کد خبر 628190
تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۵

شاه اسماعیل دوم، که از سوی مردم به شاه دیوانه لقب گرفت از سال ۱۵۷۶ میلادی (۹۸۳ ه ق) تا سال ۱۵۷۷ میلادی (۹۸۴ ه ق) به مدت یک سال و نیم بر ایران حکمرانی کرد.

به گزارش مشرق، شاید برای شناخت شاه اسماعیل دوم بهتر از است از والتر هینتس، ایران‌شناس آلمانی کمک گرفت که در کتاب «شاه اسماعیل دوم» می‌نویسد: «شاه اسماعیل دوم اهمیتی قاطع و نامبارک برای دولت صفوی که پدربزگش شاه اسماعیل اول آن را تاسیس و پدرش شاه تهماسب یکم الزاما حفظ و حراست کرده، داشته و شبح‌ خون‌آلود این شاه بر اوراق تاریخ ایران سایه افکنده است.» این شاه که از سوی مردم ان دوران به شاه دیوانه لقب گرفت فرزند شاه طهماسب، از پسران دلیر و شجاع وى بود که در نبرد با عثمانی‌ها از خود رشادت و جلادت زیادى نشان داد و همین توانایى و قدرت نمایى او، عاقبت منجر به صلح عثمانى با پادشاه صفوى گردید.
 
اما از سوى دیگر، دلاورى و بى باکى و بى همانندى که شاهزاده اسماعیل میرزا از خود در مبارزه با ترکان نشان داد، حسادت پدر و سوءظن او را نسبت به وى تحریک کرد. شاه او را از حکومت شروان برداشت و به هرات فرستاد، اما چون با او سر بهانه جویى داشت، چندى بعد او را از آن سمت هم معزول کرد و به زندان انداخت «حدود 964 ق / 1557 م». محرک شاه طهماسب در توقیف فرزند، محبوبیت او در بین سپاه بود که شاه مى‏‌پنداشت ممکن است او را بر ضد وى به شورش وادارد. بهانه اش هم افراط شاهزاده در شرابخوارى بود که خود شاه به الزام علماى عصر از آن توبه کرده و هم به الزام آنها، آن را به شدت ممنوع ساخته بود.
 
*نزاغ بر سر حکومت در عهد شاه اسماعیل دوم
 
هنگام وفات او، ولیعهدش محمد میرزا حاکم فارس بود و آمادگى و امیدى براى ورود در نزاع و جانشینى نداشت. در دولتخانه هم هیچ کس به فکر فرا خواندنش به قزوین نیفتاد.
 
اسماعیل میرزا هم از سالها پیش مورد خشم پدر بود و در زندان به سر مى‏‌برد. لاجرم حیدر میرزا که لیاقتى نداشت اما سلطان «جنت مکان» در اواخر عمر غالبا کارها را به او رجوع مى‏‌داد، در این هنگام چون در تختگاه حاضر بود با کمک و تأیید سرکردگان طایفه استاجلو که در این ایام در دستگاه سلطنت کسب قدرت هم کرده بودند، به جاى پدر به سلطنت نشست «صفر 984 ق / مه 1576 م». اما سلطنت او و اعمال نفوذ طایفه استاجلو، بلافاصله در دولتخانه با عکس العمل مخالفان مواجه شد و با زد و بند پرى خان خانم، دختر زیرک و توطئه پرداز شاه، اسماعیل میرزاى زندانى از محبس رهایى یافت و بلافاصله بعد از ورود به قزوین به سلطنت برداشته شد. براى رفع هرگونه منازعه در جلوس او، حیدر میرزا در همان دولتخانه به قتل رسید و سلطنت صفوى به اسماعیل میرزا رسید، که سومین و به حسابى چهارمین پادشاه سلسله صفوى بود و شاه اسماعیل دوم خوانده شد.
 
نزدیک بیست سال «حدود 964 تا 984 ق / 1557 تا 1576 م» حبس مجرد و طولانى در قلعه خاموش و دسترس ناپذیر قهقهه - در ستیغ کوه سبلان بین تبریز و اردبیل - این شاهزاده شجاع شاد خوار و بى اندوه را، به یک یاغى بد بین انتقامجوى بى رحم تبدیل کرده بود که از همه چیز دربار پدر و حتى از مذهب و آیین و خویشان بىزار و بد بین شده بود. اسماعیل، به محض وصول به سلطنت، هم نسبت به مذهب پدران خویش عکس العمل نشان داد و هم قطع نسل تمام خویشان را که شامل عموها، عموزادگان، برادران و برادرزادگان خودش مى‏شد، با بى رحمى‏تمام مایه تشفى خاطر خویش یافت.
 
شاه اسماعیل دوم یا سلطان دیوانه
 
سلطنت او کوتاه، خونین و آکنده از خشونت و بى ثباتى بود، و قسمتى از اوقات آن در قهوه خانه‏‌ها، کوکنار خانه‌ها و در کوى بدنامى ‏مى‏‌گذشت. عیاش، بى رحم، و نسبت به امور ملک دارى غالبا" بى‏گانه و بى‌‏توجه بود. شب‌هایش را با «دروپس» پسر حلوایى که محبوب او بود، در هرزه گردى مى‌‏گذراند و روزهایش در خواب و خمار یا در صادر کردن و اجراى احکام سفی‌هانه، ظالمانه و بى ملاحظه مى‏‌گذشت. محنت بیست سال زندان او را تقریبا دیوانه و دچار نوعى مالیخولیاى عارى از اعتدال کرده بود.
 
اسماعیل دوم، براى آنکه سلطنتش از هر گونه شورش و مخالفتى در امان بماند، در همان آغاز فرمانروایى، هم عده زیادى از طوایف استاجلو را که با روى کار آمدن وى مخالف بودند، به قتل رساند و هم تقریبا" تمام شاهزادگان خاندان صفوى را که ممکن بود در دست مخالفان، وسیله ایجاد اختلال در کارهایش گردند نابود یا کور کرد.
 
بدین‌گونه چهار تن از برادرانش را کشت و پنج تن از عموها و برادرزادگان را که مى‏‌ترسید به صورت مدعیانش درآیند، هلاک کرد. محمد میرزا حاکم فارس و پسرانش عباس میرزا و حمزه میرزا که از این کشتار در امان ماندند، به علت دوریشان از پایتخت بود؛ هر چند تصمیم وى به قتل آنها وقتى از طرف اسماعیل به جد دنبال شد که خود او در همان اوقات و پیش از اجراى حکم به وضع مشکوکى درگذشت و بدین ترتیب برادر و برادر زادگانش در شیراز از مرگ حتمى ‏نجات پیدا کردند.
 
شاه اسماعیل چون در کودکى توسط یک معلم اهل سنت تربیت شده بود، به تشیع علاقه‌‏اى نداشت و آن را منشأ اختلاف رعیت و موجب جنگ داخلى در بین مسلمین مى‌‏یافت و محکوم مى‏‌کرد.
 
درباریان و نزدیکانش هم، گرایش به تسنن داشتند و او را به ترک تشیع و بر انداختن قدرت قزلباش تشویق مى‌‏کردند. چون برخى از طرفدارانش نیز خود را در معرض سوءظن و هدف نقشه هاى خونین او یافتند به همدستى خواهرش پرى خان خانم که در روى کار آوردنش نقشى مؤثر داشت، در صدد برکنار کردنش برآمدند.
 
اما اعتیاد به استعمال افیون و افراط در آنگونه مواد مخدر، ظاهرا" زودتر از اقدام مخالفان موجب خاتمه دادن قدرتش شد. صبحگاهان یک شب مستى و بى خودى، شاه اسماعیل دوم را در خانه اش مرده یافتند «رمضان 985 ق / نوامبر 1577 م».
منبع: فارس