کد خبر 480310
تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۹

همزمان با فرارسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، 40 قطعه شعر از شاعران آئینی برجسته و به نام کشور را با موضوع "ورود به ماه محرم"، به محبان آل الله (علیهم السلام) تقدیم می نماید.

حسینیه مشرق-  همزمان با فرارسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، 40 قطعه شعر از شاعران آئینی برجسته و به نام کشور را با موضوع "ورود به ماه محرم"، به محبان آل الله (علیهم السلام) تقدیم می نماید.



 یازده ماه از خدا این روزها را خواستم
دیدۀ تر خواستم حال بکا را خواستم

 اذن دق الباب این خانه برای ما بس است
 استجابت پیشکش فیض دعا را خواستم

 یازده ما هست می خواهم که سلطانی کنم
پشت این در ماندن و دست گدا را خواستم

 قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم
 همت توبه به درگاه خدا را خواستم

از علی موسی الرضا رزق لباس مشکیه
 دستباف حضرت خیرالنسا را خواستم

هر محرم زیر دین صلح آقاییم ما
 یا امام مجتبی اشفع لنا را خواستم

کربلایی نیستم اما تو شاهد باش که
 هردعایی کردم اول کربلا را خواستم

شصت شب از صبح تا شب نوکری در روضه ها
 طعنه خوردن،سوختن پای شما را خواستم

 گرچه ناقابلتر از این حرف ها هستم ولی
 یک زیارت اربعین پایین پا را خواستم

 از نجف تا کربلا پای پیاده دست جمع
روضه خواندن بین این صحن و سرا را خواستم

 اهل عالم دارد از ره ماه ماتم میرسد
هیئتی ها یاعلی! دارد محرم میرسد...
(1)


 آمد محرّم نبض عالم ایستاده
از حرکتش حتّی زمین هم ایستاده

ما پیرو دستور «فابک للحسین» یم
بر آفتاب دیده شبنم ایستاده

وقتی که پا در این حسینیّه نهادم
بر تو سلام از دور دادم ایستاده

جارو کش فرش عزایت جبرئیل است
فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده

دم: «یا حسین» و بازدم: «جانم حسین» است
نامت میان نوحه و دم ایستاده

پیش خدا روز قیامت سربلند است
هر کس که پای تو مصمّم ایستاده

باید یزیدی های این امّت بدانند!
که شیعه در خط مقدّم ایستاده

وَ الله که از هر عذابی در امان است
سینه زنی که زیر پرچم ایستاده

از بس «أنا العطشان» تو خورده به گوشش
از جوشش خود چاه زمزم ایستاده

ده روز دیگر خواهری در بین گودال
پهلوی جسم نامنظّم ایستاده
(2)


 عالم به ماتم تو حسینیۀ غم است
یعنی که فصل سوک و عزا، فصل ماتم است

از عرش تابه فرش تمام فرشتگان
فریاد می زنند که ماه محّرم است

هفت آسمـان پُر است ز گرد عزای تو
چشمـان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است

کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز
شور غمت به سینۀ پُر شور زمزم است

بعد از گذشت این همه سال از شهادتت
گلزار دین هنوز ز خون تو خُـّرم است

تا با خبر شوند همه عالم از غمت
یادآور غم تو رسول مکّرم است

تا فیضی از فضیلت غم های تو برند
خلوت نشیـن سوک تو موسی و آدم است

هرجا به پاست محفل سوکت، به پیش چشم
تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است

از هر غمی که بر دل ما خیمه می زند
فرموده اند گریۀ بر تو مقّدم است

ازحُرمت غمت چه بگویم که تا به حشر
زهرا سیاهپــوش عزایت دمادم است

چون محتشم «وفائی »غمگین به گریه گفت
«باز این شورش است که در خلق عالم است»
(3)


 می زنی قطعاً صدایم بین نوکرها، به نام
روی چشم من قدم که می گذارد اشکهام

بوی تربت می دهد این سجده های گریه دار
می دهم جان در برت انگار بعد السلام

عطر سیبی از نفسهای دعایم می وزد
می دهم بر تو سلام این بار هم از پشت بام

دود اسفند محرم، شال مشکی، پیرهن
خوب شد آورده ام یک سال دیگر هم دوام

نوحه و شورو دو دم دارند بر سر می زنند
واجب عینی است حالا گریه کردن بر کدام؟

سمت مقتل می رود این دستهای سینه زن
آه از کرببلا و کوفه و بازار شام

السلام ای معجر و پوشیه و چادر سیاه
السلام ای التماس محملی والا مقام

دورازچشمی که افتاده به این صحرای خشک
بر زمین بگذار امشب اشک را با احترام
(4)
 

 باز هم فصل عزای تو شده یا مظلوم
دیده خونبار برای تو شده یا مظلوم

هر چه خوبی شده خلق ای ز همه خوبترین
همه اش وقف عزای تو شده یا مظلوم

آفرید آنچه خدا بهر تجلی تو بود
عشق حق خرج به پای تو شده یا مظلوم

کربلا صاحب یک وسعت نا محدود است
همه جا صحن و سرای تو شده یا مظلوم

انبیا گریه کن بزم عزایت هستند
که خدا نوحه سرای تو شده یا مظلوم

ارمنی، گبر، یهودی، ز تو حاجت گیرند
همه مشمول عطای تو شده یا مظلوم

کیستی که همه گلها ز غمت پژمردند
بلبلان نوحه سرای تو شده یا مظلوم

کیستی که دل عشاق به نامت لرزد
اشکشان رمز بقای تو شده یا مظلوم

ناله ها سر زد و فرزند شهیدی می گفت:
پدرم آه، فدای تو شده یا مظلوم

تو حسینی و ظهور پسرت نزدیک است
فرج او به دعای تو شده یا مظلوم
(5)


 رخصت دهید شال محرم بیاورید
پیراهن عزای مرا هم بیاورید

با اشکتان جراحت او خوب می شود
ای چشمهای غم زده مرحم بیاورید

مادر رسیده است کمی کوچه وا کنید
مادر رسیده گریه کند دم بیاورید

ما آمدیم خوب و بد آقا سوا نکن
ما را کنار فاطمه در هم بیا ورید

یک نخ از آن عبای مبارک به ما بده
آقا عزا شروع شده پرچم بیاورید

ای ابرهای تیره شب گریه های ماست
ما آمدیم تا که شما کم بیاورید

از این به بعد نوبت دیوانگی ماست
باز این چه شورش است به عالم بیاورید

غمهای مادرت چقدر بی شماره است
امشب سلام ما سرِ دارالاماره است
(6)


 باز هنگامه ماتم شده ای شاه غریب
دل دیوانه پر از غم شده ای شاه غریب

چند روزی است که راه نفس ام می گیرد
نکند باز محرم شده ای شاه غریب

باز در عرش خدا مشکی ماتم زده اند
موسم بیرق و پرچم شده ای شاه غریب

کربلا گفتم و اوضاع دلم ریخت به هم
کربلا قبلۀ عالم شده ای شاه غریب

آه سقا چه کند با عطش اهل حرم
آب در خیمه تان کم شده ای شاه غریب

بابی انت و امی ...چه شده در گودال
کمر خواهرتان خم شده ای شاه غریب

خواهرت آمد و آن مرد تو را برگرداند...
آخر روضه چه مبهم شده ای شاه غریب

رفت و برگشت ولی کاش نمی دید اصلا
چقدر از بدن ات کم شده ای شاه غریب

گفته بودند که تو ذبح عظیمی اما
ذبح تو واقعا اعظم شده، ای شاه غریب...
(7)


 دوباره ماه محرم دوباره بوی حسین(ع)
  دوباره نوشش می از سر سبوی حسین(ع)

                              دوباره ماه تاثر دوباره ماه عزا                             
   دوباره سینه زدن در میان کوی حسین(ع)

     دوباره شهر بپوشد به تن لباس سیاه     
    رواج هیئت و مسجد ز آبروی حسین(ع) 
                                  
دوباره ذکر حسین بر لبان پیر وجوان
دوباره نغمه "هل من"رسد زسوی حسین(ع)

دوباره یاد شهیدان کربلا کردن
دوباره خوی گرفتن به خلق وخوی حسین(ع)

دوباره لطف خدائی برای شخص زهیر
ونیک عاقبتی بعد گفتگوی حسین(ع)

دوباره حر پشیمان به محضر مولا
عوض نمودن دنیا به تار موی حسین(ع)

دوباره قاسم واکبر، عمویشان عباس
فدای حق شده در جنگ با عدوی حسین(ع)

دوباره علقمه وقتلگاه شاه شهید
دوباره ناله زینب به جستجوی حسین(ع)

گرفتنش به بغل جسم بی سر مولا
دوباره بوسه زدن بر رگ گلوی حسین(ع)

دوباره شام غریبان به خیمه ها آتش
زنان دربدر وخواهر نکوی حسین(ع)

دوباره یاد اسارت برای آل ا...
ویاد سنگ پرانی  به راس و روی حسین(ع)

دلم گرفته  خدایا زماتم مولا
نما تو قسمت من زائری به کوی حسین(ع)
(8)


 رخصت بده كه خیمـۀ مـاتم به پا كنیم
پیـراهـن سیـاه بـه تن با شمـا كنیم

آیـد صـدا ز غیب كـه قـد قـامت العـزا
رخصت بـده اقـامۀ بـزم عـزا كنیم

در حـد مـا كه نیست ولیكـن خـدا كنـد
بر گـریـه های روز و شبت اقتـدا كنیم

دو كـاسه اشك و یك دل خونین ز داغ را
آورده ایـم  نــذر غـم كـربــلا كنیم

موعود هل اتی چـه شـود یك مُحّـرمی
تو روضـه ای بخوانی و ما جان فدا كنیم

بر ما بخـوان تو روضـۀ شیب الخضیب را
تا گـریه بـر حسیـن سر از تن جدا كنیم

«تكلیف انتقام شهیدان بدوش توست »
ای منتقـم بـرای ظهــورت دعا كنیم

مـاه محّـرم است «وفائی» به ناله گفت
با ناله های خویش جهـان را صـدا كنیم
(9)


روضه شروع شد دل ما را بیاورید
سرمایه ام، سلاح بکا را بیاورید

یک سال میشود که پرم وا نمیشود
دستم به آسمان تو بالا نمیشود

یک سال میشود که دلم خاک خورده است
این چشم خشک راه به جایی نبرده است

حالا شروع تازه برایم فراهم است
تحویل سال سوخته گان از محرم است

پرواز عشق با پر گریه میسر است
توبه به پای روضه اگر شد چه بهتر است

تعلیم درس عشق که در روضه میشود
بالاتر از مکاتب صد حوزه میشود

این عشق پر بهاست به عالم نمیدهم
من طعم چای روضه به زمزم نمیدهم

اینجا فرشته های خدا صف کشیده اند
هر قطره قطره اشک شما را خریده اند

این لحظه ها چقدر پر از نور میشویم
چه ساده از عذاب خدا دور میشویم

دلتنگ روضه هستم و دلتنگ کربلا
با گوشه نگاه بفرما بزن مرا
(10)


 فریاد زد مکبر صحنین کربلا
ماه محرم آمده؛ قد قامت العزا

قد قامت العزا همگی پا شدند و بعد
اما یکی یکی همگی تا شدند و بعد

قد قامت العزا قد مادر شکسته تر
قد علی و قد پیمبر شکسته تر

صف های گریه دور و بر عرش بسته شد
حتی خدا هم از غم او دل شکسته شد

تکبیرة الحسین که احرام او شکست
وای استخوان سینه و اندام او شکست

تکبیرة الحسین دو رکعت نماز کرد
اما همین که رو به رسول حجاز کرد

باران سنگ صورت او را ملول کرد
از هر طرف که سنگ زدندش قبول کرد

الله اکبر! آه! که آبش نداده اند
یک جرعه هم به طفل ربابش نداده اند

الله اکبر! آه! که نیت نموده اند
در قتلگاه چیست که قسمت نموده اند؟

یا ایها الصلاة نمازش شکست وای!
صد بار شمر بر سر سینه نشست وای!

یا ایها الصلاة رکوع عمود چیست؟
در جمع خیمه غارت بود و نبود چیست؟

یا ایها الصلاة شب اول است این
تازه شروع یک کمی از مقتل است این

یا ایها الصلاة بگو عازمم کنند
امشب دوباره گریه کن مسلمم کنند
(11)


 باران معرفت ز سحاب محرم است
آباد آن دلی که خراب محرم است

بوی گل و گلاب دهد روضۀ حسین
گل دیدگان و اشک گلاب محرم است

از هر دری گذر نتوان کرد بر بهشت
باب الحسین ادامۀ باب محرم است

جان یا علی بگو مَهَراس از یزیدیان
شور ولایت ارزش تاب محرم است

راس بریده بر سر نی داد این پیام
قرآن کلام نور، کتاب محرم است

در قاب، عکسی از همه ماند به یادگار
تصویر ما همیشه به قاب محرم است

تنها نه این مباحثه سر لوح زندگی است
در قبر هم سوال جواب محرم است

پرسند اگر کویه، بگو کربلایی ام
قلبم هنوز در تب و تاب محرم است

بوید ملک ز سینۀ زوار و گوید آه
این بوی تربت است و تراب محرم است

بینی چو ازدحام جماعت عجب مدار
جبریل هم به فکر صواب محرم است

هشدار، زیر هر علمی سینه زن نباش
مخلوط چهره زیر نقاب محرم است

یک قوم کبریایی و قومی ریا یی اند
مشکل ، تمیز حب، ز حباب محرم است

اخلاص ماندنی است ریاکار رفتنی است
ایمان چو آب و کفر سراب محرم است

گفتم ولی مباد شوی غافل از کرم
روشن دل از فروغ شهاب محرم است

نامحرمان و اجنبیان کور خوانده اند
عباس ارزیاب حساب محرم است
(12)


 عالم محرم است  سلامُ علی الحسین
این ذکر عالم است سلامُ علی الحسین

این جمله واجب است بگوییم و بشنویم
هرجا که پرچم است سلامُ علی الحسین

بعد از خدا و قبله سوال درون قبر
تنها همین دم است سلامُ علی الحسین

هر ثانیه اگر چه بگوییم این سلام
نه؛ بازهم کم است سلامُ علی الحسین

هم ذکر فاطمه است سلام علی الغریب
هم ذکر خاتم است سلامُ علی الحسین

بر زخم های پیکر آقای تشنگان
این ذکر مرهم است سلامُ علی الحسین

هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد
گویید این دم است سلامُ علی الحسین

واجب شده است در همه جا شعر محتشم
باز این چه ماتم است سلامُ علی الحسین

هرکس شده است محرم حق هر کسی که هست
مدیون این دم است سلامُ علی الحسین

وقتی خدا نوشته به عرشش غم تو پس
این اسم اعظم است سلامُ علی الحسین
(13)
 

بار دگر دل را غبار غم گرفته
چون قلب ختم الانبیا ماتم گرفته

گویی که رنگ از چهرة گردون پریده
مه سینه و خورشید پیراهن دریده

ختم رسل در هاله ماتم نشسته
بر چهرة زهرا غبار غم نشسته

گر شعله جوشد از دل هامون عجب نیست
گر خون بریزد از هلال خون عجب نیست

ای اهل ماتم جامة ماتم بپوشید
ای اشک ها از دیدة عالم بجوشید

ای اختران از دامن افلاک ریزید
ای مهر و مه خون گشته و بر خاک ریزید

در سوز دل دارم پیام کربلا را
انگار می بینم تمام کربلا را

انگار می بینم زمین دریای خون است
رخسار وجه الله اعظم لاله گون است

انگار می بینم که هفتاد و دو سرباز
دل هایشان بهر شهادت کرده پرواز

انگار می بینم که طفل شیرخواره
بر دوش بابا پر زند از گاهواره

انگار می بینم حبیب افتاده بر خاک
در مقدم محبوب خود با جسم صدچاک

انگار می بینم که حر "العفو" گوید
نزد حسین  از اشک خجلت چهره شوید

انگار می بینم که مُحرم گشته عباس 
دور حرم دائم حرم را می دهد پاس

انگار می بینم به گل های مدینه
در تشنگی سقا شده چشم سکینه

انگار می بینم که جسم گلعذاران
با تیر و تیغ و نیزه گشته لاله باران

انگار می بینم که گرگانی هم آهنگ
بر جسم اکبر می زنند از هر طرف چنگ

انگار می بینم زنان داغ دیده
دارند شیون دور سرهای بریده

ای ماه خون برگرد، خون کردی دلم را
آتش زدی هم ریشه و هم حاصلم را

ای ماه خون سیلاب خونم در دو عین است
یک دشت دشمن تشنة خون حسین  است

ماه حرام است و دلم غرق ملال است
بر خصم، خون یوسف زهرا حلال است

ماهی که گل های خدا با جسم صدچاک
ریزند چون آیات قرآن بر روی خاک

ماهی که دل ها هم چنان صهبای خون است
ماهی که در هر دیده صد دریای خون است

ماهی که شادی هم به ماتم رشک دارد
قربان آن چشمی که دائم اشک دارد

ماهی که طفل از نوک پیکان شیر نوشد
حتی جوان آب از دم شمشیر نوشد

ماهی که این امت ز پیغمبر  بریدند
هجده جوان هاشمی را سر بریدند

تنها نه این ماه امام عالمین است
بالله تمام ماه ها، ماه حسین  است

هر سال، سال یوسف زهراست، آری!
هر روز، روز سرخ عاشوراست، آری!

"میثم" رخ اسلام گلگون حسین  است
آب درخت نور از خون حسین  است
(14)


 ماه غم، ماه عزا، ماه محن
بر تو بادا تسليت ياابن‌الحسن (عج)

در عزاي جد مظلومت حسين
اشکهايت گشته جاري از دو عين

شال غم افکنده‌اي مولا به دوش
ناله از دل مي‌کشي با صد خروش

چنين گويي تو با صد شور و عين
روز و شب گريم برايت يا حسين (ع)

گر نبودم تا تو را ياري کنم
آنقدر بهرت عزاداري کنم

اشک چشمم گر شود روزي تمام
خون کنم جاري ز چشمانم مدام

کي فراموشم شود اين خاطرات
کام عطشان تو و آب فرات

کي رود از ياد من شمشيرها
نيزه‌ها و سنگها و تيرها

چهره‌هاي نيلي و افروخته
جامه‌ها و خيمه هاي سوخته

تا که ياد آيد مرا از قتله‌گاه
ناله از دل برکشم با سوز وآه

زين وصيت‌ها همه جان بر لبم
داغدار عمه خود زينبم
(15)


آماده میشویم دو رکعت عزا کنیم
حی علی العزا، که قیامی به پا کنیم

قد قامت العزا که شنیدیم میرویم
تا حق روضه های عزا را ادا کنیم

بوی محرمش همه جارا گرفته است
وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم

زیبا ترین وضوی محرم که گریه است
باید که اشک را به نظر کیمیا کنیم

سجاده سنگ صحن و عبا پیرهن سیاه
نیت برای غربت خون خدا کنیم

آنقدر با لباس عزا سینه میزنیم
تا تار و پود پارچه را نخ نما کنیم

در این نماز عشق چه مستانه میشود...
پشت سر امام زمان اقتدا کنیم

اینجا رکوع ما دم درب ورودی است
عرض ادب به ساحت کرببلا کنیم

الحق که کعبه سنگ نشانی برای ماست
باید به نحو دیگری یاد خدا کنیم

با این که سمت قبله هنوزم درست هست
تیری به نیت دونشانه رها کنیم

اول به سمت کرببلا روضه الحسین
دوم به سمت کوفه کسی را صدا کنیم

از خاک هم مضایقه کردند کوفیان
اصلا چگونه یادی از این ماجرا کنیم

سر های قدسیان همه بر زانوی غم است
چون پیکری به خون شده هفتاد چاک و نیم

هفتاد زخم پیکر او از گناه ماست
نیمی برای کرببلا...، پس حیا کنیم

اینجا قنوت ما به قناتی رسیده است
باید که سید الشهدا را صدا کنیم

تا گفتم السلام علیکم سلام داد
باید به جان حضرت فطرس دعا کنیم

حالا که حکم کرببلا را گرفته ایم
باید دعا به جان امام رضا کنیم

شرمنده، لفظ واژه ی "باید" زیاد شد
باید به عهدِ گفتن باید، وفا کنیم
(16)


اي دل بيا كه ماه محرم بر آمده
اين مه به قلب شيعه چنان خنجر آمده

از بهر قتل شاه زمان پور بو تراب
در كربلا ببين كه دو صد لشكر آمده

در اين مه حرام حسين سبط مصطفي
از ظلم اشقيا زچه رو بي سر آمده

فرزند مرتضي و سرور دل نبي
از سوز تشنگي به لبش اخگر آمده

سقاي كربلا بنگر در كنار آب
لب تشنه تير كينه به چشم تر آمده

ناموس كردگار به دو چشمان اشكبار
بر سر زنان با سر بي معجر آمده

سينه زنان و نوحه سرا بهر تعزيت
با حوريان فاطمه ي اطهر آمده

بهر شهادت عمل شمر نا بكار
در قتلگه حضرت پيغمبر آمده

نوباوه رسول و جــــگر گوشــــه بتــول
كرد اين چنين دعوت حق را ز جان بتول

روزي كه خواست جانب كوفه سفر كند
اهل زمانه را ز سفر با خبر كند

با خيل ياوران و زنان و نوادگان
رفع بلا ز امت خير البشر كند

از بيم كسر حرمت كعبه خداي عشق
مجبور گشت حج خدا مختصر كند

نوبــــاوه رســــول و جگر گوشه بتول
كرد اين چنين دعوت حق را زجان قبول

آه از دمي كه لشكر بن سعد بي حيا
طبل ظفر نواخت به نزديك خيمگاه

پژمرده بود باغ نبي از سر عطش
زينب در اضطراب و حسينش به قتلگاه

رو سوي خيمگاه نهادند رو بهان
بردند هر چه بود ز جمله طلا و كاه

نامرد دهر شرم ز زهرا نكرد و زد
سيلي به بروي دختر زيبا ي همچو ماه

دست ستم خرگه دلدادگان بسوخت
دشت ستم بود لبالب ز دود و آه

نو باوه رسول و جـــــگر گـــوشه بتول
كرد اين چنين دعوت حق را زجان قبول

سرهاي شاهدان چو به ني آشيانه كرد
دخت نبي ساز سفر را بهانه كرد

از طرف بوستان خزان ديده چون گذشت
تير فراق را دل زينب نشانه كرد

جانا سرت كجاست تماشا كني دمي
نيلي رخ رقيه كه با تازيانه كرد

زنجير كين كه بسته به پاي شهنشه اي
با اشتري لجوج به كوفه روانه كرد

نازم به دختري كه ز زهرا گرفته خط
باخطبه اي كه خواند حسين جاودانه كرد

نو باوه رسول و جــــگر گوشـــه بتول
كرد اين چنين دعوت حق را زجان قبول
(17)


 سینه زنان حسین زمزمه بر پاکنید
ماه محرم شده یاری زهرا کنید

بانی بزم عزا مادر او فاطمه است
آمده قامت کمان خوب تماشا کنید

ذکر حسین جان ما از شهدا مانده است
جامعه را زنده با ذکر مسیحا کنید

ناز گنه کاررا می خرد ارباب ما
امر کند هرکه را گم شده پیدا کنید

نوکر هر ساله ایم پای قرار امدیم
موسم درد دل است عقده ی دل وا کنید

بر اثر معصیت خشک شده اشک من
دیدة خشکیده را وصل به دریا کنید

گریه برای شما دار وندار من است
چشم پر از گریه ای می شود اعطا کنید

راه نشانم دهید برگ امانم دهید
کاش که با این گدا شبیه حر تا کنید

صحن حسینیه ها گوشه ای از کربلاست
عرش نشینان عشق فخر به موسی کنید

بی کفن کربلا حضرت آقا سلام
اذن عزاداریِ ما همه امضا کنید
(18)
*****************
 هنگامۀ غم آمده فابک علی الحسین
ایّام ماتم آمده فابک علی الحسین

امشب هلال با قد خم ناله می زند:
ماه محرّم آمده فابک علی الحسین

صوت حزین حیّ علی مجلس العزا
بر اهل عالم آمده فابک علی الحسین

احرام نوکری حسین را به تن کنید
حجّی فراهم آمده فابک علی الحسین

گریه که از مناسک حجّ محرّم است
از چشم زمزم آمده فابک علی الحسین

توفیق گریه را که به هر کس نمی دهند
فیض دمادم آمده فابک علی الحسین

اذن ورود ما به حسینیّه ی عزا
از عرش اعظم آمده فابک علی الحسین

بانی روضه های محرّم که فاطمه است
با قامت خم آمده فابک علی الحسین
(19)


 شکر خدا دوباره شدم مبتلای تو
ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو

شکر خدا نسیم محرم وزیده است
هرشب شده عبادت من روضه های تو

 ((باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است))
شکر خدا شکسته دلم در عزای تو

باور نمی کنم که دوباره نشسته ام
با چشم خیس بین حسینیه های تو

با اذن مادرت به سر و سینه می زنم
ممنونم از ترحم و لطف و عطای تو

من با غذای روضه تان رشد کرده ام
وقف شماست بود و نبود گدای تو

بیمار عشقم و دهه ای بسته ام دخیل
کاسه بدست گوشۀ دارالشفای تو

این عطر سرخ می وزد از سمت قتلگاه
حالا دلم رسیده به پایینِ پای تو
(20)


 محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست
برای سینه زدن، تکیه شد سراسر دست

محرّم آمد و خم­خانه ی ازل وا شد
وضو ز باده گرفتم، زدم به ساغر دست

حسین آمده با ذوالفقار گریانش
که: هان حسینم و تنهاترین علم بر دست

حسین آمده تا شرح شقشقیّه کند
حسین آمده با خطبه ی پدر در دست

(چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر، دست؟ )

چو ذوالفقار علی چرخ می زند، بی تاب
چه حال داده خدایا مگر به اکبر دست؟

ز خیمه گاه می‌ آید چو گرد باد عطش
حسین را بنگر پاره ی جگر در دست!

چه روز بود که دیدیم ما به کرب و بلا!
چه حال بود به ما داد روز محشر دست!

بدو شکایت اهل مدینه خواهم برد
به خواب گر دهدم دیدن پیمبر، دست

نشسته ام به تماشای زیر و رو شدنم
به لحظه ای که برد شمر، سوی خنجر، دست

به خویش می نگرم با دو چشم خون آلود
نگاه کردم و در نهر شد شناور، دست

به رود علقمه بنگر که می زند بر سر
به دستگیریِمان موج شد سراسر دست!

نمی توانم بر روی عشق، بندم چشم
نمی توانم بردارم از برادر ، دست

تو هر دو چشم من! از هر دو چشم، چشم بپوش
ز هر دو دست، برادر! بشوی دیگر، دست

به پای دست تو سر می دهند، سرداران
به احترام تو با چشم شد برابر، دست!

به یاد دست تو ای روشنای چشم حسین!
چقدر شام غریبان زدیم بر سر، دست

تو را فروتنی از اسب بر زمین انداخت
نمی رسید وگرنه به آن صنوبر، دست

قنوت، پر زدن دست­های مشتاق است
به احترام ابوالفضل می کشد، پر، دست!

مگر تو دست بگیری که دست­گیر تویی
به آستان شفاعت نمی رسد هر دست!

اگر چه پیش قدت شد قصیده ام کوتاه
به اشتیاق تو شد، سطر سطر دفتر، دست

حدیث دست تو را هیچ کس نخواهد گفت
مگر به روز قیامت رود به منبر، دست
(21)


 دوباره‌ این‌ دلم‌ شده‌، اسیر و مبتلای‌ تو
مگر محرم‌ آمده‌، كه‌ شد بپا عزای‌ تو

اگر ز تو جدا نی‌ام‌، به‌ شكر حق‌ حسینیم‌
تمام‌ حاجتم‌ بود، دیدن‌ كربلای‌ تو

به‌ یك‌ اشارۀ‌ لبت‌، گره‌ ز كار وا شود
دل‌ شكسته‌ام‌ رسد، به‌ صحن‌ با صفای‌ تو

شبیه‌ خط‌ آیه‌ها، كه‌ ظاهرش‌ سیاهی‌ است
‌ باعث‌ روسپیدی‌ است‌، سیاهی‌ عزای‌ تو

چه‌ كاركرده‌ای‌ حسین‌، كه‌ در میان ‌عالمین‌
شده‌است‌ خون بهای‌ تو، فقط‌ خدا، خدای‌تو

خدا كند در دو جهان‌، چه‌ در نهان‌ چه‌ د عیان
‌ كنیه‌ و اسم‌ من‌ شود، نوكر با وفای‌ تو

خوشا بر آنكه‌ حاجتش‌، ز سوی‌ حق‌ روا شود
رسد زمان‌ مردنش‌، میان‌ روضه‌های‌ تو

در این‌ دهه‌ ز مادرت‌، ز دخترت‌ ز خواهرت‌
طلب‌ كنم‌ كه‌ قسمتم‌، شبی‌ شود دعای‌ تو
(22)


دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسی
دوباره بر سر هر كوچه گفت و گوی حسین

بیا به دسته ی ما نوحه ی جنون سر كن
كه می رویم شباشب، به جست و جوی حسین

حسین، وارث كشف و شهود غار حراست
چه های و هوی محمّد، چه های و هوی حسین

نبسته اند به روی حسین، هرگز آب
فرات، آب ننوشید از گلوی حسین

فرات، تشنه ی لب های تفته جوشش بود
فرات، آب شد از شرم، رو به روی حسین

قتیل قبله همیشه به یاد می مانَد
بیا كه مهر نمازست، خاك كوی حسین

چنین كه در دل من، داغ كربلا جاری ست
شهید می شوم از هُرم آرزوی حسین

طلوع می كند آخر طلیعه ی موعود
مسیر قبله عوض می شود، به سوی حسین
(23)


 فصل نبوغ گریه کنان ات محرم است
آری محرمی که پر از غصه و غم است

در پای روضه های شما ای امام اشک
حتی اگر که جان بدهم باز هم کم است

حک شد به روی سینه ی سینه زن شما
 "باز این چه شورش است که در خلق عالم است"

بر ساق عرش حضرت رحمان نوشته است
"باز این چه نوحه و چه عزاو چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است"

 از گریه ی ملائکه پی برده ایم ما
حتما " عزای اشرف اولاد آدم است "

هر کس که از مصیبت تان آب میشود
بر زخم های پیکرتان نیز مرهم است

امشب که آمدی به حسینیه  - از کرم
گلچین نکن - ببر و بگو جنس درهم است
(24)


 باز محرم شد و لوای ماتم بپاست
ماتم سلطان عشق شهید کرب بلاست

به عرش و خلد برین فرقه کر وبیان
حلقه ماتم زده صاحب ماتم خداست

پیمبران سر به سر لباس نیلی به بر
شال عزای سیاه به گردن مصطفی است

موی کنان در زمین زنان ماتم زده
مویه کنان در سماء حضرت خیر النساء است

سفر نما از حجاز بساز ساز عراق
شور حسینی ببین بلند از نینواست

یکی جدا دست او نشسته پیکان تیر
یکی زظلم عدو بریده سر از قفاست

حسین لب تشنه شد شهید در راه حق
به روز حشر و جزا خداش هم خون بهاست

به دشت کرب وبلا خون خدا ریختند
تربت پاکش از آن سجده گه ما سواست

خیام عصمت که بود گیسوی حورش طناب
گسسته از یکدگر زظلم آل زناست

نیست نشانی زشمر غیر پلیدی بلند
ببین رواق حسین چون حرم کبریاست
(25)


 ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم

این داغ سینه سوز تو می کشتمان اگر
قلبی به قدر وسعت عالم نداشتیم

گاهی اسیر غربت عباس می شدیم
چون داشتیم روضه و پرچم نداشتیم

شرمنده ام برای تنت زیر آفتاب
در حد چند قطرۀ شبنم نداشتیم

گیرم که گریه مرهم زخم دلم شود
اما برای زخم تو مرهم نداشتیم

بر تو به چاک چاک گریبانمان سلام
زیرا که صبر و عشق تو با هم نداشتیم
(26)


 دوباره‌ دعوتم‌ كردی‌ كه‌ آیم‌ در سرای‌ تو
بپوشم‌ جامۀ‌ عشقت‌ به‌ عشق‌ نینوای‌ تو

شبیه‌ دیدن‌ صاحب‌ عزایت‌ اشك‌ می‌ریزم‌
میان‌ روضه‌ می‌گردم‌ پی‌ صاحب‌ عزای‌ تو

كشم‌ یك سال‌ حسرت‌ تا ببینم‌ روی‌ یارانت‌
فدای‌ اشك‌ چشم‌ خالص‌ اهل‌ نوای‌ تو

به‌ هر جا بنگرم‌ چون‌ خیمۀ سوگ‌ تو می‌بینم‌
تو گویی‌ در نظر آید خیام‌ كربلای‌ تو

نبودم‌ كربلا با تو ولیكن‌ آرزو دارم‌
ببارد بر من‌ از هر سو همه‌ درد و بلای‌ تو

خدا از من‌ نگیرد عشق‌ ارباب‌ محبت‌ را
كه‌ می‌خواهم‌ بمانم‌ تا دم‌ محشر گدای‌ تو

نه‌ تنها من‌ اسیر تو، خدا باشد گرفتارت
‌ حدیث‌ "من‌ احبه‌" گشته‌ تأكید ولای‌ تو

ندارد پردۀ‌ كعبه‌ بهای‌ این‌ سیاهی‌ها
كه‌ باشد چادر زهرا نشان‌ روضه‌های‌ تو
(27)


 سلام‌ ای‌ ماه‌ شیدایی‌ محرم‌
محیط‌ حُسن‌ و زیبایی‌ محرم‌

علمدار رثا و ناله‌ای‌ تو
ظهور تام‌ غم هایی‌ محرم‌

تویی‌ سَر منشاء خیرات‌ عالم
‌ ز بس كه‌ عالم‌ آرایی‌ محرم‌

گلستان‌ غمی‌، بستان‌ اشكی‌
غمت‌ باشد تماشایی‌ محرم‌

سفیر غربت‌ و حزن‌ و عزایی‌
تو دردی‌، تو مداوایی‌ محرم‌

نزول‌ كعبۀ‌ غم ها تویی‌ تو
مه‌ معراج‌ دل هایی‌ محرم‌

تجلی گاه‌ عشقی‌ و حقیقت‌
تو شهر اللّه‌ عظمایی‌ محرم‌

بقای‌ دین‌ ز فیض‌ و بركت‌ توست‌
اساس‌ زهد و تقوایی‌ محرم‌

بهار گریه‌ بر مظلوم‌ هستی‌
ازل‌ تا حشر بر پایی‌ محرم‌

به‌ سوزِ نالۀ مظلوم‌ مادر
كنی‌ از ما پذیرایی‌ محرم‌

دلم‌ جز خیمه‌ات‌ مأوا نگیرد
خدا هرگز تو را از ما نگیرد
(28)


 ای دل محرم آمده وقت عزا شده
ماه عزای حضرت خون خدا شده

ماتم میان چشم همه موج می زند
چشمان گریه چشمۀ شور و شفا شده

ما اهل روضه زنده به بوی محرمیم
دل های ما حسینیه ی کربلا شده

بازار و کوچه ها همه با گریه آشناست
هر جا گذر کنی غم عظمی به پا شده

دستی که وقف روضه شده سینه می زند
مرهم به زخم سینۀ خیر النسا شده

صاحب عزای مجلس ارباب مادر است
با دست های فاطمه هیئت بنا شده
(29)


 تا کربلایم بُرد فریاد رسایش
سینی به دستی که من و جانم فدایش

وقتی میان کوچه ی ما راه می رفت
بوی محرّم پخش می شد با صدایش

او کوچه گرد کوچه های بُغض باشد
در شهر اربابی که می میرد برایش

تا گوشه ی ویرانه ای پشت محلّه
می بُرد چشمان مرا با ردّ پایش

ویرانه ای که فطرس ماه محرّم
می آمد از آن جا صدای بال هایش

عطری پراکند و مرا تا آسمان برد
با پرچم سبز شهید کربلایش

این خیمه یا چادر نماز مادرش نیست
آقا گرفته طفل را زیر عبایش

می خوابم از این لحظه پشت پنجره، تا
هر روز بیدارم کند زنگ صدایش
(30)


 از عرش، از میان حسینیه ی خدا
آمد صدای ناله ی حی علی العزاء

جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد
گفـتند تسلیـت همه بر ساحت خدا

جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت:
یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا؟

آدم زجنت آمد و ناله کنان نشست
در بزم استجابت بی قید هر دعا

او که هزار بار به گریه نشسته بود
یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا

آری تمام رحمت خود را خدا گرفت
گُسترد بر محرّم این اشک و گریه ها

آنگاه گفت: روضه بخوان ایها الرسول
جانم فدای تشنه لب دشت کربلا

روضه تمام گشت، ولی مادری هنوز
آید صدای گریه اش از بین روضه ها
(31)


 یک جهان روضه و یک ماه محرم داری
آه، آقای غریبم چقدر غم داری

تا ابد هم که بخوانند همه مرثیه ات
باز هم روضه ی نا خوانده به عالم داری

این همه زائر دلسوخته ی خاکت را
از ازل داشته ای تا به ابد هم داری

روضه خوان هات زیادند، یکیشان قرآن
مطلع فجر خدا سوره مریم داری

درد دل کن که نماند به دلت چون پدرت
خواهرت هست کنارت، تو که مَحرم داری

بهترین نوحه ما هست «غریب مادر»
صاحب روضه بگو، بهتر از این دم داری؟

تا که نومید نگردد ز درت محتاجی
تو هم انگشت هم انگشتر خاتم داری

وقت تدفین تو ای شعر غریبی، پسرت
دید در وزن تنت چند هجا کم داری
(32)


 حالی محرم است بیا در پناه عشق
یا سجده کن به کرب و بلا، قبله‌گاه عشق

گفتند العطش، همه طفلان و باز هم
آتش زدند اهل جفا خیمه‌گاه عشق

عهدی دوباره بست و نمازی دگر گزارد
با خون وضو گرفت، در آن عرصه، شاه عشق

صد چاک، پیکرش که به میدان رزم بود
آن گونه گشته بود، که باشد گواه عشق

خورشید روی نیزه به میدان کربلا
بس آیه خواند و گفت که این است راه عشق

زینب که خون به پایه ی محمل فرو چکاند
هرگز گنه نداشت به غیر از گناه عشق

شب را شکست و شب صفتان را به بند بست
زینب به آه عشق و حسین از نگاه عشق

مستیم ما امیر! ز جام خیال دوست
با نغمه‌ها و زمزمه ی گاه‌گاه عشق
(33)


 اهل محل دوباره علم را بیاورید
 رخت عزای حضرت غم را بیاورید

 حی علی البکاء ملائک دهد نوید
 وقتش رسیده دیده و نم را بیاورید

 خون گریه میکنم ز دو چشمم بجای اشک
 یابید چشمه را، جگرم را بیاورید

 پرچم، کتل، حسینیه و شور عاشقی
 آن نوحه خوان و نوحه و دم را بیاورید

 حی علی العزای حسین است میرسد
 فطرس شدم دوباره پرم را باورید

 در سومین شب نفس گرم روضه خوان
 گوید رقیه جان پدرم را بیاورید

 امسال نذر حضرت قاسم به تعزیه
 همسایه ناله زد پسرم را بیاورید

 وقتش شده فدائی ارباب خود شوم
 جان بی بها شدست، سرم را بیاورید

 ما خادمان هیئت فصل محرمیم
 تا قلبمان شکست حرم را بیاورید
(34)


 بازهم بساط روضه دلبر فراهم است
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است

تا پرچم حسینیه های تو را زدند
بر گوشه گوشه دل من نقش پرچم است

آب خوشی ز گلویم نمی رود پایین
آبی که قطره قطره آن پر زماتم است

آتش زده نمک روضه ات به این عالم
از روضه تو صحن دو چشمم پراز نم است

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
وقتی سرت به جبهه به خط مقدم است

دیدم عدو پشت سرت حرف می زند
حرف از سنان و نیزه و یک جسم درهم است

دیدم که جزم کرده عدو عزم خویش را
دیدم برای قتل تو خنجر مصمم است

ففواره می زند این خون سرخ تو تا عرش
والله خون سرخ تو شرف عرش اعظم است

حرفم خلاصه و ای محتشم بخوان
بازین چه شورش است که درخلق عالم است
(34)


     مُحرّم آمد و مـــــــــــــــاه عزا شد      
مه جـــــــــــــــانبازی خون خدا شد

    بلند از تــــــــربــــت پاک شهیدان      
شعــار کُـــــــــــــل ارض کربلا شد

   دل شطّ فـــرات از خون زند موج     
کــــــــــه دست از پیکر سقا جدا شد

    در آغـــــوش پدر خندید و خوابید      
چــــــــــــو پیکان با گلویش آشنا شد

مــــرا عاشق تر از پروانه کردی      
غــــــــــــم عشق تو شمع بزم ما شد

    اگر دردم دوا می شد چه می شد؟      
اگر این عقده وا می شد چه می شد؟

     نـصیبم کربلا می شد چه می شد؟      
اگر این عقده وا می شد چه می شد؟

    مـــرا مهر تو آیین شد حسین جان      
که دل آئینه ایزد نمـــــــــــــــــــا شد

    جوانــــــــــمردان عالم را بگویید       
دوباره شور، عـــــــــــاشورا بپا شد

    چرا مولای مــــــــــا مهدی نیامد       
که خون دل روان از  دیـــــده ها شد 
(35)


اگر چه مثل محّرم نمی شوم هرگز
جدا ز روضه و ماتم نمی شوم هرگز

مرا ببخش مرا چون که خوب می دانم
که توبه کردم و آدم نمی شوم هرگز

اسیر جاذبۀ حُسن یوسف یاسم
که محو در گل مریم نمی شوم هرگز

گناه کارم و حتی بدون اذن شما
بدان نصیب جهنم نمی شوم هرگز

به جان عشق قسم غیر چهارده معصوم(ع)
به پای هیچ کسی خم نمی شوم هرگز

قسم به قلب سپیدت سیاهپوش کسی
بجز شهید محّرم نمی شوم هرگز

نَمی فُرات بیاور چرا که من قانع
به سلسبیل و به زمزم نمی شوم هرگز

در انتهای غزل من دوباره می خواهم
فقط برای تو باشم نمی شوم هرگز
(36)


حـتی خـدا مـیان حسـینیه ی غمـش
سوگند خورده است به ماه محرمش

شبهای قدر محترم و با فضیلت اند
امّـا نمی رسند به شبهای ماتمش

امروز نه، غروب همان سال شصت و یك
مـا را گـره زدنـد به نخـهای پـرچمش

این دستمال گـریه پر از نـور می شود
وقتی به دست روضـه ی خورشید می دمش

چشمی كه از برای تو گریان نمی شود
باید حـواله داد به دست جـهنمش

جانم فدای ِ محتشم و خانواده ات
با این: چه نوحه و چه عزا و چه ماتمش
(37)


فصل عزا آمد و دل غم گرفت
خیمه دل بوی محرم گرفت

زهره منظومه زهرا حسین
کشته افتاده به صحرا حسین
-
دست صبا زلف تو را شانه کرد
بر سر نی خنده مستانه کرد

چیست لب خشک و ترک خورده ات
چشمه ای از زخم نمک خورده ات

روشنی خلوت شبهای من
بوسه بزن بر تب لبهای من
-
تا زغم غربت تو تب کنم
یاد پریشانی زینب کنم

آه از آن لحظه که بر سینه ات
بوسه نشاندند لب تیرها

آه از آن لحظه که بر سینه ات
بوسه نشاندند لب تیرها
-
آه از آن لحظه که بر پیکرت
زخم کشیدند به شمشیرها

آه از آن لحظه که اصغر شکفت
در هدف چشم کمانگیر ها

آه از آن لحظه که سجاد شد
همنفس ناله زنجیر ها
-
قوم به حج رفته به حج رفته اند
بی تو در این بادیه کج رفته اند

کعبه تویی کعبه به جز سنگ نیست
آینه ای مثل تو بی رنگ نیست

آینه رهگذر صوفیان
سنگ نصیب گذر کوفیان
-
کوفه دم از مهر و وفا می زدند
شام تو را سنگ جفا می زدند

کوفه اگر آینه ات را شکست
 شام از این واقعه طرفی نبست

کوفه اگر تیغ و تبرزین شود
شام اگر یکسره آذین شود

مرگ اگر اسب مرا زین کند
خون مرا تیغ تو تضمین کند
-
آتش پرهیز نبرد مرا
تیغ اجل نیز نبرد مرا

بی سر و سامان توام یا حسین
دست به دامان تو ام یا حسین

جان علی سلسله بندم مکن
گردم از خاک بلندم مکن
-
عاثقبت این عشق هلاکم کند
در گذر کوی تو خاکم کند

تربت تو بوی خدا می دهد
بوی حضور شهدا می دهد

مشعر حق عزم منا کرده ای
کعبه ی شش گوشه بنا کرده ای
-
تیر تنت را به مصاف آمدست
تیغ سرت را به طواف آمدست

چیست شفابخش دل ریش ما
مرحم زخم و غم و تشویش ما

چیست به جز یاد گل روی تو
سجده به محراب دو ابروی تو
-
بر سر نی زلف رها کرده ای
با جگر شیعه چه ها کرده ای

باز که هنگامه برانگیختی
بر جگر شیعه نمک ریختی

کو کفنی تا که بپوشم تنت
تاگیرم دامنه ی دامنت
(38)


شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است

وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق

دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد
به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد

دوباره ماه محرم، رسیده ماه عزا
غروب غربت جانکاه سیدالشهدا

صدا صدای قدیمی طبل و زنجیر است
فضا فضای صمیمی ولی چه دلگیر است

خروش ناله‌ی حیّ علی العزا در راه
دوباره قافله‌ی روضه های ثارالله

برات گریه دوباره به چشممان دادند
به ما حسینیه‌ی‌ گریه را نشان دادند

حسینیه است؟ نه، خیمه؟ نه، کربلا اینجاست
مزار خون خدا فی قلوب من والاست

محرم آمده آقا صدایمان کردی
برای عرض ارادت، جدایمان کردی

لیاقتی بده تا روضه خوان تو باشم
عنایتی که فقط در امان تو باشم 

بگیر دست مرا وقت خسته حالی ها
پری بده به دلم در شکسته بالی ها

مرا به غربت بی انتهای خود بردی
شبی که گوشه‌ی‌ صحن و سرای خود بردی

هنوز ندبه‌ی غم در رواق تو جاری است
هنوز داغ عطش بین باغ تو جاری است

صدای مرثیه‌ی آب آب می آید
صدای گریه‌ی‌ طفل رباب می آید

هنوز علقمه لب تشنه‌ی لب سقاست
هنوز چشم حرم در مصیبتش دریاست

امید اهل حرم می رود به قربانگاه
و یا به سوی منا می رود ذبیح الله

شکسته قلب حرم، یا مجیب می گوید
نگاه خسته ای أین الحبیب می گوید

از آسمان و زمین تیر و دشنه می بارد
ز هر کرانه فقط تیغ تشنه می بارد

صدای ناله‌ی أمن یجیب می آید
صدای روضه‌ی‌ شیب الخضیب می آید

خمیده خواهری انگار می رود از حال
گمان کنم که رسیده حوالی گودال

میان هلهله‌ی بی امان چه می بیند؟
میان نیزه و تیر و سنان چه می بیند؟

نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
(39)


در كوچه ها نسیم بهشت محرّم است
این شهر بی مجالس روضه جهنّم است

پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلّی عشق مجسّم است

شكر خدا كه هیئتمان باز دایر است
شكر خدا كه بر سر این كوچه پرچم است

بیرون ندیده اید زنی ایستاده است؟
بالش شكسته است، قدَش هم كمی خم است

لبخند تلخ فاطمه بر تك تك شما
یعنی خوش آمدید و همان خیر مقدم است

من كه ندیدمش دم در، خب شما چطور؟
صد حیف سوی چشم گنهكار ما كم است

پرواز می كنیم از این پیله های تنگ
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرّم است

در مجلس عزای امام قتیل اشك
روضه به شور و واحد و نوحه مقدّم است
(40)
پی نوشت ها:
1- سید پوریا هاشمی
2- محمد فردوسی
3- سید هاشم وفایی
4- رضا دین پرور
5- سید محمد میرهاشمی
6- حسن لطفی
7- مهدی صفی یاری
8- اسماعیل تقوایی
9- سید هاشم وفایی
10- حسن کردی
11-  رحمان نوازنی
12- ولی الله کلامی زنجانی
13- رضا حمامی آرانی
14-  غلامرضا سازگار
15- حامد کاظمی
16- امیرحسام یوسفی
17- قنبر سماچی
18- قاسم نعمتي
19- محمد فردوسی
20- محمدرضا رضایی
21- علیرضا قزوه
22- جواد حیدری‌
23- مرتضی امیری اسفندقه
24- عليرضا خاكساری
25- سید احمد دهکردی
26- هادی جانفدا
27- محمود ژولیده‌
28- احسان ‌محسنی‌فر
29- علی ناظمی
30- علی اکبر لطیفیان
31- رحمان نوازنی
32- محسن عرب خالقی
33- امیر عاملی
34- امير رضا صيفی
35- محمد جواد غفور زاده
36- سید حمید رضا برقعی
37- علی اكبر لطیفیان
38- محمد رضا آقاسی
39- یوسف رحیمی
40- وحید قاسمی