کد خبر 625241
تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۳

فرش‌فروشي قديمي خيابان «راه‌آهن» همان همسايه ديوار به ديوار مسجد «فخرالحاجيه» را همه اهالي محله مي‌شناسند؛ به‌ويژه جواناني كه در شرف ازدواج هستند.

به گزارش مشرق،رمز و راز خوشنامي اين مغازه را بايد در خاطرات اهالي از مرحوم حاج «محمدعلي آخرتي» كاسب مردمدار و با اخلاق محله در سال‌هاي نه چندان دور جست‌وجو كرد.

كاسبي كه حرمت همسايگي با خانه خدا را تا آخرين روز زندگي‌اش نگه داشت و كسب و كارش را با مسائل بي‌ارزش دنيايي بي‌اعتبار نكرد. حالا اين خصلت‌هاي نيك از پدر به پسر ارث رسيده است.

حاج «حسن آخرتي» كه عمري شاگردي مغازه پدر را كرده تلاش مي‌كند پا جاي پاي او بگذارد. در دفتر حساب و كتاب حاج حسن آقا بيش از همه نام جواناني ديده مي‌شود كه قسطي نخستين فرش زندگي مشتركشان را از اين مغازه به خانه برده‌اند؛ آن هم بدون هيچ‌وجه ضمانتي مانند چك و سفته.

همشهری محله به سراغ اين كاسب مردمدار رفته كه براي سرگرفتن ازدواج جوانان محله هر‌كاري از دستش برآيد انجام مي‌دهد.

 

به حرمت همسايگي با خانه خدا

همه اهالي محله مي‌دانند كه اگر زوج جواني حتي با كمترين پول پا به مغازه حاج آقا آخرتي بگذارد هرگز دست خالي بيرون نمي‌رود. خيلي‌ها از اين سبك كاسبي حاج آقا متعجب مي‌شوند اما ماجرا براي او منشأ اعتقادي دارد.

حاج حسن مي‌گويد: «كاسبي در كنار خانه خدا حرمت زيادي دارد و بايد در همه حال مراقب اعمال و رفتارمان باشيم. به همين دليل همه فكر و ذكرم اين است كه هواي مشتريان به‌ويژه زوج‌هاي جوان را داشته باشم. با خودم قرار گذاشته‌ام جواناني كه با هزار اميد و آرزو پا به اين مغازه مي‌گذارند نااميد بيرون نروند. به همين دليل سعي مي‌كنم شرايطي فراهم كنم كه با آسان‌ترين شرايط بتوانند براي شروع زندگي مشترك، فرش مورد نيازشان را از همين‌جا تهيه كنند.»

براي حاج آقا اين كارها درس پس دادن در كلاس درس پدرش است: «پدرم قبل از اينكه كاسب و بازاري محله باشد خادم مردم بود و در مسجد فخرالحاجيه به نمازگزاران خدمت مي‌كرد.گاهي وقت‌ها به مغازه زنگ مي‌زد و مي‌گفت: 2طاقه فرش به اين نشاني بفرست و بزن به حساب خودم. بعدها فهميدم پدر آن فرش‌ها را به خانه افراد نيازمند و جوانان دم بخت بي‌بضاعت مي‌رساند. البته در اين قبيل كارهاي خيرخواهانه با چند نفر از بازاري‌ها و كاسبان نيكوكار محله هم قسم شده بود و پنهاني از خانواده‌هاي نيازمند آبرودار دستگيري مي‌كردند.»

دفتر خيرات پدر هنوز باز است

«روزي يك جوان وارد مغازه شد و سراغ پدرم را گرفت. وقتي فهميد حاج آقا به رحمت خدا رفته است ناراحت شد و از من خواست حساب دفتري مغازه را باز كنم تا بدهي‌اش را پرداخت كند.

مي‌گفت بدهي‌اش مربوط به 7‌ـ 6سال قبل و براي خريد فرش عروسي‌اش بوده.» حاج حسن اينها را كه مي‌گويد مكثي مي‌كند و مي‌افزايد: «جالب بود كه مرحوم پدرم نام او را در دفتر و فهرست بدهكاران يادداشت نكرده بود. اما طبق  سفارش و تاريخي كه مشتري اعلام مي‌كرد گشتيم و متوجه شديم نام حاج آقا در قسمت بدهكار نوشته شده است. آن مشتري جوان وقتي فهميد در دفتر حساب و كتاب فرش‌فروشي بدهي ندارد و پدرم بدهي فرش عروسي او را از قبل پرداخت كرده است خيلي منقلب شد. در واقع پدرم آن فرش را به‌عنوان هديه براي آنها در نظر گرفته بود.»

 چك و سفته اعتبار نمی‌آورد

از ويژگي‌هاي مهم اخلاقي و‌كاري كاسب قديمي محله اين است كه به مردم به‌ويژه جوانان اعتماد و اطمينان كامل دارد و در مقابل اجناسي كه اقساطي به آنها مي‌فروشد هيچ ضمانتي نمي‌گيرد.

آخرتي در اين‌باره مي‌گويد: «اعتبار آدم‌ها به چند برگ كاغذ چك و سفته نيست. اگر قرار باشد كسي قرضش را ندهد همان چك و سفته هم در نهايت بي‌اعتبار مي‌شود. اما وقتي پاي اخلاق و مردمداري در ميان باشد مشتريان هم خوش قول مي‌شوند و حتي زودتر از موعد حسابشان را تسويه مي‌كنند. تجربه به من ثابت كرده است كه اين روش هم رضايت مشتريان را جلب مي‌كند و هم كاسب مردمدار را دلگرم مي‌كند؛ چون مشتريان مغازه روز به روز بيشتر مي‌شوند.»

مراقب عزت و غرور مشتريان نيازمند باش!

حاج حسن ثابت كرده كه فرزند خلفي براي مرحوم حاج «محمدعلي» است. مغازه فرش‌فروشي حاج آقا مثل قديم‌ترها و زمان پدرش محل مراجعه خانواده‌هايي است كه دستشان براي عروس و داماد كردن فرزندانشان تنگ است.

حاج آقا مي‌گويد: «حواسم است طوري با جوانان نيازمندي كه به مغازه‌ام مي‌آيند رفتار كنم كه عزتشان حفظ شود. درست مثل باقي مشتريان مغازه به آنها احترام مي‌گذارم و اجازه مي‌دهم بدون محدوديت مدل‌ها را ببينند و فرش مورد علاقه‌شان را انتخاب كنند.»

حاج آقا نه تنها با زوج‌هاي جوان كم‌بضاعت محله از ضامن و چك و سفته حرفي نمي‌زند بلكه بدون اينكه نگران از دست رفتن سرمايه‌اش باشد اقساط طولاني مدت و بدون بهره‌براي آنها در نظر مي‌گيرد تا با خيال راحت خريد كنند و نگران چگونگي پرداخت بدهي‌شان نباشند.

 

اهالی محله چه می‌گویند؟

باعث شد پس‌انداز كنيم

مهم‌ترين ويژگي حاج حسن اين است كه با مردم كنار مي‌آيد و در كسب و كارش به جاي اينكه نفع و سود خودش را در نظر بگيرد به فكر مردم است. سال‌ها قبل كه خانواده من و همسرم در تدارك مراسم ازدواجمان بوديم سر و كارمان به مغازه حاج آقا افتاد. دستم تنگ بود و تصميم داشتيم فقط وسايل ضروري را بخريم كه فرش هم جزو آنها بود.

حاج آقا آخرتي با روي خوش از ما استقبال كرد و گفت: «هر كدام از فرش‌ها را مي‌خواهيد برداريد و هر موقع پولش را داشتيد بياييد حساب و كتاب كنيم.» خيلي خوشحال شديم. خيالمان بابت يكي از وسايل ضروري راحت شده بود. فقط مي‌توانستيم براي حاج آقا دعا كنيم.

اما اين همه ماجرا نبود. بعد از مدتي كه با پس انداز، پول فرش را جمع كرديم به مغازه حاج آقا رفتيم تا پول فرش را حساب كنيم. اما هرچه اصرار كرديم قبول نكرد كه نكرد. گفت: «من آن روز آن فرش را به شما هديه كردم اما گفتم بعد بياييد براي حساب و كتاب تا شما تلاش كنيد پولي پس‌انداز كنيد و آن را به زخم ديگر زندگي‌تان بزنيد.»

فراموشش نمي‌كنيم

در اين زمانه افرادي مثل حاج آقا آخرتي كم شده‌اند. خوب يادم است چند سال قبل همه وسايل ازدواجمان را خريده بوديم به جز فرش. اما ديگر هيچ پولي نداشتيم. به فكرمان رسيد سراغ حاج حسن و مغازه‌اش برويم.

گفتيم: «2تخته فرش 6متري مي‌خواهيم و تا فردا صبح پولش را برايتان مي‌آوريم.» اما به هر دري زديم نتوانستيم پول فرش‌ها را آماده كنيم. با حاج آقا تماس گرفتم و جريان را گفتم. او با كمال آرامش گفت: «فرش‌ها قابل شما را ندارد. هر وقت كه اوضاع مالي‌تان خوب شد پولش را بياوريد.» و بعد بيشتر شرمنده‌مان كرد و گفت: «اگر ماشين عروس نداريد مي‌توانم كمكتان كنم.» هيچ‌وقت حاج آقا و لطفش را فراموش نمي‌كنيم.

هر وقت از جلوي مغازه‌اش عبور مي‌كنيم به دوستان و آشنايان مي‌گوييم اين فرد نيكوكار چه رفتار محبت‌آميزي با ما داشت.