کد خبر 632718
تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۶:۱۴

دین در آمریکا، یک مسئله فردی و پراکنده صرف نیست بلکه از اواخر دهه ۷0 و اوایل دهه 80 میلادی شاهد سازماندهی آن و ورود هدفمندش در عرصه سیاست و جامعه آمریکا بوده‎ایم.

 به گزارش مشرق، دین در آمریکا، یک مسئله فردی و پراکنده صرف نیست بلکه از اواخر دهه ۷0 و اوایل دهه 80 میلادی شاهد سازماندهی آن و ورود هدفمندش در عرصه سیاست و جامعه آمریکا بوده‎ایم. طی این مدت، مهم‎ترین نمود دین سازماندهی شده و سیاسی در آمریکا را می‎توان در نهضت راست مسیحی یافت که با داشتن پایه‎‎های کاملا مذهبی در حوزه‎‎های سیاست داخلی و خارجی آمریکا وارد شده و با قدرت بسیج و جهت‌دهی آرا انتخاباتی عملا به عاملی تعیین‎کننده در مشخص کردن و سمت‎گیری این حوزه‎ها تبدیل شده است. راست مسیحی به‎عنوان یک لابی قدرتمند که خود از زیر شاخه‎‎های متعدد تشکیل شده است، از جریان‎‎های سیاسی بالنده در آمریکاست که در چند دهه گذشته توانسته است نقش بیش از پیش مهمی در روند تصمیم‌گیری‎‎های سیاسی در واشنگتن ایفا کند.
 
جنبش راست مسیحی مجموعه‎ای از فرقه‎‎های پروتستان در آمریکاست که اصولا در کلیسای انجیلی ریشه دارند و از اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 وارد سیاست شدند. علت این تحول در مومنین مسیحی را که پیش‎تر فقط بر امور اخروی تاکید می‎کردند باید در انجام اصلاحات اجتماعی جست که به‎نظر آن‎ها نقش حیاتی در نجات جامعه آمریکا از انحطاط اخلاقی و حتی انقراض دارد. به این ترتیب مجموعه‎ای از خواسته‎ها و مطالبات عمدتا اجتماعی، انگیزه اولیه حرکت پیشگامان آن را تشکیل می‎داد، به‎طوری که اولین و عمده‎ترین خواسته مومنین مسیحی در آمریکا چیزی جز بازگرداندن اخلاق به‎جامعه و به‎عبارتی اخلاقی کردن سیاست و سیاستمداران ایالات متحده نبوده است. اما ارزش‎‎های راست مسیحی تنها در خاک ایالات متحده محدود نمی‎شود بلکه پا را فراتر نهاده و به عرصه بین‎الملل وارد می‎شود.

دال مرکزی گفتمان سیاسی راست مسیحی آخرالزمان‌گرایی و آماده‎سازی جهان برای بازگشت مسیح است. باوری که تحقق آن در عرصه داخلی از طریق جریان اکثریت اخلاقی Moral Majority و در عرصه خارجی از طریق مسیحیت صهیونیست Christian Zionist دنبال می‎شود.

ویژگی بارز محافظه‌کاری راست مسیحی که ریشه در اعتقاد راسخ آن‎ها در پیشگویی‎‎های کتاب مقدس دارد، آن‎ها را یکی از بازیگران عمده اردوگاه راست‌گرا در آمریکا کرده است که به‎صورت طبیعی هویت آن‎ها را در تقابل با لیبرال‎ها قرار داده است. راست مسیحی تقریبا تمام توان سیاسی ـ اجتماعی و نیز بنیه مالی خود را از پیروان برخی از فرقه‎‎های پروتستان در آمریکا یعنی پیروان کلیسای انجیلی می‎گیرد، فرقه‎‎هایی که شمار اعضای آن به چند 10 میلیون نفر می‎رسد و خود را موظف به انجام «جنگ فرهنگی» علیه مصادیق «شر اجتماعی» می‎دانند. از این لحاظ است که بنیادگرایی این افراد در جامعه دموکراتیک آمریکا، نه به‎صورت اقدامات خشونت‎آمیز بلکه به‎صورت مشارکت بسیار گسترده فعال و هدفمند در انتخابات مختلف از جمله ریاست‎جمهوری بروز می‎کند. این در ‎حالی است که بنیادگرایی در سیاست خارجی آمریکا به‎صورت اقدامات خشونت‎آمیز و یکجانبه‌گرایی بی‎سابقه نمود یافته است.

راست مسیحی با توجه به اعتقادات مبتنی بر پیشگویی از اجزا مهم لابی اسرائیل لیکودی در آمریکا است، به‎طوری که تعداد بسیاری از آن‎ها عملا به «مسیحیان صهیونیست» معروف شده‎اند. چامسکی، منتقد برجسته آمریکایی، سران گروه‎‎های تندرو راست مسیحی را در کنار آیپک و روشنفکران لیبرال عاشق اسرائیل، سه گروه متنفذ حامی اسرائیل در سیاست آمریکا می‎داند. جریان راست مسیحی بر این اعتقاد است که آرماگدون یا همان جنگ نهایی نیرو‎های خیر و شر در جهان که به پیروزی خیر ختم می‎شود، در اوایل هزاره سوم میلادی (دوره کنونی) رخ می‎دهد. آنان یکی از وظایف خود را در این‎باره، زمینه‎سازی برای ظهور دوباره حضرت مسیح (ع) (که رهبری نیرو‎های خیر را در دست خواهد داشت) از طریق برنامه‎ریزی برای تخریب بابِل (عراق کنونی) و همچنین تاسیس سرزمینی برای یهودیان در منطقه اورشلیم (= بیت المقدس) و کوه صهیون می‎دانند. آنان هر کس را که با این تاسیس مخالفت کند، از گروه‎‎های شیطانی می‎دانند که قصد دارد مانع ظهور مسیح شود.

بزرگ‎ترین عرصه قدرت‌نمایی این جریان را می‎توان در انتخاب بوش در سال 2000 به ریاست‎جمهوری و نوع سیاست‎گذاری خارجی وی مشاهده کرد. در یک کلام راست مسیحی با ایجاد ساختار‎های متعدد همسو با آرمان‌هایش اقدام به کانون‎سازی و فرایند‎سازی جدی و موثر در عرصه سیاسی آمریکا کرده است. مهم‎ترین کارکرد راست مسیحی در صحنه سیاست داخلی و خارجی آمریکا ایجاد حمایت مردمی به‎خصوص در انتخابات محلی، ایالتی و فدرال جهت تقویت سیاست‎‎های همسو با ارزش‌هایشان است.
 
منبع: پنجره