ساخته شدن "آرایش غلیظ" خبر از بحران اقتصادی و اختلاف طبقاتی و همچنین بحران فردی به خصوص در نسبت اخلاقی می دهد. این فیلم پر است از عقده های طبقه ای که اکثریت جامعه ما را تشکیل می دهد و نهیلیسم حاکم بر فضای فیلم حاکی از به بن بست رسیدن جملگی راه های خروج از این بحران است.

گروه فرهنگی مشرق - "آرایش غلیظ " ابتدا با پوستری ارائه شد که بسیار شبیه پوستر دو فیلم Star maker ساخته جوزپه تورناتوره محصول 1995 ایتالیا و فیلم Lolita ساخته استنلی کوبریک محصول 1962 بود اما به یکباره پوستر فیلم شمایل فیلمفارسی به خود گرفت. این روند در چهره تبلیغاتی فیلم خود نشانه مبدا فیلم و مفهوم نهفته در آن است . فیلمفارسی ترکیبی از ژانرها بود، پیرنگ های وارداتی آن در یک بخش سیاه بینی ، بحران های فردی و یاس سینمای نوآر که حاصل برآمدن مالیخولیای شهری از دل رکود اقتصادی ، پایان جنگ دوم جهانی و بن بست "جامعه مدنی" در غرب بود ،در بخشی دیگر ویژگی های سینمای موزیکال که سعی در خنثی نمودن بدبینی قطب مخالف – نوآر- داشت و سیر داستانی را با مقدار زیادی رقص، کاباره و کنسرت همراه می نمود و همچنین پیررنگ اصلی این ترکیب بندی ملودرام های نظام استودیویی هالیوود که معطوف به مسائلی همچون مسئله طبقه ، کار و فردیت بود و با نوعی خوش بینی و تخیل برای گول زدن مخاطب همراه می شد. در واقع فیلمفارسی ترکیبی سطحی از سه ژانر اصلی سینمای هالیوود بود که با ورود به ایران با یک نوع جهانبینی آمیخته گردید و آن مسئله "سنت" بود.



جریان فیلمفارسی در سینمای ایران حاصل چالش عمیقی است. این چالش در اصل مسئله ورود سینما به عنوان رسانه ای مدرن و ژانر به عنوان ایدئولوژی صاحبان رسانه برای تحمیق عوام در جامعه ای که بنیان سنتی متزلزل شده اش باید پذیرای این پدیده باشد  بود .  فیلم ژانری نحوی آنطور که در نظام استودیویی هالیوود در حال رشد و شکل گیری بود به همراه سینما به ایران نیامد اما ورود سینما به ایران با ظهور ژانری همراه شد که در حیطه معناشناختی ژانری هالیوود قرار داشت و آن ژانر "فیلمفارسی" بود.

در فیلمفارسی چند عنصر بارز نمایان است. ساده انگاری در سیر روایی، حاکم بر داستان است مثل تصادف اتفاقی یا عشق های سطحی و ساده لوحانه، همچنین امتیازاتی که بدون هیچ دلیل به شخصیتی فاقد ویژگی های قابل اتکا داده می شد. دلیل تلقی ساده لوحانه فیلمفارسی که عمده مخاطبانش را از طبقه کارگر و متوسط جامعه جذب می نمود تحمیق و تخدیر آنان در برخورد با سرمایه داری و استعمار طبقه فرودست توسط صاحبان کار و سرمایه بود. فیلمفارسی از ابتدای ورود سینما به ایران و پس از طی شدن روند جذابیت های صنعتی و بصری سینما در شکل دادن به اولین نظام ژانری – ایدئولوژیک ،اصلی ترین وظیفه سینما را اجرا می کند و آن تحمیق کارگران در خصوص نابرابری ها و ناعدالتی های جامعه ای شدیدا طبقاتی و سرمایه دار بود لذا شخصیت های اصلی فیلمفارسی قهرمانان سنت زده، خوش چهره، به دور از سانتیمانتالیسم طبقه بورژوا بودند آنان توان جذب افراد طبقه بورژوا را با مسلک های جوانمردانه خود داشتند.

هدف اصلی فیلمفارسی ایجاد نوعی برابری خیالی بین این دو طبقه بود. این ژانر مستقیما پیامش این بود که اگر شما فردی کارگر، ساکن جنوب شهر و فاقد توان اقتصادی لازم و دچار فقر هستید می توانید با مسلک و هوش و همچنین جذابیت های جوانمردانه خود طبقه بورژوا را مسحور خود کنید و لذا هیچ تفاوتی مابین این طبقات نیست. فیلمفارسی بلاهت شخصیت های فقیر خود را به خورد مخاطبان می داد و توانست با این دکترین نزدیک به دو دهه جامعه را دچار تخیلاتی از این دست کند.

لذا در هالیوود نیز سیاه اندیشی برآمده از ژانر "نوآر" که آمیخته با مسائلی چون فقر، بحران فردیت، تجملات طبقه سرمایه دار و نهیلیسم حاکی از نگرشی انقلاب گریز با خوش بینی ساده لوحانه ، سطحی ، غیر واقعی و بعضا رویایی ژانر "ملودرام" پاسخ داده می شد . در واقع سینمای ایران از ابتدا چشم به هالیوود می داشت و دنباله رو آن بود. هالیوود در نظام فیلم سازی خود که توسط سرمایه داران نوپای عمدتا یهودی مهاجر در ابتدای قرن بیستم  شکل گرفت توانست با استعانت از تخیلات واهی  نیروی کار ارزان خود را تحمیق کند و با القاء رویای مخدر وار خود که عمدتا حول مسائلی چون سکس، خشونت، خیانت و سوداگری همراه بود مسیر اقتصادی خود را هموار سازد لذا دادگاه عالی ایالات متحده در سال 1915 اعلام می کند که جایگاه قانونی سینما صرفا و انحصارا کسب و کار است و از انگیزه تجارت سرچشمه میگیرد و برای همین منظور اداره می شود و نباید آن را جزئی از مطبوعات یا ارگان های افکار عمومی کشور به حساب آورد. لذا سینما اساسا وسیله سرگرمی و تحمیق طبقات کارگر بود تا آن را از خودآگاهی اجتماعی شان دورتر سازد به تبع همین امر است که لوئیس آراگون در بیانیه سوررئالیستی اش می نویسد " آه دوستان من، تریاک ،رذالت های شرم آور ، شراب خواری ، همه از مد افتاده اند ما سینما را اختراع کردیم".


 
به طور کلی سینمای یک رسانه است و رسانه ذاتا ابزار سرمایه داری ست و هالیوود مهمترین کانون آن است البته می توان فیلم هایی ضد جریان هالیوودیسم یافت و درباره آن بحث نمود اما همانطور که جفری ناول اسمیت در کتاب تاریخ سینمای ش اشاره می کند سینما از سال های اغازین دهه اول قرن بیستم با جریان هالیوودیسم شکل می گیرد و قوام می یابد. جریان سینمایی پیش از این تاریخ را اسمیت به دو جریان شکل گیری نظام بصری و صنعتی سینما و همچنین دوره سه ساله پیشا هالیوودی یا مقدمه ای بر هالیوود می نامد. لذا سینما به مثابه هالیوود. اشاره کوتاه به مفهوم سینما با در نظر گرفتن سیر تاریخی آن هم برای فهم ذات پدیده سینما و هم برای نقد فیلم "آرایش غلیظ" بسیار ضروری بود زیرا فیلم "آرایش غلیظ" در چهارچوب همین دکترین قرار دارد.

شخصیت "مسعود " قهرمان بی مسکن و مفلس فیلم نمونه کامل قهرمان فیلم "نوآر" است او همانند شخصیت اصلی فیلم هایی چون double indemnity  محصول 1944 ساخته بیلی وایلر یا فیلم the big sleep محصول 1946 از هاوارد هاکس در عین تنگدستی، فقر و تنهایی با اتکا با جذابیتی که دائما توسط اطرافیانش به او تلقین می شود و جنبه ای کاملا باسمه ای و ساده لوحانه دارد می تواند زنان اغواگر و در عین حال کم خرد، فاقد شعور و بینش را مجذوب و فریفته خود کند این زنان عمدتا یا از طبقه ای اشرافی می باشند که دچار گسست های خانوادگی و زناشوئی شدند و یا به نوعی با طبقه سرمایه دار پیوند خورده اند مثلا معشوقه زیبای یک تاجر پیر هستند اما در "آرایش غلیظ" این وجه مهم بدون پرداخت رها شده است و شخصیت زن فیلم تنها با توجه به مدل گوشی موبایل ش میتواند تعلقاتی به بورژوازی داشته باشد .شخصیت "مسعود" برآمده از کانون سطحی نگر و عوام فریب فیلمفارسی است این شخصیت جملگی ابعاد متناقضی را که برای پیش بردن غیرواقعی وتوجیه ناپذیر داستان لازم است همراه دارد از یک سوی باید جذابیت ظاهری داشته باشد تا همانند شخصیت های چون همفری بوگارت، والتر نیف و یا محمد علی فردین بتواند زنان را بدون بهرمندی از توان تجملات ظاهری و مادی جذب خود کند بالعکس شخصیت "مسعود " بیش اندازه چاق و ژولیده است از طرفی معتاد به انواع مواد مخدر و توان مالی برای تامین آن را نیز ندارد اما به ظاهر تاجر نیز می باشد و به زبان های چینی و انگلیسی تسلط دارد و به الواطی گری هم می پردازد لذا شخصیت پردازی "مسعود" در راستای رویای طبقه متوسط و فرودست جامعه می باشد که گویا در عین عدم تمکن مالی هیچ ضعف و خلاءی ندارد زنان را اغوا می کند بدون هیچ هزینه با آنان سفر می کند و در هتل اقامت می کند و از انواع غذاها تناول می کند و هر خواسته ای که داشته باشد توسط زنی که بی هیچ دلیلی شیفته اوست انجام می شود لذا "مسعود" کاریکاتوری از "دون ژوان " است. از طرفی شخصیت زن داستان ساده لوحی های ملودراماتیک فیلمفارسی را تداعی می کند و به دیگران اجازه بهره برداری از خود را می دهد.

مابقی شخصیت های فیلم همانند "برقی" "پیرمرد" و یا "هومن " جملگی فاقد ویژگی های بارز برای شکل گیری سیر روایی داستان و ایجاد بحران در آن است . مسئله آشنایی با پیرمرد و مصرف آن مخدر یا ماجرای "برقی" - ویژگی های این شخصیت و نسبت او با زنان - یا امضا قرار داد با سیرک نیز شدیدا غیر واقع ، ناملموس و مبتذل است و جز کارکردی ساده لوحانه برای پیش برد داستان ندارد. فیلم با تکرار غیر قابل تحمل این عناصر دائما پیش برود اما مسلما مخاطب با آن ارتباطی برقرار نخواهد کرد اما چون فیلمسازان ما تنها برای خودشان فیلم می سازند و به  بقراری ارتباط با مخاطبان هیچ نمی دهند . پس پیش برد داستان فیلم با هر عنصر مبتذلی ارجح است. ویژگی دیگر که "آرایش غلیظ " از فیلمفارسی به عاریت گرفته مسئله طبقه شخصیت های اصلی ش است.



فیلمفارسی اساسا برای طبقه فرودست جامعه ساخته می شد و هدفش فریب این طبقه در خصوص نابرابری های اقتصادی و طبقاتی بود مثلا سرمایه داران در فیلمفارسی یا تنها و افسرده یا به امراضی مبتلا اند که ثروت شان را از نظر آنان بی اهمیت می کند. دختر طبقه سرمایه دار نیز به اصطلاح جوانمردی پسر یک کارگر را به ظاهر بینی پسر یک تاجر ترجیح میدهد و با او ازدواج می کند .ثروتمندان جملگی شخصیت ها گناه کار و منفعت طلب اند که ثروت خود را از راه نامشروع به دست آوردند و لذا گویا دچار عذاب وجدان اند و غمگین اما تهی دستان سرخوش اند زیرا وعده اخروی در انتظار آنان است. ارائه جملگی این عناصر از سوی فیلمفارسی هدفش بر طرف نمودن خشم طبقه کارگر که اکثریت بود و هست در برابر تجملات طبقه حاکم بود اما حالا که عمده مخاطبان سینما را طبقه متوسط مدرن و طبقه سرمایه دار ایران تشکیل می دهد ارائه فیلمی که در آن داشتن میز ناهاخوری آرزوی شخصیت های داستانش است در نسبت با مخاطبان بی‌معناست اما خبر از تشدید مسئله سرمایه‌داری در جامعه شبه‌مدرن ما می‌دهد. مسلما سازندگان "آرایش غلیظ"  فیلمفارسی بودن فیلم‌شان را یک فحش سینمایی تلقی نمی‌کنند و همانطور که از پوستر فیلم مشخص است خود اصرار به این امر دارند اما مسئله مهم روندی ست که جامعه طی می کند تا چنین ژانری با مشخصات ویژه خود پدید آید.

ساخته شدن "آرایش غلیظ" خبر از بحران اقتصادی و اختلاف طبقاتی و همچنین بحران فردی به خصوص در نسبت اخلاقی می دهد. این فیلم پر است از عقده های طبقه ای که اکثریت جامعه ما را تشکیل می دهد و نهیلیسم حاکم بر فضای فیلم حاکی از به بن بست رسیدن جملگی راه های خروج از این بحران است. چنانچه که جریان اصلی این ژانرها در هالیوود با مسائلی همچون فروپاشی های اخلاقی ، جنگ و رکود اقتصادی همراه بود لذا "آرایش غلیظ" با جملگی سطحی نگری ، ابتذال و عدم جذابیت ش خبر از عصبیت و بحران در کانون جامعه را می دهد .

*مسعود قدیمی