کد خبر 254474
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۲ - ۱۳:۴۲

اکنون که در جنگ اقتصادی قرار داریم، کم و کیف این جنگ چطور است؟ چگونه باید در این جنگ نبرد کرد؟ جواب این سؤال در نظریه «اقتصادمقاومتی» است. وقتی از اقتصادمقاومتی سخن می‌گوییم، درواقع یعنی جنگ اقتصادی علیه ما در جریان است و وظیفه ما مقاومت است که جزئیات آن را مُبدع «اقتصادمقاومتی» به‌خوبی شرح داده است.

گروه اقتصادی مشرق -آیا ایران اکنون در جنگ اقتصادی است؟بدون هیچ توضیحی، پاسخ این سؤال، بله است. دلیل روی آوردن دشمنان به جنگ اقتصادی علیه ایران، شکست دشمنان در جنگ‌های نظامی، سیاسی و فرهنگی علیه کشورمان طی سه دهه اخیر است.

خوب، اکنون که در جنگ اقتصادی قرار داریم، کم و کیف این جنگ چطور است؟ چگونه باید در این جنگ نبرد کرد؟ جواب این سؤال در نظریه «اقتصادمقاومتی» است. وقتی از اقتصادمقاومتی سخن می‌گوییم، درواقع یعنی جنگ اقتصادی علیه ما در جریان است و وظیفه ما مقاومت است که جزئیات آن را مُبدع «اقتصادمقاومتی» به‌خوبی شرح داده است.
 
* پیش‌بینی رهبری را زمین نهادیم

نظریه اقتصادمقاومتی اولین‌بار در سال 1386 از سوی مقام‌معظم‌رهبری مطرح شد؛ یعنی زمانی که ایشان با درایت و تدبیر فرمودند که جنگ بعدی ما جنگ اقتصادی خواهد بود.

حقیقت مهم آن است که در دوره‌ای رهبرمعظم‌انقلاب‌اسلامی از جنگ اقتصادی خبر دادند که اوضاع کشور حداقل در ظاهر، رو‌به‌راه بود، اقتصاد کشور روبه‌رشد بود و روابط دیپلماتیک ایران با دنیا خیلی خوب بود. از آن طرف هم بحران مالی سال 2008 در کشورهای غربی رخ داده بود و کشورهای غربی برای این که اقتصادشان را نجات بدهند خیلی مایل بودند که روابطشان را با کشورهای مستقلی چون ایران توسعه بدهند. در آن شرایط، رهبری فرمودند که جنگ بعدی ما جنگ اقتصادی است، اما متأسفانه کسی این حرف را مورد توجه قرار نداد.

البته رهبری مشخصاً در سال 1389 لفظ «اقتصادمقاومتی» را به کار بردند و پس از آن مرتباً در این‌ باره سخنرانی کردند و ابعاد مختلف آن را باز کردند به طوری که تقریباً این موضوع به یک نظریه تبدیل شده است. سال گذشته در اجلاس عدم تعهد، بسیاری از سران کشورهای دیگر که با رهبری جلسه داشتند به این قضیه می‌پرداختند که اقتصادمقاومتی برایشان بسیار جالب است.

شاید خیلی از سران کشورهای دیگر هم به فکر افتادند که از این نظریه در سیستم خودشان چطور استفاده کنند؛ اما ما در داخل کشور از دولت گرفته تا مجلس و دانشگاه‌ها همگی به این موضوع بی‌توجهی کردیم تا این که با تشدید فشارهای خارجی به شرایط احتضار اقتصادی رسیدیم.
 
* قضاوت درباره طرحی که اجرا نشد

نکته مهم این است که ما اقتصادمقاومتی را اجرا نکردیم. جریان‌های واداده سیاسی می‌گویند اجرای اقتصادمقاومتی، بس است چون مردم از فشار اقتصادی خسته شده‌اند. این در حالی است که اصلاً اقتصادمقاومتی اجرا نشده است که بخواهد تأثیر مثبت و منفی بر زندگی مردم داشته باشد. درست مشابه نظریه اقتصاد اسلامی که نه اجرا شد، نه گذاشتند اجرا شود اما فرصت‌طلبان می‌گویند اقتصاداسلامی، بی‌فایده است یا چیزی برای بیان ندارد.

اما برای آینده، ما اقتصاد مقاومتی را مجبوریم اجرا کنیم وگرنه با دو راه مواجه‌ایم: یکی این که اصول و آرمان‌ها و دنیا و آخرتمان را در راه استکبار و منافع آنها بدهیم. راه دوم ریاضت اقتصادی است. یعنی اقتصادمقاومتی اگر اجرا شود اصلاً به گزینه ریاضت اقتصادی نخواهیم رسید و ضمناً از مواضع خود کوتاه نخواهیم آمد؛ پس این که جریان غرب‌زده، فشارهای اقتصادی وارد آمده به مردم را ناشی از اقتصادمقاومتی جلوه می‌دهد، دروغی بیش نیست.

اصولاً اقتصادمقاومتی برای این است که دچار ریاضت اقتصادی نشویم. اقتصادمقاومتی نسخه معاصر نظام اقتصادی اسلامی است.

باید نقشه خصومت‌هایی که علیه ایران در حوزه اقتصاد وجود دارد را بشناسیم که این خصومت‌ها دو دسته هستند: خصومت‌های خارجی. خصومت‌های داخلی.
 
* پیاده‌نظام دشمن در جنگ اقتصادی

خصومت خارجی را آمریکا و رژیم صهیونیستی و هم‌پیمانانشان اعمال می‌کنند. خصومت‌های داخلی را نیز پیاده‌نظام دشمن در داخل دشمن اجرا می‌کنند. بخشی از پیاده‌نظام عامدانه و بخشی سهواً این کار را می‌کنند. این پیاده‌نظام هم از بخش تولیدکننده، هم از بخش مصرف‌کننده و هم از طرف دولت هستند.



خصومت‌های اقتصادی خارجی از همان ابتدای انقلاب اسلامی با افت و خیزهایی وجود داشته است. در سال‌های اخیر این خصومت‌ها از سال 1388 تحت عنوان تحریم‌های فلج‌کننده اوج گرفت که هدف آن نابودی نظام اقتصادی کشور بود. جزئیات این خصومت‌ هم شامل تحریم کالایی، تحریم نفتی، تحریم بانک مرکزی، تحریم دارو، تحریم غذا، تحریم فناوری و موارد مشابه است. این نشان می‌دهد که جنگ تمام‌عیاری در حوزه اقتصادی در دو سه سال اخیر رقم خورده است.

در این شرایط، وقتی اقتصادمقاومتی مطرح می‌شود بدین معنا است که ساختار و رفتار مصرف‌کننده، تولیدکننده و دولت به گونه‌ای تغییر کند که خصومت‌ها اثرش را از دست بدهد و این هدف در چارچوب اقتصادمقاومتی، کاملاً قابل تحقق است. اما چگونه؟
 
قصور مصرف‌کننده

تجربه دو سال اخیر درباره واکنش بخش قابل‌توجهی از مصرف‌کنندگان داخلی به تحریم‌ها، کاملاً تلخ بود. بخش مصرف‌کننده ما سه تا کار انجام داد که تحریم‌های اقتصادی را به سمت تحقق اهداف پیش برد: افزایش مصرف، ولع بیشتر به مصرف کالای خارجی و احتکار خانگی.

هدف تحریم‌ها تحت تأثیر قرار دادن معیشت مردم از طریق افزایش قیمت، کمبود کالا به علت کاهش واردات و افزایش بیکاری بود. متأسفانه با آغاز تحریم‌ها، بخش زیادی از مردم، شروع به افزایش مصرف کردند به طوری که الگوی مصرف ما در سه سال اخیر به جای کاهش، افزایش یافت.

همچنین تمایل به مصرف کالاهای خارجی به‌رغم افزایش قیمت آنها افزایش یافت. از همه اینها بدتر احتکار خانگی بود. برخی از مردم از ترس بروز قحطی شروع کردند به خریداری بی‌رویه برخی از کالاهایی که مورد نیاز همه بود و باعث تشدید کمبود کالا شدند.   
 
تولیدکننده داخلی همسو با سنای آمریکا

بسیاری از تولیدکنندگان داخلی هم متأسفانه با افزایش قیمت، کاهش تولید و احتکار به تشدید اثرات تحریم‌ها کمک کردند. در یکی دو سال اخیر مشاهده کردیم به‌رغم افزایش قیمت‌ها(در نتیجه افزایش هزینه واردات و رشد قیمت دلار) تولیدکنندگان داخلی اقدام به کاهش تولید کردند و یا در صورت ادامه تولید، تعداد زیادی اقدام به احتکار کردند یعنی عرضه را کاهش دادند.

درواقع سناتورهای آمریکایی با تمام تلاش‌شان برای ضربه زدن به اقتصاد ایران از طریق وضع تحریم‌های گوناگون، اگر فرض کنیم قیمت‌های تمام‌شده را برای مصرف‌کننده ایرانی 2 برابر کرده باشند، برخی تولیدکنندگان داخلی با اقدامات مذکور قیمت‌ها را 3 برابر افزایش دادند. یعنی نقش تولیدکنندگان داخلی از تحریم‌کنندگان خارجی در افزایش فشار معیشتی بر مردم بیشتر بود.

این رفتار تولیدکننده و مصرف‌کننده به سهم خود موجب تورم، کمبود کالا و متعاقباً بیکاری بیشتر شد. اینها همان اهداف اصلی دشمن در اعمال تحریم‌ها و خصومت‌های اقتصادی است. دولت هم متأسفانه در این دوره با بی‌تقوایی و بی‌تدبیری خود-در بسیاری از حوزه‌های اقتصادی- کمک قابل‌توجهی به دشمن کرد.
 
راه‌حل:

راه‌حل این مسائل، اقتصادمقاومتی است. اقتصادمقاومتی راهکارهایی برای رفتار مصرف‌کننده، تولیدکننده و دولت ارائه می‌کند.

اقتصادی مقاوم است که در شرایط خصومت‌ها و تحریم‌ها و تهدیدها بتواند مقاومت کند. غربی‌ها نمی‌خواهند که ما به اینجا برسیم ،لذا زمانی که مطمئن شوند که اقتصاد ایران دارد مقاوم می‌شود کوتاه خواهند آمد؛ زیرا نمی‌خواهند با یک اقتصاد مقاوم روبه‌رو شوند.

اما یک مسئله مهم این است که دشمنان ما چرا از چند سال اخیر خصومت‌های اقتصادی خود علیه ما را افزایش دادند؟ این موضوع یک علت مبنایی و عمیق دارد و یک علت قریب.

علت مبنایی آن، تعارض اسلام با منافع اقتصادی غرب و آمریکاست. این را فراموش نکنیم که تمدن غربی ریشه‌اش رنسانس است که آن نیز مبانی فلسفی‌اش اومانیسم است. اومانیسم یعنی انسان‌خدایی. یعنی انسان هرچه دلش بخواهد انجام دهد. در این فلسفه، زندگی انسان در محدوده عالم ماده خواهد بود و پس از مرگ چیزی وجود ندارد. بر همین مبنا تکلیفی هم وجود ندارد.

پس انسان «عاقل» (در فلسفه غربی) باید به دنبال حداکثر نفع و بهره خود در همین عالم باشد. لذت‌گرایی مهم‌ترین اقدام انسان عقلایی غربی است و این لذت در نتیجه مصرف رخ می‌دهد.

مصرف هم نیاز به درآمد دارد. برای کسب درآمد باید تولید کرد و تولید خودش به دو عامل مهم وابسته است: یکی نهاده‌های تولید و دیگری بازار (تقاضای موثر). بر همین مبنا از همان اوان دوره رنسانس، غربی‌ها در تنظیم روابط خود با سایر جوامع ازجمله کشورهای آفریقایی و شرقی و به‌خصوص کشورهای اسلامی، به دنبال تاراج منابع تولید آنها و کسب بازارهای آنها رفتند.

استثمار یعنی همین. یعنی مواد اولیه را از آنها با قیمت کم بگیر و محصولاتی که خودت با آن مواداولیه تولید کرده‌ای را با قیمت گران به خودشان بفروش. این یعنی کسب درآمد بالا با کمترین زحمت و بعدش مصرف و لذت.
 
مقاومت اسلام در برابر غرب

غربی‌ها دیدند که اسلام دینی نیست که به اهالی خود اجازه دادن چنین امتیازاتی به دشمنان را بدهد. اسلام اولاً می‌گوید: نباید دشمنان بر جامعه اسلامی حاکم شوند(قاعده نفی سبیل).

این خودش یعنی هرنوع روابطی که باعث استثمار اقتصاد مسلمین از طریق دشمنان شود باطل است.از سوی دیگر اسلام می‌گوید: کار عبادت است. اسلام می‌گوید: درست مصرف کردن هم عبادت است(و این یعنی پس‌انداز و تولید سرمایه) و اسلام می‌گوید طلب علم و کاربست آن فضیلت است(و این باعث تقویت فناوری می‌شود).

برهمین اساس اسلام می‌گوید: کار، علم و سرمایه. این سه تا یعنی تولید. از ترکیب کار، علم و سرمایه تولید صورت می‌گیرد و هرچه این سه قوی‌تر باشند، تولید بیشتر و بهتری صورت می‌گیرد.

یعنی کشورهای اسلامی اگر واقعاً اسلامی باشند، باید نظام تولیدی قوی داشته باشند. خوب تولید دو چیز نیاز دارد:‌ مواداولیه و بازار فروش.

خوشبختانه در کشورهای اسلامی، مواداولیه به وفور وجود دارد. یکی از مهم‌ترین این مواد اولیه همان نفت و گاز و مواد معدنی است. تاکنون بسیاری از کشورهای اسلامی مواداولیه خود را به طور خام به کشورهای غربی صادر می‌کرده‌اند.

این جریان هنوز هم ادامه دارد. نفت را 100دلار به غرب صادر می‌کنیم و آنها با آن کالاهایی تولید می‌کنند که آن را به قیمت 1200 دلار(یعنی به طور متوسط 12برابر گران‌تر) به خود ما صادر می‌کنند. آن زمانی که کشورهای اسلامی به سمت اسلام واقعی بروند، برای تقویت تولید خود از صادرات و فروش مواداولیه خود به قیمت کم(یعنی فروش نفت خام و گاز و معادن به این صورت فعلی) خودداری خواهند کرد. از سوی دیگر برای فروش محصولات خود، اجازه واگذاری بازارهای خود به بیگانگان را نخواهند داد و حتی به سمت تصاحب بازارهای آنها نیز حرکت خواهند کرد. پس اگر نظریه اقتصاد اسلامی در کشورهای اسلامی اجرا شود، فاتحه اقتصاد غرب خوانده می‌شود.
 
بیداری اسلامی ریشه هجمه غرب

اما علت قریب افزایش هجمه‌ها به اقتصاد ایران در سال‌های اخیر، بیداری اسلامی است؛ نه انرژی هسته‌ای و نه هیچ‌چیز دیگری. قضیه انرژی هسته‌ای با اعتمادسازی‌های ایران در اواسط دهه 1380 تقریباً به پایان رسید. خود سناتورهای آمریکایی که طراحان تحریم‌های اخیر در ایران بودند گفته‌اند که انرژی هسته‌ای بهانه است و آنها به دنبال تغییر رفتار ایران در کوتاه‌مدت و تغییر ساختار(تغییر حاکمیت و نظام سیاسی) در میان‌مدت هستند.

ریشه تشدید تحریم‌ها به ایران، بیداری اسلامی در منطقه بود. در چند سال اخیر منطقه شاهد انقلاب‌هایی بود که مردم با شعار بازگشت به اسلام به تمام معنا و با رعایت همه اصول آن در سیاست و اقتصاد و سایر جوانب به پا کردند. این یعنی اینکه در آینده دستیابی به منابع نفت و گاز این کشورها و دستیابی به بازار آنها برای آمریکا و کشورهای غربی امری ناممکن خواهد و این یعنی افول تمدن غرب.
 
غرب نمی‌خواهد ایران الگو شود

تعارض و خصومت شدید آمریکا با ایران در چند سال اخیر ریشه در آن دارد که آمریکایی‌ها می‌دانستند که الگوی انقلابیون منطقه، انقلاب اسلامی ایران است. اکنون آمریکایی‌ها فهمیده‌اند که ایران پس از سه دهه در مقابل فشارها ایستادگی کرده و به پویایی رسیده و یک‌ونیم میلیارد مسلمان جهان را جهت‌دهی و هدایت می‌کند. 

بنابراین تحریم‌های فلج‌کننده را آغاز کردند تا اقتصاد ایران را از پا بیندازند. طراحان تحریم‌های سال‌های اخیر گفتند این ایران را دیگر نمی‌شود تحمل کرد و باید آن را از پای درآورد و این هدف اصلی آنها از این جنگ جدید است. البته روی بحث هسته‌ای هم تا حدودی اصرار دارند، زیرا انرژی هسته‌ای ما هر چند شاید از لحاظ اقتصادی برای ما اهمیت زیادی نداشته باشد، اما به نماد مقاومت ما تبدیل شده است.
 
اهمیت مذاکره برای آمریکا


اما یکی دیگر از اهداف کوتاه‌مدت آنها در این خصومت اقتصادی، کشاندن ایران به پای میز مذاکره بود. هدف آنها این بود که با آغاز مذاکره با ایران، این‌گونه تبلیغات کنند که ایران به عنوان الگوی بیداری اسلامی سرانجام به پای میز مذاکره با آمریکا نشسته است و به این ترتیب به کشورهایی که در حال برپایی نظام‌های اسلامی هستند بفهمانند که عاقبت شما هم مثل ایران باید بیایید و نظر ما را جلب کنید و ببیند ما چه می‌گوییم!

از طرف دیگر گروه‌هایی با جوسازی داخلی، در یکی دو سال اخیر این‌گونه القا کردند که تمامی مشکلات اقتصادی کشور ناشی از تحریم‌هاست. حتی تا اینجا پیش رفتند که بگویند اگر مشکلات اقتصادی داریم، به خاطر این است که اجازه مذاکره داده نمی‌شود. در این شرایط حضرت آقا وارد شدند و ضمن بیان شرایط یک مذاکره سالم، به انحای مختلف نشان دادند که چنین شرایطی هم‌اکنون برقرار نیست.

رهبری معتقد بودند که مذاکره در صورتی راهگشا خواهد بود که اولاً مذاکره برای مذاکره نباشد، ثانیاً آمریکا دست از خصومت بردارد و این را عملاً نشان دهد و ثالثاً همگان بدانند که ما از اصول خود کوتاه نخواهیم آمد. حضرت آقا این را حتی بیان کردند که هر زمانی که ببینند چنین شرایطی وجود دارد خود حکم به مذاکره خواهند داد، لکن به مناسبت‌های مختلف تصریح کردند که چنین شرایطی وجود ندارد و دشمن غدّارتر از آن چیزی است که عده‌ای ساده‌اندیش فکر می‌کنند.
 
واقعا برای اقتصاد، مذاکره کردند؟

در این شرایط، به ناگاه شاهد مذاکره وزیر خارجه ایران با وزیر خارجه آمریکا و سپس ارتباط تلفنی آقای روحانی با آقای اوباما هستیم. به نظر من این روند، کاملاً منفعلانه بود حتی خود غربی‌ها هم باور نمی‌کردند که چنین اتفاقی بیفتد. دنیای غرب تقریباً شوکه شده است چون انتظار چنین رفتاری از سوی رئیس‌جمهور ایران را نداشتند. یکی از نمادهای اقتدار ایران اسلامی عدم مذاکره با آمریکا به‌رغم اصرارهای آمریکا بود.

برخی می‌گویند مگر با یک تماس چه اتفاقی افتاده؟ می‌گوییم که خیلی اتفاق افتاده است. رسانه‌های دنیا پر شده است از اینکه ایرانی‌ها بعد از 35 سال شروع کرده‌اند با آمریکایی‌ها فالوده خوردن و اختلافات مبنایی خود را کنار گذاشته‌اند! چه بخواهیم و چه نخواهیم با این گفتگوی عبث بخشی از هیمنه جهانی جمهوری اسلامی فرو ریخته است!اینجا بنده یک سؤال مهم دارم.

هدف دولتمردان ما از برقراری یک‌باره ارتباط با آمریکایی‌ها چیست؟! در پاسخ به نظر می‌رسد دارند مسئله اقتصادی و فشارهای معیشتی بر مردم را به عنوان دلیل مطرح می‌کنند! به نظر بنده به عنوان یک کارشناس اقتصادی این حرف با چیزهای دیگر جور درنمی‌آید. اگر این حرف درست باشد یعنی تیم اقتصادی باید در داخل کشور در حال بسیج همه تلاش و امکانات برای رفع مشکلات اقتصادی باشد، اما برآیند اتفاقات اقتصادی که در کشور دارد می‌افتد این را نشان نمی‌دهد!
 
چالش‌زایی تیم اقتصادی دولت

بنده به عنوان یک استاد اقتصاد، تاکنون نمی‌خواستم وارد این مقوله شوم، اما الان فکر می‌کنم باید گفته شود. از ابتدای تشکیل دولت یازدهم گفتیم که تیم اقتصادی دولت یازدهم، تیم کاری‌ای است، تیم باسواد و عالمی است و اگر بخواهند کار کنند، می‌توانند اقتصاد مقاومتی را اجرایی کنند.

متأسفانه با گذر زمان در این دو ماهه شاهدیم که از کار موثر و هوشمندانه و عالمانه چیزی زیادی دیده نمی‌شود و حتی مردان اقتصادی دولت، به جای رفع چالش به دنبال چالش‌زایی هستند!

مسائلی مانند نرخ ارز، دست‌کاری غیر حساب‌شده تعرفه‌های گمرکی، نزاع بر سر مسئله قیمت‌گذاری خودرو، بدگویی‌های غیرکارشناسی از الگوی مسکن مهر و معرفی الگوهای به شدت ناکارآمد به عنوان جایگزین، صحبت از آزادسازی قیمت‌ها در بخش‌هایی که اصلاً به صلاح نیست، آمارهای عجیب و غریبی که از تورم و رشد اقتصادی در ماه‌های قبل داده می‌شود(که معلوم نیست مراد از آنها چیست!)، ولخرجی‌های غیرقابل انتظار در بودجه(با وجود اینکه خودشان معتقد به کسری بودجه شدید هستند!)، ایجاد تنش با نهادهای پیمانکاری در حوزه نفت و گاز (به بهانه وابستگی آنها به یک نهاد انقلابی) در حالی که حتی پیمانکاران خارجی هم حاضر به همکاری نیستند(بگذریم از اینکه در اقتصادمقاومتی تا حد امکان دست پیمانکاران خارجی باید کوتاه شود) و موارد دیگر نشان می‌دهد دولت یازدهم در حوزه اقتصاد خواسته یا ناخواسته در حال چالش‌آفرینی است.

در چنین شرایطی ادعای مذاکره و شکستن هیمنه ملت و نظام و مهم‌تر از آن تحریک دشمن به پیشروی و زیاده‌خواهی چه معنایی می‌دهد؟! این رفتارها در هر صورت شک‌برانگیز است. دولت اگر صادق است باید شک‌ها و تردیدها را در حوزه برنامه‌های اقتصادی و سیاسی‌اش برطرف کند.

دکتر حجت عبدالملکی