کد خبر 532468
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۷

امروز من آینده را پشت سرگذاشته‌ام، بیماری وجودم را تحلیل می‌برد و مثل پدرم در غربت خواهم مُرد. ولی یک تفاوت وجود دارد که من توانستم 6 سال بعد از مرگ او جنازه‌اش را به وطن برگردانم، ولی گمان نمی‌کنم دیگر جنازه‌ی من هم به ایران برگردد.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روزهای پایانی عمر محمدرضا پهلوی، برای او خیلی سخت گذشت. شاید هیچگاه فکر نمی کرد سرنوشتش بدتر از آن چیزی باشد که برای پدرش؛ رضاشاه اتفاق افتاد و در دوران تبعید و خارج از کشور از مُرد. اما خون جوانان بی گناهی که دژخیمان پهلوی بر خاک ایران ریخت گریبان شاه را گرفت و در تنهایی مُرد.




یکی از روزهای آخر عمر شاه در قاهره بود. خبرنگار بی‌بی‌سی از او پرسید :«تجربه‌ی تبعید چگونه است؟»

گفت :«امروز من آینده را پشت سرگذاشته‌ام، بیماری وجودم را تحلیل می‌برد و مثل پدرم در غربت خواهم مُرد. ولی یک تفاوت وجود دارد که من توانستم 6 سال بعد از مرگ او جنازه‌اش را به وطن برگردانم، ولی گمان نمی‌کنم دیگر جنازه‌ی من هم به ایران برگردد.»

خبرنگار پرسید: «آیا احساس پشیمانی دارید؟»

شاه جواب داد: «شاید در تقسیم املاک بین محرومان تعلل کردم. شاید نباید این طور با روحانیت درمی‌افتادم و شاید نمی‌بایست مسیر غربی ترقی را چنین می‌پیمودم. باید تجارت مشروبات الکلی را قدغن می‌کردم. بعضی کاباره‌ها و سینماها را تعطیل می‌کردم و با مواد مخدر مبارزه می‌کردم. حالا بعد از مرگم تنها سگ خانوادگی‌مان برایم خواهد گریست و دیگر هیچ!».

منبع:
منبع : کتاب «حاشیه‌های مهم‌تر از متن»، ص 249 / به نقل از «ده دوران»، خاطرات میرازخانی، ص436