-
خاطرات جاویدالاثر کاظم اخوان در کتاب «تصویری در بند»؛
همنشین با چمران و متوسلیان +عکس
در ستاد جنگهای نامنظم بود که شهید چمران را شناخت. به پیشنهاد ایشان هم بود که دوربین به دست گرفت و گوشههایی از حقیقت ماجرا را ثبت کرد. داستان کاظم اخوان، داستان رزمندهای است که یک دستش دوربین بود...
-
انتشار کتاب «امام علی(ع) مردی فراتر از زمان و مکان»
آیا علی(ع) دربِ خیبر را با قدرت جسمانی از جا کَند؟
کتاب «امام علی(ع) مردی فراتر از زمان و مکان» اثر حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر شریعتی سبزواری است.
-
چند دقیقه با کتاب «ایرانیها آمدند»؛ / ۱۴۱
مهمان ویژه سردار حقبین در سوریه که بود؟!
دو شب بود نخوابیده بودم. با لباس و پوتین خودم را روی تخت بچه انداختم؛ تخت آن قدر کوچک بود که پاهایم از پایین تخت آویزان شد. به اسلامی و قلیزاده گفتم تا ساعت دوازده میخوابم. بعد از آن شما بخوابید.
-
وزیر کشور: موشکهای ایران معادلات قدرتهای دنیا را بهم زده است
وزیر کشور گفت: طی ۴۴ سال انقلاب اسلامی ایران هیچ کس با تهدید ما مواجه نشد اما موشکهای ایران معادلات قدرتهای دنیا را بهم زد.
-
سیر تحول و شکلگیری ادبیات داستانی دفاع مقدس در دههی شصت؛
تحول در ادبیات با انقلاب
سیر تحول و شکلگیری ادبیات داستانی در دههی شصت برای فهم معرفتمندانه از جنس و روش شناختن، نوع «ادبیاتپایداری» ضرورت علمی دارد.
-
یادداشتی بر عملیات عظیم طوفان الاقصی؛
این روزها، تکرار عاشوراست
این روزها، تکرار عاشوراست. به قول سید مرتضی آوینی هر کسی را عاشورایی است، عاشورایی که یک عمر در پی اش بودیم و با حسرت آرزو کردیم" یا لیتنا کنا معک" حال فصل دفاع است.
-
چند دقیقه با کتاب «از فرانکفورت تا رقه»؛ / ۱۲۹
شوهرم میگفت صلاحیت تو پخت نان و شستن ظروف است!
چون دامادم در ملا عام سیگار کشیده بود داعشیها او را بازداشت کردند و با خود بردند. الآن شش ماهی میشود که از او خبری نیست؛ شاید او را کشته باشند...
-
چند دقیقه با کتاب «سردار سربلند»؛ / ۱۰۶
بودجه چند برابری بسیج در دولت خاتمی!
مدیریتها گاهی بر سر و صدا هستند و پرطمطراق گاهی هم آرام و بی صدا و چشم نوازند مثل اروند باید غور کنی در این رودخانه به ظاهر آرام تا ببینی که چه جوشش و چه هیجانی در عمقش پنهان شده...
-
چهارشنبه در فرهنگسرای خاوران؛
نام «آزادی» در تهران میپیچد
به کردستان عزیمت کرد و در مسئولیت معاونت عملیات قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) به همراه شهید محمد بروجردی نقش موثری را در ممانعت از جداسازی این بخش از میهنمان توسط ضدانقلاب وابسته به استکبار ایفا نمود.
-
چند دقیقه با کتاب «پلهها تمام نمیشوند»؛ / ۹۷
سلیقه بانوی ایرانی در دیزاین خانهای در سوریه
ما هم رفتیم بالا تا اول خانه را ببینیم بعد چمدانها و خریدها را بیاوریم. در ورودی بههال باز میشد که انتهایش یک پنجره بزرگ داشت و رو به جنگل پشت خانه بود.
-
در عصرانه خانه شعر و ادبیات؛
چند نویسنده مشهور از پشتپرده پدرانشان گفتند!
مکرمه شوشتری، غلامرضا طریقی، زهرا کاردانی، احمد دهقان و رضا امیرخانی هم روایتهایی از پدرهایشان خواندند که جدا از روایت احمد دهقان که مایههای طنز اجتماعی داشت، بقیه روایتها، چشم حضار را خیس کرد.
-
راضیه تجار در کُرسی مسیر پرپیچ و خم کار فرهنگی؛
حوزه هنری مثل خانهی پدریام بود
نویسنده داستان «گلریزان» گفت: من ابتدا برای ورود به حوزه هنری مجبور شدم چادر خریداری کنم اما به مرور به من اجازه داده شد بدون چادر فعالیت داشته باشم.
-
جعفریان مطرح کرد؛
نویسنده باید حداقل ۵۰ کتاب بهروز و قدیمی خوانده باشد
گلستان جعفریان گفت: نویسنده هر حوزهای که مشغول به قلمفرسایی است، باید حداقل پنجاه کتاب بهروز و بسیاری از کتب قدیمی را در حوزه فعالیتش خوانده باشد.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۰۴/ گفتگوی مشرق با مادر شهید سردار حاج رضا فرزانه/ قسمت ششم و پایانی
مادر شهید: از عروسم راضیام + عکس
خیلی شبیه پسرش است. مسعود را که میبینم انگار آقارضا را دیدهام. شکر خدا سه تا پسر دارد. از خانمش هم خیلی راضیام. هر پنجشنبه می آیند دنبالم و می رویم بهشت زهرا.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۴/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت ششم
موضع احمدشکیب درباره حجاب خواهرش چه بود؟ +عکس
من و خواهرم را خیلی نصیحت می کرد؛ چه در مورد نماز چه در مورد حجاب؛ من همان موقع بود که فهمیدم واقعا آن طوری مثل بقیه برادرهایم نبود، رفتارش خاص بود، خیلی با بقیه برادرهایم فرق می کرد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت پنجم
میترسید پسرش سر نداشته باشد! +عکس
هر چه به این آقا التماس کردم، گفتند نه، به ما اجازه ندادهاند شهید را ببینید. این دوباره من را آتش می زد و نگرانم می کرد که شاید سر احمد من را هم مثل شهید حججی بریدهاند؛ چه اتفاقی برای پسرم افتاده؟
-
در محضر مدافعان حرم/۷۹/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید فاطمیون، سیداحمد سادات / قسمت پنجم
تنها جرم «سیداحمد» دفاع از حرم بود! + عکس
من دلم از این میسوزد که مگر پدر ما چه کار کرده بود؟ چه کار کرده بود که حرمتش از بین رفت؟ چه کار کرده بود که مجبور شدیم او را در بیابان خاکسپاری کنیم؟ مگر خطایی کرده بود؟ مگر جرمی مرتکب شده بود؟