ایده حمله زمینی به سوریه به استعداد 150 هزار نیروی سعودی که ریشه آمریکایی و صهیونیستی دارد بنا به اعتبارات تشکیلاتی، نظامی و لجستیک ناممکن بوده و دست‌کم نیازمند مشارکت 12 دولت و صرف چند ماه زمان است.

به گزارش مشرق، "امین حطیط" تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقاله‌ای در روزنامه البناء لبنان نوشت: مشخص است چه سیاستی که سوریه از سپتامبر 2015 با مشارکت و هماهنگی کامل محور مقاومت و روسیه در پیش گرفته است، استراتژی جنگ فراگیر با محورهای متعدد مبارزه است که به نظر می‌رسد این استراتژی درمانی برای مقابله با تجاوز بوده و شامل اهداف زیر است:

1- تکمیل کردن جداسازی سوریه از منابع تعذیه گروه های تروریستی از خارج و به صورت دقیق‌تر اردن و ترکیه.

2- دراختیارگرفتن مؤسسات حیاتی دولت و مراکز ثقل استراتژیک و خالی کردن آنها از مراکز تروریستی و کانون های تأثیرگذاری افراط ‌گرایی و ایجاد ارتباط بین این مناطق و از سر گیری تولیدات آنها و سلامت زندگی در آنها.

3- تکمیل کردن روند پاک‌سازی سایر اراضی سوریه از دست قانون‌شکنان و تهدیدکنندگان وحدت سوریه و ملت و دولت این کشور.

4-کامل کردن روند پیگرد عناصر تروریست در سوریه و محروم کردن گروه های تروریستی از احیای توانمندی های نظامی خود که اخیرا از دست داده اند.

اردوگاه متخاصم با سوریه به فرماندهی آمریکا ازآنجا که متوجه شده دمشق و متحدانش در حال حاضر قدرت تحقق این اهداف را دارند، از روند شتابان تحولات و شکست‌های متوالی در اردوگاه ابزارهای تروریستی وحشت‌زده شده است. چرا که این شکست‌ها به شکست مفتضحانه استراتژیک بدل خواهد شد که تأثیرات آن تنها منحصر به سوریه نبوده، بلکه پیامدهای آن به تمام منطقه و جهان باز خواهد گشت. علت این موضوع این است که سوریه مرکز ثقل بی‌سابقه‌ای برای مشرق عربی و گذرگاه الزامی ورود [اروپا] به سایر مناطق خاورمیانه در شرق آن بوده و در اختیار داشتن تصمیمات سوریه به ‌صورت موثری در عرصه  استراتژیک خاورمیانه تأثیرگذار خواهد بود.

آمریکا برای اینکه به این اوضاع سخت استراتژیک نرسد، به نظر می‌رسد ابتکارهایی را در پیش گرفته و مانورهایی را انجام می‌دهد که می‌تواند جلوی تحقق اهداف دفاعی سوریه و متحدانش را بگیرد و تحولات میدانی را در شرایط کنونی نگه داشته و طرفین را در مذاکرات برای حل بحران سوریه در راستای حفظ منافع آمریکا و متحدان و وابستگانش وارد کند. آمریکا برای رسیدن به این منظور از قدرت سیاسی و تسلط خود برای تأثیرگذاری بر روند مذاکرات جهت تحقق اهداف خود استفاده می‌کنند، همه از توانمندی‌های آمریکا برای تبدیل کردن شکست میدانی به پیروزی‌های سیاسی اطلاع دارند. به عنوان مثال می‌توان به رفتارهای این کشور در لبنان نگاه کرد تا نمونه‌ای از این توانمندی‌ها را مشاهده کرد.

در موضوع راکد نگه داشتن اوضاع کنونی، به نظر می‌رسد آمریکا در شرایط کنونی دو خط متوازی را دنبال می‌کند:

از یک سو مباحثات بین‌المللی در مورد بحران سوریه را به تحرک واداشته و به این ترتیب باعث می شود اردوگاه مدافعان سوریه نیز وارد روند سازش با مشارکت آمریکا شوند. در همین راستا توافق‌های وین 1 و 2 انجام شد که با مصوبات 2253 برای مبارزه با تروریسم و 2254 برای راه‌حل سیاسی در سوریه همراه بود. این دو مصوبه تا حد زیادی با منطق سوریه در زمینه مبارزه با تروریسم همراه بود و به دنبال تسلط بر روند امور و رسیدن به آن چیزی بود که آمریکا از طریق این روند آن را دنبال می‌کند. در همین راستا بود که آمریکا عربستان سعودی را مسئول تجمیع نیروهای مخالف کرده و به اردن دستور داد لیستی از گروه‌های تروریستی را که باید از راه حل سیاسی دور نگه داشته شوند، تهیه کند. طبعاً آمریکا از این روند به دنبال آتش بس توافقی و راکد کردن اوضاع کنونی بود.
 
از سوی دیگر بزرگ‌نمایی آمریکا در زمینه انجام عملیات نظامی در اراضی سوریه مطرح شده است، عملیاتی که در ظاهر برای جنگ با داعش و در باطن برای جلوگیری از پیشروی‌های ارتش عربی سوریه و متحدانش و بازداشتن آنها از تحقق اهداف میدانی انجام شده است. هدف حداقلی آنها جلوگیری از رسیدن ارتش سوریه  به مرزهای اردن و ترکیه و جلوگیری از گرایش آنها به سمت جبهه شرقی و ممانعت از اخراج داعش از منطقه الرقه است. به این ترتیب آمریکایی‌ها دیدگاه تشکیل ارتش زمینی متشکل از 150 هزار نظامی را مطرح کردند که با پشتیبانی نیروی هوایی فعال در آسمان عراق و سوریه تحت عنوان ائتلاف بین‌المللی به فرماندهی آمریکا مأموریت خود را انجام می‌دهند. آمریکا با دنبال کردن این پروژه سعی در ایجاد توازن قوا بین اردوگاه‌های متجاوزان و مدافعان از عرصه سوریه دارد ، چرا که هر کدام از آنها ساختار میدانی مشتمل بر نیروهای زمینی و هوایی دارند که به صورت هماهنگ با یکدیگر فعالیت می‌کنند.  

ایده اعزام ارتش 150 هزار نفری به سوریه ایده ای سعودی است که این کشور در راستای تفکرات عقلانی مشخص سعودی ها و توانمندی های استراتژیک آنها مطرح کرده که تفکرات نظامی و استراتژیک دنیا را غافلگیر کرده است ! آنهم بعد از دستاوردهای بزرگی! که  این تفکر در چارچوب ائتلاف عربی با انجام عملیات‌های طوفان قاطعیت و بازگشت امید در یمن انجام داده و باعث غرق شدن عربستان در باتلاق یمن شده است. در حالی که این عملیات‌ها به تخریب و از بین بردن زیرساخت‌های یمن منتهی شده و باعث شده گروه‌های تروریستی القاعده و پدیده آن یعنی داعش قادر به توزیع در مناطقی شوند که عربستان مدعی تسلط بر آنها یا عقب‌نشینی ارتش یمن و کمیته‌های مردمی از آنها است، نیروهای مدافع، آنها را از مرزها به عقب رانده و باعث اشغال مسافت زیادی از خاک عربستان شده که از اندازه دو استان یمن بزرگتر است.



ایده ارسال ارتش زمینی تحت فرماندهی آمریکا و حمایت هوایی نیروهای ائتلاف که آمریکا مدعی تشکیل آن برای مبارزه با داعش شده است، یک پروژه با منشأ آمریکایی است که آغاز آن به سپتامبر گذشته باز می‌گردد ، هنگامی که لیندزی گراهام سناتور آمریکایی از آن پرده برداشت و عاموس گلعاد مسئول صهیونیست نیز بر آن تاکید کرد و جان کری در جریان سفر به عربستان سعودی برای آن بازاریابی کرد. تمام این موارد در حالی انجام شده که آمریکا به خوبی از مشکل بودن و حتی غیرممکن بودن انجام این پروژه بنا به اعتبارات لجستیک و عملیاتی و سیاسی اطلاع دارد.

در ابعاد تشکیلاتی و سازماندهی و آموزش، اعزام این مقدار نیرو دست کم نیازمند مشارکت 12 دولت است. علاوه بر این که جمع‌آوری این نیروها و آماده‌سازی عملیاتی آنها در میدان مبارزه نیازمند سه تا چهار ماه زمان است. این در حالی است که اردوگاه مبارزه با تروریسم و دفاع از سوریه به مرحله اول اهداف کامل خود دست پیدا کرده و برخی از اهداف مرحله دوم را نیز محقق کرده است،‌ به این ترتیب بعد از این، مداخله در سوریه سخت‌تر از قبل و یا شاید غیرممکن خواهد بود.

در زمینه تحرک و نقل و انتقالات نیز باید گفت که منطق نظامی استفاده از مسیر اردن را به علت طولانی بودن مسافت بین مرزها و مناطق هدف که بالغ بر 500 کیلومتر در مناطق صحرایی یا 600 کیلومتر در مناطق مسکونی است، بعید می‌داند. طبعاً با وجود هواپیماهای روسی و خطوط دفاعی سوریه این پیشروی نه تنها عقلانی نیست ، بلکه یک خودکشی خواهد بود. اما آغاز عملیات از ترکیه احتمالی عقلانی است که البته در این صورت نیز به نظر می‌رسد مناطق کردنشین از این روند مستثنی باشند، چرا که ملاحظاتی از سوی آمریکا در این زمینه مطرح است که ترکیه را عصبانی کرده است. به این ترتیب گذرگاه‌های احتمالی آغاز حمله مورد نظر، در منطقه غرب فرات و در جایی خواهد بود که نیروهای سوریه بر آن مسلط شده و خطوط دفاعی آن را تقویت کرده و برای تقابل با هر نوع تجاوز خارجی در این منطقه آماده هستند.

حطیط تصریح می کند که این مطالب بدون زیاده‌گویی ها در مورد موانع سیاسی و عملیاتی دیگری که در زمینه مواضع ایران و روسیه مطرح شده و به ویژه تهدید سوریه در آمادگی برای تقابل با طرف های متجاوز به اطلاع طرف‌های مرتبط رسیده، مطرح می شود. این در حالی است که سوریه تهدیدات شدیدی را مطرح کرده که براساس آن بعید نیست اهداف استراتژیک دولت متجاوز به این کشور به ‌ویژه فرودگاه‌ها و پایگاه‌های نظامی و سدهای آن ها را هدف موشک باران گسترده قرار بدهد.

آمریکا از تمامی این موارد اطلاع دارد، به همین علت بعد از هیاهو و موج تمسخرآمیز در قبال تهدیدات عربستان سعودی در افکار عمومی جهان ، آمریکا عقب‌نشینی‌هایی را در این زمینه انجام داده تا این موضوع را از توجه افکار عمومی خارج کرده و این‌گونه وانمود کند که این موضوع به عنوان یک بحث قابل پژوهش و بررسی مطرح است و موافقت با آن نیز به علت موانع متعددی که دارد، بعید به نظر می‌رسد. این موضوعات باعث می‌شود ما یک سؤال اساسی مطرح کنیم و آن اینکه بعد از دستاوردهای اخیر سوریه، نحوه رفتار آمریکا با این کشور چگونه خواهد بود؟

حطیط می افزاید: به اعتقاد من آمریکایی‌ها با رفتار پراگماتیک خود اجازه مداخله خود یا وابستگان خود در عملیات نظامی زمینی مستقیم در سوریه را نمی‌دهند، چرا که این موضوع باعث افزایش شکست‌ها و از بین رفتن هیبت این کشور می‌شود. هر اقدام نظامی که در سایه اوضاع کنونی صورت گیرد ، محکوم به شکست خواهد بود، این در حالی است که آمریکا قادر به تحمل شکست دیگری در لیست شکست‌های خود نیست. با توجه به این مسایل احتمال می‌دهیم که آمریکا به بزرگ‌نمایی [نسبت به این حمله ] اکتفا کند. ما اعتقاد داریم که آمریکایی‌ها بار دیگر به مونیخ باز خواهند گشت تا به تفاهمی در زمینه آتش‌بس و بازگشت به میز مذاکرات واقعی برسند که این موضوع تا حد زیادی اهداف اردوگاه مبارزه با تروریسم متشکل از سوریه و ایران و روسیه و حزب‌الله را محقق می‌کند.