کد خبر 1511489
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۴۹
حوادث

دختر نوجوان هنوز از ترس به خود می لرزید و با چشمانی نگران به اطرافش می نگریست که خودروی گشت انتظامی به محل رسید.

به گزارش مشرق، وحشت سراپای وجودش را فرا گرفته بود، دیگر پاهایش رمقی برای فرار نداشت، مدام به پشت سرش می نگریست و در تاریکی شب به سوی نورهایی می دوید که از فاصله دور نمایان بود. دخترک هراسان خود را به اولین خانه ای رساند که در منطقه روستایی خلق آباد بنا شده بود. نفس نفس زنان کنار در آهنی ایستاد و با مشت به در می کوبید.

فریادهای دلهره آورش، در فضا می پیچید و با اضطراب خاصی فریاد «کمک» سر می داد. طولی نکشید که صاحبخانه خواب آلود، در حیاط را گشود و دختر نوجوان وحشت زده خود را به داخل حیاط انداخت. او که گویی از چنگ گرگ های بیابان رها شده است با چهره ای رنگ پریده و در حالی که همچنان نفس نفس می زد، مدعی شد از چنگ چند جوان شیطان صفت گریخته و به آن خانه پناه آورده است!

لحظاتی بعد دیگر اعضای خانواده نیز از خواب بیدار شدند و با دیدن حال و روز دخترک ، لیوانی پر از آب به دستش دادند و او را به آرامش دعوت کردند.

دقایقی بعد زنگ تلفن پلیس 110 به صدا درآمد و صاحبخانه ماجرای دختری را بازگو کرد که در تاریکی شب به خانه اش پناه آورده بود. دختر نوجوان هنوز از ترس به خود می لرزید و با چشمانی نگران به اطرافش می نگریست که خودروی گشت انتظامی به محل رسید. او که دیگر ضربان قلبش با مشاهده پلیس آرام تر شده بود به مرکز انتظامی هدایت شد و در پناه پلیس قرار گرفت.

ساعتی بعد هنگامی که دخترک آرامش روحی خود را بازیافت ،به افشای ماجرایی تکان دهنده پرداخت که همه افسران پلیس منتظر شنیدن آن بودند.

او که 17 سال بیشتر نداشت، تقویم خاطراتش را به دوران کودکی ورق زد و گفت: من اهل و ساکن تهران هستم اما با مادربزرگم زندگی می کنم چرا که هنوز یک سال از تولدم نگذشته بود که خواهر و برادر دوقلویم به دنیا آمدند. حالا دیگر مادرم توان نگهداری از 3 فرزند را نداشت که تقریبا همسن و سال بودند. به همین دلیل مرا به مادربزرگم سپردند و من نزد او رشد کردم و تا کلاس دهم درس خواندم اما مشکلات مالی مرا به ترک تحصیل واداشت و به ناچار برای تامین مخارجم به فروشندگی و کارگری روی آوردم.

با درآمد و دسترنج خودم ابتدا یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند خریدم و بدین ترتیب وارد فضاهای مجازی شدم، 3 ماه قبل بود که در یکی از همین شبکه های اجتماعی با پسر جوانی ارتباط برقرار کردم که خود را اهل شهرستان سرخس معرفی می کرد. این ارتباط های مجازی با جملات و کلمات عاشقانه ادامه یافت تا این که روزی «محمود» به تهران آمد و ما برای اولین بار با یکدیگر به صورت حضوری گفت وگو کردیم.

هنوز مدت زیادی از این دیدار سپری نشده بود که او از من خواست به مشهد بیایم و او هم برای ملاقات با من از سرخس به مشهد خواهد آمد.

این پیشنهاد در حالی از سوی «محمود» بیان شد که خانواده ام قصد داشتند مرا به عقد یکی از بستگان نزدیکم درآورند اما من هیچ علاقه ای به «سجاد» نداشتم و پدر و مادرم نیز به خواسته هایم بی توجهی می کردند. در این شرایط بود که برای فرار از ازدواج اجباری تردید را کنار گذاشتم و با برداشتن همه پس اندازهایم سوار یک دستگاه خودروی مسافربر شدم و با پرداخت یک میلیون و 300 هزار تومان به طرف مشهد حرکت کردم.

وقتی به محل قرار با «محمود» رسیدم او به همراه چند تن از دوستانش به سراغم آمد و مرا به یک خانه مجردی در هسته مرکزی شهر برد که ادعا می کرد متعلق به یکی از دوستان نزدیکش است. دو روز آن جا بودم ولی هیچ کس برایم ایجاد مزاحمت نکرد تا این که بین آن ها اختلاف پیش آمد و با یکدیگر درگیر شدند.

در همین حال دو نفر از آن ها چشمان مرا بستند و به زور سوار موتورسیکلت کردند. آن ها شبانه مرا به مکان نامعلومی بردند و زمانی که چشمانم را باز کردند خودم را درون باغی در یک بیابان وسیع دیدم. گریه کنان از آن ها خواستم مرا رها کنند ولی آن دو نفر اصرار داشتند که لباس هایم را باید عوض کنم!

حتی لباس هم برایم آوردند، ابتدا مقاومت کردم ولی وقتی با تهدید وحشتناک آن ها روبه رو شدم ، از شدت ترس تسلیم شدم. دقایقی بعد و در تاریکی شب مرا به یک زمین کشاورزی بردند تا به خواسته شوم و شرم آور خود برسند. وحشت کرده بودم و دست و پاهایم می لرزید.

آن ها اکنون 3 نفر شده بودند و با هم به آرامی صحبت می کردند که در یک لحظه من از غفلت آن ها استفاده کردم و در تاریکی شب بی هدف پا به فرار گذاشتم تا این که به یک دستگاه تریلی رسیدم که در حاشیه بیابان پارک بود. خودم را زیر تریلی کشیدم و مخفی شدم. هنگامی که دیگر اثری از آن 3 جوان شیطان صفت ندیدم به آرامی و در حالی که هنوز وحشت زده بودم از زیر تریلی بیرون آمدم و هراسان به طرف جاده فرار کردم که در همان نزدیکی بود.

در این هنگام نور چراغ های خودروی پرایدی را دیدم و از آن ها که 2 جوان بودند کمک خواستم. ولی از چاله به چاه افتاده بودم چرا که سرنشینان پراید هم وقتی وضعیت آشفته و ظاهر به هم ریخته مرا دیدند، وسوسه های شیطانی وجودشان را فرا گرفت و با تهدید مرا به باغی دیگر بردند اما باز هم موفق شدم با ترفندی از چنگ آن ها بگریزم.

سرگردان و حیران همچنان فرار می کردم تا این که نوری را از فاصله دور دیدم و در حالی به طرف آن نور آمدم که احساس می کردم پرایدسواران در تعقیبم هستند اما به منزل مسکونی رسیدم و با مشت به در آن منزل کوبیدم که ...

در پی اظهارات و ادعاهای این دختر 17 ساله، بلافاصله عملیات اطلاعاتی نیروهای انتظامی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد علی محمدزاده (رئیس کلانتری خلق آباد مشهد) برای شناسایی و دستگیری شیاطین مورد ادعای دختر نوجوان آغاز شد و از طرف دیگر نیز این دختر به دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری هدایت شد .

بدین ترتیب تلاش مشاوران و کارشناسان پلیس برای بررسی های روان شناختی و همچنین شناسایی خانواده وی در حالی ادامه یافت که دختر نوجوان متوجه اشتباه بزرگ خود در ارتباط های خیابانی و فضاهای مجازی شده بود.

منبع: روزنامه خراسان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 27
  • در انتظار بررسی: 17
  • غیر قابل انتشار: 4
  • IR ۰۸:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    52 2
    ما تو مسیر مدرسه می‌دیدیم چند تا پسر واستاده شصت کیلومتر راهمون و عوض میکردیم از جلو اونا رد نشیم. اینا چه جوری با چند تا پسر میرن تو یه خونه؟ واقعا چه انتظاری دارن؟
    • IR ۱۱:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      2 28
      الاق جان قبل اینکه اظهار فضل کنی مطلب رو درست بخون!
    • حجت US ۱۴:۱۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      11 6
      بچه جان، خودش بلیط گرفته رفته سراغ پسره. اما از شانسش گیر کسانی افتاد که مثل تو شعور نداشتن که تحریک نشن با دیدن زن و از قضا تحریک شدن اونم بدجوووووووور.
  • IR ۰۸:۵۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    18 31
    ببین چه مملکتی ساختید
    • IR ۱۰:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      29 7
      این کثافت نتیجه ترویج بیدینی و عیاشی و عشق و حال مزدورای ماهواره س. همون وحشی های بیشرفی که شعارشون زن_هرزگی_عیاشی هست.
    • IR ۱۱:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      15 5
      این وضع را همان ارادل سبز و بنفش ،،زن زندگی آزادی که با شوق و ذوق در گذشته بهشون رای داده بودی در تقابل با دولت فعلی ساختند
    • IR ۱۱:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۱۵
      0 0
      این هتفاقات بیشتر در طرفداران زن زندگی ازادی می افتد
  • محمود IR ۰۸:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    5 5
    چرا هرچی خبر وحشتناک
    • IR ۱۱:۰۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      17 0
      با این همه اخبار وحشتناک بازم متاسفانه زنان و دختران درس عبرت نمی گیرن،خواهرم اگه کسی مردونگی داشته باشه هرگز به خودش اجازه نمیده با احساسات شما بازی کنه،ازدواج نکنید با کسی که دوسش ندارید ولی اسیر چاهی که مردان هرزه واستون کندن نشید،این فضای مجازی اگه مراقب نباشید با انواع نیرنگ شما رو به لجن زار خواهد کشاند
  • IR ۰۹:۱۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    15 2
    با دیدن سرگذشت دخترانی که‌ درفضای مجازی با افراد ناشناس موذی درفکر شکار طعمه خود هستن ديده یاشنیده اند باز هم بعصی دختران با فرار از خانه پدری به دام اين افراد شرور می افتند
  • IR ۰۹:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    8 3
    خوب شد که پلیس اومد وگرنه ماجرای فرار این دختر سریال میشد
  • مصطفی IR ۰۹:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    10 1
    واقعا این سوال در ذهن آمد ایجاد میشه ما داریم چی تو آموزش و پرورش یاد بچه ها میدیم که شاهد این وقایع هستیم ؟ چرا آموزش و پرورش رو که بیشترین بوجه کشور رو داره اصلاح نمی کنند؟ البته باید گفت فقط آموزش چون تا ما بودیم که پرورشی اتفاق نیفتاد و فکر هم نمی کنم بعد از ما پرورشی وجود داشته باشه
    • IR ۱۱:۴۴ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      3 3
      پس لعنت به اصلاحات آمریکایی و خائنان نفوذی و مدیران خائن غرب زده که با اقدامی هدفمند آموزش و پرورش ما را تهی کردند. از وقتی امثال نجفی ..... وزیر آموزش و پرورش اصلاحات شد فاتحه تربیت و ... خوانده شد
    • IR ۱۲:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      2 2
      کی گفته آموزش و پرورش بودجه کلان داره؟؟؟؟
    • حجت US ۱۴:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      4 0
      گیرم آموزش پرورش بد است. خود طرف نباید ازون مغزش استفاده کنه؟ چرا اصرار دارید آکبند و دست نخورده ببریدش زیر خاک؟
  • IR ۱۰:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    4 2
    بیشتر شبیه کتابهای پلیسی مایک هامر بود
  • IR ۱۱:۰۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    4 5
    اون داستان دیروز(همون دختری که فرار کرده بود و معتاد شده و در بعد دکتر) از آندری چخانوف بود این یکی از آدریان چخانوف. برادر بودند.
    • IR ۱۱:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      1 0
      تو خود چاخانی.جکی چاخان!
    • IR ۱۴:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      0 0
      اصرار در هر چیزی آخر و عاقبت ندارد مخصوصا شخصی ترین مسایل
  • يك زن IR ۱۱:۵۴ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    1 5
    همش به خاطر مردانه كه زنان بدبخت ميشن نميزارن زنان اب خوش از گلوشون پايين بره
    • حجت US ۱۴:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      1 0
      نفهمی از دیار گوش درازان
    • IR ۱۴:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
      2 0
      بله دقیقا مثل پولینژاد ، و مریم رجوی ملعون و ...
  • IR ۱۲:۰۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    2 1
    کلیپهای آموزشی بسازید و منتشر کنید تا دخترهای نوجوان و جوان اینقدر زود فریب مردان کفتار صفت را نخورند . بعضی از دخترها اینقدر ساده لوح هستند یا کمبود محبت دارند که تا یه پسری بهشون میگه" دوست دارم عاشقتم میمیرم برات " سریع گول میخورن و پول و آبرو و خانواده و آینده شون رو پای اون پسر شیطان صفت خرج میکنن
  • کامی IR ۱۲:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    2 5
    تا تو باشی با بچه شهرستانی رفاقت نکنی بعدشم بعید میدونم تو تهرانی باشی بعد بابات بخاد زوری تورو بده به کسی دیگه، تهرانیا از این اخلاقا ندارن، مگه اینکه دله دهاتایه تهران باشی
  • IR ۱۴:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    0 0
    زر میزنه، داره فیلم هندی تعریف می‌کنه.‌ به شکایتش اصلا رسیدگی نکنید. الان هم قصد باج گیری از دوست پسراش رو داره.
  • IR ۱۵:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    1 0
    هسته مرکزی شهر؟؟!!!. با یه ترفند از پراید دوم هم در رفته!! خالی بندی تاثیر گذاری بود!!!
  • IR ۱۷:۴۹ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
    1 0
    هیمن فیلم کنن نشون دختر مدرسه ای ها بدن به والله از فردا هموشن چادری میشن

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس