌خواست. می‌خواست ما زمانی را از دست بدهیم تا استحکاماتش را در شرق بصره تمام کند. امام وقتی به مسئولان نظامی و سیاسی هشدار داد و بچه‌ها برگشتند، انجام عملیات رمضان بیش از یک ماه زمان برد. وقتی عملیات شروع شد با استحکامات قوی و جدیدی مواجه شدیم. عراق موانع مثلثی، کانال چهارمتری، استحکامات و میدان‌های مین پیچیده را ساخت و همین کارمان را خیلی سخت کرد.


وجود موانع مثلثی کار را برای رزمندگان خیلی سخت می‌کرد؟
بله، مانع جدی‌ای برای ما شد و جان‌پناه خیلی خوبی برای عراقی‌ها بود.


برخی معتقدند اگر ما بیشتر صبر می‌کردیم تا پشتیبانی و سازماندهی خودمان بیشتر شود، احتمال موفقیت‌مان در عملیات بیشتر بود؟
در این حالت دشمن هم کار می‌کرد و توانش بیشتر می‌شد. ما همیشه وقتی موفق شده‌ایم که دشمن‌مان آماده نبوده است. ما هرگاه به دشمنِ آماده زده‌ایم موفق نبوده‌ایم. یکی از حرکت‌های عراق پس از بیت‌المقدس ایجاد استحکامات بود، کار بعدی‌اش توسعه سازمان رزم و ورود تجهیزات جدید بود. توپ و تانک‌هایی که از دست داده بود را جایگزین کرد. ما در همه عملیات‌های قبلی اگر لحظه‌ای درنگ می‌کردیم امکان شکست عملیات‌مان وجود داشت و عامل موفقیت‌مان غافلگیری دشمن بود. بعد از اینکه ما نقاط ضعف دشمن را پیدا می‌کردیم به همانجا می‌زدیم و اگر زمان از دست می‌دادیم دشمن نقاط ضعفش را پر می‌کرد. ما هیچ وقت با توان و تجهیز برتر به عراق مسلط نشدیم بلکه با ابتکار، غافلگیری و خلاقیت به عراق مسلط شدیم، چون در هشت سال دفاع مقدس توان تجهیزاتی عراق از ما بیشتر بود.

عملیات رمضان هم همین را به ما ثابت کرد. در این عملیات عراق به ما جناح نداد. ما در عملیات‌های قبلی از عراق حفره‌ای پیدا و از همانجا نفوذ می‌کردیم. عراق وقتی به مرز برگشت تمام جناح‌هایش را پر کرد و هر چه ما زمان از دست می‌دادیم آن‌ها ضعف‌هایش را می‌پوشاندند. بعد از عملیات رمضان و در عملیات والفجر مقدماتی هم ما کم توان به جبهه نبردیم ولی عراق پوشش داد و همه جناح‌هایش را پر کرد و نگذاشت ما نفوذ کنیم.


می‌توان گفت: این موانع و استحکامات برای ما غافلگیرکننده بود؟
ما احتمال این موانع را نمی‌دادیم و فکر می‌کردیم با همان آهنگی که پیروزی‌ها به دست آمده پیش خواهیم رفت ولی عراق کاملاً تغییر تفکر داده بود و در فاز دفاع رفته بود.


پیشروی و عقب‌نشینی ما در عملیات رمضان به چه شکل بود؟
عملیات رمضان از شلمچه تا کوشک بود و چهار قرارگاه نصر، فتح، فجر و قدس برای این منظور طراحی شده بودند. در مرحله اول، عراق استحکاماتش را در شلمچه و جفیر و کوشک کامل کرده بود. این استحکامات هنوز به منطقه زید نرسیده بود. عملیات که شروع شد سه قرارگاه نصر، فجر و قدس ناموفق بودند و به موانع خوردند. قرارگاه فتح در زمینی بود که هنوز موانع عمده ایجاد نشده بود و بیش از ۲۰ کیلومتر پیشروی کرد و تا سه، چهار کیلومتری شط‌العرب هم رسید، قرارگاهِ لشکری عراق را تصرف کردند ولی، چون قرارگاه‌های دیگر پیشروی نکردند جناح‌های این قرارگاه خالی ماند. عراقی‌ها هم از فرصت استفاده کردند و از پهلو به قرارگاه فتح زدند که منجر به عقب‌نشینی قرارگاه فتح شد.

البته قرارگاه فتح به‌جای عقب‌نشینی کامل، مقداری از خاک عراق را نگه داشت و روی پاسگاه زید و جاده خاکی مستقر شد و حدود دو کیلومتر در خاک عراق ماند. در مرحله دوم با توجه به ضربه خوردن دشمن، مجدد برنامه‌ریزی و از همین محورها عملیات انجام شد. عراقی‌ها به شدت نیروهای زرهی‌شان را وارد منطقه کردند و رزمندگان با دشتی پر از تانک مواجه شدند که تعداد زیادی از تانک‌های دشمن را منهدم کردند، چون احتمال حفظ منطقه نمی‌رفت نیروها باز عقب‌نشینی کردند. در مراحل سوم، چهارم و پنجم عملیات رمضان با وجود گرفتن تلفات از دشمن، اما به دلیل وجود استحکامات زیاد دشمن عقب‌نشینی کردیم.

منبع: روزنامه جوان