آیت‌الله علم‌الهدی می‌گوید: "کسانی که از شورایی‌شدن رهبری حرف می‌زنند، از نظر بینش فقاهتی ضعیف هستند و قدرت تشخیص ندارند؛ امام‌راحل علت اینکه دستور تجدیدنظر در قانون اساسی را دادند، به‌خاطر لغو رهبری شورایی بود."

به گزارش مشرق، آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه مشهد مقدس فرزند ششم مرحوم آیت‌الله حاج سید علی علم‌الهدی از سادات آل شهید و از نسل مرحوم سید مهدی شهید رابع که در حرم حضرت رضا (علیه السلام) با ضربت تبرزین نوادهٔ نادر به شهادت رسید، است.

آیت‌الله علم‌الهدی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و از سال 1359 تا مرداد 1361 مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی منطقه 10 تهران را عهده‌دار شد و پس از مدتی به عضویت شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران درآمد. همچنین از سال 1361 کنار آیت‌الله مهدوی‌کنی و آیت‌الله باقری اقدام به تأسیس دانشگاه امام صادق (علیه السلام) کرد.

آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی در فروردین 84 با حکم مقام معظم رهبری به‌عنوان امام جمعه مشهد مقدس انتخاب شد؛ وی همچنین در سال 1386 با شرکت در انتخابات، به‌عنوان نماینده مردم استان خراسان در مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد و از آن پس نیز به‌عنوان نماینده خبرگان رهبری، فعالیت می‌کند.

آیت‌الله علم‌الهدی در آستانه انتخابات مجلس خبرگان رهبری و همچنین مجلس شورای اسلامی در نشستی پاسخگوی سئوالات این خبرگزاری در حوزه‌های مختلف بود که مشروح آن‌ را در ادامه می‌خوانید:

در آستانه انتخابات خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی هستیم و قرار است امسال این دو انتخابات به‌صورت همزمان با یکدیگر برگزار شود. تقارن این دو انتخابات را چگونه می‌بینید؟

تقارن این دو انتخابات مصوبه مجلس شورای اسلامی بوده است. وقتی مجلس شورای اسلامی همزمانی این دو انتخابات را تصویب کرد آقایان در خبرگان متعرض نشدند. طبیعتاً شورای نگهبان نیز وقتی دید خبرگان متعرض نشده، مصوبه مجلس شورای اسلامی را برای تقارن انتخابات خبرگان و مجلس را مصوب کرد.

بعد از آن قضیه نظرخواهی شد و بنده از کسانی بودم که با این تقارن مخالف بودم زیرا معتقد بودم برای اینکه سطح هزینه انتخابات در کشور پائین بیاید باید انتخاباتی تلفیق شود که با یکدیگر سنخیت دارند، مثل انتخابات مجلس شورای اسلامی و شورای شهر.

مردم افرادی را که برای شورای شهر انتخاب می‌کنند برای برنامه‌ریزی شهر است و انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز برای برنامه‌ریزی کشوری است یعنی سنخیت دارند اما ماهیت مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری با یکدیگر سنخیتی ندارد.

پس این دو انتخابات هم‌سنخ نیستند و انتخابات را یکی کردن سبب انحراف نظر افراد رای‌دهنده می‌شود چراکه مجلس شورای اسلامی، رویکردشان قانون‌نویسی برای کل کشور است و افراد رای‌دهنده با همین رویکرد نمی‌توانند رای دهند. باید انتخابات شورای شهر و مجلس شورای اسلامی با یکدیگر تلفیق می‌شدند.

از نگاه شما، این مسئله در میزان مشارکت مردمی نیز تاثیر دارد؟

در انتخابات خبرگان رهبری، نوع مشارکت متفاوت است یعنی انسان‌هایی که در انتخابات خبرگان رهبری شرکت می‌کردند به‌دنبال ادای تکلیف شرعی در نظام بودند و مسئله مدیریت زندگی اجتماعی خودشان برایشان مطرح نبود جز با نگاهی که نسبت به خبرگان در تعیین رهبری داشتند.

مردم امروز با رویکردی که برای مجلس شورای اسلامی دارند، می‌خواهند در خبرگان رهبری نیز شرکت کنند؛ ممکن است تعداد مشارکت بالا رود اما کیفیت مشارکت پائین می‌آید و آراء حساب شده نیست، اما خب مردم ما رشد سیاسی داشته و دارند و در جامعه از رشد سیاسی بالای مردم برخوردار هستیم و اطمینان ما به همین رشد سیاسی مردم است.

یکی از مسائلی که مطرح شده این است که جریان‌هایی که تا قبل از این، انتخابات مجلس خبرگان رهبری را بایکوت می‌کردند، روی این دوره بسیار مانور می‌دهند، این چرخش را چگونه تحلیل می‌کنید؟

این‌ها فکر کردند اگر بشود عواملی از این آقایان در خبرگان رهبری نفوذ کنند، شاید بتوانند اجلاس‌های خبرگان را به عنوان یک تریبون سیاسی مورد استفاده قرار دهند و از موقعیت خبرگان رهبری بهره‌برداری کنند درحالی‌که ماهیت خبرگان چنین اقتضایی ندارد.

در داخل مجلس خبرگان، تریبون و مسائلی که مطرح می‌شود، جنبه‌های روحانیت محض و مسائل ارزشی و صبغه دینیِ نظام است و آنجا بازار حرف سیاسی زدن و بازار مسائل سیاسی را به‌عنوان سیاسی محض فارغ و جدای از مسائل دینی دیدن، نیست و چنین فضایی در خبرگان رهبری وجود ندارد.

بنابراین با تفاسیر حضرتعالی، ممکن است مجلس خبرگان آینده مجلسی غیرهمسو با رهبری باشد؟

خبرگان «فقهای عدول» هستند یعنی هم فقیه و هم عادل هستند و نمی‌شود بخش اکثریت فقاهتی و روحانیت جامعه و نظام ما همسوی با رهبری نباشند.

امروز همه به این جمع‌بندی رسیده‌اند که اصلاً مدیریت کشور در عرصه رهبری نظام منحصر در ایشان است و فرد دیگری را شایسته رهبری نظام نمی‌بینند؛ این مسئله را مراجع عمده تقلید و فقها و حوزه‌های علمیه آن را تائید می‌کنند.

امروز بحث انحصار تمام رهبری نظام در شخصیت مقدس مقام معظم رهبری قابل مشاهده است و این مورد تائید مراجع تقلید و اکثریت حوزه‌های علمیه و روحانیت است و در یک چنین فضایی و بستری نمی‌توان مجلس خبرگانی داشت که بگوئیم اکثریت همسوی با رهبری نباشند.

برخی از جریان‌های سیاسی بحث جوانگرایی در مجلس خبرگان رهبری را مطرح می‌کنند. تفسیر حضرتعالی از رویکرد این افراد و طرح چنین مسائلی چیست؟

جوانگرایی در همه جای کشور خوب است اما مجلس خبرگان کارش تعیین رهبر و شناخت رهبر است؛ افرادی که سابقه بیشتر و تجربه فراوان‌تر دارند در این حوزه کارآمدتر هستند. رهبر باید اجتهاد مطلق داشته باشد و دارای صبغه مرجعیت باشد؛ معمولاً افرادی که این سابقه را دارند در زمره بخشی از حوزه‌های علمیه و روحانیت قرار دارند که سابقه‌دار هستند و آدم‌های کم‌سابقه که در این رشته شناخته شده نیستند؛ ممکن است جوانی پیدا شود که نبوغ بالایی هم داشته باشد اما این که شناخته شده نیست.

طبیعی است شناخت چنین فردی به‌عنوان رهبر در بخش بالای حوزه‌ها و روحانیت است و کسانی شناخت بیشتری دارند که سابقه بیشتری دارند؛ افراد جوان تجربه و شناخت این قضیه را ندارند. افرادی که شناخت ندارند ولو با استعداد بالا چگونه می‌توانند در تعیین رهبر نقش داشته باشند؟

بنابراین مجلس خبرگان را به «مجلس شیوخ» تعبیر می‌کنند یعنی کسانی که تجربه در حوزه علمیه و روحانیت از همه بیشتر است و با تکیه بر تجربه سابقه‌دار یک موقعیت و شخصیت شایسته رهبری را تشخیص می‌دهند.

مسئله دومی که از سوی همین جریان اخیراً مطرح شده شورایی‌شدن رهبری است. استدلال حضرتعالی در این زمینه چیست؟

کسانی که از شورایی‌شدن رهبری حرف می‌زنند، متاسفانه از نظر بینش فقاهتی ضعیف هستند و قدرت تشخیص ندارند؛ امام‌راحل علت اینکه دستور تجدیدنظر در قانون اساسی را دادند، به‌خاطر لغو رهبری شورایی بود.

قاعده فقهی این است که در هر بخشی از مسائل اجتماعی یک مجتهد اقامه حکم کند بقیه باید تابع وی باشند؛ اقامه حکم کار یک نفر است شورا که نمی‌تواند اقامه حکم کند. شورای رهبری هم تشکیل شود باز در شورای رهبری یک نفر باید اقامه حکم کند، نمی‌شود که 10 نفره اقامه حکم کرد؛ اقامه حکم کار یک نفر است زیرا مدیریت جامعه کار یک نفر است نمی‌توان که 10 نفری اقامه حکم کرد.

کسی که می‌خواهد، جامعه را از نظر ولایت مدیریت کند و مستولی بر شئون اجتماعی باشد یک نفر است، رئیس جمهور نیز یک نفر است، در مقام اعمال ولایت یک نفر در راس است؛ مثل کفالت یک انسان است مگر در کفالت یک انسان یتیم 10 نفر می‌توانند حضور یابند؟ 10 نفر ممکن است رای دهند و مصلحت کنند اما اقامه حکم کار یک نفر است پس رهبری شورایی بی‌معنا است. اینها که رهبری شورایی را مطرح می‌کنند از نظر مسائل فقهای رهبری آشنایی کامل ندارند.

یکی از مسائلی که به‌عنوان وظیفه مجلس خبرگان رهبری مطرح می‌شود، نظارت بر رهبری است. حدود و ثغور این نظارت چیست؟

برحسب شرایطی، مجتهدِ جامع‌الشرایطی انتخاب می‌شود که در روایت امام حسن عسگری(ع) هم آمده یعنی مجتهد و فقیهی که همه شرایط را دارد و در وی جمع شده است یعنی حافظاً لدینه است (مدیر و مدبر و آشنا به جهان است).

نظارت بر رهبری، نظارت بر رهبری و عملکرد وی نیست زیرا وی دارای ولایت شرعیه است و بر ولایت شرعیه نمی‌توان نظارت کرد این ولایت الهی است و متعلق به مردم نیست.ما ناظر بر اوصاف و خصوصیات رهبری هستیم که این شرایط که شرایط رهبری است، تداوم داشته باشد.

مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی می‌‌فرمود نظارت بر رهبری صیانت از رهبری است، یعنی ما می خواهیم رهبری نظام در یک فرد جامع الشرایط ادامه باید، نظارت داریم که خود رهبری نظام را صیانت کنیم و اصل ولایت را صیانت کنیم که در این ولایت، مصداق ناقص وجود نداشته باشد. عملکرد و مدیریت رهبر مبتنی بر ولایت شرعیه وی است.

وضعیت انتخابات مجلس شورای اسلامی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ این روزها بحث وحدت به‌ویژه در میان نیروهای اصولگرا بسیار مطرح شده است. نظر حضرتعالی چیست؟

در استان خراسان‌رضوی عده‌ای از آقایان برای وحدت اقدام کرده‌اند و فعالیت می‌کنند اما هنوز به جمع‌بندی نرسیدند و در کشور نیز همین است.

مهم شعار ائتلاف و وحدت نیست، ائتلاف واقعی اتفاقِ‌نظر بر یک لیست است و همه هم دنبال همین هستند اما با وضعیت فعلی نمی‌دانیم بر روی یک لیست اجماع می‌کنند یا خیر؟ برخی برای این مسئله وارد شده‌اند اما تا به الان وضعیت مشخص نیست.

مردم خط و ربط را می شناسند و آن را که مطلوب برای برنامه‌ریزی است، انتخاب می‌کنند اما ما دو حرف داریم. با توجه به اینکه دشمن می‌خواهد در جامعه ما نفوذ کند، تنها عواملی که می‌توانند زمینه را فراهم کنند عوامل داخلی هستند و این‌ها کسانی هستند که با رهبری زاویه دارند. دشمن سربازگیری خود را از میان افراد زاویه‌دار با رهبری انجام می‌دهند.

مردم در انتخابات باید توجه کنند که افراد زاویه‌دار با رهبری را انتخاب نکنند اگر فردی که از نظر مدیریتی و سواد هم بالا است و با رهبری زاویه دارد، این کسی است که احتمال اینکه در آینده ابزارِ نفوذ دشمن قرار بگیرد، هست و مردم نباید وی را انتخاب کنند.

در این کشور متخصص و باسواد و پرورش‌یافته، انقلاب کم نداریم، باید فردی را انتخاب کنیم که یقین داریم که در تمامی دقایق و بینشِ سیاسی در خط رهبری است و این تنها سفارش ما به مردم است.

در آستانه قیام تاریخی 9دی قرار داریم. حضرتعالی چه موارد و نکاتی را در این قیام لازم می‌بینید که باید بازتولید می‌شود؟

برخورد با 9دی به‌عنوان یک حادثه اشتباه است زیرا این برخورد باید به عنوان یک جریان صورت بگیرد، آن که حادثه است، تابع شرایط و عواملی است که مخصوص آن روز است اما جریان 9 دی پیدایشش مبتنی بر شرایط آن روز نبود، بلکه مبتنی بر جریان فکری و اعتقادی مردم بود.

اعتقاد مردم به اسلام و ائمه ریشه دارد و در بنیان فکری خود، نظام را به مسائل دینی خود گره زده بودند و تا یک حرکت سیاسی را مقابل با دین دیدند، شوریدند و این جریان است و نه یک حادثه.

زیرا حادثه معلول همان شرایط است؛ در 9 دی یک دعوت عمومی برای دفاع از ارزش‌های اعتقادی شد زیرا حریم سیدالشهدا(ع) مورد اهانت قرار گرفت و مردم دقیق‌ترین شعارهای سیاسی را در مورد افراد اینجا مطرح کردند و معلوم شد، جریانی است که جریانات سیاسی با اعتقادات مردم گره خورده است.

آنچه باید بازتولید شود، با تکیه بر این ماهیت جریانی است و باید ماهیت جریانی 9دی مطالعه شود و نه شکل حادثه‌ای که در راهپیمایی میلیونی تهران و شهرستان‌ها انجام شد.

از نگاه حضرتعالی وحدت حوزه و دانشگاه به چه معناست؟

وحدت حوزه و دانشگاه به معنای رها کردن هر یک از این دو حوزه نیست یا اینکه علوم حوزوی را در دانشگاه یا بالعکس تدریس کنیم و اکنون هم البته تدریس می‌شود؛ مثلا بسیاری از علوم سیاسی در حوزه تدریس می‌شود و یا حقوق و مسائل اقتصادی.

وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت نخبگان جامعه است. وحدت حوزه و دانشگاه یعنی وحدت این دو؛ زیرا وحدت این دو سبب پیروزی انقلاب شد. این دو نخبه آکادمیک و دینی جامعه باید یک تاب شوند و از طریق، جامعه تعادل روانی پیدا می‌کند و یک سد محکم و سازه سربی می‌شود و هیچ قدرتی در جامعه نفوذ نمی‌کند.

منبع: تسنیم