باشگاه استقلال در این مدت با حاشیه‌های زیادی مواجه شده و ممکن است همین موضوع منجر به اتفاقاتی در این باشگاه شود.

به گزارش مشرق، باز هم رسیدیم به نقطه سرخط .... و صفری که همیشه مضربش  صفر است! همیشه باید این تلنگر آویزه گوشمان باشد که در نظام افسارگسیخته مدیریتی، سهم خواهی یکی از هزاران فعلی است که در دستور العمل‌های دولتی و بخشنامه‌های توهم برانگیز آن اعمال و آنچه مقرر می‌شود تا چرخه معیوب و گیرکرده در خلاء بحران‌ها را به طور کلی ساقط کند؛ گماردن افراد نامتخصص و کارنابلد در مسئولیت‌های حساس و کلیدی و بالعکس سپردن کارهای سخیف و ناچیز به انسان‌های ماهر و باکرامت است.

از فیدل کاسترو پرسیدند کدام بحران و مشکل، تو را در طول دوره ریاست جمهوری بیشتر اذیت کرده، گفت: من در طول دوران جنگ‌های چریکی همرزمی داشتم که بیشتر از چشم‌هایم به او اعتماد می‌کردم. وقتی رئیس جمهور شدم، انتخاب هیئت دولت و کابینه را به او سپردم. بعد از چند سال متوجه شدم که دولت در حال اضمحلال و ورشکستگی است. عده‌ای متخصص را مامور تحقیق کردم و پس از مدتی نتیجه این بود؛ همرزم من که معلوم شد، مامور سازمان سیا بوده، افراد متخصص و بزرگ را در کارهای کوچک و افراد ضعیف و ناوارد و غیر متخصص را در پست‌های کلیدی گمارده بود و بدین طریق و بدون اینکه اقدامی صورت گیرد، به خودی خود دولت متزلزل و ساقط می‌شد و ....

با توجه به تنش‌های فزاینده چند ماه اخیر در استقلال و شخصیتی که از مدیران آمده و رفته در این مدت سراغ داریم، به طور قطع دلیل برای نگرانی‌های بوجود آمده زیاد است اما چند تفاوت کلیدی و آشکار بین همین مدیران و رفتارهای ضد و نقیض آنان وجود داشته که بر شدت نگرانی‌ها افزوده است. به طور خاص در رفتارها و عملکرد احمد سعادتمند که ابتدا در برخورد با فرهاد مجیدی و استفاده از نام استراماچونی - که جذابیت زیادی هم برای خود او و هم دوستانش داشت ولی به بهای نابودی استقلال  یأس و ناامیدی در جامعه و ناراحتی و سردرگمی هواداران تمام شد - مشاهده می‌شود.

مدیری که خود را تابع قانون می‌داند و در بالاترین سطح مدیریت دولتی به عنوان معاون وزیر فعالیت داشته، چگونه فراموش می‌کند که قانونی مثل قانون منع به کارگیری مربیان خارجی همان شرایط ایجاد شده‌ای است که خودش قبل از اینکه وارد سیستم باشگاه شود به روش‌های مختلف صادر و نهادها و باشگاه‌ها و ارگان‌های ذیربط را ملزم به رعایت آنها کرده بود!

سعادتمند که خوب می‌داند، مدیران پیش از او نیز به جهت عملکرد خودمختارگونه چالش‌های بسیار جدی برای باشگاه و تیم ایجاد و خسارت‌های فراوانی وارد کرده‌اند، چگونه به خود می‌قبولاند که چنین شیوه‌ای می‌تواند تکرار شود و بدتر از آن اینکه موفقیت آمیز نیز باشد و او را به مقصودش برساند!

مدیری که شعارش ساختن تیم کهکشانی است، آیا حق دارد و آیا می‌تواند به تنهایی و با پشت کردن به سیاست‌های کلی مجمع باشگاه که اصلی‌ترین حامی مالی و معنوی است، کار شاقی انجام دهد و اهداف رویاگونه‌اش را محقق کند؟! آیا دل خوش کردن به یک عضو پولدار هیئت مدیره و یکی دو نفر کمک کننده مالی، پاسخگوی نیازهای بی‌شمار باشگاه هست؟

کسی که پیش از این در جایگاهی دیگر برای کوچک‌ترین اقدام تشکیلاتی فیلترهایی نصب کرده و همه افراد تحت مدیریت و اقدامات در دست اجرا را از آنها عبور می‌داد، آیا حق دارد بدون فیلتر و بدون هماهنگی‌های لازم با مقامات مسئول، اقدامات خودسرانه انجام دهد و وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ را تهدید کند و هواداران احساسی و زودباور را علیه آنها بشوراند؟

آیا کفایت می‌کند که در مدت زمان کوتاهی با توسل به ابزارهای تبلیغاتی و رسانه‌ای به خصوص اینیستاگرام فرافکنی را تا سر حد مقابله با وزیر هدایت و از آن به عنوان سلاحی جهت ترغیب فالوورهایش و افزودن به تعداد آنها استفاده کند؟ اصلا چنین شیوه‌ای در شأن مدیر باشگاهی به بزرگی استقلال است؟

بیشتر بخوانید:

وریا: کسی که شش ماه است وارد تیم شده حق ندارد حرف بزند

احمد سعادتمند را به ظاهر آدم متواضع و آرامی می‌دیدیم و با لبخندی که همواره بر لبانش دیده می‌شود و تبسمی که هنگام گفت‌وگو و مصاحبه‌ها بر صورتش نقش می‌بندد، مدیری پاسخگو و منطقی تصور می‌کردیم اما در چند هفته اخیر و پس از گرفتن سکان مدیریتی باشگاه استقلال و عزل و نصب‌های بی‌حساب و کتاب و مسئله‌دار و پس از آن دامن زدن به اختلافاتش با فرهاد مجیدی - که آرام آرام در حال تبدیل شدن به یک سرمربی جوان و با انگیزه و البته با تجربه بود و می‌توانست با حمایت و نظارت به یک مربی موفق بدل شود- و همچنین برداشتن سنگ بزرگی به نام استراماچونی، مدیری به غایت تبلیغاتی و بیشتر چهره رسانه‌ای دیدیم که پیش از او در مورد یکی از جنجالی‌ترین و تلویزیونی‌ترین مدیران باشگاهی دیده بودیم؛ بیشتر شعارده و هزینه‌تراش که فرافکنی‌هایش هنوز هم ول کن باشگاه و تیم نیست! با این وصف آیا سعادتمند هم می‌خواهد راه‌های تجربه شده چنین افراد بی‌مایه را دوباره تجربه کند؟!

سعادتمند بازی از پیش باخته را ادامه داد و در چند میز از پیش طراحی شده به بازی گرفته شد.

1- آوردن فرهاد مجیدی جوان و کم‌تجربه ولی با طرفداران زیاد که مخالفت با او را بر نمی‌تافتند و در هر حالتی برایش سرودست می‌شکستند.

2- از دست دادن فرهاد مجیدی در شرایطی که انگیزه لازم را پیدا کرده بود و آرام آرام خودش را در حد سرمربی جوان و قابل به جامعه مربیگری تحمیل می‌کرد.

3- توسل به مهره سوخته‌ای به نام استراماچونی که وقتی در میانه‌های راه کار را رها کرد و رفت، تصمیمش را گرفته بود که برود و برنگردد اما اصرار سعادتمند به بازگرداندن او معلوم نشد بر چه پایه و اساسی بود که در نهایت به نیامدنش منجر شد و تمام معادلات را نیز برهم زد.

4- در بحبوحه مسابقات نهایی جام حذفی، ساده لوحانه‌ترین اقدامش را انجام داد و با سفر بدون هماهنگی و بی‌مجوز به ایتالیا تلاش کرد کاری ناممکن انجام دهد که جز شکست و ناامیدی حاصلی نداشت؛ نه تخفیفی از استرا گرفته و نه قراردادی با او منعقد شد.

5- به جای راضی کردن شفر و جلب رضایت او در زمینه شکایتش از استقلال، تمرکزش را فقط روی استراماچونی قرار داد تا حکم فیفا برای بسته شدن پنجره نقل و انتقالات از راه برسد.

6- به جای همت و اقدام به تمدید و عقد قرارداد با بازیکنان و تدارک برای حضوری مقتدر در لیگ قهرمانان آسیا، هواداران را تحریک کرد و بدین ترتیب جریان‌هایی به راه افتاد.

7- به جای عقد قرارداد با بازیکنان در ساختمان مرکزی باشگاه و اطلاع رسانی درست و شفاف در این زمینه، کار به افراد غیرمرتبط با سیستم اداری و فنی سپرده شد. با جنجال چند روزی در هتل آزادی اتراق کردند و با هزینه‌های نامربوط و فرصت سوزی به التهاب موجود افزودند و بدون دستاوردی با دست خالی به قطر رفتند.

8- بدون مجوز بانک مرکزی، 100 هزار دلار با خودش به قطر برد اما در فرودگاه مهرآباد به همراه معاونش مورد بازجویی قرار گرفتند. کار به جایی رسید که سه میلیارد تومان برای کاظم قیم معاون استقلال وثیقه در نظر گرفته شد.

9- نتیجه‌ای هم که در قطر به دست آمد موید برآیندی بود که از سیستم ناکارآمدی مدیریت سرچشمه می گرفت و دلیل دیگری ندارد.

با این اوصاف به نظر می‌رسد عمر مدیریتی سعادتمند قبل از آغاز فصل جدید به پایان برسد. شنیده شد که در ساختمان سئول برای جانشینی وی با سه گزینه صحبت‌هایی شده و احتمال تغییر در این پست بسیار نزدیک است اما یک توصیه به وزیر ورزش در این زمینه می‌شود.

اگر قرار است تغییری در این پست صورت گیرد، حداقل برای یک بار هم که شده، به حرف مردم گوش دهید و احترام بگذارید و فردی را انتخاب کنید که خودش اهل فوتبال، شناخته شده، با دل و جرأت و مبرا از سیستم حاکمیتی و دولتی باشد و پوست و گوشت و استخوانش از جنس هوادار و فوتبال باشد. شاید در این صورت اتهامات وارده بر رنگی بودن وزیر و خطاب قرار گرفتنش به عنوان بابامسعود رنگ ببازد.

منبع: تسنیم