در قديم ديابت نوع دوم فقط در بزرگسالان ديده مي‌شد اما حالا به سرعت فراگير شده و بچه‌ها را هم درگير خود كرده است. از هر سه كودك آمريكايي كه پس از سال 2000 به دنيا آمده‌اند يك نفر مبتلا به ديابت زود هنگام بوده است.

گروه جنگ نرم مشرق - در شماره نخست بررسی مستند «کارخانه غذا» به وضعیت تولید مواد غذایی ناسالم در کشور آمریکا اشاره شد اکنون نگاهی به قسمت دوم این مستند می‌اندازیم:

***

چند سوال مهم: تا به حال فكر كرده‌ايد كه چرا يك همبرگر يا پيتزا، قيمتي در حدود 5 تا 10 هزار تومان دارد و شما مي‌توانيد با آن شكم خود را سير كنيد و از طعم آن لذت ببريد اما هنگام خريد سبزيجات، ميوه، گوشت و حبوباتي (البته اگر طبيعي باشند) كه براي تهيه يك غذاي سالم به كار مي‌آيند بايد براي هر كدام حداقل 15 هزار تومان هزينه كنيد؟

تا به حال به اين فكر كرده‌ايد كه چرا مردم ايران حاضرند براي يك عمل قلب، يا ويزيت يك پزشك متخصص، و يا حتي صرف يك شام ساده در رستوران (براي 4 نفر حدود 50 هزار تومان) مبالغ سنگيني را بپردازند اما وقتي پاي خريد عسل واقعا طبيعي، يا روغن زيتون و يا روغن كنجد حقيقتا اصلي مي‌رسد، به نخستين چيزي كه توجه مي‌كنند قيمت آن است؟

آيا تا به حال به اين فكر كرده‌ايد كه چرا روغن موتور اتومبيل كه به صورت شيميايي توليد مي‌شود و تقريبا محدوديتي براي توليد آن نيست قيمتي در حدود 10 تا 15 هزار تومان دارد، اما روغن مايع خوراكي‌اي كه همه ما مصرف مي‌كنيم و گياهي است و محدوديت توليد دارد و از مزرعه تا خانه فرآيندي پيچيده را طي مي‌كند با قيمت 3 تا 6 هزار تومان به فروش مي‌رسد؟

آيا تا به حال به اين فكر كرده‌ايد كه چرا جوان‌ترها هنگام خريد محصولات طبيعي از برخي عطاري‌ها سرشان كلاه مي‌رود اما بزرگ‌ترهايي كه طعم غذاي طبيعي را در جواني چشيده بوده‌اند نه؟

در بررسي مستند‌هاي صنايع غذايي آمريكا، دري باز مي‌كنيم به سوي مفهوم سبك زندگي در تغذيه ايراني. مقدمه آمريكايي اين مطلب ادامه‌دار، از اين رو انتخاب شده است كه صنعت غذا از غرب بر ما تحميل شد و ما چشم‌بسته به دنبال آن‌ها و استانداردهاي غير استاندارد آنان رفته‌ايم.

در قديم ديابت نوع دوم فقط در بزرگسالان ديده مي‌شد اما حالا به سرعت فراگير شده و بچه‌ها را هم درگير خود كرده است. از هر سه كودك آمريكايي كه پس از سال 2000 به دنيا آمده‌اند يك نفر مبتلا به ديابت زود هنگام بوده است. اين رقم در بين جوامع اقليت يك دوم است.

هر كاري كه ما در صنعت مدرن كشاورزي انجام داديم در راستاي كشت سريع‌تر و چاق و چله‌تر و ارزان‌تر كردن بوده هيچ كس به فكر ديابت اي-كلاي نوع دو و سلامت اكولوژيكي كل سيستم نيست. ما تصميماتي را كه خود كشاورزان بايد بگيرند را بر عهده شركت‌هايي گذاشتيم كه هزاران مايل دورتر در شهرهاي بزرگ زندگي مي‌كنند؛ جايي كه عواقب تصميماتي را كه آن‌ها مي‌گيرند دامن خودشان را نمي‌گيرد.

بزرگترين كشتارگاه جهان تاسيسات فرآوري خوك «اسميتز فيلد» است. شهري كه كارخانه در آن واقع شده شهر كوچكي به اسم «تار هيل» در كاروليناي شمالي است. آن منطقه از نظر اقتصادي هيچ رونقي ندارد.

اسميتز فيلد در هنر انتخاب نيروي كاري كه بتواند از آن بهره‌كشي كند به حد كمال رسيده. نيروي كار اوليه در اينجا سفيد پوستان فقير، سياه پوستان فقير هستند كه خيلي سريع جذب كار مي‌شوند. كارگرهايي كه از شعاع بيش از 100 كيلومتري به اين كشتارگاه مي‌آيند. به فيلم زير توجه كنيد:

از صد سال پيش تا دهه 50 اوضاع كارگران آمريكايي كمي بهتر شد. اما بعد از آن وقتي كه شركت‌هاي توليدكننده گوشت بزرگ‌تر شدند و موفق شدند كه هزينه‌هاي توليد را كاهش دهند كار را به جايي رساندند كه مطمئن باشند كارگرها اتحاديه تشكيل نمي‌دهند و الان بسته‌بندي گوشت، يكي از خطرناك‌ترين صنايع در آمريكاست.

پيمان نفتا NAFTA (آمريكا، مكزيك و كانادا)، منجر به سرازير شدن ذرت ارزان آمريكايي به بازارهاي مكزيك شد و در نتيجه حدود يك و نيم ميليون كارگر از مزارع ذرت مكزيك بيكار شدند و براي كار به آمريكا آمدند و در صنايع كشتار و بسته‌بندي گوشت به بردگي مشغول شدند. در صنايعي كه سوخت و انرژي آن را ذرت تشكيل مي‌داد.

آيا ارزان بودن تنها چيزي است كه اهميت دارد؟ چه كسي مي‌خواهد ارزان‌ترين اتومبيل را بخرد؟ ما به سيستم غذايي يارانه مي‌دهيم تا اين توهم را از غذاي ارزان به وجود بياوريم در حاليكه درواقع غذاي صنعتي خيلي هم گران است. كافيست فقط هزينه‌هاي زيست‌محيطي، هزينه‌هاي اجتماعي و هزينه‌هاي بهداشتي را هم به آن اضافه كنيم تا ببينيم كه چه رقم نجومي‌اي توليد مي‌شود. غذاي صنعتي يك غذاي صادق نيست. صادقانه قيمت‌گذاري نشده، صادقانه توليد نشده، صادقانه فرآوري نشده و غذاي صنعتي هيچ چيز صادقانه‌اي ندارد.

در آمريكا هنوز افرادي هستند كه حاضرند 6 ساعت رانندگي كنند تا به يك روستاي خاص رفته و مرغ و گوشت سالم تهيه كنند. حرف‌هاي گاوچراني كه سعي مي‌كند بيشتر يك گاوچران باشد تا يك تاجر:

اكنون توليد محصولات ارگانيك در آمريكا رو به افزايش است و كم‌كم دارد طرف‌داران خود را پيدا مي‌كند. آمريكا قرار نيست از شر كاپيتاليسم و سرمايه‌داري راحت شود و اين كاملا مسلم است. درست زماني كه بايد با گرمايش جهاني زمين و روند سمي شدن هوا و آب و غذا مبارزه كنيم بايد خيلي زودتر دست به كار شويم و اگر سعي داريم اين كار را بكنيم نمي‌توانيم فقط با خريد از نزديك‌ترين روستا كار خودمان را انجام دهيم.

اكنون در آمريكا به دليل فشاري كه مشتري‌ها با نخريدنشان به توليدكنندگان آورده‌اند، آن‌ها را مجبور كرده‌اند كه به سمت صنعت غذايي ارگانيك حركت كنند. صنعت غذاي ارگانيك (اكنون مردم كشورهاي غربي براي ميوه‌هاي كرم‌خورده، هزينه بيشتري مي‌پردازند) سريع‌الرشدترين صنعت جهان است. اكنون شركت‌هاي بزرگ توليد گوشت در حال حركت به سمت ارگانيك كردن محصول خود هستند فقط به خاطر از دست ندادن مشتري.

در ابتداي قرن پيش يك كشاورز معمولي مي‌توانست شش تا ده نفر را غذا دهد. الان يك كشاورز متوسط آمريكايي مي‌تواند 126 نفر را تغذيه كند. تغييري كه در مزارع اتفاق افتاد ريشه‌اي و حياتي بود اما از چشم خيلي از ما ناپيدا بود. حالا چه كسي ديگر يك كشاورز را مي شناسد؟ شيوه زندگي آن‌ها متحول شده.

اين ايده كه هر شركت مي‌تواند مالك يك محصول غذايي باشد ايده جديدي است تازه همين دهه 1980بود كه دادگاه عالي گفت: مي‌شود براي زندگي هم حق ثبت اختراع گرفت و اين امر دروازه‌ها را باز كرد و همه سعي داشتند براي ارزشمندترين بخش‌هاي زندگي حق ثبت اختراع را بگيرند كه منظور همان محصولات غذايي هست كه ما به آن‌ها وابسته هستيم.

مونساتتو يك شركت توليدكننده مواد شيميايي بود. آن‌ها ددت توليد مي‌كردند. عامل نارنجي كه در ويتنام استفاده شد و بعد محصولي توليد كردند به نام راندآپ. زمزمه‌هايي به گوشمان رسيد درباره يك دانه سويا مهندسي ژنتيكي شده كه در مقابل استعمال سم راندآپ مقاوم است. وقتي راندآپ بر روي آن پاشيده مي‌شد تمام علف‌هاي هرز را مي‌كشت به جز دانه‌هاي سويا كه در مقابلش مقاوم بودند.

در سال 1996 وقتي مونساتتو شروع به فروش راندآپ كرد تنها دو درصد دانه‌هاي سويا در آمريكا محتوي گونه ثبت شده آنها بودند. تا سال 2008 بيش از 90% دانه هاي سويا محتوي گونه ثبت شده مونساتتو بودند.

مونسانتو يك گروه گارآگاه خصوصي دارد كه در اطراف كشور پرسه مي‌زنند و يك تلفن خط مستقيم دارند كه تماس را دريافت مي‌كند و اگر تماسي دريافت كنند مبني بر اينكه كشاورزي بذر ذخيره مي‌كند يك نفر را مي فرستند تا قضيه را برسي كند. پس اگر بذرهاي خودت را ذخيره كني يك نفر از مونساتتو به تو زنگ مي‌زند و برايت مشكل ايجاد مي‌كند. مونساتتو 75 كارمند دارد كه وظيفه آنها صرفا تحقيق و پيگرد قانوني كشاورزان است. اگر ثابت شود كه كشاورزي بذر ذخيره كرده است به جرم نقض حق ثبت اختراع محكوم مي‌شود.

دو مرد با ماشين به سمت جاده من آمدند. در حدود ساعت 7 يا 7:30 شب يك كارت سياه رنگ به من نشان دادند و اصلا به من نگفتند از طرف مونسانتو آمدند. آن‌ها به من گفتند يك تيم تحقيق داشتند كه من را موقع پاك كردن بذرها ديده‌اند. فكر كردم بايد ساعت 3 يا 4 صبح بلند شوم و قبل از اينكه كارآگاه‌ها بيان دنبالم از آنجا برم. آن‌ها شبيه نظامي يا پليس‌هاي قديم بودند خيلي ترسناك و درشت هيكل. نمي‌دانم تيم تحقيق آن‌ها بود كه من را ديد يا همسايه‌ام مرا لو داد.

وقتي اولين بار دانه‌هاي سوياي مونسانتو به بازار آمد من طرفش نرفتم. و با همان سوياهاي قديمي محصول خوبي داشتم بنابراين فكر كردم با همين كارم را ادامه مي‌دهم.

مونسانتو به غلط ما را متهم به نقض حق اختراع خودش و تخطي از قرارداد مي‌كند. هيچ‌كدام اين‌ها درست نيست. آن‌ها مي‌گردند يك كشاورز عمده را پيدا مي‌كنند و اگر بتوانند آن را تخريب مي‌كنند. مي‌توانند بقيه را بترسانند تا دست از پا خطا نكنند اما خانواده من 400 هزار دلار خرج كرد تا در اين كارزار بجنگد.

به نظر من اين سيستم اينطوري كار مي‌كند: كه فرشته عدالت ترازويش را گذاشته و طرفين دعوي روي كفه‌هاي ترازو پول مي‌گذارند و كسي كه بتونه بيشترين پول را روي كفه بگذارد و متخصص‌ترين و دروغ‌گوترين وكلا را بگيرد برنده است.

امروز در آمريكا كاشتن سويا بدون هم‌خوابي با شركت مونسانتو امكان‌پذير نيست. آن‌ها كنترل اين دانه‌ گياهي را از بذر تا بازار به دست گرفته‌اند. مونسانتو در اصل كنترل تغذيه انسان را به دست گرفته‌ است.

قانوني تصويب شد كه توليدكنندگان را ملزم مي‌كرد براي محصولات مصنوعي و دست‌كاري شده برچسب مخصوص بزند اما اين قانون توسط فرماندار آرنولد شوارتزنگر وتو شد. در حقيقت در آمريكا مشتري به عنوان مصرف‌كننده هيچ حقي براي دانستن اطلاعات درباره غذايي كه مي‌خورد ندارد.

در كلورادو اگر به شهرت شركتي لطمه وارد كني، مرتكب جرم شدي. پس ممكن است به خاطر انتقاد از گوشت چرخ‌كرده‌اي كه در اين ايالت توليد شده به زندان بيفتي. در چندين ايالت تلاش شده تا انتشار عكس از هر مركز توليد غذا يا دامپروري صنعتي غيرقانوني اعلام بشود. لايحه‌اي تصويب شده به نام لايحه چيزبرگر كه باعث مي‌شد نتوان از آن‌ها شكايت كرد. اين شركت‌ها يك لشكر وكيل دارند.

اكنون آمريكا چند محصول معدود را به حجم بسيار زياد توليد مي‌كند و آن‌ها را در اختيار كشورهايي قرار مي‌دهد كه دوست دارد. در نتيجه بقيه كشورها توان رقابت با آمريكا را ندارند و به سمت سقوط مي‌روند. ذخاير جهاني غذا در حال كاهش است و هيچ كس هم حواسش به اين موضوع نيست. در نتيجه اين هورمون‌هاي رشد، بيماري سالمونلا، كه فقط و فقط به دليل ريختن مدفوع غليظ خوك‌ها به دريا و رودخانه بود به وجود آمد.

اگر مردم آمريكا و يا هر جاي ديگر دنيا بخواهند كالاي سالم استفاده كنند و به غذاهاي مصنوعي مثل انواع چيپس‌ها و سس‌ها پشت كنند حتما تعداد كمتري به بيمارستان خواهند رفت.

بياييد از شركت‌هايي خريد كنيم كه با كارگران، محيط زيست، و حيوانات با احترام برخورد مي‌كنند. مواد مطابق فصل بخريد. بدانيد در غذايتان چيست. غذاهاي محلي را بخريد و از بازارهاي روستايي خريد كنيد. يك باغچه بكاريد اگر چه كوچك، با خانواده‌تان آشپزي كنيد و در كنار هم غذا بخوريد. از مجلس بخواهيد استانداردهاي سلامت غذا را تصحيح كند و آن را با معيارهاي وزارت بهداشت تنظيم نكند.

از خداوند غذايي سالم و نيكو طلب كنيم و بابت آن شاكر باشيم.