کد خبر 641786
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۴

تحقيقات علم رفتارشناسي ثابت كرده كه گريه كردن انسان‌ها در موقعيت‌ها و شرايط مختلف اجتماعي، جغرافيايي و گاه كاملاً متضاد نشان‌دهنده بسياري از مسائل ناگفته است.

به گزارش مشرق، بسياري از رفتارهاي روزمره ما كه در قالب دين تعريف مي‌شود ريشه در نيازهاي ذاتي ما دارد. من كارشناس مذهبي نيستم و در مورد رفتارهاي مذهبي نمي‌توانم نظر بدهم اما قطعاً از منظر يك پزشك روانشناس در مورد رفتارهاي روزمره و مناسبتي انسان‌ها به ويژه ايرانيان حرف براي گفتن دارم. شما در اوج خوشحالي چه مي‌كنيد؟ وقتي كه احساس مي‌كنيد تمام شادي دنيا در وجودتان جمع شده و در يك لحظه خوشبخت‌ترين آدم دنيا هستيد در همان لحظه چه واكنشي بروز مي‌دهيد؟ همه ما وقتي خوشحاليم، مي‌خنديم و زماني كه در مدت كوتاهي اوج خوشحالي را تجربه مي‌كنيم اولين و محتمل‌ترين رفتارمان گريه كردن است.
حالا چند سؤال ديگر؛ در اوج ناراحتي وقتي بغض راه گلويمان را بسته و احساس مي‌كنيم ديگر راهي براي نفس كشيدن نداريم چه عكس‌العملي از خودمان بروز مي‌دهيم؟ گريه مي‌كنيم. اين دو شرايط متضاد با هورمون‌هاي كاملاً متفاوت يك واكنش و عكس‌العمل را در ما ايجاد مي‌كند و آن هم گريه است. اين چند سؤال را مطرح كردم تا از همين ابتداي مطلبم بتوانم توضيح بدهم كه گريه كردن انسان آنطور كه فكر مي‌كنيم و مي‌دانيم ساده نيست بلكه گريه يك رفتار و واكنش كاملاً پيچيده است. ما از زماني كه چشم به دنيا باز مي‌كنيم تا زماني كه يكي را از دنياي فاني به دنياي باقي بدرقه مي‌كنيم گريه مي‌كنيم چون انسان هم در زمان نوزادي و هم در زمان مرگ گريه مي‌كند. 


دنياي متفاوت گريه نوزاد با گريه بزرگسال

تحقيقات علم رفتارشناسي ثابت كرده كه گريه كردن انسان‌ها در موقعيت‌ها و شرايط مختلف اجتماعي، جغرافيايي و گاه كاملاً متضاد نشان‌دهنده بسياري از مسائل ناگفته است. در بين رفتارهاي انساني و در مقابل گريه ما لبخند را داريم. جالب اينجاست كه ما مي‌توانيم در اوج شادي و غم گريه كنيم اما نمي‌توانيم در اوج غم مثل زمان اوج شادي بخنديم! تفاوت‌ ميان سيستم و مكانيزم خنده و گريه در همين محدوديت بروز مشخص مي‌شود. هيچ انساني با واژگان رفتاري مانند «اشك اندوه، اشك ماتم، اشك شوق‌ و اشك شادي‌» بيگانه نيست.

حالا سؤال اين است كه گريه در هر زمان از طرف انسان نشانه چيست؟ اگر بخواهيم از ابتداي تولد بررسي كنيم مي‌بينيم يك نوزاد با ورود به دنياي بيگانه گريه مي‌كند پس اين گريه يك نشانه اعتراض يا ناخشنودي است. در روزهاي كودكي گريه نوعي بيان و ابراز نياز كودك است. البته از طرف ديگر گاهي نوزاد براي حفظ حمايت اطرافيانش گريه مي‌كند به همين خاطر است كه ما سه ماه اول زندگي نوزاد گريه‌هاي او را بيشتر مي‌شنويم. در حقيقت گريه نوزاد موجب تحكيم پيوند او با حامي و نگهدارنده‌اي مي‌شود كه منبع تأمين تغذيه و نيازهاي فيزيولوژيك و منشأ ارائه حمايت‌ها و مراقبت‌هاي لازم براي رشد نوزاد است‌.

در بزرگسالي و با تكامل عقل و درك فرد از دنياي اطرافش گريه‌ها هدفمندتر و منطقي‌تر مي‌شود. در اين دوران فرد ممكن است به دلايل مختلفي مانند اندوه، مصيبت، خشم، درد، شادي و لذت گريه كند. پزشكان معتقدند كه گريه كردن نشانه‌اي از رنج جسماني و استرس و به عبارت ديگر علامتي از تشويش فيزيولوژيك و فشار روحي است‌. از آنجا كه گريه نوزاد براي حفظ حمايت نوزادي است و در عين حال گريه كردن انسان تا لحظه مرگ هم ادامه دارد حالا سؤال اين است كه در بزرگسالي گريه كردن با چه هدفي يا براثر چه عواملي ايجاد مي‌شود؟ قطعاً گريه كردن بايد اهداف بزرگ‌تري نسبت به نيازهاي نوزادي در بر داشته باشد و معنا و كاركرد و فوايدي هم داشته باشد والا از لحاظ تكاملي ادامه آن توجيه‌پذير نخواهد نبود.


تأثير گريستن در ايجاد آرامش

حالا سؤال اينجاست كه اگر فردي گريه مي‌كند پس از آن و در زمان آرامش، گريه كردنش چه تأثير منفي يا مثبتي بر او مي‌گذارد؟ تحقيقات نشان داده است كه در مورد تأثيرات گريستن و جنبه‌هاي مثبت و منفي آن يافته‌هاي قابل اعتنايي وجود دارد. گريستن به‌عنوان يك رويداد رفتاري تحت تنظيم و كنترل دستگاه‌هاي سمپاتيك و پاراسمپاتيك صورت مي‌گيرد. گريه در عين حال كه باعث طي شدن روند سريع بهبودي هر فرد و به تعادل رسيدنش مي‌شود مي‌تواند حالت برانگيختگي اجتنابي بالايي به‌وجود ‌آورد كه موجب انگيزش رفتارهايي مي‌شود كه به گريستن خاتمه مي‌دهند. به عبارت ديگر همراه گريه آميزه‌اي از احساسات و حالات مثبت و منفي تجربه مي‌شود.

زماني كه ما گريه مي‌كنيم نا‌خودآگاه از حالت دروني با ضربان قلب تند و تپش قلب بسيار زياد وارد مرحله آرامش و كنترل رفتارمان مي‌شويم. در حقيقت بنا بر پژوهش‌هاي آزمايشگاهي گريه با آهسته‌تر كردن تنفس اثرات آرام‌بخش دارد ولي تعريق و افزايش ضربان قلب همراه گريه مشابه تجارب ناخوشايند ناشي از استرس، تهييج و برانگيختگي است‌ امّا جالب است كه اين اثرات منفي زود‌گذرند و تأثيرات جسماني آرام‌كننده ديرپاتر هستند و بيشتر طول مي‌كشند.


آيا گريه حالمان را خوب مي‌كند؟

حالا سؤالي كه مطرح مي‌شود اين است كساني كه بيشتر گريه مي‌كنند خوش‌اخلاق‌تر هستند يا كساني كه كمتر گريه مي‌كنند؟ گريه‌اي‌ها بيشتر ثبات عاطفي دارند يا كساني كه تحت هر شرايطي از گريه كردن دوري مي‌كنند؟ ‌چقدر مثل معروف ما ايراني‌ها «گريه كن سبك ميشي» حقيقت دارد؟ يك بررسي رفتارشناسي توأم با روانشناسي كه روي 3 هزار نفر صورت گرفت نشان داد كه جز يك و سه دهم درصد از اين افراد، مابقي عنوان مي‌كنند كه بعد از گريه خلق و خو و احوالشان بهبود پيدا كرده است.
در حقيقت نتيجه اين پژوهش‌ها نشان داد كه فوايد گريستن بستگي به آن دارد كه چه كسي مي‌گريد و چرا مي‌گريد و گريستن در چه زمان، مكان و شرايطي رخ مي‌دهد. علاوه بر آن افرادي كه از حمايت اجتماعي برخوردار بودند احتمال بهتر شدن آنها پس از گريه بيشتر بود. كساني كه مبتلا به اختلالات خلقي يا اضطرابي هستند كمتر از ديگران از فوايد گريستن بهره‌مند مي‌شوند. همچنين افرادي كه فاقد اشراف و آگاهي از زندگي احساسي خود هستند پس از گريستن حال بدتري پيدا مي‌كنند.

البته من شخصا معتقدم گريه كردن يك راه آزاد و خودانتخابي براي هر انسان است كه به وسيله آن مي‌تواند احساسات منفي مانند خشم و اندوه را تخليه كند چون اگر اين نوع احساسات در فرد بماند و تخليه نشود به افزايش بيماري‌هاي روان تني و آسيب‌هاي جسمي و روحي منتهي مي‌شود.


چرا گريه مي‌كنيم؟

اگر كنجكاو هستيد كه بدانيد معمولاً چند درصد از مردم جهان و به چه دليلي گريه مي‌كنند بايد بگويم كه بررسي‌هاي آماري نشان مي‌دهد 4درصد از روي ترس، 5درصد براثر اضطراب، 7درصد به خاطر همدردي، 10درصد از روي خشم، 21درصد‌ به‌خاطر شادي و 49درصد از مردم به خاطر اندوه گريه مي‌كنند. اين آمار بهترين سند است براي اثبات اينكه گريه منعكس‌كننده وضعيت روحي ماست و موجب مي‌شود تا از احساسات خود آگاه شويم و تسكين يابيم‌.

از طرف ديگر بررسي اغلب شرايط پس از گريه نشان مي‌دهد كه ما انسان‌ها چون بعد از گريه نياز به يك حمايت حضوري و پشتوانه داريم پس به سرعت با ساير دوستان، اطرافيان و حتي انسان‌ها ارتباط مي‌گيريم. در حقيقت گريه موجب تقويت روابط انساني و بين فردي نيز مي‌شود و به‌عنوان مكانيسمي مبتني بر مباني تكاملي در جهت نزديك‌تر كردن افراد به يكديگر عمل مي‌كند. گريه اطلاعات قابل اعتنايي در باب نيازها و تعلق‌هاي اجتماعي در اختيار ما قرار مي‌دهد‌. گريستن، تعلق‌، دلبستگي و دوستي را افزايش مي‌دهد و ارتقا مي‌بخشد‌. گريه عاطفي در ميان خانواده‌، دوستان و اعضاي يك گروه در هنگام ماتم با تسلـي‌، تسكين و نياز به تعلق پاسخ داده مي‌شود. اشك‌ها همزمان با تاري ديد حالت دفاعي را زايل مي‌كنند.

همچنين گريه حاكي از آسيب‌پذيري و پايين آمدن قدرت تحمل فرد و نشانه تسليم او و برانگيزاننده احساس همدردي در ناظران است و از بروز رفتارهاي خشونت‌بار در ديگران جلوگيري مي‌كند زيرا رحم و شفقت را بر مي‌انگيزد و گاه در طلب بخشايش به كار مي‌رود. بنابراين گريستن استراتژي تكاملي مناسبي براي ايجاد اتحاد بيشتر درميان افراد و اعضاي يك گروه است. البته كارايي اين استراتژي بستگي به شرايط، زمان و مكان نيز دارد؛ مثلاً گريستن در محيط كار كه معمولاً در آن احساسات ابراز نمي‌شود چندان مقبول نيست و مؤثر نخواهد بود.


از گريه فيزيكي تا گريه عارفانه

عوامل مختلف ديگري مانند فرهنگ، جنس، سن، اجتماعي شدن و سنخ شخصيتي در چرايي و چگونگي ابراز گريستن مؤثرند. آستانه گريستن در افراد متفاوت است. برخي زود اشك‌شان درمي‌آيد و بعضي دير و اين بستگي به عوامل فيزيكي، رواني و شخصيتي دارد. برخي مؤلفه‌هاي شخصيتي مانند حساسيت، انفعال، وابستگي و اعتماد به نفس پايين با افزايش گريستن همراهند. در كودكي تكرر گريه زياد است و با افزايش عمر كاهش مي‌يابد اما در دوران سالمندي مهار آن دشوار مي‌شود‌.

بررسي‌هاي روانشناسي نشان مي‌دهد كه انسان در سه شرايط مختلف گريه مي‌كند، شرايط اول به دليل فيزيولوژيك است يعني انسان زماني كه جسمي آسيب ببيند گريه مي‌كند مثل ضربه خوردن، آسيب ديدن. انسان گريه كردن در اين موارد را از زمان كودكي ياد مي‌گيرد. مي‌آموزد كه هر زمان ضربه خورد، زمين خورد يا آسيبي ديد گريه كند. همان طور كه كودكي به خاطر زمين خوردن گريه مي‌كند فردي بالغ ممكن است به‌علت درد ناشي از جراحتي جسماني گريه كند.

در شرايط دوم زماني انسان گريه مي‌كند كه روح يا روان او آسيب ديده باشد. در حقيقت وقتي روح انسان آزرده باشد گريه را ابزاري براي بروز ناراحتي‌اش مي‌گيرد البته اين نوع رفتار در بين كودكان هم ديده مي‌شود. وقتي نوزاد از روي خشم و عصبانيت نسبت به رفتار ما گريه مي‌كند در حقيقت در شرط دوم قرار گرفته است اما طبيعي است كه وقتي نوزاد بزرگ و روحش بالغ مي‌شود مي‌آموزد كه احساسات ديگر را نيز در رفتارهايش دخيل كند. مثلاً در نوجواني مي‌آموزد كه وقتي به غرورش بر‌‌خورد و مناعت طبعش زير سؤال رفت يا بر اثر تحقير ناكام شد مي‌تواند گريه ‌كند.

شرايط سوم گريه كمي از شرايط اول و دوم متفاوت‌تر است. انسان وقتي با يك باور قلبي، ارتباط عميق دروني با ماورا و اعتقاداتش پيدا مي‌كند در حالت روحاني فرو مي‌رود كه شبيه گريستن در زمان نيايش است. هدف من از اين همه توضيح رسيدن به اين نقطه و شرايط بود. زماني كه ما به سطح بالايي از درك و بينش دروني مي‌رسيم، وقتي تكامل عقل و دركمان به اندازه‌اي رشد مي‌كند كه ديگر بر اثر ضربه‌هاي جسمي يا آسيب‌هاي روحي گريه نمي‌كنيم در حقيقت به جايگاهي مي‌رسيم كه مگر در شرايط اعتقادي ايده‌آل اشك نمي‌ريزيم. ما مسلمانان با اين سبك و نوع از گريه كردن بيگانه نيستيم. ما در زندگي روزمره‌مان به حدي از تكامل و بزرگي مي‌رسيم كه يا بر اثر هيچ ضربه روحي و جسمي گريه نمي‌كنيم يا تأثير اين آسيب‌ها را نگه مي‌داريم تا زماني كه به شرايط اعتقادي و عارفانه خودمان برسيم و گريه كنيم.

همه ما در زندگي روزمره‌مان با مشكلات زياد مالي، خانوادگي و حتي اجتماعي و كاري مواجه هستيم. اين مشكلات گاه آنقدر بزرگ، پيچيده و سخت مي‌شوند كه حتي توان گريه كردن را هم از ما مي‌گيرند. مثلاً ممكن است ما ضربه روحي بزرگي بخوريم تا جايي كه حتي نتوانيم اشك بريزيم در اين شرايط طبيعي است كه بغض كنيم. اما سؤال اين است كه اين بغض كي شكسته مي‌شود؟ چه زماني به اشك ريختن و سبك شدن تبديل مي‌شود؟

برخلاف بعضي از كساني كه معتقدند گريه كردن در ماه محرم يا در مصائب ائمه عليهم‌السلام بار غم و منفي روحمان را افزايش مي‌دهد من به عنوان يك روانشناس معتقدم روزهاي مذهبي و شرايط اين روزها مثل روضه‌خواني، تعزيه و شركت در مراسم‌سينه زني باعث مي‌شود كه ما به شرايط ايده‌آلي برسيم كه به خودمان اجازه بدهيم اشك بريزيم. در حقيقت ما در روزهاي ماه محرم فرصتي پيدا مي‌كنيم كه همه ضربه‌هاي روحي و جسمي كه در يكسال گذشته باعث بغض دروني‌مان شده بود را با اشك تخليه كنيم. اين يك روش خود‌درماني بسيار مفيد است. شما وقتي به اوج مشكلات مي‌رسيد بهتر است كه از يك مسير والا و اعتقادي اشك بريزيد تا اينكه بنشينيد و با مرور بدبختي‌ها و مشكلاتتان اشكتان درآيد. اشكي كه با مظلوميت سيدالشهدا و يارانش پيوند مي‌خورد از چنان معنويت و عظمتي برخوردار است كه با هيچ اشكي قابل مقايسه نيست. 

خاطرم هست چند مدت پيش پدر يكي از دوستانم فوت كرد. در مجلس عزاداري اين پدر دوستم كه پسر بزرگ خانواده بود بسيار بي‌تابي مي‌كرد، اشك مي‌ريخت و من مطمئن بودم هنوز به درك درستي از مرگ و رفتن پدرش نرسيده پس ممكن است بعد از روزهاي سوگواري در خلوت و تنهايي‌اش دچار مشكلات روحي بيشتري شود. پس به پيشنهاد من به‌جاي روضه غم از دست دادن پدر واعظ مجلس چند روز را به ذكر مصيبت و بيان واقعه عاشورا پرداخت. من مي‌ديدم كه دوستم با شنيدن روضه چطور اشك مي‌ريزد و با تصور روزهاي سخت كربلا چطور ظرفيتش افزايش پيدا مي‌كند.
بعد از چند روز وقتي سراغش رفتم متوجه شدم گريه‌هاي روز عزاداري بسيار مفيد بوده و او چنان آرامشي داشت كه دركش از تصور من خارج بود و تازه متوجه شدم كه چرا توصيه مي‌شود حتي اگر قرار است براي از دست دادن عزيزي اشك بريزيد بهتر است اين اشك را صرف عزاي يك امام معصوم كنيم. البته اگر به يك انسان كه هيچ اعتقادي به حضور فرستاده‌هاي خداوند براي انسان ندارد، به كسي كه هيچ اعتقادي به ائمه و پيامبران ندارد بگوييد بيا و در مجلس عزا شركت كن‌ تا آرام شوي قطعاً نتيجه دلخواه‌تان را نمي‌گيريد چون او هيچ اعتقادي ندارد. اما چون ما حادثه كربلا را با تمام وجودمان باور داريم لذا از مرور لحظه به لحظه‌اش اشك مي‌ريزيم. اشك عاشورا تجلي اوج انديشه و احساس و عرفان است.

منبع: روزنامه جوان