با خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌های آمریکا، بانک‌های خارجی از ترس جریمه‌های آمریکا عملاً روابط خود را با ایران قطع کردند و همه دستاوردهای برجام، یک‌شبه بر باد رفت!

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


عاشورا و احیاء دولت اسلامی

سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:


دیروز عاشورا بود، یک بار دیگر خاطره نهضت حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) و یاران فداکارش تجدید گردید. بدون تردید هدف کوتاه مدت قیام خونین امام حسین(علیه‌السلام)  «تشکیل حکومت» نبود، نه اینکه از نظر دینی و رسالتی که امام دارد، تشکیل حکومت شایسته قیام نبود، نه از این رو که در زمان قیام امام حسین(علیه‌السلام)- دهه 60 هجری - و قبل از آن یعنی در دوره امام مجتبی(ع) تشکیل حکومت ممکن نبود و از این رو بود که خط سیر حرکت امام از مکه به کوفه بعد از رسیدن خبر شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه‌السلام- در یکی از منازل و روز نهم ذی‌الحجه- تفاوت نکرد و امام به مسیر ادامه داد و تا آخر هم تغییر عقیده نداد. بنا به روایتی پیش از شهادت حضرت مسلم(ع) و در زمانی که امام هنوز در مکه حضور داشت در پاسخ به پسر عمویش ابن‌عباس که خواست از رفتن به کوفه منصرف شده و در مکه بماند، فرمود چه می‌گویی این‌ها که با من می‌آیند قبرهایشان در کربلا آماده است و ابن‌عباس پرسید چه‌طور با این قطعیت از آن حرف می‌زنی، گفت: خداوند به من خبر داده است. بنابراین چه با علم عادی - آن‌گونه که ابن‌عباس هم دریافته‌ بود- و چه با علم غیب - که امام به آن اشارت فرمود- «سیدالشهدا(ع) قبل از حرکت از نتیجه کار آگاه بود و رفتن به کوفه در واقع انجام یک «رسالت الهی» بود و تفاوتی نمی‌کرد که در پی آن چه حکایتی پیش‌ آید.


مسئله این بود که انحراف بزرگی در جامعه اسلامی پدید آمده بود و می‌رفت تا دین از جامعه رخت بر بندد و این با شرایط زمانی دوره حکومت مطلقه معاویه بن ابی‌سفیان- 41 تا 60 هجری- به کلی متفاوت بود. بله انحراف در مسیر اسلام از روز سقیفه بنی‌ساعده پیش آمده بود و هر روز بر آن اضافه می‌شد و در دوره 20 ساله حکومت آل‌ابی‌سفیان تشدید شده بود اما معاویه و دستگاه اموی آن روز جرأت پیدا نکرده بود تا آشکارا حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام و عهد الهی را بشکند. معاویه در زمانه‌ای می‌زیست که کسی او را با داعیه دینی نمی‌شناخت و خود او نیز برای خود چنین وجهی قائل نبود و لذا زمانی که بعد از امضای صلح با امام حسن مجتبی علیه‌السلام به مدینه آمد گفت: همه تلاش من برای به دست آوردن حکومت بر شما بود و من برای نماز و روزه و حج و زکات وارد جنگ نشدم چرا که خود آن‌ها را انجام می‌دهید. معاویه هیچ‌گاه چهره دینی شناخته نشد کما اینکه «بیهقی» صاحب کتاب تاریخ وقتی شنید بعضی می‌گویند معاویه در اثر جنگ با علی(ع) از ایمان خارج شد گفت: خیر مطلب چنین نیست چون معاویه مومن نبود و داخل در ایمان نشده بود تا از آن خارج شود بلکه در زمام پیامبر(ص) از کفر به نفاق آمد و پس از  رحلت پیامبر(ص) به کفر اصلی بازگشت (طبری، الکامل، ج2، ص206، باب 27). معاویه جایگاه خود را در میان مردم می‌دانست و از این رو چندان در مقولات دینی وارد نمی‌شد کما اینکه با کسانی که با او به عنوان «امیرالمومنین» بیعت نکردند، کاری نداشت و در قراردادی که با امام حسن(ع) امضا کرد پذیرفت که به او خطاب امیرالمومنین نشود.


با روی کار آمدن یزید ابن معاویه در سال 60 هجری، حکومت اموی تلاش کرد تا یک گام بزرگ برای دفن اسلام به جلو بردارد و از این رو  انهدام همه اسلام در دستور کار امویان قرار گرفت. بر این اساس یزید در فاصله بسیار کوتاهی پس از به دست گرفتن خلافت به حاکم مدینه ولید بن عقبه نامه نوشت، تا ابی‌عبدالله الحسین علیه‌السلام را وادار به بیعت نماید و کسی امام را به بیعت فرا می‌خواند که عبدالله بن حنظله وقتی به همراه جمعی از بزرگان مدینه به شام رفت و وضع را دید به مردم مدینه گفت: کسی را دیدیم که آنچنان آشکارا به گناه آلوده بود که ترسیدیم در شام از آسمان سنگباران شویم! و از این رو بود که امت به یک انحراف بزرگ مبتلا شده بود و اساس اسلام هم در معرض تهدید بود تا جایی که امام به مروان تشر زد و فرمود؛ «علی الا سلام السلام إذ قد بلیت الامه براع مثل یزید» و حالا کار به جایی رسیده بود که تنها جنگی خونین چاره کار بود و امام فرمود؛ «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی» در هر دو بیان امام صحبت از «اسلام» است. امام برای اساس اسلام راهی کوفه شد اما کوفه در این مسئله خود موضوعیت نداشت الا اینکه در آن زمان از میان بلاد اسلامی تنها از این شهر درخواست‌ها به سمت مکه گسیل شده بود.


امام حسین علیه‌السلام راهی کوفه شد و روز دوم محرم به «کربلا» رسید تا اساس یک نهضت دائمی حفظ اسلام بگذارد. در اینجا امام تلاش کرد تا منطق دین را در برابر حکومتی که هیچ نسبتی با دین ندارد با رساترین سخن بیان کند و از این رو طراحی امام در روز عاشورا به‌گونه‌ای بود که هریک از شهدا بتوانند روشنگری کرده و صدایشان را به گوش تاریخ برسانند و سپس شهید آن چیزی باشند که آن را فریاد کرده‌اند. جنگ تن به تن به جای هجوم جمعی بر این اساس طراحی گردید و جنگ 72 تن که می‌توانست در کمتر از یک ساعت به پایان برسد، تا عصر روز عاشورا به درازا کشید و این کمک کرد تا جزءجزء حادثه کربلا در اذهان و تاریخ ثبت شود و از این رو کمتر حادثه‌ تاریخی را می‌شناسیم که به اندازه حادثه عاشورا، جزئیات آن به ثبت رسیده شده باشد که البته یک عامل آن پراکنده شدن اخبار آن توسط «شاهدان عینی» و به عبارتی «پیامبران کربلا» و یک عامل انتشار اخبار آن «دست غیب» بود که جزئیات فراوانی که حتی شاهدی هم نداشت به ثبت رساند که یک نمونه آن نجوای قمر بنی‌هاشم(ع) با خود هنگامی که آب را به روی آب ریخت و ننوشیده از شریعه فرات خارج شد توسط حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام است. حادثه کربلا با تمام جزئیات آن - هر آنچه در اردوی امام حسین و هر آنچه در اردوی ابن‌سعد رد و بدل شده - به ثبت رسیده است.


امام حسین علیه‌السلام به موازات تلاش بنی‌امیه برای محو اسلام، برای حفظ و گسترش اسلام به میدان آمد. یزید بن معاویه لعنهًْ‌الله‌علیه وقتی با سر مبارک ابی‌عبدالله(ع) مواجه گردید با چوب بر لب‌های مقدس امام زد و مغرورانه خواند «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحی نزل» این جمله او در دل تاریخ ثبت شد و همه مقصود او را از جنگ با امام دریافتند و این در حالی بود که پدر او اگرچه به تعبیر «مغیره» در جلسه‌ای خصوصی گفته بود «به خدا سوگند تا هستم سعی می‌کنم نام محمد(ص) را دفن کنم»(شرح ابن ابی‌الحدید، ج5، ص129) اما سعی می‌کرد خود را «خلیفه مسلمین» معرفی کند و هیچ‌گاه جانب احتیاط را رها نکرد. بنابراین آنچه یزید کرد در واقع چوب حراج زدن به سرمایه‌ای بود که معاویه با سیاست و در طول 20 سال خلافت و حدود 42 سال امارت گرد آورده بود و از این رو امام سجاد علیه‌السلام در همین مجلس به یزید گفت: «تو رگ‌های خود را بریدی.» چیزی نگذشت که بعضی بزرگان مذاهب اسلامی، «دیانت» و بعضی «عدالت» معاویه را زیر سوال بردند. در یک جمله می‌توانیم بگوئیم ماجرای کربلا از یک سو جمع کردن بساط اسلام و از  سوی دیگر حفظ و گسترش بساط اسلام بود که این دومی به سرانجام رسید.


قیام امام حسین علیه‌السلام به عنوان یک «نهضت» باقی ماند و این در زمانی بود که به هیچ‌وجه امکان اقامه «حکومت» نبود. به تعبیر مرحوم شیخ راضی آل‌یاسین در کتاب شریف «صلح‌الحسن» که حضرت امام‌خامنه‌ای به شیوایی تمام آن را در اختیار فارسی‌زبانان قرار داده - در حالی که جریان انحراف تاریخی که بلافاصله پس از رحلت پیامبر(ص) شروع شده بود در نهایت «حکومت» را از اسلام گرفت و این در حالی بود که «نهضت پیامبر(ص)» در مکه، به «دولت پیامبر» در مدینه تبدیل شده بود و بنی‌امیه ابتدا با گرفتن دولت از اسلام تلاش کرد تا اسلام را از جامعه به حاشیه ببرد و سپس در گام دوم - دوره یزیدبن معاویه - کاملا محو نماید، ‌امام حسین علیه‌السلام با قیام خونین خود، اسلام را به دوره «نهضت» یعنی دوران مکه بازگرداند و در واقع بار دیگر اسلام آغاز شد و از این رو جنگ کربلا از نظر مفهومی و مصداقی با جنگ‌هایی نظیر بدر و حنین و احد شباهت دارد که کفار قریش به سرکردگی ابوسفیان برای محو اسلام به راه انداختند و پیامبر و مسلمانان برای حفظ اسلام به میدان آمدند. امام‌حسین در این مرحله کاملا موفق شد و اگرچه تا قرن‌ها «حکومت اسلام» احیا نشد اما خود اسلام به عنوان یک نهضت فراگیر تهاجمی باقی ماند.


امروز به لطف واقعه کربلا، «دولت اسلام» هم بازگشته است. انقلاب اسلامی ایران در تأسی به قیام الهام‌بخش کربلا و در دنبال‌گیری «نهضت عاشورا»، دولتی که بنی‌امیه و سپس بنی‌عباس و ابناء بعدی‌شان به یغما برده بودند را بازگرداند و اینک ما در مرحله مدینه قرار داریم؛ دورانی که پیامبر از گرفتاری‌های مکه خلاص شده بود و جهان را صلای توحید می‌داد و شرایط به‌رغم سختی‌های فراوان آن، به سمت گسترش اسلام در حال آماده شدن بود.

پیشنهادی برای روز بازنشستگی دولت

سعید لیلاز در روزنامه ایران نوشت:


نقشه راه فصل هشتم دولت آقای روحانی باید چندین هدف را دنبال کند که دو بخش مهم آن کاهش نرخ تورم و افزایش هزینه‌های عمرانی از منابع دولتی است. دو بخشی که با خود تولید و اشتغال و ثبات نسبی اقتصاد را به همراه خواهد داشت. تجربه سه سال گذشته بویژه یک سال اخیر با رونق بازار سرمایه نشان داد که هرگاه دولت به مردم اعتماد کرد و کسری بودجه اش را از طریق مردمی سازی و نه خصوصی سازی جبران کرد، براحتی توانست بر مصائب و مشکلات اقتصادی فائق شود. با درک سیاست‌های بانک مرکزی برای مقابله با آثار و تبعات اقتصادی ویروس کرونا، بر این باورم که در این یک سال پایانی نیز دولت به این نوع نگاه و مردمی سازی اقتصاد نیاز دارد و ماهانه می‌تواند از طریق انتشار اوراق قرضه و فروش سهام شرکت‌های دولتی بین 7 هزار میلیارد تومان تا 10 هزار میلیارد تومان منابع مالی مردمی به دست بیاورد.


منابعی که اتفاقاً با جمع کردن نقدینگی موجود در جامعه ضد تورم است و با تدابیری ویژه می‌تواند زمینه‌ساز اشتغال و بهبود معیشت مردم نیز باشد.


دولت در یک سال پایانی خود باید به چند هدف دست یابد. نخست آنکه، نرخ تورم را به زیر 20 درصد برساند و تا یک سال آینده روند آن کاهشی باشد. نرخ تورم  در تیر و مرداد اگرچه اندکی روند کاهشی را طی کرد اما اعداد بسیار بزرگ بودند و باید با کاهش رشد نقدینگی شرایط بهبود یابد. در همین راستا، در وهله دوم نیاز است که دولت فساد شبکه بانکی را مدیریت کند. سوم آنکه، با حفظ و تقویت اعتماد مردم، لازم است که دولت تمرکز خود را روی بازار سرمایه بگذارد و با انتشار اوراق قرضه و فروش سهام هم تقویت بازار سرمایه را دنبال کند و هم از این طریق نرخ تورم را پایین آورد و هم رشد اشتغال را رقم بزند.


به این ترتیب که می‌توان ماهانه  8 تا 10 هزار میلیارد تومان منابع از مردمی سازی اقتصاد به دست آورد و آن را به هزینه‌های عمرانی اختصاص داد.


ما وقتی از برقراری ثبات اقتصادی با یک برنامه کوتاه مدت یک ساله صحبت می‌کنیم، نمی‌توانیم تنها به مواردی مثل بهبود فضای کسب و کار (که اتفاقاً تمرکز روی آن نیز ضرورت دارد) بپردازیم. اما از طریق افزایش هزینه‌های عمرانی و کاهش هزینه‌های جاری می‌توان به بخش قابل توجهی از یک برنامه سازنده یکساله دست یافت. هم کسری بودجه را کاهش داد و هم اشتغال ایجاد کرد. در کنار این دو سیاست، باید برای تقویت قدرت خرید کارگران و بازنشستگان و همین طور توان مالی کشاورزان از طریق افزایش قیمت خرید تضمینی کاری انجام داد تا دولت با فضای بسیار آرامی وارد دوران بازنشستگی شود و این دوران اندک باقیمانده را هم با خاطره خوشی به پایان برساند.


امریکا تمام تمهیداتی که برای اعمال فشار بر اقتصاد ایران می‌توانست بیندیشد، به کار بسته و همانطور که پیش از این نیز به آن اشاره کرده ام، شرایط موجود نشان می‌دهد که تحریم‌ها مسأله اصلی نبوده و با وجود این شرایط سخت هنوز راهکارهایی وجود دارد که می‌توان از این وضعیت دشوار عبور کرد. مسأله اقتصاد ایران سوء مدیریت بوده و شرایط کنونی گواه آن است. اگرچه ویروس کرونا تا اندازه‌ای برنامه‌های دولت را برهم زد اما از تیرماه دوباره شرایط بهبود یافت و دولت از این ماه مجدداً بر شرایط غلبه کرد و اکنون لازم است در حدود 360 روز باقیمانده با ثبات سازی اقتصاد در دستور کار قرار بگیرد. لذا مأموریت 360روزه دولت آقای روحانی ایجاد ثبات از طریق مردمی سازی اقتصاد است.

نبش قبر FATF برای احیای مذاکره

مهدی مظهر درروزنامه وطن امروز نوشت:

پس از بسته شدن پرونده لوایح مرتبط با FATF در مجمع تشخیص مصلحت و بازگشت نام ایران به لیست سیاه در اسفندماه سال گذشته، حامیان FATF این بار برای زمینه‌سازی جهت مذاکره با غرب، دوباره سراغ نبش قبر FATF رفته‌اند. پس از خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌های فراسرزمینی این کشور علیه ایران، حامیان برجام که دستاوردهای برجام را بر باد رفته می‌دیدند، تلاش کردند با تحریف واقعیت، مشکلات به وجود آمده را به گردن همکاری نکردن ایران با FATF بیندازند. اگر چه تا همان زمان نیز ایران بیش از 90 درصد خواسته‌های FATF را اجرا کرده بود اما تصویب نشدن لایحه الحاق ایران به ۲ کنوانسیون CFT و پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام، دستاویزی شد تا حامیان FATF پشت آن پناه گرفته و از پاسخگویی نسبت به فضاحت برجام شانه خالی کنند.

خط رسانه‌ای که حامیان FATF در آن زمان دنبال می‌کردند، القای این ذهنیت در مردم بود که منشأ مشکلات در روابط مالی ایران با سایر کشورها، رعایت نکردن استانداردهای FATF توسط ایران و احتمال بازگشت نام ایران به لیست سیاه FATF است. از این رو این جریان سیاسی تلاش عجیبی برای بزرگنمایی FATF در افکار عمومی کشور جهت تصمیم‌سازی برای تصویب لوایح مرتبط با FATF انجام داد؛ القای ادعاهای بی‌اساس در قالب مصاحبه با اشخاص موهومی، گره زدن مشکلات بانکی ایران با لیست سیاه FATF،  ادعاهای خلاف واقع درباره قوانین داخلی مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم و ارتباط دادن آنها با کنوانسیون‌های بین‌المللی، گره زدن مشکلات معیشتی و قیمت دلار به مسأله FATF  و ترساندن مردم از تبعات تصویب نشدن لوایح مرتبط با FATF  تنها گوشه‌ای از بازی‌های رسانه‌ای حامیان FATF بود. اما واقعیت چه بود؟
 
* آنچه حامیان FATF نمی‌گویند
‌واقعیت آن است که به دلیل ضعف دیپلماسی در جریان مذاکرات هسته‌ای، تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران متعهد به توافقی شد که ضمانت‌های اجرایی لازم را برای الزام طرف مقابل جهت انجام تعهداتش ایجاد نمی‌کرد. با تغییر ریاست‌جمهوری در آمریکا، این کشور براحتی توانست از برجام خارج شود و این توافق را زیر پا بگذارد و طرف‌های اروپایی نیز تقریبا به هیچ یک از تعهدات خود در برجام عمل نکردند! با این حال به دلیل سازوکار ویژه‌ای که برای حل و فصل اختلافات در بندهای 36 و 37 برجام پیش‌بینی شده است، ایران عملا نمی‌تواند در مقابل بدعهدی‌های طرف مقابل واکنش درخوری از خود نشان دهد، چرا که منجر به بازگشت تمام تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران خواهد شد!


با خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌های آمریکا، بانک‌های خارجی از ترس جریمه‌های آمریکا عملاً روابط خود را با ایران قطع کردند و همه دستاوردهای برجام، یک‌شبه بر باد رفت! با این حال دولت و حامیان رسانه‌ای آن که برجام را در افکار عمومی جامعه به عنوان یک دستاورد بزرگ و حلال همه مشکلات کشور معرفی کرده بودند، نمی‌توانستند به این اشتباه بزرگ اعتراف کنند؛ از این رو تلاش کردند مشکلات اقتصادی کشور را که بر اثر بازگشت تحریم‌های آمریکا ایجاد شده بود، گردن FATF و تصویب نشدن لوایح مرتبط با آن بیندازند. پس از آنکه در 2 اسفند 98 رسما نام ایران به لیست سیاه FATF بازگشت، هیچ یک از پیامدهای وحشتناکی که حامیان FATF به تصویر می‌کشیدند، رخ نداد! نه بازار ارز و نه بازار سرمایه، هیچ کدام واکنش جدی به این موضوع نشان ندادند؛ تغییری نیز در وضعیت مبادلات مالی ایران با کشورهای دیگر که به دلیل تحریم‌های بانکی آمریکا از طرق غیررسمی انجام می‌شد، رخ نداد! و این چنین شد که حامیان FATF ترجیح دادند مدتی در فضای رسانه‌ای آفتابی نشوند تا بیش از این گرد رسوایی به چهره‌شان ننشیند.
 
* دور جدید بازی‌های رسانه‌ای
اما ظاهرا این جریان سیاسی که احساس کرده است آب‌ها از آسیاب افتاده، دوباره جان گرفته و دور جدیدی از بازی‌های رسانه‌ای را آغاز کرده است. در این میان یک خبرگزاری دولتی گوی سبقت را از بقیه ربوده و با مصاحبه‌های پی‌درپی با افرادی که در حوزه بازرگانی فعالیت می‌کنند، تلاش می‌کند بار دیگر مشکلات اقتصادی کشور را به FATF ارتباط دهد. از جمله این مصاحبه‌ها، مصاحبه با مجیدرضا حریری، رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین و جمیل علیزاده شایق، دبیر انجمن برنج ایران است که توسط سایر رسانه‌های زنجیره‌ای همسو نیز بازتاب پیدا کرده است.  
اگر چه تا قبل از رد لوایح مربوط به الحاق ایران به کنوانسیون‌های CFT و پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام، اینگونه فضاسازی‌ها با هدف اثرگذاری بر نظر اعضای مجمع صورت می‌گرفت اما اکنون که پرونده این لوایح بسته شده است، باید دید این جریان سیاسی چه هدفی را از نبش قبر دوباره FATF دنبال می‌کند؟
 
* رمزگشایی از دور جدید فضاسازی رسانه‌ای درباره FATF
پس از خروج آمریکا از برجام، جریان سیاسی غرب‌گرا همواره تلاش کرده است القا کند که ترامپ از برجام خارج شد نه آمریکا، به عبارت دیگر آنان همچنان امیدوارند با روی کار آمدن یک رئیس‌جمهور دموکرات در آمریکا، این کشور به برجام بازگشته و مذاکره با غرب که امروز عملا با بدعهدی‌های طرف مقابل به بن‌بست رسیده، دوباره جریان پیدا کند. از نظر آنها، موضوع FATF یکی از زمینه‌های مناسب برای تعامل با غرب است. برخی اندیشکده‌های غربی نیز به این موضوع اذعان دارند که موضوع FATF می‌تواند بهانه‌ای برای تعامل ایران با غرب باشد. به عنوان نمونه اندیشکده RUSI پس از اشاره به وضعیت ایران در FATF می‌گوید: «به ‌رغم پیشرفت کند ایران در اجرای برنامه اقدام، تعامل در رابطه با مسائل FATF نمایانگر عرصه‌ای است که امکان گفت‌وگوی سازنده بین اروپا و بازیگران کلیدی درون ایران وجود دارد در زمانی که چنین گفت‌وگویی بسیار ارزشمند است».  با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا (آبان 99) و احتمال رأی آوردن نامزد دموکرات در این انتخابات، جریان سیاسی غرب‌گرا تلاش می‌کند از هم‌اکنون با مطرح کردن موضوع FATF و ارسال پالس‌هایی در این زمینه، فضای افکار عمومی را برای طرح مذاکرات آتی با غرب آماده کند.

 ترامپ و ادبیات تهدیدآمیز

حسن هانی‌زاده در روزنامه آرمان ملی نوشت:

سیاست تهدیدآمیز اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و مایک پمپئو، وزیر خارجه نسبت به چهارده عضو دیگر شورای امنیت در چارچوب پروپاگاندای انتخاباتی دونالد ترامپ تلقی می‌شود. از آنجایی که در طول دو ماه گذشته آمریکا از هر ابزاری برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران و فعال‌سازی مکانیسم ماشه استفاده کرد و با شکست مواجه شد، لذا اکنون اعضای شورای امنیت را تهدید کرده که باید نسبت به تجدیدنظر در سیاست‌های خود در قبال ایران اقدام کنند. ادبیات پرخاشگرانه و تهدیدآمیز دونالد ترامپ تغییری در نگرش اعضای دائم و غیردائم شورای امنیت نسبت به ایران ایجاد نکرده زیرا اعتقاد اعضای شورای امنیت این است که ایران در بندهای توافقنامه برجام به کلیه تعهدات خود عمل کرد.

سفر اخیر آقای رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به ایران تاثیر مثبتی بر تصمیمات اعضای شورای امنیت نسبت به ایران داشته، فلذا دونالد ترامپ سعی می‌کند که از آخرین برگ سوخته خود برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری استفاده کند. هر چهار عضو شورای امنیت یعنی روسیه، چین، انگلیس و فرانسه مشترکا به این حقیقت دست یافته‌اند که فعال‌سازی مکانیسم ماشه نمی‌تواند درواقع به ادامه همکاری صادقانه ایران و جامعه جهانی در حوزه انرژی هسته‌ای منجر شود. سایر اعضای غیردائم شورای امنیت به‌جز کشور کوچک و کم‌تاثیر دومینیکن سایر کشورها اعتقاد دارند که هیچ بهانه‌ای برای تمدید قطعنامه 2231 وجود ندارد، بلکه دونالد ترامپ قصد دارد تا از شورای امنیت به عنوان ابزار انتخاباتی استفاده کند. از این رو دونالد ترامپ و مایک پمپئو، شیوه ادبیات تهدیدآمیز را نسبت به این نهاد مهم بین‌المللی اتخاذ کرده‌اند اما برآیند گزارش‌ها نشان می‌دهد که اکثریت اعضای شورای امنیت در برابر دونالد ترامپ موضعی قاطعانه اتخاذ می‌کنند. از آنجایی که دونالد ترامپ در زمینه استفاده ابزاری از شورای امنیت با شکست مواجه شده، لذا برگ سوخته دیگری را برای فشار به کشورهای عربی در راستای برقراری رابطه با رژیم‌صهیونیستی استفاده می‌کند.

سفر اخیر مایک پمپئو به اراضی اشغالی، سودان و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس نشان می‌دهد که رئیس‌جمهور آمریکا و وزیر خارجه وی برای پیروزی در انتخابات آینده به تکدی‌گری سیاسی از کشورهای کم‌تاثیر منطقه متوسل شده‌اند. درخصوص امکانات ایران برای تقابل با تحریم‌های آمریکا به‌طور طبیعی اکنون یک جبهه گسترده جهانی در کنار ایران و علیه سیاست‌های خصمانه ترامپ تشکیل شده و اتحادیه اروپا که هم‌پیمان سنتی آمریکا تلقی می‌شود، تمایل خود را برای همکاری با ایران در حوزه اقتصادی ابراز داشته و دونالد ترامپ نمی‌تواند بیش از این اقدام تحریمی علیه ایران انجام دهد. طبیعی است تا دو ماه آینده ممکن است که تیم ترامپ تحریم‌هایی علیه ایران اعمال کند اما این تحریم‌ها ارزش وجودی خود را از دست داده و جامعه جهانی به این نتیجه رسیده که ترامپ نمی‌تواند درواقع قوانین جهانی را نادیده بگیرد.


برتری عقلانیت دینی در آزمون کرونا برای اداره جامعه

محمدصادق فقفوری در روزنامه جوان نوشت:


ماده‌باورترین و لذت‌محورترین نظام‌های حکمرانی در دنیا هم پای سلامت جامعه، به عنوان یک کل انفکاک‌ناپذیر، که به میان می‌آید، سخت‌گیرانه‌ترین قواعد حاکمیتی را وضع می‌کنند و برای نقض‌شان شدیدترین جریمه‌ها را در نظر می‌گیرند. اما گویا در کشور اسلامی ما برخی از مردم با چراغ سبز بعضی از نهادهای حاکمیتی، در همین قضیه سلامت جامعه از ماتریالیست‌ها هم ماتریالیست‌تر عمل می‌کنند، البته نه همیشه و در همه موارد که تکلیف در مواجهه با ایشان مشخص باشد، بلکه گتره‌ای و با گرته‌برداری ناقص. تا اینجای کار فقط یک ایراد وجود دارد، ایراد مضاعف اینجاست: سلامت جامعه که به مخاطره افتاد، ناقضان سلامت، مدعیان صف اول می‌شوند!

۱- شوخی گرفتن کرونا، برای اولین بار در تعطیلات گذشته رخ نداد. عید فطر هم جاده‌های منتهی به شمال کشور یک‌طرفه شد. تازه آن موقع اوضاع کرونا در سه استان شمالی وخیم‌تر بود، اما باز هم مسافران بدون کوچک‌ترین توجهی به الزامات بهداشتی، راهی جاده‌های شمالی شدند. آن‌ها از قبل می‌دانستند که برای برگشت به تهران هم مشکلی نخواهند داشت، چون طبق یک رویه عجیب، اما عرفی‌شده، مسیرهای منتهی به پایتخت در روزهای پایانی تعطیلات یک طرفه می‌شود. این یعنی همه امتیازات برای یک سفر پرخطر آماده است، شما فقط بفرمایید سفر!

درست بعد از یکی دو هفته از تعطیلات عید فطر، آمار کرونا جهشی شد، اما این جهش نه برای برخی مسئولان عبرت شد و نه برای بعضی از مردم. تصاویر و فیلم‌های سواحل شمالی در پنج روز گذشته نشان می‌دهد که باز هم سواحل دریای خزر پذیرای مردم بسیاری بوده است که بدون توجه به کرونا و بدون رعایت بدیهیات بهداشتی، در حال گذراندن تعطیلات بوده‌اند. تأسف‌بار اینکه مسئولان جاده‌ای هم در خدمت این نقض پروتکل‌های بهداشتی‌اند: در شروع تعطیلات جاده‌ها به سمت شمال یک‌طرفه است، در پایان تعطیلات به سمت پایتخت!

۲- پای درد دل مردم بومی شمال که بنشینیم، همه‌شان متفقاً از این وضعیت ناراضی‌اند. آن‌ها نمی‌خواهند اژدهای آرام‌تر شده کرونا در شمال، دوباره قد علم کند. مسئولان بهداشتی هم این اواخر دیگر با خواهش و تمنا از مردم می‌خواهند در تعطیلات به مسافرت نروند، اما گوش عده‌ای به این حرف‌ها بدهکار نیست. هرچند مسدود کردن کامل جاده‌های مناطق تفریحی در چنین شرایطی خواسته گزافی نیست، اما زحمات چندین ماهه کادر درمان و خون چند ده شهید سلامت، اقلاً می‌طلبد که امتیازات ویژه نظیر یک‌طرفه کردن جاده‌ها و باز بودن سواحل و تفرجگاه‌ها برای ناقضان سلامت جامعه در نظر داشته نشود.

اکثریت قریب به اتفاق مسافرت‌ها هم تفریحی است، از سواحل شلوغ مازندران و گیلان و جاده‌های مملو از ماشین نمی‌توان این نتیجه را گرفت که این مسافرت‌ها غیرتفریحی بوده است یا مثلاً این‌گونه بوده که مسافران فقط به شمال رفته‌اند تا در ویلاهایشان ساکن شوند و اصلاً رفت و آمد نداشته باشند و... هم تعطیلات عید فطر زحمات و نتایج کاری کادر درمان را به هدر داد و هم از دو سه هفته دیگر معلوم می‌شود که مسافرت‌ها در تعطیلات تاسوعا و عاشورا چه بار سنگینی بر دوش نظام سلامت و جان مردم کشورمان گذاشته است.

۳- مدت‌هاست عده‌ای معدود، اما پر سر و صدا با هدف قرار دادن محرم، بر طبل تعطیلی مراسم‌ها و عزاداری‌ها با هر شکل ممکن می‌کوبیدند. دهه اول محرم گذشت و هیئت‌های مذهبی و مداحان ثابت کردند فرزند زمانه خویش‌اند. رعایت پروتکل‌های بهداشتی هنگام عزاداری‌ها به حدی بود که تقدیر وزیر بهداشت و رؤسای دانشگاه‌های علوم پزشکی را در پی داشت. به تعبیر درست رئیس‌جمهور «محرّم امسال با خلاقیت و مجاهدتی نوآورانه، جلوه‌ای پرشکوه از نهایت دلدادگی عزاداران حسین (ع) بود. دقیق‌ترین تصاویر از رعایت فاصله‌گذاری در حافظه جمعی ما از عزاداری‌های امسال، غرور و افتخاری گرانسنگ است.»

این نکته درخور نوشتن است که مسئولان بهداشتی با عجز و لابه از عده‌ای می‌خواهند در تعطیلات به مسافرت نروند و این عده کوچک‌ترین توجهی به این خواهش‌ها نمی‌کنند، اما همین مسئولان بهداشتی از مذهبی‌ها به خاطر رعایت دقیق پروتکل‌های بهداشتی ضمن عزاداری تقدیر می‌کنند. تا پیش از محرم شاید باور این موضوع سخت بود که هیئت‌های چند ده هزار نفری بنا بر سیاق چند صد ساله برپا نشوند و به یکباره در عزاداری تغییر شیوه دهند، اما تعطیلی جلسات مشهور در کنار مداحی‌های مداحان بزرگ در کوچه‌ها و مقابل منازل با جمعیت چند ده نفری، با رعایت همه نکات بهداشتی نشان داد، «عقلانیت دینی» به‌رغم همه فضاسازی‌ها در اداره جامعه کاراتر است.

۴- منطق «عقلانیت دینی» ۱۴۰۰ سال است که خط بطلانی بر تز «دین منهای عقلانیت» زده است؛ چه آن زمانی که اباعبدالله برخلاف نظر ماده‌باوران عصر خود، با جهاد «معنویت عقلانی» را برگزید که نتایج بی‌شمار مادی و معنوی آن هر سال بیشتر نمایان می‌شود و چه حالا که عقلانی‌ترین کنش‌ها و واکنش‌های اجتماعی از سوی متدین‌ترین افراد رخ می‌دهد. البته از طرف دیگر، جمعیت پر سر و صدای مخالف دخالت دین در شئون زندگی اجتماعی، همواره تلاش داشته است چهره‌ای ضد علمی و غیرمنطقی به دین‌باوران بدهد. این تلاش یک روی دیگر هم دارد؛ بزک کردارهای پلشت و زرق و برق غیرمنطقی‌ترین کارها با هوچی‌گری و برای التذاذ و منفعت شخصی، بدون در نظر داشتن منفعت جمعی و حتی علیه منفعت جمعی. آزمون کرونا یک نمونه خوب از این دو منطق است؛ منطق دینی که مبتنی بر عقلانیت است و منطق مادی که بر مادیات صرف و لذات شخصی مبتنی است.

۵- تصاویر سواحل و جاده‌های شمال مضبوط است، آمار نزدیک به دورقمی شدن فوتی‌های کرونا هم الان موجود است؛ دو هفته دیگر که آمار بیشتر شد، بازنشر عکس‌های شمالِ مملو از مردم بدون ماسک یا چفت در چفت هم، در کنار عکس‌هایی از عزاداران ماسک زده با فاصله‌های یکی دو متری در هیئت‌هایی با نظمی نظامی‌گونه خالی از لطف نیست. بارها ثابت شده است، اما دو هفته دیگر هم تکرار این قبیل عبارات که «کرونا به‌خاطر عزاداری‌های محرم شدت گرفته، مساجد را ببندید، به اربعین نروید» خریداری ندارد.

تو برو خود را باش!


رضا دهکی در روزنامه ابتکار نوشت:


می‌گویند «هرکسی را توی قبر خودش می‌گذارند». خواجه حافظ شیرازی هم در غزلی یادآور می‌شود که «عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت، من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش، هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت». این تعابیر، درس‌های فراوانی در رویکردهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی روابط بین‌الملل دارد که می‌تواند راهنمای تعیین مسیر گفتار و رفتار ما باشد.


در روزهای گذشته، جدلی شکل گرفت که در آن دو دسته به هم می‌تاختند؛ دسته‌ای عزاداری‌های محرم را به عنوان محملی برای بالا رفتن احتمالی آمار ابتلا به کووید19 در هفته‌های آینده می‌دانستند و دسته دیگر، مسافرت‌های تعطیلی‌های اخیر را پیشاپیش مقصر رشد اعداد کرونایی مطرح کردند. این جدل احتمالا در هفته‌های آینده با هر گونه رشد در آمار کرونا تازه خواهد شد. بسیاری از تضادها و تعارض‌ها هستند که به ورطه «له و علیه» دچار می‌شوند. دوگانه‌هایی که در نقطه‌ای کاملا روبروی هم ایستاده‌اند، در میانه جدل، دنیای پیرامون خود و حتی سایر نقاط مختلف را در قالب همین دوگانه تاویل و تفسیر می‌کنند. چالش دیگر این جاست که به عنوان نشانه‌ای برای بر حق بودن هم از مصادیق و موارد و نه کلیت استفاده می‌کنند؛ چه مثال‌هایشان به نفع خود باشد و چه به ضرر طرف مقابل، پاسخشان به هر انتقادی هم این است که «آن یکی‌ها خودشان فلان طور هستند». در این میان کسانی که جزو هیچ کدام از این دو دسته نیستند یا سمپاتی خاصی به هیچ کدام ندارند و البته با نگاه منطقی به رویدادها نگاه می‌کنند، اغلب باطل بودن این شیوه تعارض و یافت له و علیه و استدلال به نفع خود و علیه دیگری را در می‌یابند. در مثال دو گانه «عزاداری/مسافرت» این واقعیت وجود دارد که در هرکدام از پروتکل‌های بهداشتی رعایت نشود، می‌تواند باعث گسترش شیوع کرونا شود و درصورت بالا رفتن آمار کرونا در ایران، نه همه هر یک از این دو دسته، که کسانی از هر دو دسته هستند که اصول بهداشتی و پروتکل‌های ضد کرونایی را رعایت نکرده‌اند.


نگاه بیرون از دوگانه‌سازی، حتی اگر در یک جدل خاص یکی از طرفین کاملا بر حق و دیگری کاملا باطل باشد هم تحلیل بهتری از حق و باطل بودن آن‌ها می‌دهد و کمک می‌کند که علاوه بر سمپاتی احساسی، با دلایل عقلی و منطقی هم برای نگاه به یک جدل تفسیر ارائه کرد. با این حال حتی این نکته هم اشتباه بودن قرار دادن اجباری هر نگاهی نسبت به یک دو گانه را – حتی اگر کثرت قابل توجهی داشته باشد – از بین نمی‌برد. در میان جدل قرمز و آبی هم کسی وجود دارد که طرفدار نفت آبادان، تراکتورسازی تبریز، ملوان انزلی یا سپاهان اصفهان باشد و البته کسانی هم هستند که اصلا فوتبال دوست ندارند! رویکرد روز دموکراسی و پلورالیستی این فضا را ایجاد می‌کند که برای تفکراتی خارج از دو گانه‌ها و در جای جای طیف‌های گوناگون فکری جا باز کنیم.


دوگانه‌سازی همچنین سازنده خطایی عمدی هم هست که در آن تلاش می‌شود ضعف‌های یکی در پس ضعف‌های دیگری پنهان شود. بارها به شوخی و جدی از صداوسیما انتقاد شده است که چرا بحران‌ها و چالش‌های در اروپا و آمریکا بسیار بزرگتر از مسائل داخلی به نمایش کشیده می‌شوند و البته در مقابل قیاس مستقیمی میان دستاوردها وجود ندارد. یا در مثالی دیگر دولت فعلی همواره تلاش دارد عملکرد بد دولت قبل یا جریان سیاسی مخالف را سپری برای انتقادها به عملکرد از خود کند. این روش تبلیغی و اقناعی، هر چند سال‌هاست که استفاده می‌شود و موثر هم بوده است، اما در صورتی که جامعه با سواد رسانه‌ای و آگاهی نسبت به منطق کلام با آن برخورد کرده، بی اثر خواهد شد. هر چند در این میان هم اغلب دو قطب مخالف سعی می‌کنند با برچسب تعارض زدن راه چنین آگاهی‌هایی را هم ببندند.


درنهایت اما باید یک نکته دیگر را هم اشاره کرد؛ هر چند هر جریانی مسئول نیک و بد رفتار خود است، اما در قضاوت درباره آن رفتار باید هم چگونگی آن و هم تاثیر بر خارج از فضای خودی و غیرخودی را هم بررسی کرد. به طور خاص، در مورد این اثرگذاری فراتر از دو نگاه، باید دانست که بسیاری از رفتارها، بر محیط اطراف فارغ از هر نگاهی اثرگذارند. چنان که اگر مثلا در همین مورد کرونا بررسی کنیم، ماسک نزدن یک فرد، هر چند عملی فردی است، اما اثر جمعی دارد و می‌تواند با اثرگذاری بر ابتلای دیگر و توسعه زنجیره و درخت کرونا باعث افزایش چالشی عمومی شود. در نتیجه، هر چند باید هر کسی «خود را باشد» اما باید حواسش باشد که اگر رفتار و گفتاری دارد که خارج از دوگانه‌ها را هم درگیر می‌کند، طبیعتا مسئول است و اگر نیست، خود یک پوئن منفی برایش خواهد بود.

آیا آمریکا می تواند تحریم ها را بازگرداند ؟

هادی محمدی در روزنامه خراسان نوشت:


 مایک پمپئو وزیرخارجه آمریکا پس از آن که کشورش در جلب رای اعضای شورای امنیت برای اجرای سازوکار موسوم به «مکانیسم ماشه»  ناکام ماند درحساب توئیترش اعلام کرد که آمریکا به طور یکجانبه این مکانیسم را  برای بازگرداندن تمامی تحریم‌های سازمان ملل فعال کرده و این تحریم‌ها به صورت خودکار از نیمه شب ۲۰سپتامبر به وقت گرینویچ بازخواهند گشت!

ادعایی که اگر چه در نگاه اول نشان دهنده تداوم همان روند یکجانبه گرایانه کاخ سفید در قلدری و زیر پاگذاشتن اصول و قواعد نظام بین الملل است اما در بطن خود پیام و مسئولیت هایی را برای بازیگران این عرصه  در پی دارد .

در واقع آمریکا در نظر دارد شش قطعنامه شورای امنیت را باز گرداند که بر اساس برجام و قطعنامه 2231 که همه 15کشور عضو شورای امنیت از جمله آمریکا و چهار کشور دیگر عضو دایم شورا به آن رای مثبت دادند، لغو شده اند در حالی که تنها راه بازگشت این قطعنامه ها بر اساس بند 36 و  37برجام و بند 11 و 12قطعنامه 2231 ، نقض فاحش برجام از سوی ایران اعلام شده است.

این موضوع را هم باید رئیس شورای امنیت با مشورت سایر اعضای شورای امنیت تشخیص دهد اما در این میان سه اشکال بزرگ  پیش روی  آمریکا قرار دارد. اول این که ایران تا زمان خروج آمریکا از برجام نقض فاحش برجام نداشته و اعلامیه خروج آمریکا نیز به چنین موضوعی اشاره نکرده، دوم این که 13عضو دایم و غیردایم شورای امنیت با درخواست آمریکا برای فعال کردن سازوکار بند 11 و 12شورای امنیت نه تنها مخالفت کرده‌اند بلکه می گویند آمریکا به دلیل خروج از توافق هسته ای اصولا صلاحیت استفاده از این بندها را ندارد و سوم این که رئیس شورای امنیت بر اساس مشورت با سایر اعضا تشخیص داده چنین درخواستی قابلیت طرح در صحن شورا را ندارد.


اما حالا که آمریکا یک تنه و در جهت جریان مخالف سایر کشورها و بر خلاف همه قواعد روشن بین المللی از جمله اصل عمل به معاهدات و ارجح بودن قطعنامه های شورای امنیت سعی دارد تفسیر غیرقانونی خود را در 20سپتامبر (30شهریور ) حاکم کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟


اولین بعد این موضوع بعد حقوقی ماجراست. همان طور که عرض شد با اقدام صریح شورای امنیت هیچ محمل حقوقی حتی بر اساس قرائت آمریکا وجود ندارد چون رئیس شورای امنیت با تایید اعضا ابلاغیه آمریکا را بی اثر دانسته است. دومین بعد ماجرا به سازمان ملل و دبیرکل برمی‌گردد که احتمالا دبیرخانه سازمان ملل متحد به دلیل مخالفت صریح اعضا اقدامی برای تاسیس سازوکارهای تحریمی قطعنامه های گذشته نخواهد کرد، مثلا در بند هجدهم از قطعنامه 1737 که سال 2006 علیه ایران و با رای مثبت همه اعضا به تصویب رسید آمده که کمیته ای متشکل از همه اعضای شورای امنیت بر کار تحریم ها علیه ایران نظارت خواهد داشت. در صورت ادامه داشتن مخالفت ها با اقدام اخیر آمریکا عملا چنین کمیته ای نیز تشکیل نخواهد شد. سومین موضوع وجه اجرایی است که آمریکا سعی خواهد کرد تحریم ها را در عمل اجرا کند. شاید مهم ترین کاری که از دست این کشور برآید به  قطعنامه 1929ارتباط داشته باشد که آخرین و سخت ترین قطعنامه ضد ایرانی است و در سال 2010 به تصویب رسید .این قطعنامه  در بندهای متعدد از کشورها خواسته تا در یک اقدام دسته جمعی از ورود هر نوع کالای غیرمجاز همچون موشکی ، هسته ای و ... به ایران از راه هوا، دریا یا زمین جلوگیری کنند و مجوز توقیف و حتی اسقاط داده است.

اگر چه ممکن است برخی شرکت های کوچک  از روی ترس  با این روند  همراهی کنند اما با توجه به مخالفت عمده کشورهای جهان با احیای این قطعنامه  آمریکا عملا نخواهد توانست آن را به صورت حداکثری اعمال کند  لذا عملا کار جدیدی نمی تواند بکند چراکه هم اکنون هم در جاهایی که زورش‌برسد و بتواند از این اقدامات ایذایی انجام می دهد و منتظر مجوز شورای امنیت نبوده است که نمونه‌های آن را در جبل الطارق یا ونزوئلا دیده ایم.در مجموع به نظر می رسد ایالات متحده به رغم اطلاع از انتهای این مسیر پر چالش که روز به روز بر انزوا و تنهایی آمریکا خواهد افزود، در حال طی کردن مسیر است و در نهایت به جایی خواهد رسید که دنیا باید بین حفظ سازوکارهای حقوق بین الملل که دستاورد دو جنگ جهانی خانمان سوز و دهه ها کار حقوقی است  و سیاست و قلدری و زورگویی واشنگتن یکی را  انتخاب کند. تا امروز که انتخاب اکثریت کشورها حتی دوستان و متحدان کاخ سفید مشخص و در جهت مقابل خواست آمریکا بوده تا جایی که حتی انتقاد تندروهایی همچون جان بولتون را نیز در پی داشته است.می توان پیش بینی کرد که به احتمال زیاد همزمان با نیمه شب 20سپتامبر و اعلام آمریکا مبنی بر بازگشت شش قطعنامه لغو شده قبلی، دولت‌های عضو برجام و شورای امنیت نیز ضمن رد موضوع آمریکا اعلام خواهند کرد تحریم‌ها برنگشته است و عملا یک بن بست حقوقی شکل می گیرد که باید دید در پایان منطق و قانون پیروز می شود یا قلدری یک کشور منزوی و تنها.

برچسب‌ها