کد خبر 1301132
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۰

به گزارش مشرق، علیرضا وهاب‌زاده طی توییتی نوشت: شاید برای شما هم اتفاق بیفتد! حتما هم اتفاق افتاده! 

دیشب ساعت یک در مسیر خانه متوجه خانمی شدم که کنار خیابان ایستاده و بیش از ۲۰ خودرو اطرافش را گرفته‌اند. دختر بی توجه به مزاحمت‌ها دور میدان میچرخید، همه خودرو ها هم به دنبالش و تعدادشان هم افزوده میشد. گوشه‌ای ایستادم،

 حدودا ۲۲ساله و مشخص بود دختر موجهی است و از این آزارها ناراحت است.

صحنه ای که شاید فقط با حمله گله کفتارهاو گرگ های درنده به یک موجود بی پناه قابل مقایسه باشد!

خواهرم همراهم بود رفت و نیم ساعتی صحبت کرد، من هم با فاصله اندکی کنارشان ایستادم تا شاید از مزاحمت‌ها کم شود.

خواهرم برگشت و گفت دو شب قبل با خانواده دعوایش شده و وسایل‌ش را جمع کرده و از خانه بیرون زده!

از ترس با خانواده هم تماس نگرفته، دوستانش هم جایی نداشتند که این دو شب را بماند.

نه جایی برای ماندن داشت و نه پولی برای هتل رفتن! دو روز تمام در خیابان راه رفته. راه !بدون اینکه بخوابد

با اصرار خواهرم سوار ماشین شد. رفتیم برایش غذا گرفتیم. از آنچه فکر میکنید داغون‌تر و خسته تر بود، تمام مدت اشک ریخت.

نیم ساعتی صحبت کردیم تا راضی شد با۱۳۷تماس بگیریم، پذیرفت شب را در یکی از مراکز بگذراند.

برایش سخت بود ولی چاره‌ای نداشت. باید شب را درخیابان بین گرگ‌ها بگذراند!

 یا به خواسته آن‌ها تن بدهد یا همین خستگی و گرسنگی را ادامه دهد.

موبایلش هم از عصر خاموش بود که در ماشین شارژ کرد.

فقط مادرش چند پیام داده بودم.

ساعتی گذشت و بچه‌های مددکار آمدند، باهاش صحبت کردند، قبول کرد برود و شب را در یکی از سراها بماند.

از خودروی ما پیاده نشد

 پشت سر خودرو شهرداری حرکت کردیم و رفتیم تا یکی از سراهای نگهداری.

در راه از یک سوپرمارکت وسایلی که فکر میکردیم شاید نیازش بشود را خریدیم. قبول نمیکرد ولی باز هم چاره‌ای نداشت.

امروز صبح با یکی از رفقا در شهرداری تماس گرفتم تا موضوع را پیگیری کند.

 عصر تماس گرفت که شهردار با خانواده او تماس گرفته و به همراه چند مددکار با خودش و خانوده‌اش صحبت کردند.

حال خوب اینکه آشتی کردند و امشب در خانه و اتاق خودش راحت خوابیده.

به خواهرم پیام داده بود ومیگفت یک قدم تا آنچه نباید فاصله داشته! بین جبر و وجدان در حال جنگ بوده و شاید لحظات آخر یک اتفاق نجاتش داده.

یک لحظه شاید یک عمر را تغییر دهد، هر کار بدی دفعه اولش سخت است! و بعد از آن عادی شود، همه بد به دنیا نمی ایند و اجبار به راه‌هایی میکشاند که شاید برگشت از آن خیلی سخت و غیر ممکن باشد.

اگر با چنین مواردی برخورد کردید که حتما برخورد کردید یا میکنید

بی تفاوت از کنار اتفاقات کنارمان رد نشویم.

این موارد به راحتی از طریق اورژانس اجتماعی و شهرداری قابل حل است و حتما می‌توانیم از یک فاجعه یا بحران در آینده یک انسان مثل خودمان موثر باشیم.

کنار هم بمانیم…