-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۹/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید غلامحیدر سلطانی/ قسمت دوم و پایانی
یک پسرم شهید شد؛ یک پسرم بلاتکلیف است!
خانواده های شهید هم شرایط خاص خودشان را دارند اما پسر من چون در اردوی ملی سرباز بوده، نمیتواند از افغانستان پاسپورت بگیرد. از این ور هم دولت اگر او را بگیرد رد مرز می کند؛ به خاطر همین مشکل است.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۶/ گفتگوی مشرق با مادر شهید مرتضی کریمی شالی/ قسمت سوم
«مرتضی» با تن مجروح به دنبال دوستان شهیدش رفت!
خودش ماشین را با یک راننده برمیدارد که برود. می رود بچه ها را جمع کند، وقتی نیروها را جمع می کند، از آن طرف یک موشک کُرنر می خورد که آقا مرتضی همانجا به شهادت می رسد...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۳/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون، محمدباقر مهردادی/ قسمت سوم و پایانی
پدرم را کم دیدم؛ یا ایران بود یا سوریه! + عکس
یک سال افغانستان بود، در یک سال نماز را به من یاد داد؛ می خواست قرآن و اینها یادم بدهد که نشد. همهاش ایران بود، بعد موقعی افغانستان میآمد که آنجا هم کار داشت و من هم نمی توانستم کنارش باشم...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۱/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون، محمدباقر مهردادی/ قسمت اول
راننده افغان در سوریه چه میکرد؟! + عکس
آن زمان که طرف ایران آمده بود، خودش گفت که ۳۶ سالَم است؛ می خواست ایران برود، حتی این شوخی را کرد که آدم که چهل ساله شد پیر می شود؛ میگفتم چرا؟ میگفت خب آدم که چهل ساله شد، پیر می شود دیگر.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۹۳/ گفتگوی مشرق با همسر شهید علیداد جعفری/ قسمت دوم و پایانی
علیداد بعد از شهادت هم به دادم میرسد + عکس
ا بچهها که یک مقدار درگیر می شوم و من را عصبانی می کنند از خودش کمک می خواهم، وقتی دلتنگ هم می شوم می گویم علیداد خودت کمک کن دیگر، من دیگر صبر و تحمل ندارم، باور کن خودش صبر می دهد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۶/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت هشتم و پایانی
با پیراهن کربلا و مشهد، شهید شد +عکس
خون ها روی انگشترش خشک شده بود؛ برای من خیلی سخت بود، بعد از دو ماه اینها را با ساکش آوردند. پیراهنی که احمد موقع شهادت تنش بود هم در ساک بود. همیشه موقعی که جبهه بود زیر لباس نظامی تنش بود.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت پنجم
میترسید پسرش سر نداشته باشد! +عکس
هر چه به این آقا التماس کردم، گفتند نه، به ما اجازه ندادهاند شهید را ببینید. این دوباره من را آتش می زد و نگرانم می کرد که شاید سر احمد من را هم مثل شهید حججی بریدهاند؛ چه اتفاقی برای پسرم افتاده؟
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۲/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت چهارم
بالاخره دلشورههای «نجیبه» تمام شد +عکس
خیلی دلشوره داشتم، یک طورهایی بودم، خدا می داند خود حضرت زهرا کمکم کرد. فقط ذکرم یا حضرت زهرا بود؛ دعایم دعای توسل به چهارده معصوم بود. سه روز که رد شد، زنگ زد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۱/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت سوم
چرا احمدشکیب بیخیالِ پناهندگی به اروپا شد؟ + عکس
برای پسرم شرایط فراهم بود اگر می رفت سمت اروپا یا خارج؛ برای همین نگران بودم؛ چون فامیلهای پدرش خیلی آمریکا و اروپا بودند و برایش خیلی زنگ میزدند و میگفتند ما برایت اینجا پناهندگی میگیریم...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۹/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت اول
پدر و مادرو برادر و همسر و پسرم شهید شدهاند! +عکس
ما شهدایمان را در غرب کابل کفن و دفن کردیم. بعد از آن شرایط چون نه خانه داشتیم و نه زندگی، با مادرشوهرم و بچه ها آمدیم باز سمت غزنی؛ یعنی سمت ملک و دی یعنی روستای پدری شوهرم. من هفت سال آنجا بودم.
-
فیلم/ سالگرد شهید سلیمانی در مصلی تهران
مراسم بزرگداشت دومین سالگرد شهید سلیمانی و همرزمانش، عصر امروز با حضور گستردهی عاشقان مکتب سلیمانی، در مصلای امام خمینی تهران برگزار شد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۸/ گفتگوی مشرق با همسر مدافع حرم فاطمیون، شهید دادمحمد رحیمی/ قسمت چهارم
قبل از اِشغال حرم، هر هفته روضه بیبی زینب میگرفت +عکس
اصلا بحث سوریه و فاطمیون هنوز مطرح نبود. وقتی این بچههایش نبودند و بچههای دیگرش کوچک بودند، عصرهای جمعه روضه بی بی زینب میخواند...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۷/ گفتگوی مشرق با همسر مدافع حرم فاطمیون، شهید دادمحمد رحیمی/ قسمت سوم
جلوی زخمزبانها فقط سکوت میکردیم!
دادمحمد به خودمان میگفت من برای بیبی زینب می روم، تو هم صبر کن؛ ما هم صبر می کردیم و چیزی نمیگفتیم... در دلم می گفتم بگذار برای خودشان هر چه میخواهند بگویند...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶۶/ گفتگوی مشرق با همسر مدافع حرم فاطمیون، شهید دادمحمد رحیمی/ قسمت دوم
«دادمحمد» میدانست شهید میشود + عکس
من میخواهم موتورش را درست کنم، آماده باشد، بعد که من میروم اگر اتفاقی برای من افتاد بچهام بدون وسیله نباشد. به ما میگفت من خواب دیدم، اما نمیشود برای شما تعریف کنم خوابم را.
-
-
مختصری درباره «عقیله» که به تازگی منتشر شده است؛
کتابی بدون روضهخوانیهای ملالآور + عکس
در «عقیله» با کتابی روبرو هستید که نویسندهاش بدون روضهخوانیهای ملالآور، بیشتر از آن که احساسات شما را درگیر کند، اطلاعات نابی میدهد که در «چینش»، «نوع قلم» و «انتخاب زاویه دید» کمنظیر است.
-
به همت انتشارات بهنشر؛
کتاب «عقیله» در مشهد رونمایی شد
در این مراسم پیام تصویری محمدحسین رجبیدوانی مورخ و پژوهشگر علوم اسلامی نیز به صورت تصویری پخش و از کتاب «عقلیه» رونمایی شد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۴۶/ گفتگوی مشرق با همسر شهید سیدعارف حسینی/ قسمت سوم و پایانی
همسر شهید: دیدن فیلمهای داعش، بیمارم کرد!
میترسیدم، بیشتر میگفتم نکند اسیر داعش شده باشد! بعد در این فیلمها میدیدم که چطور اسرا را اذیت میکنند، چطور میزنند، اینها را که میدیدم، بیشتر این فیلمها من را مریض میکرد.
-
سه کتاب تازه منتشرشده انتشارات «راه یار» رونمایی شد؛
شهیدی که خودش اسم کتاب خاطراتش را انتخاب کرد/ بیلیاردبازی که شهید مدافع حرم شد!
نویسنده کتاب «کشکول میرزا جوادآقا» گفت: هر وقت با خانواده شهید گفتگو میکردم، خیلی اشک میریختم؛ ولی هر وقت با رفقای شهید صحبت میکردم، آنقدر میخندیدم که گونههایم درد میکرد...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۴۰/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمدجعفر حسینی/ قسمت هفتم
آرزوی قطع نخاع برای مدافع حرم فاطمیون! + عکس
گفت جانبازی از نوع سختش دیگر چیست؟ گفتم مثلا جانباز قطع نخاع بشوی. گفت بیمعرفت منی که این همه فعالم و نمی توانم یک جا بند باشم بنشینم در خانه، دراز بکشم و نتوانم هیچ کاری انجام بدهم که...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۳۹/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمدجعفر حسینی/ قسمت ششم
تهمت ازدواج مجدد در سوریه به مدافع حرم! + عکس
مثلا میگفتند رفته آنجا ازدواج کرده! دوستت ندارد که دارد می رود سوریه! نتوانستی مثل یک زنِ خوب زندگیات را مدیریت کنی، شوهرت از دستت پرید! مردهای سوری آنجا خیلی کشته شدهاند، حتما شوهر تو هم شهید شده!
-
در محضر مدافعان حرم/۱۳۷/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمدجعفر حسینی/ قسمت چهارم
اعلام خبر شهادت روی پُل ری!
شرط و شروط خیلی زیادی هم نداشتم به غیر از ادامه تحصیلم. بحث مالی هم اصلا برایم مهم نبود. پدرم گفتند فقط بحث مالی می ماند که این را هم با هم می برید جلو و هیچ سختیای برایتان ندارد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۳۴/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمدجعفر حسینی/ قسمت اول
شب پرماجرا در محله حدادعادل +عکس
دیدم پایشان سرد است؛ خودشان هم هیچ عکسالعملی در مقابل صدا زدن من نداشتند. یک آن، چیزی از ذهن من گذشت، اما سریع به خودم مسلط شدم. چراغ را که روشن کردم دیدم صورتشان کبود است.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۳۳/ گفتگوی مشرق با رزمنده فاطمیون، روحالله حسینی/ قسمت چهارم و پایانی
«فاطمیون» نه راه پیش دارند نه راه پس!
فقط همین حرف ما را برسانید تا تکلیف ما معلوم شود. بعضی مواقع خانمم می گوید برویم خارج می گویم من نمی توانم بروم، کجا بروم، من حتی الان نمی توانم به کشور خودم بروم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۳۱/ گفتگوی مشرق با رزمنده فاطمیون، روحالله حسینی/ قسمت دوم
همسایه آمریکاییها «مدافع حرم» شد! + عکس
یک طرف پایگاه آمریکاییها بود و یک طرف پایگاه ما؛ بعد از چند سال کشور ترکیه یک پایگاه مستقل دیگری برای آمریکا ساخت، که خودِ افغانستانیها آنجا باشند؛ بعد هم آمریکاییها از آنجا رفتند و ...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۲۶/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون، محمد رضایی/ قسمت سوم
ظلم صاحبخانه به خانواده مدافعحرم تا آخرین نفس! + عکس
ما خیلی نگران بودیم با بچهها؛ خانهمان هم مستاجری بود. صاحبخانهمان وقتی فهمید همسرم رفته سوریه، آمد و گفت شما باید از خانهمان بروید! خانه را خالی کنید؛ دو ماه است خبری از شوهرت نیست...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۲۱/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون، مرتضی خدادادی/ قسمت هفتم
نگرانی همسر شهید برای دخترش نازنینزهرا + عکس
اصلا نگران این نیستم که چرا دخترم در پرونده بنیاد شهید نیست ولی نگران این هستم که فردا اگر دفتر فاطمیون از مشهد جمع شود، پروانه اقامتی دخترم را تمدید نکنند، تحصیل این را چه کار کنم؟
-
در محضر مدافعان حرم/۱۰۹/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید فاطمیون، مازیار کریمی/ قسمت چهارم
سفر قاچاقی پدر شهید نابینا به کربلا + عکس
همان سالی که ما اینجا بودیم، مردم همه قاچاقی می رفتند. یک دفعه نمی دانم چطور شد راه باز شد، همه قاچاقی رفتند، همان سال رفت. هر دوتایی رفتیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۰۲/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید فاطمیون، سیدجعفر امیری/ قسمت چهارم
سفر متفاوت مادربزرگ شهید در ماه صفر
اول ماه صفر هر سال ساکش را می بست و می رفت کربلا، پارسال هم دیگه ساکش را بست و رفت... (به رحمت خدا رفت) یک مقدار ناراحتی ریه داشت، بچه ها بردندنش بیمارستان؛ من خودم تا رسیدم تمام شد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۰۰/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید فاطمیون، سیدجعفر امیری/ قسمت دوم
سرگذشت پدر شهید امیری چه شد؟!
سید جعفر آن موقع سوریه می رفت و می آمد؛ سید عیسی مریض شد و سکته کرد. دو سال در بستر بیماری بود. هر چه دکتر بردم، مداوا نشد.