خانی در روایت خود می‌کوشد تا مخاطب را متقاعد کند که حضرت نبی بدون شک همان رسول موعود در بشارت تنخ(تورات) است و حاخام‌های یهود آگاهانه و به جهت حفظ منافع قومی، دینی، سیاسی و حکمرانیست...

به گزارش مشرق، آنچه در ادامه می‌خوانید، نگاهی به رمان «صور سکوت» اثر محمد قائم خانی است که به قلم حسین آزاده نوشته شده و در اختیار سایت خبری مشرق قرار گرفته است...

در آموزه های قرآنی به صراحت بیان می‌شود که اهل کتاب پیش از اسلام چشم انتظار ظهور پیامبری بزرگ در جزیره العرب (حجاز) بودند. و اشاره می‌شود که بزرگان اهل کتاب یعنی حاخام‌های یهود آن‌چنان وی را می‌شناختند که فرزندان خویش را.این مطلب مطلع می کردند و این، بیانگر این است که نام و نشان و اوصاف این موعود در کتاب آنان نگاشته شده بود. از سوی دیگر در سفر «تثنیه» (سخنان حضرت موسی در تورات) نیز به موضوع رسول موعود اشاره شده و موسی بشارت از آمدن رسولی امی می‌دهد که همچون وی صاحب شریعت و از اهل حجاز است.

رمان صور سکوت، نوشته محمدقائم خانی

«محمدقائم خانی» با دست‌مایه قرار دادن همین روایت‌ها و قرائت‌های دینی از آمدن رسول خاتم، داستانِ سرگشتگانی از اهل یهود را در پی «مادما» یا همان موعود مبعود، بر بستری از تاریخی برساخته روایت می‌کند. خاندانی از اهل یهود که نسل اندر نسل از بزرگان کنشت بوده و در بین مردم از ارج و قربی درخور برخوردارند. یوشع، ابراهیم و یافث سه نسل پیاپی از یهود در عصر نبی اکرم هستند که در سرزمین سوزیانا (خوزستان) سکونت دارند و با توجه به نشانه‌هایی چون فروریختن طاق کسرا، خاموش شدن آتش آتشکده فارس پس از هزار سال، خشک شدن دریاچه ساوه، زیاد شدن آب رود سماوه و سرنگونی بتها در شب تولد حضرت رسول از پی یافتن «مادما» ترک دیار می‌کنند و هر سه در این راه کشته می‌شوند.

اگرچه در داستان هرگز به صراحت و روشنی به چگونگی کشته شدن این سه نفر اشاره نمی‌شود، ولی با توجه به وقایع تاریخی صدر اسلام و کنکاش در آن برهه زمانی بنظر می‌رسد این افراد توسط زورمداران و صاحبان قدرت در کنشت بواسطه حفظ قدرتشان و از دست ندادن جایگاه کنشت و پنهان کردن حقیقت یعنی آمدن رسول موعود اقدام به کشتن هم‌کیشان خویش می‌کنند. در ادامه داستان آنا همسر یافث نیز در پی یافتن موعود روانه می‌شود که دیگر در داستان نشانی از وی نمی‌بینیم. و بالاخره حام پسر کوچک ابراهیم به سرزمین حجاز عزیمت ولی در نهایت این راحیل و داود یعنی برادرزاده و پیشکار حام هستند که سر بر آستان حقیقت حضور رسول موعود فرود می‌آورند و شاهد رستگاری را در آغوش می‌کشند.

خانی در روایت خود می‌کوشد تا مخاطب را متقاعد کند که حضرت نبی بدون شک همان رسول موعود در بشارت تنخ(تورات) است و حاخام‌های یهود آگاهانه و به جهت حفظ منافع قومی، دینی، سیاسی و حکمرانیست... که وی را انکار می‌کنند و در صدد مقابله با وی در می‌آیند. نویسنده بصورت تلویحی و به شکل مهندسی معکوس(!) در روایت اشاره می‌کند که آنچه باعث برخورد قهرآمیز پیامبر با قبایل بنی‌قریظه، بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع گردید در حقیقت اصرار  بر انکار امری (رسالت خاتم) بود که افراد این طوایف یهود بر آن پافشاری می‌کردند. و بالاخره در پایان روایت در میان بهت مخاطب، «حام» که مشتاقانه به دنبال اثبات نشانه‌های رسول موعود در وجود نبی اکرم است با انکار وی مواجه و این راحیل، داود، دانیال، هاران، شام و البته بنیامین هستند که رسالت خاتم انبیا را با جان و دل می‌پذیرند.

با توجه به اینکه این داستان به شدت «ناخودبسنده» است بنظر می‌رسد خانی در روایت این داستان حساب ویژه‌ایی بر اطلاعات «فرامتنی» مخاطب باز کرده است. در واقع مخاطب این روایت برای فهم دقیق داستان باید اطلاعات پیش‌زمینه‌ایی نسبتاً قوی در مورد یهودیت، مسیحیت، مسائل صدر اسلام، قبایل یمانی انصار (خزرج و اوس)، اوضاع سیاسی آن برهه، اطلاعات تاریخی- جغرافیایی و از همه مهم‌تر تسلط نسبی بر نثر بکار رفته در داستان داشته باشد. خانی در داستانش برای دست یافتن به فرم مورد نظر در روایت، نثر را سنگ بنا و مصالح اولیه کارش برای ساخت فرم داستانی در نظر گرفته است به طوری که فرم و به تبع آن محتوا از نثر به کار رفته در روایت، هویت و تشخص پیدا می‌کند. به عبارت دیگر چنان‌چه این داستان بر اساس زبان معیار امروز نوشته شود مسلماً ضریب قابلیت نفوذ محتوا را از دست خواهد داد.

اگر چه فرم بدرستی در خدمت و همراستا با محتوا استفاده شده است ولی نکته مغفول توجه به اقبال مخاطب در برخورد با این فرم روایتی است. اینکه چه تعداد مخاطب تاب‌آوری خواندن بیش از ۴۰۰ صفحه رمان دینی- تاریخی با ارجاعات بسیار فرامتنی را دارند؟ بنظر می‌رسد نویسنده در این اثر بیشتر از آنکه دغدغه مخاطب را داشته باشد با تمام توان ادبی و قدرت قلم و تخیل خود تلاش کرده است تا عرض ارادتی خالصانه و شخصی به محضر نبی خاتم داشته باشد و به نوعی ادای دین کرده باشد بر آستان پرفروغ ختمی مرتبت.

خانی در به انجام رساندن این ارادت در پیرنگ داستانیش نیز دارای حفره‌های بسیار و سوالات بی‌پاسخی حتی برای مخاطب مشتاق این روایت است. اینکه چرا در داستان هیچ اشاره‌ایی به سرنوشت دقیق یوشع، ابراهیم و یافث نمی‌شود؟ آنا چه چیزی در کنشت پیدا کرد که سوزیانا را ترک و دیگر بازنگشت؟ چرا آن‌همه اشتیاق حام در یافتن رسول موعود در پایان داستان ابتر ماند؟ سوالات هارونی از علی(ع) تخیل نویسنده بود یا یک استناد تاریخی؟ و نویسنده چه تمهیدی لحاظ نموده تا مخاطب مجاب شود که جز هارونی سایر یهودیان نباید تحت تاثیر این سوالات، اسلام بیاورند. چرا حارث سر قرار با دخت نبی اکرم نرفت و عمری حسرت و پریشانی را به جان خرید؟ نویره چگونه کشته شد؟ نادیه در شکم عروسک حامل چه پیامی برای پیامبر بود؟ چه بر سر اخطب آمد؟ هارونی چه شد؟ چه اتفاقی رخ داد که راحیل سرسخت و رام‌نشدنی به ناگهان تحت تاثیر سخنان شام امی دچار تحولات درونی آنی شد و پذیرفت آنچه را که تا قبل از آن بشدت انکار می‌کرد. و البته سوالاتی دیگر... که پیرنگ داستان را کمرنگ و ضعیف می‌کند.

گئورک لوکاچ نظریه‌پرداز ادبی مجاری اعتقاد دارد روایتگری در آثار تولستوی مقدم بر توصیف در آثار زولاست و تمرکز بر روایت را عامل موفقیت داستان می‌داند و متعقدست توصیف فقط باعث بسط جزییات و فضاسازی بی‌مورد در داستان است. به نظر می‌رسد خانی نیز در داستان بیشترین دقت خود را بر توصیف در روایت متمرکز کرده است و از روایت‌گری فاصله گرفته و همین مسئله باعث شده که بسیاری از سوالات در روایت شکل بگیرد که متاسفانه پاسخ روشن و دقیقی در داستان برای آن‌ها وجود ندارد.

صور سکوت در حقیقت همان شپیوری‌ست که قرار است صدای آن در جشن برداشت محصول کشاورزان در پاییز، شادی آمدن رسول خاتم را به اهل یهود بشارت دهد ولی بدخواهان و کین‌ورزان یهود، این پاییز بشارت را برای قوم موسی ابدی و جاودانه می‌سازند.