کد خبر 1571451
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۱

به گزارش مشرق، کانال تلگرامی مکشوفات مطلبی را با عنوان انقلاب ایران انقلاب نبود، شکست یک انقلاب بود منتشر کرد:

انقلاب‌های مدرن ساختار را از فئودالی به جمهوری عوض کردند اما انقلاب ایران ساختار اجتماعی را بهم نزد چون شاه در انقلاب سفید خودش فئودال‌ها را کنار زده بود و پس از آن می‌خواست طبقه متوسط (روحانیت و بازار) را تعویض کند. «باستان‌گراهای غرب‌زده» و «نوکیسگان نفتی» ابزارهای این جایگزینی بودند. انقلاب اسلامی از ابتدا برای حفظِ ساختار و ارزش‌های بومی رخ داد.

سودای پهلوی خودکامگی تمام عیار و غیراسلامی بود که جلوه‌هایش در حزب رستاخیز و تغییر تاریخِ هجری نمایان شد. پس از جهش نفتی، محمدرضا به راهی رفت که رضا با زور و سرکوب آزموده بود. دگرگونی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را روی میز گذاشت و با تمام قدرت به گونه‌ای رفتار کرد گویی در کشوری بیگانه و خالی از گذشته بنیان‌هایی تازه وارد می‌کند.

در ساختار ایرانی قدرت باید در حدودی که طیف آگاهِ مذهبی می‌پذیرد عمل کند، خروج از آن مساوی است با مقاومت و اعتراض. حساس‌ترین خواسته استقلال و هویت دینی بوده همانطور که در تنباکو، مشروطه، نفت و انقلاب اسلامی دیده شد. نظارت عالی بر پادشاه هم از ساز و کار عرفی مرجعیت (تشخیص خبرگان) در همین طیف برآمده. پهلوی می‌خواست این ساختار را براندازد.

دوره باستان خاک شده و جز در ترکیب با باورهای اسلامی در ذهن و زندگی مردم حضور ندارد. باستان‌گرایی برساختی انتزاعی توسط اقلیتی از روشنفکران بود که به عقده حقارت مبتلا شدند. با این تصورِ قرن نوزدهمی که: تاریخ تنها یک مسیر دارد و آن همانی است که غرب رفته، ما در دوره باستان در شمار پیشتازها بودیم و اگر اسلام نبود حالا تمدن و فرهنگی کاملا شبیه به غرب داشتیم.

این توهم که شالوده‌اش داروینی و اکیدا ضدایرانی است، نگاه سلسله‌ مراتبی و ستایش افراطی از غرب را برملا می‌کند. حتی اگر غربی‌ها را در مواضعی نقد کنند مواجهه‌ای جز پرستش با فرهنگ و تمدن غربی ندارند. شاه در انقلاب از بالا می‌خواست تا این کیش جدید بر ایران مسلط شود. در دروازه‌های تمدنِ او، میراث‌داران اصالت (حوزه و بازار) به پرچمداران ارتجاع تبدیل شدند.

نهضت دوماهه روحانیون و سپس قیام ۱۵ خرداد نخستین واکنش‌ها به این انقلابِ ساختاری بود. شاه اصلاح ارضی را بدون مشورت روحانیت پیش برد و تغییراتی در انتخابات تحمیل کرد که در قم شأن ابزاری آنها برای دگرگونی بنیادی را تشخیص دادند. در طول یک دهه، بازار بیشتر از اقتصاد پس زده شد و توده مردم خودنمایی متکبرانه طبقه متوسط جدید را در همه جا احساس کردند.

انقلاب‌ها با نفرت جرقه می‌خورند و نهضت اسلامی را نفرت از خوی برتری و حذف شعله‌ور ساخت. ساواک مهم‌ترین ابزارِ شاه بود تا هر صدایی در برابر انقلابش را خفه کند. طبقه‌ای که نفت‌ساخته و وابسته بود نیز سرکوب را تنها پاسخ به مردمی می‌دانست که برای بازگرداندن ارزش‌های بومی به خیابان ریختند. آن را «نکبت ۵۷» می‌خوانند چون راهی جز فرار به غرب برایشان باقی نگذاشت.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.