کد خبر 93796
تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۳

نسخه فرانسوی اسلیت آمریكا، در تازه ترین مقاله خود با عنوان 'چرا فرانسوی ها از آمریكایی ها بیزارند؟' به بررسی عوامل نارضایتی فرانسوی ها از آمریكایی ها پرداخته است.

به گزارش مشرق به نقل از ایرنا، اختلاف نظر جدی مردم فرانسه با آمریكایی ها و فرهنگ آمریكایی به یك امر بدیهی در میان كشورهای غربی تبدیل شده است. در مقاله مجله آنلاین اسلت در این باره آمده است؛ تصویری كه 'برایان پالمر' روزنامه نگار مجله آنلاین اسلیت آمریكا از فرانسوی ها ترسیم می كند، آنان افرادی بزدل، فاسد، فاقد آرمان گرایی هستند. به زعم وی، فرانسوی ها خود را برتر از دیگر ملت ها می دانند.

در فرانسه هم 'جانبداری از آمریكا' دیگر برگ برنده ای در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری محسوب نمی شود، یك سنت جهان شمول به جای مانده از عصر روشنگری. یا برای مثال، علیرغم قرابت جغرافیایی و فرهنگی آمریكا و كانادا، برای یك كاندیدای آمریكایی چندان مناسب نیست كه در مراسم تحلیف یك كانادایی معرفی شود!

'نیكل باشاران' كارشناس فرانسوی علوم سیاسی، كارشناس جامعه شناسی آمریكایی، متخصص روابط فرانسه و آمریكا و صاحب مقاله 'آیا باید از آمریكا ترسید؟ در مقاله ای با عنوان 'چرا به آمریكایی ها نیاز داریم' می نویسد: این نه یك فكر است نه یك ایدئولوژی و نه حتی یك عقیده. آیا آمریكایی ها بخاطر آنچه هستند و یا انجام می دهند، مورد نفرت هستند؟ با این وجود، ما هرگز با ایالات متحده در جنگ نبوده ایم(بجز یك شبه جنگ دریایی بین سال های 1798 تا 1800).

نویسنده در بخشی از این مقاله با اشاره به این كه تمركز بر جامعه آمریكا تنها انتقاد از مدلی از یك جامعه است، عمده ترین دلایل ناخرسندی فرانسوی ها از آمریكایی ها را چنین بر می شمرد؛

1ـ آمریكایی ها قلدرند

در این مقاله همچنین، مجازات اعدام، كه در برخی مناطق آمریكا قانونی است، حمل مجاز اسلحه به واسطه متمم دوم قانون اساسی آمریكا، تأئید شده به ویژه به واسطه قدرت لابی گری 'انجمن ملی تفنگداران آمریكا(National Rifle Association) به عنوان عناصر شكل دهنده تصویر ذهنی فرانسوی ها از آمریكایی ها به عنوان كابوی هایی كه به بربریت عادت كرده اند، نام می برد.

اسلت می نویسد: می توان نمونه ای از این مورد را در پوشش رسانه ای پرونده 'تروی دیویس' زندانی سیاهپوست آمریكایی كه هیچ گاه مجرمیت وی اثبات نشد، مشاهده كرد: یك اشتباه مرگبار برای دستگاه قضایی آمریكا.

همچنین احساس ضدآمریكایی پس از كشتار دانشگاه 'ویرجینیا تك' در سال 2007 یا كشتار دبیرستان كلمباین در سال 1999، كه در فیلم'فیل' اثر 'گاس ون سنت' و یا مستند 'بولینگ برای كلمباین' مایكل مور به تصویر كشیده شد، افزایش پیدا كرد.

فرانسوی ها همچنین معتقدند آمریكا به واسطه 'استیو ارلانگر' خبرنگار نیویورك تایمز در پاریس در جریان پرونده فساد اخلاقی 'دومینیك استراوس كان' رییس سابق صندوق بین المللی پول، بزرگ نمایی كرد كه 'لیونل ژوسپن' نخست وزیر سابق فرانسه، این اقدام را ناشی از خوی وحشی گری و بی رحم جامعه آمریكا توصیف كرد.

2ـ آمریكایی ها بی فرهنگند

خصومت و دشمنی با فرهنگ آمریكایی از دیرباز وجود داشته است، به طوری كه 'ژرژ دوهامل' در كتاب خود با نام 'صحنه هایی از زندگی آینده' كه در سال 1930 منتشر شد، این فرضیه را مطرح می كند كه 'آمریكای امروز، جهان فردای ماست'. وی در این كتاب موضوعاتی همچون سلطه اتومبیل، موسیقی كسالت بار سیاهان آمریكا، آسانسورها، بی بند و باری اخلاقی را به نقد می كشد. یا همچنین، جریان تأسیس پارك یورو دیسنی در منطقه 'مارن لا وله'؛ زمانی كه دولت فرانسه اعلام كرد این پارك باید در منطقه پاریس ساخته شود، اندیشمندان فرانسوی ـ اندیشه ضدآمریكایی پیش از هر چیز توسط نخبگان و اندیشمندان به فرانسه انتقال یافت ـ برآشفتند. آنان كه تصور می كردند این شهربازی با نفوذ فرهنگ آمریكایی به فرهنگ فرانسه آسیب می رساند آن را 'چرنوبیل فرهنگی' خواندند. دو سال بعد نام این شهربازی به 'دیزنیلند پاریس' تغییر كرد و در نتیجه با استفاده از سلیقه و نگرش اروپاییان، درصد علاقه مندان به این مركز افزایش یافت.

'آریان منوشكین' در این باره اعلام كرد: این پارك فرانسه را با انبوهی از كالاهای وارداتی بمباران می كرد كه همچون فست فود برای قوه هاضمه، برای فرهنگ ما مضر بود.

در بخش دیگری از مقاله اسلت آمده است: زمانی كه كلید واژه' آمریكایی ها...' را به زبان فرانسه در گوگل سرچ می كنیم، جمله 'آمریكایی ها چاق هستند' نخستین جمله پیشنهادی گوگل است! در زبان اسپانیایی البته نتایج جست و جو كمی متفاوت است: تنها فرهنگ آمریكایی ها مدنظر نیست، بلكه نخستین نتیجه جست و جو در گوگل، تصویرگر حماقت آن هاست. نظرسنجی ها و تحقیقات بیشماری در این زمینه وجود دارند: گزارش شبكه ای بی سی، با عنوان 'احمق در آمریكا' نشان داد كه دانش آموزان 15 ساله آمریكایی جایگاه بیست و پنجم را در رده بندی 40 ملیت، به خود اختصاص دادند.

به گزارش 'تگزاس تریبیون' نیز، در شهر تگزاس، 30 درصد شركت كنندگان در یك نظرسنجی معتقدند كه انسان ها و دایناسورها هم دوره بوده و با هم همزیستی داشته اند! و 29 درصد پرسش شوندگان نیز پاسخ این سؤال را نمی دانستند!

همچنین بر اساس نظرسنجی مؤسسه گالوپ در سال 1999، یك پنجم پرسش شوندگان هیچ تصوری از اینكه كدام ایالت آمریكا طی انقلاب این كشور آزاد شد، ندارند.

تحقیقات دكتر 'جان. دی. میلر' از دانشگاه نورتوسترن(Northwestern)، كه در سال 2005 انجام شد، از شكاف های عمیق در یافته های علمی در آمریكا حكایت داشت. كمتر از یك سوم آمریكایی های شركت كننده در نظرسنجی معتقد بودند كه دی ان ای به وراثت ارتباطی ندارد و از هر 10 آمریكایی 1 نفر بر این باور بود كه خورشید به دور زمین می چرخد!

در همین حال باید اطلاعات جغرافیایی سیاستمداران آمریكایی را نیز به آن افزود: سارا پالین، نماینده جمهوری خواهان و فرماندار سابق آلاسكا، ادعا می كرد كه روسیه تا زمان استعفایش در ژوئیه 2009 سرزمین او بوده است.

'میشل باخمان' سناتور سابق ایالت مینه سوتا پس از تصمیم گیری اوباما برای اعزام نیروی نظامی به اوگاندا، گفت كه 'پس از اعزام ما به لیبی، اوباما می خواهد ما را به آفریقا اعزام كند'! شاید نمی دانست لیبی در آفریقاست!

3ـ آمریكایی ها خود را پیوریتن* می دانند

آمریكایی ها خود را مدعی ساده زیستی و پایبندی به مذهب می دانند و از نبود رابطه پیش از ازدواج، ممنوعیت استفاده از الكل پیش از سن 21 سالگی ـ در ادامه ممنوعیت الكل در ایالات متحده ـ كه از سال 1920 تا 1933 بر فروش، تولید و جابه‌جایی الكل برقرار بود، می گویند -این ممنوعیت توسط اصلاحیه هجدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریكا آغاز و در 5 دسامبر 1933 بازگردانی شد ـ تمام نمادهای پیوریتانیسم به سرعت به سمت بی بند و باری های اخلاقی بازگشت.

این معیارهای دوگانه در عملكرد آمریكایی ها به زعم فرانسوی ها آزار دهنده است. به باور آنها، آمریكایی ها آنقدرها هم بهتر از فرانسوی ها نیستند و در همه این زمینه ها از فرانسوی ها پیش هستند و با از دست دادن ارزش های دینی و مذهبی، دچار سقوط اخلاقی شده اند.

'سوزانا برسلین' بلاگر آمریكایی، در مجله 'فوربز' در این باره می نویسد: این دوگانگی فرهنگی زمانی بیشتر آشكار می شود كه رسوایی های اخلاقی از سیاستمداران(اعم از زن و مرد) سر می زند. مردم آمریكا از این اخبار شگفت زده شده اند.

4ـ آمریكایی ها تصور می كنند كه مركز جهانند

در مقاله اسلت می خوانیم: آیا فرانسه خواهد توانست این موضوع كه آمریكا یك قدرت پیشرو در جهان باشد را هضم كند؟ در پایان جنگ جهانی اول، این تصور كه آمریكا در عرصه سیاست برای ورود به صفوف قدرت های پیروز و فاتح هنوز نوپاست، توسط ژرژ كلمانسو، رئیس كنفرانس صلح ورسای دنبال شد؛ هنگامی همتای آمریكایی خود 'وودرو ویلسون' مؤسس جامعه ملل را 'نجیب زاده ساده لوح' نامید.

همچنین عدم تصویب پروتكل كیوتو از سوی دولت بوش كاهش محبوبیت آمریكا در فرانسه را به همراه داشت. هرچند كه در این زمینه باید میان عملكرد 'دولتمردان' و 'ملت آمریكا' تفاوت قائل شد.

البته نامزدی اوباما در انتخابات 2008 كه در فرانسه و اروپا با استقبال روبرو شد و اعلام طرح 'تقویت روابط با آنسوی اقیانوس اطلس' از سوی نیكلا ساركوزی، تا حدودی باعث تضعیف حس ضدآمریكایی گری در عرصه سیاسی شد. به طوری كه استقرار مجدد فرانسه در ساختار نظامی ناتو كه از سال 1966 بنا به تصمیم ژنرال دوگل از این سازمان جدا شده بود، گواه این مطلب است.

'هوبرت ودرین' وزیر خارجه اسبق فرانسه كه بینش 'هایپر پاور' را برای توصیف قدرت آمریكا گسترش داد، معتقد است، تكمیل روند 'ضدآمریكایی گری' در اروپا به میزان چندقطبی و چندجانبه گرایی بستگی دارد كه واشنگتن در زمینه روابط بین الملل پذیرفته است.

'ژان ـ ماری مسیه' مدیر سابق شركت 'ویواندی یونیورسال' نیز بر این باور است: 'فرانسوی ها نه تنها از آمریكایی ها بیزارند بلكه از فرانسوی هایی كه به آمریكایی ها علاقمندند نیز متنفرند!' این یعنی برچسب طرفدار آمریكایی زدن به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه امری متداول برای تخریب وجهه سیاسی رقباست؛ همچنانكه 'لوران فابیوس' از این گزینه برای بی اعتبار ساختن وجهه ساركوزی استفاده كرد!

5ـ آمریكایی ها ماتریالیست هستند

در این مقاله در ذیل این مطلب آمده است: آمریكایی ها كاپیتالیست هستند و تنها به عنوان مدل یك جامعه مصرفی و مصرف گرا شناخته و ارزیابی می شوند. زمانی كه 'ژوزه بووه'، سیاستمدار فرانسوی، به مبارزه با محصولات 'مك دونالد' پرداخت، هدف او مبارزه با جهانی شدنی بود كه به آمریكایی شدن ختم خواهد شد.

در پایان قرن نوزدهم، انتقاد از یك آمریكای ماتریالیست، به مفهوم انتقاد از حكومت پول در آمریكا به عنوان دشمن معنوی فرانسه بود. انتقادی شكل گرفته بر پایه تضاد و مخالفت بین پروتستانیسم آنگلوساكسون(و ارتباط آن با روح سرمایه داری؛ همچنانكه ماكس وبر اعتقاد داشت روح سرمایه داری با اصول اخلاقی مذهب پروتستان همخوانی دارد، به همین دلیل سرمایه داری در جغرافیای مذهبی پروتستانسیم شكل گرفته است) و كاتولیسیسم فرانسه.

در قرن بیستم، آنتی آمریكانیسم به عنوان یك مرجع سیاسی عمدتا از سوی ماركسیست ها در بحث های ضدسرمایه داری و ضدماتریالیستی و نیز گلیست ها(طرفداران مارشال دوگل، بنیانگذار جمهوری پنجم فرانسه) با بینشی كه آنان از یك فرانسه داشتند كه نمی توانست در چارچوب هژمونی آمریكا شكوفا شود، مورد استفاده قرار گرفت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس