دولت آمریکا در روزهای اخیر، طی اظهاراتی که از سوی برخی مسئولان ارشد این کشور عنوان می‌شود، لحن خود را بازهم تغییر داده و به دنبال روزنه‌ای برای گشودن باب مذاکره با کشورمان است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

عدالت و اشرافیت، جمهور و ضد جمهور

محمد ایمانی در کیهان نوشت:

تصویر هیجان‌انگیزی است آن هنگام که مردم برای بیعت، به خانه امیر مومنان(ع) هجوم برده‌اند. مردم و بزرگان قوم التماس می‌کنند اما امام امتناع می‌ورزد. قدرت با همه دل ربایی، به پای تو افتد و تو بی‌اعتنا، رو برگردانی و بگویی من وزیر امیر شما باشم، بهتر است که امیر شما باشم.

اصرار کنند و تو افقی انباشته از تلاطم حوادث را یادآور شوی و بگویی من اگر بپذیرم، شما را چون دیگ جوشان، زیر و رو می‌کنم تا شایستگان فراز آیند و بی‌صلاحیت‌ها پایین کشیده شوند؛ شما را غربال می‌کنم و بیت‌المال را ولو کابین زنان شده باشد، پس می‌گیرم. آخر سر هم که تسلیم خواست عامه شدی، تعهدی بزرگ را یاد همه بیاوری.

«به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور حاضران نبود، و یاریگران، حجت بر من تمام نمی کردند، و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود تا بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیدگان تاب و قرار نداشته باشند، رشته این کار را از دست می‌گذاشتم و می‌دیدید که دنیای شما را به چیزی نمی‌شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی‌گذارم».

تصاویر هیجان‌انگیزی است عطش و شیدایی مردمی که به بیعت آمده‌اند: «دستم را برای بیعت گشودید، بازش داشتم، و آن را کشیدید، نگاهش داشتم. سپس بر من هجوم آوردید؛ همچون شتران تشنه که روز آب خوردن به آبگیرهای خود درآیند -و دوش و بر هم را بسایند- چندان که از هجوم مردمان، بند پای افزار برید، و ردا افتاد، و ناتوان پامال گردید و خشنودی مردم در بیعت بدانجا رسید که خردسال، شادمان بود و سالخورده، لرزان بدانجا روان، و بیمار -برای بیعت- خود را برپا میداشت، و دختران جوان، سر برهنه دوان». (خطبه 229 نهج‌البلاغه)

اما به چند ماه نکشید که تصاویر پرهیجان دیگری خلق شد؛ این بار به غایت تلخ. از یک سو اردوگاه شام وعوامل آنها در پایتخت (مروانیان) و از طرف دیگر برخی صحابی پیامبر(ص) که با امیر مومنان(ع) بیعت کرده بودند، و بعدها سران خوارج، از چند جبهه، طلبکار «عدالت» شدند! امام را متهم کردند و گروه‌هایی از مردم را در کوران فتنه‌ها فریفتند.‌

اشرافیت اموی، هنگامی که توانست اصحاب‌اشرافیت‌زده پیامبر(ص) را به صف کند و سپس، سران فاسد خوارج -اشعث بن قیس و دیگران- را بخرد، کار برای امیر مومنان دشوار شد. سربازگیری شدگان، خود را عدالت‌خواه جا می‌زدند و امام را نقطه مقابل عدالت معرفی می‌کردند؛ بنابراین ولایتش را هم زیر سؤال می‌بردند. اصلا آن تشکیک، برای کند کردن شمشیر ولیّ خدا بود.

جناب طلحه و زبیر، نمونه ‌اشرافیت جدیدند. وقتی دیدند مردم از ‌اشرافیت حاکم در دوره خلیفه سوم شاکی هستند، سردسته معترضان شدند و با وجود مخالفت امیر مومنان(ع)، خلیفه را کشتند؛ اقدامی که سرمنشا فتنه شد. اما همان‌ها وقتی دیدند امیر مومنان (ع) اهل باج دادن نیست، به تحریک اردوگاه معاویه شورش کردند و با کسانی هم اردوگاه شدند که عامل اعتراض مردم به ‌اشرافیگری و بی‌عدالتی بودند! مضحک‌تر اینکه امویان، مدعی خونخواهی خلیفه شدند و حال آنکه به وقت احتیاج، او را یاری نکردند؛ هر چند که در دوره وی به آلاف و الوف رسیده و موجب نارضایتی مردم شده بودند.

آنها در حالی پیراهن خونین خلیفه را پرچم شورش کردند که هم اردوگاهی سران قتل خلیفه (طلحه و زبیر) بودند! «انّهم لیطلبون حقّا هُم ترکوه و دَمَا هُم سفکوه. آنها حقی را مطالبه می‌کنند که خود، ترک کردند و به خونخواهی کسی آمده‌اند که خود، خون او را ریختند».

این، یک قاعده کلی و فراگیر است:‌اشراف، ولو سابقه انقلابی داشته باشند، گروه خونشان با ولایت و دیانت و جمهوریت و عدالت جور در نمی‌آید. باطنا پامال‌کننده حقوق جمهورند اما بنا را بر موج‌سواری روی نارضایتی مردم می‌گذارند و پشت مطالبات آنها پنهان می‌شوند.

امیر مومنان بارها به انقلابیون دنیاطلب هشدار داد «نشانه تیرهای بلایی هستید که نزدیک شده. پس پرهیز کنید از مستی نعمت و رفاه» (خطبه 151) و «زمانی است که ضربت شمشیر بر مومن آسانتر از به دست آوردن یک‌درهم حلال است. مست می شوید با غیر شراب بلکه از فراوانی نعمت و رفاه»(خطبه 187 نهج‌البلاغه). اما آنها آبستن فتنه‌هایی مهیب بودند.

میل به‌اشرافیگری و امتیازطلبی، ظرفیت بالایی از خیانت را فراهم می‌کند. معاویه به زبیر نوشت «از معاویه پسر ابوسفیان به زبیر امیر مومنان! بیعت من با تو و پس از تو با طلحه است، تا علی خلافت را به دست نگرفته، دست بجنبانید».

جناب زبیر با همین ارتباطات مسموم و اطرافیان آلوده (مانند پسرش) خام شد و در فتنه بزرگ امویان سواری داد. معاویه کسی بود که زبیر در کنار پیامبر (ص) با او و خویشاوندانش جنگیده بود. اما اکنون‌اشرافیگری و جاه‌طلبی، این دو را به گونه‌ای به هم می‌رساند که صحابی پیامبر(ص) آلت‌دست دشمن پیامبر شود و خودکشی کند.

زبیر و طلحه سالها قبل، هنگامی که دیدند برخی صحابی پیامبر(ص) به سیره حضرت پشت کرده و زندگی‌اشرافی پیشه کرده‌اند، نه تنها مانند ابوذر اعتراض نکردند، بلکه خود در زمره ‌اشراف درآمدند. مورخ بزرگ مسعودی، سه قرن بعد در «مروج‌الذّهَب» و درباره کاخ‌نشینی آن دو می‌نویسد «زبیر خانه‌ای در بصره بنا کرد که اکنون در سال 332 هجری هنوز باقی است و معروف است خانه‌هایی در مصر، کوفه و اسکندریه بنا کرد.

ثروت زبیر بعد از مرگ، 50 هزار دینار پول نقد و هزار اسب و هزارها چیز دیگر بود. خانه‌ای که طلحه در کوفه با گچ و آجر و ساج ساخت، هنوز باقی است و به دارالطلحتین معروف است. عایدات روزانه طلحه از املاکش در عراق هزار دینار بود. در سر طویله او هزار اسب بسته بود. پس از مردنش،یک سی و دوم ثروتش، 84 هزار دینار برآورد شد».

امیر مومنان (ع) چه قدر درست و دقیق راه را نشان داد که به مالک‌اشتر فرمود «عطوفت و محبت با مردم را شعار و پوشش قلب خود قرار ده و با آنان مانند جانور درنده نباش که خوردن مردم را غنیمت شمارد... دوست داشتنی‌ترین کارها نزد تو باید میانه‌ترین آنها در حق، فراگیرترین در عدل، و جامع‌ترین نسبت به رضایت عامه باشد؛ چرا که نارضایتی عموم، رضایت خواص را از بین می‌برد... و خواص از همه پرهزینه‌ترند و انصاف را ناخوش دارند».

اما سیاستمداران ‌اشرافی، همواره مسیری مقابل این مسئولیت را طی کرده‌اند. وقتی هم مردم را عصبانی کردند، به ‌جای آنکه پاسخگو باشند، ولایت را مقابل عدالت و جمهوریت قرار داده‌اند. آنها حکومت امیر مؤمنان را زمین‌گیر کردند و اصلا مجالی برای حکومت امام حسن علیه‌السلام و مبارزه با اردوگاه ظلم و طاغوت و استکبار نگذاشتند. خیانت و غبارافکنی خواص ‌اشرافیت‌زده، بزرگ‌ترین مانع بر سر تحقق امامت و ولایت در طول 14 قرن گذشته بوده است.

سیاست‌بازان ‌اشرافی در همین تاریخ معاصر، در پوشش ضرورت سازندگی کشور پس از جنگ -که واقعا ضرورت هم داشت- مرتکب امتیازطلبی و رانت‌طلبی و تجمل شدند و تورم 50درصدی را سر سفره مردم بردند. اما همان‌ها پس از شاکی شدن مردم، خود را در انتخابات سال 76، معترض وضع موجود جا زدند و با فریب مردم، در قدرت ماندند! آنها همین ژست را در سال‌های 92 و 96 گرفتند و بارها کشور را به خاطر عقده‌های خود، به کام آشوب نیابتی که نقشه دشمن بود، کشاندند. ‌اشرافیگری فتنه‌گران چنان فاحش است که عباس عبدی خرداد ۹۵ در نشریه «صدا» نوشت «باید قبول کرد بخشی از اصلاح‌طلبان در عمل، توجه گذشته خود به طبقات ضعیف را فراموش کردند یا کنار گذاشتند.

زندگی شخصی آنان به‌طور ملموسی با گذشته فاصله گرفته بود. اگر آدرس محل سکونت کسانی که در جریان رویدادهای پس از خرداد ۸۸ به زندان رفته‌اند را بنویسید، معلوم می‌شود بخش قابل توجهی از آنان در مناطق شمالی شهر هستند. زندگی آنان نیز چون گذشته نیست». در همین روند بود که با وزرای چندهزار میلیاردی و بی‌کفایت در دولت مدعی تدبیر مواجه شدیم.

زیاده‌خواهی و امتیازطلبی، پاشنه آشیلی است که سیاستمداران را آماده سواری‌دادن و دوشیده شدن می‌کند. مرتکبان فتنه سال 88 که علیه رای جمهوریت شوریدند، همان‌ها بودند که سال 82 با گردن‌کلفتی و بیانیه‌پراکنی و تحصن و تهدید به استعفا در دولت و مجلس، خواستار تعطیلی انتخابات مجلس شدند اما به سد سدید صیانت رهبر انقلاب از حق انتخاب مردم برخوردند.

بارها در چند دهه اخیر، با موج‌های ضدانتخابات یا ضدمنتخب مردم، از سوی طیف‌های گوناگون مواجه شده‌ایم. اما همواره این رهبری بوده که از حرمت رای مردم صیانت کرده؛ چه آن زمان که زمزمه دستکاری قانون اساسی برای ابقای رئیس ‌دولت سازندگی مطرح شد، و چه ادواری که مخالفان خواستار پایان پیش از موعد دولت خاتمی یا احمدی‌نژاد و روحانی - با انگیزه‌های مختلف- بودند. نتیجه این خواسته هم در ظرف دشمنان ملت می‌ریخت.

اکنون جریانی خصمانه و ضدانتخابات را می‌شود رصد کرد که یک سر آن به آمریکا و انگلیس و اسرائیل و فسیل‌های سلطنت‌طلب، و سر دیگر آن به برخی ‌اشرافیت‌زدگان منحرف از انقلاب برمی‌گردد. دشمن می‌خواهد مردم‌سالاری را از چشم‌ها بیندازد یا تبدیل به عزا کند. نقش‌آفرینی «جمهور» در منطقه‌ای که دست‌نشاندگان آمریکا نگذاشته‌اند مردم، انتخاب کردن را نوبر کنند، الهام‌بخش ملت‌ها و مصیبتی برای آمریکا است.‌

اشرافیت متهم در فتنه 88 هم که آدرس تحریم‌ها را به دشمن، و آدرس تسلیم در مقابل فشار تحریم را به دولتمردان داد و موجب نارضایتی مردم شد، ترجیح می‌دهد به‌جای پاسخگویی درباره سوءمدیریت، نارضایتی‌ها را بهانه‌ای برای معارضه با جمهوری اسلامی قرار دهد. همزمان با فشار اقتصادی و جنگ رسانه‌ای دشمن، طیف‌ اشرافیت‌زده‌ای که تورم 52 درصدی را سر سفره مردم آوردند، ابایی از بحران‌آفرینی ندارند.

به شهادت تاریخ، مواجهه با ‌اشرافیتی که با تهدید و تطمیع، از عوام و خواص سرباز می‌گیرد و جبهه می‌سازد و انحراف و تحریف تدارک می‌کند، نبرد پیچیده‌ای است که به سادگی و سرعت یکسره نمی‌شود. باطن آن جنگ است و ظاهر آن، رنگ و لعاب کردن باطل و فروختن جای حق. حتما باید شجاعت به خرج داد و در مقابل جنجال‌ها میدان را خالی نکرد. اصلا در میانه میدان بودن و خالی نگذاشتن عرصه در برابر رعب‌افکنی و هتاکی اصحاب فتنه، یک ضرورت است.

اما مهم‌ترین رکن این مصاف، روشن کردن حقایق و فرونشاندن گردوغباری است که تشخیص را برای مردم دشوار می‌کند. روشنگری صبورانه، شکننده طلسم و جادوی فتنه است. مردم، سرمایه نظام امت- امامت (جمهوری اسلامی) و ریشه استقرار و استواری آن هستند. دفاع و مقاومت و تهاجم به دشمن، از متن افکار عمومی آغاز می‌شود؛ همان که «بسیج» شد و کارهای کارستان در متن انقلاب اسلامی کرد.

غرب زاگرس؛ بهشت فرصت‌های توسعه

رضا اردکانیان در ایران نوشت:

پویش #هر_هفته_الف_ب_ایران فرصتی مغتنم فراهم ساخته تا برای افتتاح طرح‌هایی که آماده بهره‌برداری شده‌اند به استان‌های مختلف سفر کنم. طرح‌هایی که ایرانیان امیدوار و سختکوش در هر شرایطی، در سخت‌ترین روزهای تحریم و مخاصمه‌های خارجی بر ساخت و آماده‌سازی آنها همت گمارده‌اند.

سفر به استان‌ها در معیت سایر مسئولان محترم کشور از جمله ریاست محترم مجلس شورای اسلامی که در سفر به کرمانشاه در تاریخ 19 آذر 1398 همسفر بودیم، فرصتی برای گفت‌وگو و اندیشیدن به هم‌افزایی‌های مقدور برای آبادانی و توسعه بیشتر نیز هست.

در دو مورد از این سفرها به استان‌های آذربایجان غربی و کرمانشاه، که هر دو در معیت جناب آقای دکتر علی لاریجانی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی صورت گرفته است، فرصت‌های استثنایی استان‌های غرب زاگرس بیشتر مورد توجه بوده است.

ترکیب حیرت‌انگیزی از زیبایی طبیعی، منابع آب، کوهستان، دشت‌های مستعد، جلوه‌های خیره‌کننده برای گردشگران، میراث فرهنگی، ظرفیت‌های خالی برای توسعه صنعتی و نزدیکی به عراق برای توسعه صادرات در این استان‌ها یک‌جا گرد آمده‌اند. تلخ اینکه نرخ بیکاری هم در این استان‌های بهشت فرصت‌های توسعه، بالاست.

طرح‌های وزارت نیرو در این مناطق تلاشی برای افزودن بر ظرفیت‌های توسعه‌ای به منظور بهره گرفتن از همین ظرفیت‌های طبیعی و تاریخی و نیروی انسانی این مناطق است. نیروگاه سیکل ترکیبی دالاهو در استان کرمانشاه و در پنج کیلومتری منطقه کم‌توسعه‌یافته اسلام‌آباد که ساخت آن در مردادماه 1395 آغاز شده بود تکمیل شده و در این سفر بهره‌برداری از آن آغاز شد.

این نیروگاه 906 مگاوات برق را از طریق دو واحد 307 مگاواتی گازی و 292 مگاوات بخش بخار (سیکل ترکیبی) تولید خواهد کرد اما در حال حاضر فقط یک واحد 307 مگاواتی گازی آن افتتاح شد. سرمایه‌ای معادل 365 میلیون یورو که 220 میلیون آن از صندوق توسعه ملی و 145 میلیون آن سرمایه‌گذاری بخش غیردولتی بوده در این نیروگاه هزینه شده است.

این فقط ظرفیت برق کل کشور نیست که با بهره‌برداری از نیروگاه دالاهو افزایش می‌یابد. این نیروگاه در دوره ساخت باعث اشتغال مستقیم 500 نفر و اشتغال غیرمستقیم 5000 نفر شده است. اشتغال مستقیم نیروگاه در هنگام بهره‌برداری 150 نفر است که 85 درصد آن را شاغلان بومی تشکیل می‌دهند که به لحاظ تأثیرات اقتصادی و اجتماعی آن حائز اهمیت است.

استان‌های غرب زاگرس از بیکاری بالا رنج می‌برند و امید داریم که با افزودن بر توان تولید برق، علاوه بر افزایش اشتغال مستقیم در بخش برق، زمینه توسعه صنایع و کشاورزی استفاده‌کننده از انرژی برق را نیز فراهم کنیم. برق مطمئن از اصلی‌ترین ملزومات سرمایه‌گذاری صنعتی است.

بازتوزیع ثروت در منطقه از طریق اشتغال مستقیم و غیرمستقیم نیروگاه تسهیل خواهد شد و با توجه به اثر آن بر افزایش ظرفیت شبکه برق کشور و بالاخص بعد از سنکرون شدن شبکه برق ایران و عراق و چشم‌انداز امیدبخش صادرات برق به عراق، این واحد نیروگاهی نقش مثبتی در توسعه صنعت برق، استان کرمانشاه و ایران ایفا خواهد کرد.

نیروگاه دالاهو بخشی از برنامه انتقال فناوری نیز به حساب می‌آید. واحدهای این نیروگاه از نوع کلاس F هستند که برای اولین بار کلیه فعالیت‌های مهندسی پایه و تفصیلی آن توسط کارشناسان داخلی انجام شده است. همچنین در چارچوب برنامه انتقال فناوری 49 درصد ساخت تجهیزات نیروگاه در صنایع و کارخانجات داخلی انجام شده است. نیروگاه دالاهو با توجه به ارتقای واحدهای کلاس E به F و افزایش راندمان از 48 به 56 درصد، سهم زیادی در کاهش مصرف سوخت خواهد داشت و پی‌آمد مثبت محیط‌زیستی آن نیز قابل توجه است.

وجه دیگری از رعایت ملاحظات محیط‌زیستی در این نیروگاه کاهش مصرف آب نیروگاه به متوسط 3.6 لیتر در ثانیه است که در صورت استفاده از فناوری‌های قدیمی‌تر رایج، بین 10 تا 12 لیتر در ثانیه می‌بود.

تخریب‌های ناشی از زلزله‌های سالیان اخیر در کرمانشاه، ضربات سختی به فرآیندهای توسعه‌ای در این استان زده‌اند و در چنین شرایطی، پر و بال دادن به امیدواری و آشکار کردن ظرفیت‌های توسعه بسیار مهم است. چهره‌های سرشار از امید مردمی که در مراسم افتتاح و بهره‌برداری از آبرسانی به 55 روستا شرکت کرده و در مسجد روستای‌شان گرد هم آمده بودند، آدمی را به تلاش برای بهتر ساختن ایران امیدوار می‌سازد.

پویش #هرهفته_الف_ب_ایران را به امید لبخندهایی که در میانه همه سختی‌ها، بر لبان مردمان این سرزمین می‌نشاند و امید دسترسی به آب سالم و برق مطمئن را به قلب‌های‌شان می‌برد، با قوت ادامه خواهیم داد. تلاش می‌کنیم تا بهشت فرصت‌های توسعه در غرب زاگرس، مشکلی از منظر تأمین آب و برق نداشته باشد.

سوت ها برای که به صدا در می آید؟!

مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

 روز گذشته، سرانجام وزارت اقتصاد از سامانه سوت زنی خود با عنوان «اعلان گزارش‌های مردمی مبارزه با فساد» رونمایی و این سامانه را در پایگاه رسمی خود به آدرس mefa.gov.ir راه‌اندازی کرد. حدود چهار ماه پیش نیز قوه قضاییه ضمن ابلاغ دستورالعمل تشکیل مجتمع تخصصی ویژه رسیدگی به جرایم اقتصادی، از ایجاد تمهیدات لازم در این مجتمع برای دریافت گزارش‌های مردمی، حمایت از گزارشگران  فساد  و تشویق آن‌ها خبر داده بود.

این اتفاقات در کنار دستورالعملی که چندی پیش در شورای شهر مشهد برای سوت زنی در شهرداری مشهد مصوب شد، نشان می‌دهد که تلاش‌های چند ساله اخیر برای مبارزه با فساد وارد مرحله جدیدی شده و حمایت از سوت‌زنی از مرحله انکار به مرحله اقدام رسیده است ولی آن چه که دیده می‌شود اقداماتی است که فعلا ناکافی و کم اثر است.

در سراسر جهان به افرادی که اقدام به افشای مفاسد اقتصادی می‌کنند، «سوت زن» گفته می‌شود. سوت زنی در حقیقت استفاده از ظرفیت مردمی و غیردولتی برای مبارزه با فساد است. در این میان طی سال‌های اخیر، در برخی قوانین، مقررات و رویه‌های اداری سعی شده است سوت زنی مورد توجه قرار گیرد که آخرین نمونه آن، اقدام اخیر وزارت اقتصاد برای راه‌اندازی سامانه «اعلان گزارش‌های مردمی مبارزه با فساد» است.

قبل از هر چیز باید اصل ورود وزارت اقتصاد به این عرصه را به فال نیک گرفت. به ویژه از این جهت که زیرمجموعه‌های مهم این وزارتخانه از سازمان امور مالیاتی تا گمرک، خصوصی سازی و بورس بعضا با مواردی از اتهامات فساد مواجه می‌شوند که بخشی از آن با توجه به گستردگی فعالیت برخی از این سازمان‌ها طبیعی است اما در عمل این سامانه با اشکالات جدی مواجه است.

در ابتدای ورود به این سامانه شش نکته خطاب به گزارش دهنده فساد آمده است که گزارش دهنده فساد در صورت تایید این شش نکته می‌تواند گزارش خود را درباره فساد مطرح کند. برخی از این موارد شش گانه منطقی است اما برخی موارد با ابهامات و اشکالاتی مواجه است. به عنوان مثال در بند نخست این نکات آمده است: «گزارشات بایستی موثق، مدلل و مستند باشد.

بدیهی است مسئولیت قانونی مطالب اظهار شده بر عهده گزارش دهنده خواهد بود.» به این ترتیب در گام نخست یک ناامنی روانی برای گزارش فساد مطرح شده است. گزارشگر فساد ممکن است به دلایلی از جمله برداشت اشتباه از اسناد موجود، گزارشی را ارائه دهد.

این که مسئولیت قانونی مطالب اظهار شده بر دوش گزارشگر است به نوعی حالت بازدارنده برای گزارشگری فساد دارد. این در حالی است که منطق سوت زنی و گزارشگری فساد ایجاب می‌کند که گزارشگر در صورت ارائه اسناد و مدارک (که ممکن است این اسناد و مدارک اشتباه باشد یا تفسیر اشتباهی از آن صورت گرفته باشد) مسئولیت قانونی نداشته باشد و اگر در نهایت فساد در دادگاه اثبات نشد، مسئولیتی متوجه گزارشگر فساد نباشد، اما در این جا برخلاف قاعده معمول سوت زنی عمل شده است.

نکته مهم دیگر، فقدان سازوکار لازم برای حمایت از سوت زنان است. در همه قوانین و مقررات سوت زنی، اگر متهم به فساد بخواهد اقدامی علیه سوت زن انجام دهد، فرد افشاگر فساد مورد حمایت دستگاه قضایی خواهد بود. این در حالی است که در سامانه وزارت اقتصاد اشاره مشخصی به حمایت‌های احتمالی از سوت زنان نشده است. در نهایت اشکال دیگر به موضوع تشویق افشاگران فساد بر می‌گردد.

یکی از مهم‌ترین اصول سوت زنی، پیش بینی جایزه برای افشاگران فسادی است که فسادهای گزارش شده از سوی آن‌ها در دادگاه اثبات شده باشد. در این میان سامانه مذکور اگرچه در اطلاعیه وزارت اقتصاد به پرداخت پاداش مادی برای مواردی که منجر به صدور رای دادگاه می‌شود، اشاره کرده است، اما معلوم نیست با یک خط وعده کلی و مبهم، چه انگیزه‌ای برای گزارشگری فساد به سامانه مذکور باقی می‌ماند.

در هر صورت این اتفاقات نشان می‌دهد که عزم نسبی برای حمایت از ظرفیت نظارت مردمی بر بخش‌های مختلف و تشویق سوت زنی ایجاد شده است اما این عزم به تنهایی کافی نیست و باید هر چه بیشتر حمایت‌های قانونی و حقوقی از گزارشگری فساد تقویت شود.

 راهی بهتر از انتخابات زودرس!

جعفر گلابی در آرمان‌ نوشت:

پس از حوادث آبان ماه بر سر سهمیه‌بندی بنزین حالا که گردوغبار آن بلوا رفته‌رفته می‌نشیند تازه میزان خسارت‌ها، پیامدها، عیب‌ها و خصوصا شدت نابسامانی‌ها آشکار می‌شود و حالا باید کم‌کم منتظر عوارض سیاسی آن رخداد بزرگ و تلخ باشیم. دولت که ‌اصلی‌ترین متولی شئون اجرایی کشور ‌است از هر طرف خصوصا از سوی افراطیون مورد حمله است و شوربختانه از درون هم آنچنان مستحکم و آماده و با انگیزه و صاحب خط‌ومشی روشن نیست که با سرعت و دقت حملات را دفع کند و درعین حال از وظایف مهم، حساس و حیاتی خود باز نماند.

اینکه گفته شده که برخی از وزرا هم به کناره‌گیری دولت فکر کرده‌اند ضمن اینکه نگران کننده است خبر از عمق مشکلات می‌دهد و نوعی از قفل شدن امور را به ذهن متبادر می‌سازد. لابد ‌آنها محاسبه کرده‌اند که با مجلس کنونی که اکثریت اسمی آن مدافع دولت هستند این همه مشکل داشته‌اند، با مجلسی که از هم‌اکنون ترکیب احتمالی دیگرگونه‌اش مشخص است، موانع و مشکلاتشان مضاعف خواهد شد و امکان کار یا به حداقل خواهد رسید یا در فضایی کاملا یک سویه ‌رئیس‌جمهور استیضاح و در وضعی نامناسب کنار گذاشته می‌شود.

اکنون این سوال مطرح است که با همه سختی‌هایی که همه دولت‌ها با آن روبه‌رو بوده‌اند (بجز چند دولت ابتدای انقلاب که به‌واسطه شرایط خاص آن زمان عمری کوتاه داشته‌اند) همه‌ آنها ظرفیت زمانی خود را پر کرده‌اند و نظام هم بر این معنا اصرار داشته است تا از این ناحیه بحرانی ایجاد نشود اکنون چرااین موضوع در جامعه مطرح می‌شودو چرا استدلال موافقان انتخابات زودرس ریاست جمهوری خالی از قوت نیست؟ واقعیت آن است که شدت تحریم‌های آمریکا که اقتصاد کشور را در تنگنای کم سابقه‌ای فرو برده‌است از طرفی و ناکارآمدی‌ها و اوج‌گیری نابسامانی‌ها و مخالفت‌ها و مانع‌تراشی‌ها و اعتراض‌ها و برخی سهل انگاری‌ها وعدم‌دریافت حمایت لازم و ضعف پایگاه اجتماعی وضع خاصی را متوجه قوه‌اجرائیه کرده است و شاید تاکنون ‌هیچ دولتی با این میزان از موانع و مشکلات روبه‌رو نبوده است.

اکنون و پس از اعتراض‌های آبان ماه درشرایط خطیری که باید تصمیمات بزرگ و حساس اتخاذ شود عملا دولت امکان، توان و اختیار لازم برای اتخاذ سیاست‌های ضروری را دارا نیست و براثر هر تصمیمی ممکن است عواقب منفی ایجاد شود و بحرانی پدید آید. بی‌تصمیمی و انفعال هم خطر دیگری است که به انباشت خسارت‌ها منجر می‌شود و عنصر زمان از دست می‌رود، لذا کاملا روشن است که ادامه چنین وضعی خود مساله‌ساز است و هرچه سریع‌تر باید برای آن چاره‌ای اندیشیده شود. استعفای رئیس‌جمهور البته یک راه پر مخاطره و پرابهام ‌است و معلوم نیست چه عواقبی خواهد داشت و چه عوارضی ایجاد کند؟

اگرهمه جناح‌های سیاسی التزام خود را به منافع ملی به اثبات برسانند و پیگیری‌ اهداف خاص سیاسی را تا نقاط خطرخیز دنبال نکنند یک راه آسان‌تر و معقول‌تر و مطمئن‌تر وجود دارد که دولت برخاسته از روند دمکراسی مورد حمایت جدی و واقعی قرار گیرد و حملات گسترده نسبت به او ریشه‌ای و بنیان‌کن نباشد تا بار خود را به مقصد برساند و در فضادی همدلانه بتواند دستاوردهای بزرگی هم حاصل کند. مسلما دولتی با این حجم از مشکلات به صرف حمایت‌های لفظی نمی‌تواند وظایف حساس خود را به‌خوبی انجام دهد، حمایت‌هایی که دولت لازم دارد و می‌تواند از آن طریق کاری برای مردم انجام دهد حمایت‌های عملی و نافذ و موثر است.

مثلا اگر دولت در زمینه رفع برخی ‌از تحریم‌ها دارای اختیارات لازم شود و بتواند میانجیگری چون ژاپنی را مثمرثمر سازد ‌هم فضایی تازه متوجه اقتصاد کشور می‌شود و هم مجموعه قوه ‌اجرائیه انگیزه بسیار بیشتری برای کار و تلاش خواهد یافت و هم مردم دلگرمی جدید پیدا می‌کنند. نرمش قهرمانانه برای عبور ‌از گردنه‌های سخت و نفسگیر یک استراتژی ‌است، نه یک توصیه صرف و تاکتیک مقطعی.

 ‌تجربه تلخ برجام در ژاپن تکرار نشود

عباس حاجی‌نجاری در جوان نوشت:

سفر پیش روی رئیس‌جمهور به ژاپن و وعده توافقات احتمالی در این سفر، جریان رسانه‌ای حامی رئیس‌جمهور را دچار ذوق‌زدگی کرده و با برشماری دستاوردهایی برای این سفر، به انتظاراتی در جامعه دامن می‌زنند که افکار عمومی مردم ایران در طول دولت یازدهم و دوازدهم بارها از ایجاد این انتظارات کاذب لطمه دیده، به گونه‌ای که کارشناسان یکی از دلایل و زمینه‌های اصلی آشوب‌های آبان ماه را اینگونه جریان‌سازی‌ها می‌دانند.

روزنامه همشهری روز شنبه ۲۳ آذرماه با انتخاب تیتر اصلی خود برای سفر آتی رئیس‌جمهور به ژاپن تحت عنوان «توکیو، دریچه مذاکره و گشایش اقتصاد» مدعی شده که معافیت‌های تازه برای ژاپن در خرید نفت از ایران، ایجاد یک کانال مستقیم نقل‌وانتقالات مالی، آزادسازی دست‌کم ۵/ ۱ میلیارد دلار از پول‌های نفت ایران، ازجمله امتیازهای مالی است که ایران دریافت خواهد کرد. این روزنامه وابسته به شهرداری سپس پیش‌بینی کرده که رئیس‌جمهوری احتمالاً در روزهای آخر همین هفته، زیر موج فشارها و هشدارهای رسانه‌های مخالف دولت راهی ژاپن خواهد شد. این روزنامه البته اشاره‌ای نکرده که مابه‌ازای گرفتن این امتیازات محدود چیست و ترامپ چگونه از این تعامل و میانجیگری برای تحقیر ملت ایران و بهره‌برداری برای آینده سیاسی خود که به شدت با بحران مواجه شده است، استفاده خواهد کرد.

البته هدف از این نوشتار نفی تعاملات دیپلماتیک و بهره‌گیری از ظرفیت دیگر کشورها برای مقابله با فشارهای فزاینده امریکا نیست. همچنین قرار نیست نسبت به سفری که هنوز صورت نگرفته و نتایج آن معلوم نیست پیش‌داوری صورت گیرد. اگرچه نحوه عمل و مواضع رئیس دولت یازدهم و دوازدهم در اینگونه تعاملات همواره مسئله‌ساز بوده است، بلکه هدف اصلی از این نوشتار هشدار نسبت به ایجاد انتظارات و توقعات کاذب در افکار عمومی است که هزینه‌های عدم تحقق آن بسیار سنگین‌تر و سخت‌تر از دستاوردهای محدود آن است. آری، هزینه‌هایی که کشور تاکنون بابت محقق نشدن شعارهای انتخاباتی رئیس‌جمهور داده و یا هزینه‌هایی که بابت ایجاد امید نسبت به توافق برجام پرداخته و هنوز باید بپردازد، به هیچ وجه قابل محاسبه نیست که یکی از این هزینه‌ها، هزینه آشوب‌های آبان ماه ۱۳۹۸ است.

در آشوب‌های آبان ماه، اگرچه بیگانگان و عوامل داخلی آن‌ها در تحریک افکار عمومی و تبدیل اعتراضات به آشوب نقشی اساسی داشتند و همچنین اگر در اجرای این مصوبه و اقناع افکار عمومی و تهیه مقدمات لازم هوشمندانه عمل می‌شد، حتی جمعیت‌های اعتراضی هم شکل نمی‌گرفت، اما کارشناسان یکی از دلایل اصلی شکل‌گیری هسته‌های اعتراضی به ویژه در میان اقشار محروم جامعه را وعده‌های توخالی و تابوسازی از برجام می‌دانند که به دلیل امیدها و انتظارات آنچنانی و غیرواقعی که برای آن تصویرسازی شده بود، نه‌تن‌ها در دوران اوباما تحقق نیافت، بلکه با خروج ترامپ از برجام و چندین برابر شدن قیمت‌ها، به یکباره فرو ریخت و زمینه‌ساز بغض فروخفته‌ای شد که در ماجرای اجرای نامناسب مصوبه مدیریت سوخت، سربرآورد و البته مورد سوءاستفاده دشمنان بیرونی و معاندان داخلی شد.

نکته دیگر در این میان سوءاستفاده‌ای است که دشمنان از این‌گونه تعاملات می‌کنند، نظیر آنچه در ماجرای مبادله استاد سلیمانی با ژائو یانگ اتفاق افتاد. در این ماجرا اگرچه انتقادات جدی نسبت به انتخاب زمان آن یعنی بعد از آشوب‌ها وارد است که دشمن آن را نشانه ضعف ایران قلمداد کرده، اما به‌رغم اهداف انسانی و اسلامی ایران در این تبادل، بلافاصله مقام‌های امریکایی نتیجه می‌گیرند که این تبادل نتیجه ضعف ایران و فشارهای امریکاست که به نتیجه نشسته است. رابرت اوبراین مشاور امنیت ملی امریکا که جایگزین جان بولتون شده است، بعد از این مبادله با ادعای اینکه آزادی گروگان امریکایی در اثر فشار ما بود، می‌افزاید: به مدت یک سال و نیم فشار سختی به ایران وارد کردیم تا وارد مذاکرات کنسولی برای آزادی گروگان‌های (جاسوسان) امریکایی در ایران شود.

آنچه در روند تحولات اخیر کشور دشمنان بیرونی و معاندان داخلی را نگران کرده است دستاوردهای کشور در عرصه دفاعی و امنیتی و اقتصادی و سیاسی به‌رغم تحریم‌های فلج‌کننده اقتصادی در سال‌های اخیر است. رسیدن کشور به مرز خودکفایی در تهیه بسیاری از اقلام ضروری، نصاب ارزشمند بیش از ۴۰ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی، تنظیم بودجه سال آینده با حداقل وابستگی به فروش نفت خام، تثبیت اقتدار دفاعی ایران در منطقه که امکان هرگونه تجاوز و تحرکی علیه ایران اسلامی را از دشمن سلب کرده است، محصول خودباوری ملی و عدم اتکا به دشمنانی است که تمام فشارها و تحریم‌ها را با هدف تسلیم و به سایش کشاندن انقلاب اسلامی طراحی و به اجرا در آورده‌اند.

ترامپ و دستگاه سیاست‌گذاری کاخ سفید، اکنون با اعزام میانجی‌های متعدد تلاش دارند این روند کشور و رسیدن به خودکفایی و اقتصاد بدون نفت را متوقف و به زعم خود از تثبیت هرچه بیشتر موقعیت انقلاب اسلامی در جهان جلوگیری و نظام اسلامی را به تسلیم و سازش وا دارند و البته برای جمهوریخواهان نیز با توجه به شکست‌های پی‌درپی در عرصه جهانی و روند استیضاح پیش رو یک دستاوردی ارائه کند تا از سقوط حتمی نجات یابند. دولت اگر مایل نیست که در سال‌های پایانی نقطه سیاه دیگری در کارنامه خود برجای گذارد باید نسبت به این ترفند دشمن هوشیار باشد.

آلودگی هوا و سیاست آلوده

علیرضا صدقی در ابتکار نوشت:

این روزها بار دیگر تهران و دیگر کلان‌شهرهای ایران میزبان میهمانی ناخوانده‌اند که آرام‌آرام می‌روند تا به ساکنان همیشگی این شهرها در روزهای سرد سال تبدیل شوند. میهمانانی که سلامتی، روزمرگی، زندگی عادی و آینده مردمان کلان‌شهرها را نشانه گرفته‌اند.

موضوع این نوشتار اما، تحلیل چرایی و چیستی افزایش آلاینده‌ها در کلان‌شهرهای ایران نیست. که این مسئله را باید نهادهای ذی‏ربط با همکاری نهادهای علمی و دانشگاهی پیگیری کنند. اقدامی که به نظر می‌رسد طی 40 سال گذشته یا به انجام نرسیده و یا از ظرفیت‌های اجرایی لازم برخوردار نبوده است. با این وصف، باید دید این بحران چه معضلات مستقیم و غیرمستقیمی را برای کشور ایجاد می‌کند و چرا تاکنون چاره‌ای برای آن اندیشیده نشده است.

از این رو، در گام نخست باید به چالش‌های متعدد بروز این وضعیت نظر افکند. آنچه در ظاهر رخ می‌نماید و پیش از هر مسئله‌ای چهره خود را عیان می‌سازد، لطمات جبران‌ناپذیر آن بر فرآیندهای سلامت‌محور، اقتصادی، آموزشی و اجتماعی در کشور است. تعطیلی چندباره مراکز آموزشی اعم از آموزش و پرورش تا مراکز دانشگاهی طی چند‏ماه گذشته، تنها یکی از نمونه‌های بارز آسیب‌های آموزشی بروز این وضعیت است.

مراکز آموزشی که با وجود تعطیلی‌های بی‌شمار رسمی در ایران به صورت عادی هم با مشکل کمبود زمان روبه‌رو هستند، در این شرایط با موقعیتی به‏مراتب خطیرتر مواجه می‌شوند و نگرانی‌های عمده‌ای به منظور اتمام طرح‌درس‌ها در سال تحصیلی پیش می‌آید. به این مسئله باید هزینه‌های روزمره این مراکز را هم اضافه کرد، هزینه‌هایی که برای کلاس‌هایی بدون حضور دانش‌آموزان و دانشجویان به انجام می‌رسد.

افزون بر این، هزینه‌های سلامت، نگرانی از آینده، ترس از بیماری برای گروه‌های حساس و... را هم باید اضافه کرد. موضوعاتی که تاکنون بارها و بارها از سوی کارشناسان حوزه‌های گوناگون، مطرح شده است. اما باید دید چرا این مسئله تاکنون مرتفع نشده و حتی تلاش قابل ملاحظه‌ای هم برای به حداقل رساندن آسیب‌های ناشی از آن به انجام نرسیده است.

در این خصوص پرسش‌های فراوانی مطرح است. آیا تاکنون هیچ نهاد تصمیم‌گیر و تصمیم‌سازی در کشور نتوانسته است شرایط را برای تغییر این موقعیت فراهم آورد؟ چرا تا به حال مدیریت کلان‌شهرها به مدیریتی یکپارچه با توان تصمیم‌گیری قابل توجه تبدیل نشده است؟ چرا نظارت دقیقی بر حامل‌های انرژی، خودروسازی‌ها و سازندگان لوازم مصرف‌کننده انرژی‌های فسیلی در کشور وجود ندارد؟ چرا در دیگر ایام سال که زمان مناسبی برای پرداختن به این مسئله است، هیچ اقدام درخوری صورت نمی‌گیرد؟ چرا موضوعی که با جان و زندگی مردم پایتخت و دیگر کلان‌شهرها سر و کار دارد، تا این حد برای مسئولان امر بی‌اهمیت جلوه می‌کند؟ و پرسش‌های فراوان دیگری که هرگز نباید انتظاری برای شنیدن پاسخی درخور در مورد آن‌ها داشت.

با این حال، تمام این پرسش‌ها را از یک منظر کلی و با رویکردی فرامتن، می‌توان پاسخ داد. به نظر می‌رسد مشکلاتی از این دست، مادام که فضای سیاسی کشور به سمت ثبات واقعی، کارآمدسازی، خروج از بن‌بست‌های خودساخته رانتیرها و توجه به استعدادهای بالقوه و بالفعل اجتماعی حرکت نکند، حل نخواهند شد. به بیان دیگر، آنچه امروز به عنوان ناکارآمدی «امر سیاسی» در کشور جلوه می‌کند، عامل اصلی حل نشدن بحران‌های مختلفی نظیر محیط‏زیست، ناهنجاری‌های اجتماعی، رخدادهای اخلاقی و... است.

حلقه بسته نخبگان سیاست‌زده ایران در طول چهار‏دهه گذشته همواره سعی کرده‌اند بدون توجه به تامین زیرساخت‌های لازم جهت تحقق «امر سیاسی»، با دوقطبی‌سازی جامعه به سمت بهره‌برداری حداکثری از منازعات سیاسی حرکت کنند.

در حقیقت آنچه در میان اصحاب سیاست در ایران رخ می‌دهد، نه «تدبیر امور»، بلکه تلاش به منظور دستیابی و وصال «نهاد قدرت» به هر قیمتی است. تردیدی نیست که این رویکرد نه می‌تواند و نه می‌خواهد و نه امکان حرکت به سوی حل معضلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را دارد.

نتیجه آن می‌شود که «کنش سیاسی» در ایران با «حداقل هزینه» و «حداکثر بهره» همراه باشد. البته امری که در «کوتاه‌مدت» ممکن شده و در «درازمدت» تاثیرات مخربی بر پیکربندی «نهاد سیاست‌ورزی» در ایران خواهد داشت.

تاثیراتی که نخستین نمونه‌های آن را می‌توان «اعتمادزدایی»، «ناتوان‌انگاری» و «تقلیل جایگاه» سیاسیون نزد مردم دانست. بی‌شک بروز چنین وضعیتی بیش از هر چیز نشان‏دهنده آن است که کرسی‌ها و مناصب قدرت در کشور از سوی یک طبقه «غصب» شده است. آریستوکرات‌هایی که نه بر پایه شایستگی یا توانایی، که مبتنی بر مناسبات آلوده قدرت به کرسی‌های مدیریتی و تصمیم‌گیری دست پیدا می‌کنند.

گزاره عجیب اما لازم در این مرحله و سهل‌الوصول‌ترین راه برای برون‌رفت از این وضعیت را باید در تغییر ساختار، سازمان و پیکربندی نهاد سیاست در ایران جست‌وجو کرد. به نظر می‌رسد هر اقدام دیگری در این زمینه تنها مسکنی کوتاه‌مدت خواهد بود.

سرانجام غفلت

محسن پیرهادی در رسالت نوشت:

دولت آمریکا در روزهای اخیر، طی اظهاراتی که از سوی برخی مسئولان ارشد این کشور عنوان می‌شود،  لحن خود را بازهم تغییر داده و به دنبال روزنه‌ای برای گشودن باب مذاکره با کشورمان است؛ امری که به چند دلیل میسر نمی‌شود.

پیش از تبیین دلایل عدم امکان مذاکره مجدد با دولت آمریکا باید یادآور شد آنچه پایه اصلی ناکارآمدی دولت آمریکا در مواجهه با ملت ایران به شمار می‌رود، قدرت برخاسته از نفوذ انقلاب اسلامی در دل ملت‌های مسلمان منطقه از یک‌سو و نیز توان دفاعی بازدارنده بومی است که سبب شده در پس سنگین‌ترین تحریم‌های ظالمانه تاریخ، اقتدار ملی و جهانی ایران گسترش یابد.

سخنان استیو منوچین وزیر خزانه‌داری آمریکا مبنی بر اینکه «اگر ایران شروط آمریکا را بپذیرد این کشور حاضر است تحریم‌های اعلام‌شده را بردارد» نشان از استیصال دولتمردان این کشور در برابر مقاومت ملت ایران دارد که بیانگر دو موضوع مهم و راهبردی در عدم شناخت ایالات‌متحده آمریکا از سیاست‌های اصولی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است.

نخست آنکه هنوز آمریکایی‌ها به دنبال گفت‌وگو و مذاکره‌های دارای پیش‌شرط هستند؛ چیزی که هیچ عقل سلیمی آن را نمی‌پذیرد؛ خصوصا پس از افتضاحات مکرر برجامی از سوی دولت آمریکا؛ فلذا با ارائه این پیشنهاداتبی‌جهت به دربسته می‌کوبند.

دوم آنکه ملت ایران، راه مقاومت و ایستادگی در برابر دولت مستکبر آمریکا را به‌عنوان سیاستی راهبردی در دیپلماسی اقتصادی و سیاسی خود لحاظ کرده و چشم امیدی به دشمن بی‌رحم خود که از دارو تا علم را تحریم می‌کند، ندارد.

به همین خاطر آمریکایی‌ها طی سال‌های اخیر همواره از سیاست مذاکره برای مذاکره، استقبال کرده و البته خود نیز بهتر می‌دانند این مسیر به کج‌راهه خواهد رفت و نظام قدرتمند ایران اسلامی از مسیر خود، عدول نخواهد کرد؛ چراکه خوش‌بین و امیدوار بودن به دشمن قسم‌خورده، با کیاست و هوش ایرانی سازگار نیست.

این سیاست مقتدرانه همواره طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی سبب شده تا دولت آمریکا از سیاست‌های کشورمان ناراضی بوده و هرازگاهی عصبانیت خود را در کلام و عمل به نمایش بگذارد.

مقامات ارشد این کشور با سخنان ضدونقیض خود همواره نقشه های گوناگون را آزمایش می‌کنند و مثلا درزمانی که وزیر خزانه‌داری این کشور دم از رفع تحریم‌ها می‌زند، برایان هوک سرپرست اجرای تحریم‌های اقتصادی ایالات‌متحده علیه ایران، در سخنانی مداخله جویانه از تقویت دفاعی عربستان در برابر ایران یاد می‌کند.

اما باید گفت آن‌ها که هنوز پس از ۴۰ سال تخاصم و روا داشتن انواع و اقسام ظلم‌ها به ملت ایران، طرف خود را نشناخته و همچنان قلدرمآبانه با مردم شریف و صبور آن سخن می‌گویند، در خواب غفلت خود خواهند ماند و به مصداق آیه شریفه لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَآ أُوْلَئِکَ کَالْأَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَفِلُونَ (آنان دل‌هایی دارند که با آن حقّ را درک نمی‌کنند و چشمانی دارند که با آن نمی‌بینند و گوش‌هایی دارند که با آن نمی‌شنوند، آنان همچون چهارپایان، بلکه گمراه‏ترند، آنان همان غافلان‌اند.) در این غفلت بمانید و در آن غرق شوید.