نقش مشایی وقتی در پروژه رسانه‌ای - روانی اصلاحات افزایش پیدا می‌کند که او و حلقه‌ای از یاران و نزدیکانش سعی کرده‌اند بطور مداوم به نقد و گاهي تخریب کلیّت اصولگرایی بپردازند. پروژه ناکارآمد جلوه دادن اصولگرایی توسّط هر دو قبیله سیاسی دنبال می شود.

گروه سیاسی مشرق-خیلی تعجّب آور نیست که نزدیکان «اسفندیار رحیم مشایی» در آستانه یک انتخابات فراگیر و آزاد سعی کنند از وی یک فرد محبوب و دارای نفوذ شخصیّت معرّفی کنند؛ به هر حال رجزخوانی های رقباء قبل از شروع رقابت امری بدیهی، مرسوم و معمول است.

ولی وقتی اصلاح طلبان نیز به بزرگنمایی از محبوبیّت کاندیدای احتمالی دولت می پردازند، باید کاملاً نسبت به این پدیده سیاسی مشکوک شد. زیرا طیّ انتخابات آتی در ظاهر هم که شده، کاندیدای احتمالی دولت یکی از رقبای جبهه اصلاحات به حساب می آید.

اکنون بخشی از عناصر سیاسی در جبهه اصلاحات سعی دارند این گزاره را عُرفی نمایند که: "مشایی در نبود اصلاح طلبان پیروز حتمی انتخابات است!". امّا این تلاش ها برای چه مقاصدی صورت می گیرد؟

· فرض اشتباه؛ حُکم اشتباه

برخی اصلاح طلبان در تصدیق پیروزی مشایی در انتخاباتی بدون حضور کاندیدای اجماعی اصلاح طلبان، به چنین گزاره ادّعایی روی می آورند که: "بدنه عظیم اجتماعی اصلاحات بدلایلی به مشایی ارث می رسد!".

«صادق زیباکلام» در القای گسترده بودن محبوبیّت اصلاح طلبان و هاشمی در توده های مردمی می گوید: «قطعاً اگر آقای خاتمی نامزد اصلاح طلبان شود براحتی مشایی را شکست خواهند داد امّا مشایی در برابر کاندیداهای اصولگرایی چون «ولایتی»، «جلیلی»، «ذوالنّور» و «روانبخش»! و سایر نامزدهای اصولگرا قطعاً پیروز خواهد بود ... «عارف» بدون پشتوانه هاشمی و رهبران اصلاح طلب نمی تواند مشایی را شکست دهد.» («آریا»، 30/8/1391).

«زیباکلام» در ادامه "تئوری سازی" هایش در جهت "عملیّات روانی" اصلاح طلبان اظهار می دارد: «اگر اصلاح طلبان و «هاشمی» در انتخابات سال آینده حضور نداشته باشند، قطعاً مشایی در این انتخابات پیروز خواهد شد. تنها عاملی که از پیروزی این جریان جلوگیری می کند حضور جدّی «هاشمی» و اصلاح طلبان است، در غیر اینصورت آقایان «ولایتی»، «حدّاد عادل»، «جلیلی» و ... قادر نخواهند بود جلوی مشایی را بگیرند.» («خبرگزاری مهر»، 25/11/1391).

«سیّداحمد هاشمی نژاد» (برادر شهید هاشمی نژاد) نیز در این رابطه می گوید: «اگر اصلاح طلبان نیایند و اختلافات ادامه یابد، کاندیدای دولت رأی خواهد آورد و آن هم به دلیل اختلافات عظیمی است که بین اصولگرایان وجود دارد.» («خبرگزاری ایلنا»، 12/12/1391).

با این وجود واقعیّت ها صحّت فرض این گزاره مبنی بر "وجود پایگاه عظیم اجتماعی اصلاحات" را تأیید نمی کنند. چرا که هاشمی، خاتمی و بطور کلّی جبهه اصلاحات طیّ سال های اخیر بعد از روی کارآمدن اصولگرایان در شورای شهر دوّم- در کارزارهای انتخاباتی شسکت های بزرگی متحمّل شده اند.

هاشمی در حالی طیّ «انتخابات ریاست جمهوری نهم» از یک کاندیدای جوان و غیرحزبی شکست خورد که تمام ظرفیّت های اصلاح طلبان و تکنوکرات ها و بخش اعظم راست ها پُشت وی جمع شده بود. در انتخابات «مجلس هشتم تهران» حتّی یک نفر از لیست "یاران خاتمی" (لیستی از وزرای خاتمی) به «مجلس» راه نیافت؛ در حالیکه خاتمی تمام قَد از آن دفاع کرده بود. همینطور ادّعای تحریم انتخابات «مجلس نهم» توسّط اصلاح طلبان هرگز نتوانست مشارکت مردم در انتخابات «مجلس نهم» را متزلزل کند. پس همین ابتدای کار باید گفت به تبع فرض اشتباه؛ حُکم صادره نیز از اساس اشتباه است.

در این میان سئوال این است که: "آیا اصلاح طلبان و یاران هاشمی دچار فراموش کاری سیاسی هستند یا اینکه قصد دارند در رابطه با ادّعای کاریزما بودن رهبران اصلاحات دست به یک "عملیّات روانی" بزنند؟"

صد البتّه شواهدی هستند که نشان دهند خود اصلاح طلبان نیز به رأی آور بودن کاندیداهایشان امیدی ندارند. ولی از آنجا که اصلاح طلبان در «انتخابات دهم ریاست جمهوری» بطور مشخّصی فهمیدند راه هایی "شعبده گونه" هنوز باقیمانده که بعد از ناکارآمدی ها و تنش آفرینی های بسیار در دولت هاشمی و خاتمی آنها بتوانند همچنان 13 میلیون رأی جمع کنند؛ حالا سرمایه های زیادی خرج می کنند تا این نوع رأی آوری را با ترفندهای جدید تر و بار دیگر تجربه نمایند.

لذا بهره‌برداری‌های اصلاح‌طلبان از بزرگنمایی مشایی بر فرض اشتباه فوق ابتناء یافته است که به آنها اشاره می‌کنیم:

· القای ناکارآمدی اصولگرایی

با به وجود آمدن نارسایی ها و تنش هایی در دولت دوّم «احمدی نژاد» بخصوص طیّ سال گذشته، تکنوکرات ها و اصلاح طلبان بطور گسترده ای سعی کردند با بکارگیری یک پروپاگاندای گسترده به یک دوگانه و دوقطبی کذایی دامن بزنند: "اصلاح طلبی کارآمد؛ اصولگرایی ناکارآمد"!.

نقش مشایی وقتی در این پروژه رسانه ای- روانی افزایش پیدا می کند که او و حلقه ای از یاران و نزدیکانش سعی کرده اند بطور مداوم به نقد و گاهي تخریب کلیّت اصولگرایی بپردازند، تا جاییکه «عبّاس امیری فر» (رئیس سابق شورای عالی فرهنگی نهاد ریاست جمهوری) در تشریح برنامه های انتخاباتی جریان متبوعش در «انتخابات مجلس نهم» گفته بود: «ما اصولگرايان را اصولگرا نمي دانيم، اصولگرايي مانند جناح راست سنّتي شده است. ما ناممان اصولگرا نيست ... حتّي ممكن است از گروه هاي اصلاح طلب در ليست ما قرار بگيرند. (سئوال: يعني اصولگرايان در اين فهرست نيستند، امّا ممكن است اصلاح طلبان باشند؟) بله! ... آنها كه به نام اصولگرايي مي خواهند تا آخر عمر قيّم مردم باشند، قطعاً در ليست نيستند.» (مصاحبه با «روزنامه شرق»، 11/2/1390). اظهاراتی که در رسانه های ضدّانقلاب خارج نشین مانند «بالاترین» نیز انعکاس یافت.

بی تردید مجموعه های اصولگرا از اشتباه مبرّی نیستند و چه بسا برخی از گروه های راست فقط با تغییر نام، خود را اصولگرا بخوانند امّا تبدیل کردن کلیّت مجموعه های اصولگرا به "دشمن شماره یک" و اقتدارگرا خواندن کلّ این مجموعه، اجحاف و دور از انصاف است. رویّه تخریب کلیّت مجموعه ها و نهادهای انقلابی و اسلامی با بزرگنمایی برخی نارسایی ها، همچنان از سوی این طیف دنبال می شود، تخریب کلیّت سپاه پاسداران، تخریب علنی «شورای نگهبان»، تخریب کلیّت مجموعه های اصولگرا و ... از این دست هستند.

بنابر این فاصله گرفتن تعمّدی حلقه مشایی از نیروهای انقلابی و اسلامی باعث می‌شود، مورد طمع مجموعه‌های متضادّ با آرمان‌های اصیل انقلابی قرار بگیرند.

بر همین اساس «صادق زیباکلام» می‌گوید: «شماری از رأی‌دهندگان به دلیل اینکه مشایی مورد نفرت اصولگرایان است، ممکن است به ایشان رأی بدهند؛ زیرا مشّایی را نامزد غیر وابسته به اصولگرایان مي‌دانند.» («آریا»، 30/8/1391).

از این حیث تأکید بر رأی‌آور بودن مشایی با این ادّعا که اصولگرایی ناکارآمد و مبغوض مردم است، در جهت القای دو قطبی "اصلاح‌طلبی کارآمد؛ اصولگرایی ناکارآمد" صورت می‌گیرد و پروژه‌ای که بطور خاصّ در دستور کار رسانه های منتسب به مشایی مانند «روزنامه ایران» نیز قرار گرفته است.


· منطقی سازی "دولت وحدت هاشمی"

بعد از مطرح شدن ایده «دولت وحدت ملّی» توسّط اصلاح طلبان و بخشی از نیروهای سرسپرده به هاشمی، رسانه های منتسب به اصولگرایی در اقدامی تبیینی در یک برهه خاص با تکیه بر شواهد تحلیلی و نقلی، از پروژه اصلی اصلاح طلبان و تکنوکرات ها مبنی بر "کاندیداتوری هاشمی" پرده برداری نمودند.

با این وجود اصلاح طلبان و نزدیکان هاشمی بطور سراسیمه سعی کردند چنین القاء کنند که چنین اخباری صحّت ندارند و تمایلی برای حضور مستقیم هاشمی در انتخابات آتی در بدنه اصلاحات وجود ندارد.

آنها همچنین ادّعا می کردند به دلیل ناممکن بودن ایجاد "دولت وحدت ملّی" در شرایط حاضر، اصلاحات از پیگیری این طرح منصرف شده است. ولی مسئله این است که به موازات بازی رسانه‌ای اصلاح‌طلبان مبنی بر عدم کاندیداتوری هاشمی آنها بطور مداوم سعی دارند بطور غیرمستقیم پایه‌های تئوریک این دو طرح را باهم ادغام نمایند و آن را تئوریزه کنند.

تئوریزه کردن شیخوخیّت در ضمیمه اخیر «روزنامه مشرق»، برشمردن ویژگی هایی برای کاندیدای اجماعی اصلاحات که بر هاشمی منطبق است و عدم تمایل خاتمی برای حضور در انتخابات از جمله شواهدی بر اثبات این قضیّه است که: "تئوریسین های اصلاحات در حال تئوریزه کردن دولت وحدت هاشمی است".

در همین راستا «صادق زیباکلام» می گوید: «در نبود اصلاح طلبان، مشایی می‌تواند براحتی جناح اصولگرا را شکست دهد ... در صورتیکه اصولگرایان به این نتیجه برسند که تنها راه جلوگیری از پیروزی مشایی در انتخابات حضور گزینه های اصلاح طلبان است، از کاندیداتوری «هاشمی» در انتخابات استقبال خواهند کرد.» («خبرگزاری ایلنا»، 7/12/1391).

بنابر این بزرگنمایی از مشایی برای این انجام می گیرد که گروه های راست و بخشی از نیروهای اصولگرا که مشی محافظه کارانه تری دارند از ترس "غول مشایی" به دامن "دولت وحدت هاشمی" بلغزند.

· عملیّات نفوذ

قرائنی دالّ بر این است که بخشی از تحلیل گران انتخاباتی در دولت معتقدند که اگر انتخابات آتی ریاست جمهوری به دور دوّم کشیده شود، و کاندیدای مورد نظر دولت یکی از دو نفر راه یافته به آن باشد؛ دو حالت متصوّر است: یا رقیب یک اصولگراست که در اینصورت اصلاح طلبان مجبور به ائتلاف با دولت می شوند یا رقیب یک اصلاح طلب است که در این حالت اصولگرایان لاجرم از گزینه دولت حمایت خواهند نمود. از این منظر اقدامات زیگزاگی دولت قابل توجیه است، برخی سعی دارند دولت بطور همزمان از اصولگرایان دور و به آنها نزدیک شود طوریکه کاملاً نسبت به اصلاح طلبان و برخی ایده آل های آن غریبه نباشد. مصادیق بسیاری بر این نوع از عملکرد دولت در حال حاضر موجود است.

امّا بخشی از این مصادیق مربوط است به اعتراف اصلاح طلبان در اینباره، «زیباکلام» می گوید: «اگر اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نکنند، ... مشایی ده الی سی درصد از رأی آنان (اصلاح طلبان) را جذب [می] کند.» («خبرگزاری مهر»، 11/10/1391).

همچنین «داریوش قنبری» («نماینده اصلاح طلب مجلس هشتم») در گفتگویی می گوید: «این یک حقیقت است که اگر اصلاح طلبان در انتخابات آینده حضور جدّی نداشته باشند، شانس کاندیدای دولت بالا خواهد رفت. البتّه این بالا رفتن شانس بشرطی است که کاندیدایی همچون مشایی به صحنه بیاید نه فردی چون «غلامحسین الهام» ... افرادی چون آقای «قالیباف» و «محسن رضایی» نیز می‌توانند شانس خود را تقویّت کنند. چرا که این افراد نیز تا اندازه ای دیدگاه های "نوگرایانه" دارند.» («روزنامه آرمان»، 26/9/1391).

همچنین «غلامحسین کرباسچی» (دبیرکل «حزب کارگزاران سازندگی») طیّ مصاحبه ای می گوید: « (سئوال: در برخی اظهار نظرها آمده است که آقای مشایی در صورت کاندیداتوری قابلیّت جذب 30 درصد از آرای اصلاح طلبان را دارد، آیا شما این اظهار نظرها را قبول دارید؟) من چنین باوری ندارم. اگر اصلاح طلبان بتوانند حرف خود را بزنند، من بعید می دانم شخصی مثل آقای مشایی و امثال او بتوانند کاری از پیش ببرند.

(سئوال: به فرض این که اصلاح طلبان کاندیدایی نداشته باشند، آیا ممکن است از یک کاندیدای اصولگرا حمایت کنید؟) اگر اصلاح طلبان کاندیدا نداشته باشند و تصمیم بگیرند در انتخابات شرکت کنند که - باور من این است که چنین اتفاقی نمی افتد- ممکن است مردم را ترغیب کنند که به کاندیدایی با شاخص های آنها رأی بدهند. در این صورت حتماً به مردم خواهند گفت مطالبات و خواسته های ما این است و شما به کسانی رأی بدهید که این خواسته ها را بهتر اجرا کنند. (سئوال: برای این مدل چه چهره هایی ممکن است در میان اصولگرایان وجود داشته باشند؟) باید ببینیم چه کسی کاندیدا می شود. (سئوال: پس این احتمال وجود دارد و آن را نفی نمی کنید؟) نه.» («خبرگزاری مهر»، 19/12/1391).

واضح است که «کرباسچی» با سماجت خبرنگار در یک تعارض گرفتار شده است، او از طرفی نمی پذیرد که در شرایطی بخشی از بدنه رأی اصلاحات جذب آراء و شخصیّت مشایی شود ولی کمی بعد قبول می کند که با بروز موقعیّتی خاص این مسئله غیرقابل اجتناب است.

لذا بطور کلّی آن دسته از کاندیداهای احتمالی انتخابات که همزمان با اتّخاذ برخی مؤلّفه های اصولگرایی نیم نگاهی هم به گفتمان اصلاحات و بکارگیری نیروهای آنان در قدرت دارند؛ مخاطب این بخش از پروژه اصلاح طلبان هستند که اگر اصلاحات مجبور شود با یک کاندیدای میانه برای نفوذ در قدرت ائتلاف خواهد کرد؛ قطعاً مشایی می تواند یکی از این موارد باشد زیرا ظرفیّت های چنین موقعیّتی را در خود و تیمش تثبیت نموده است. برای مثال می توانید بکارگیری همزمان عناصری مانند «محمّدشریف ملک زاده» و «محمّدرضا رحیمی» در کنار برخی نیروهای سابق اصولگرا در حلقه یاران مشایی را به یاد آورید.

· نوستالژی "دوّم خرداد 76"

«صادق زیباکلام» می گوید: «یکی از اهرم‌های مشایی برای پیروزی در انتخابات این است که اگر کاندیدا شود، به عنوان نامزد غیر حاکمیّتی شناخته شود. مشایی در برابر «حدّاد عادل» و «سعید جلیلی»، چنین موقعیّتی دارد. یعنی وضعیّتی مثل "دوّم خرداد 76"؛ البتّه نه در آن حدّ و اندازه. به هر حال خیلی ها به مشایی رأی می‌دهند صرفاً به این دلیل که او را نامزد غیرحکومتی می دانند!» («عصر ایران»، 29/9/1391).

«مجتبی واحدی» (سردبیر سابق روزنامه «آفتاب یزد»، مشاور انتخاباتی کرّوبی) نیز در امتداد همین خطّ می‌نویسد: «"مشایی ۹۱" از برخی جهات در شرایطی مشابه با "خاتمی ۷۵" قرار گرفته است. «خاتمی» تا قبل از زمستان آن سال، تنها برای گروه های خاصّی شناخته شده بود و آنچه اقبال عمومی به او را موجب شد تلقّی ذهنی جامعه ایران از تفاوت دیدگاه های سیاسی و فرهنگی او با گفتمان غالب در نظام بود. در واقع، بسیاری از ایرانیان بدون آنکه ارزیابی دقیقی از توانایی های «خاتمی» برای اداره کشور داشته باشند او را برگزیدند تا کسی که کاندیدای محبوب حاکمیّت تلقّی می شد به ریاست جمهوری نرسد.» («وبلاگ شخصی مجتبی واحدی»، 4/10/1391).

«سایت خبری- تحلیلی پویش» (وابسته به «سازمان دانشجویی حزب اسلامی کار) نیز طیّ یادداشتی به قلم دبیر سرویس سیاسی و تحت عنوان: "آیا مشایی، خاتمی ۷۶ می شود؟"، می نویسد: ««احمدی نژاد با معرّفی کردن دوست دیرین خود به نام آقای مشایی گفتمان جدیدی را در جامعه بوجود آورد. حرف های آقای مشایی را در طول تاریخ انقلاب اسلامی هیچ شخصی بر زبان نیاورده بود. او با شعار "مکتب ایرانی" و استفاده از بحث هایی مانند "حجاب آزاد برای زنان"؛ خودش را تبلیغ کرد. هر چند با مخالفت عدّه ای مواجه شد ولی بار‌ها بر افکار خود پافشاری کرد ... وجه مشترک «خاتمی» و مشایی شاید در دو چیز باشد. اول آنکه هر دو حرف های نو می زدند و دوّم آنکه بخش اعظم سبد رأی هر دو سلبی است. یعنی بخش عمده ای از رأی به مشایی مثل رأی به «خاتمی»، نه رأی به خودشان بلکه رأی «نه» به دیگران است.» (13/12/1391).

مبرهن است که از نظر بخشی از نیروهای اصلاح طلب و ضدّانقلاب، تعبیر رؤیا و نوستالژی "دوم خرداد" با مشایی کورسوی امیدی بوجود آورده است.

شاید امروز برخی ما را متّهم کنند که این دست تحلیل ها در بدنه نخبگانی و حتّی اجتماعی اصلاح طلبی یک پروژه برای اختلاف افکنی بین اصولگرایان باشد! امّا آنچه باعث می شود چنین اتّهامی پذیرفته نشود اقدامات شاز و ساختارگریزانه مشایی و دولت در مواردی است که حلقه مشایی را در تقابل با حاکمیّت نشان داده است.

این جریان اگر انتقادی به برخی شرایط موجود در کشور داشته، می توانست و درست این بود که در فضایی منطقی، بدور از احساسات و خط کشی اجتماعی- سیاسی و کشیده شدن دعواها در "افکار عمومی"؛ به اصلاح امور دست می زدند. چه اینکه مجموعه نظام و بخش اعظمی از بدنه اصولگرایی حامی دولت نهم بوده است.

در همین رابطه خوب است کمی به عقب رجوع کنید، «احمدی نژاد» در نشست خبری جنجالی‌اش در مهرماه سال جاری وقتی در مقابل انتقادات تند و احساسی خبرنگار اصلاح‌طلب درباره توقیف «روزنامه شرق» به دلیل چاپ کاریکاتور موهن علیه شهداء قرار گرفت؛ در عین ناباوری همه گفت: «مشی دولت در هفت سال گذشته روشن است و دولت حدّاکثر آزادی ممکن را داشته است و در واقع ما آزادی نزدیک به مطلق برقرار کرده‌ایم ... نظر من در اینباره نیز مشخّص است و به نظرم کار «وزیر ارشاد» قطعاً اشتباه بوده است ... امّا من نمی‌توانم در این باره دستور دهم، امیدوارم «قوّه قضائیّه» در این امر وارد شده و رسیدگی کند و باید توجّه داشت که این تصمیم در غیاب بنده گرفته شده است.» («نشست خبری ریاست جمهوری»، 11/7/1391).

براحتی می شد فهمید حتّی خبرنگار نیز انتظار شنیدن چنین پاسخی را نداشت. این اقدام «وزارت ارشاد» درست وقتی که انتقادات نسبت به این وزارتخانه - به دلیل برخی اقدامات غیرارزشی- بالا گرفته بود؛ شرایطی فراهم آورد که مواضع مردم و نخبگان انقلابی نسبت به عملکرد «حسینی» تلطیف شود.

ولی رئیس دولت با اعتراض به اصل ماجرا (به بهانه نقد شیوه) همه امیدها را در این رابطه نقش بر آب کرد، موضعی که مورد استقبال رسانه های ضدّانقلاب («B.B.C فارسی»، «رادیو زمانه»، «روزآنلاین»، «دویچه‌وله فارسی»، «العربیّه»، «نیمروز»، «بالاترین») نیز قرار گرفت.