-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۵/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت ششم و پایانی
فرزند شهید چهار و نیم ساله به پدرش پیوست + عکس
فقط داروی خواب آور می دادند و روی تخت خواب بود دیگه. خوب نمی شد دیگر، جسمش بود، گفت شما رضایت بدهید که برود، شما بروید بالای سرش. قرآن که می خواند بگو دخترم تو را بخشیدم برو پیش بابایت.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۴/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت پنجم
به گلزار میرفتم اما نمیدانستم پسرم در سردخانه است!
شهید را آورده بودند ما خبر نداشتیم. یک دفعه فاطمه را بغل کردم و گفتم نه من می روم. نگو که خدا خودش ما را کشانده آنجا که شهیدم بوده، دلم آنقدر گرفته بود، دخترش را بغل کردم و رفتم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت چهارم
میخواستیم جشن زائرمان را بگیریم، عزادار شدیم! + عکس
همه چیز خریدم و آمدم در آشپزخانه گذاشتم، بعد دیدم که خانه ام پر از نفر است. من که داخل خانه آمدم دیدم اینها یک جوری هستند! همه ناراحت بودند، من تو دلم افتاد، گفتم نه یک چیزی شده.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۲/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت سوم
دلم هنوز گرفته که با من خداحافظی نکرد و رفت!
یک دفعه فکر و ذکرش رفت سمت سوریه. داعشیها را نگاه می کرد. آتش گرفته بود که شیعه اینطور نابود می شوند. بعد رفته ثبت نام کرد، بعدش همان صحنه که می گویم یادم نمی رود خداحافظی نکرد، حسرت در دل ما ماند.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۱/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت دوم
۱۳سالگی نامزد کرد؛ ۱۷ سالگی ازدواج + عکس
قرار ما بود ۶ سال بعد عروسی بگیریم، یک وقت داداشم افغانستان می خواست برود با خانواده اش اثاث کشی کند و برود، ما گفتیم نه ما عروسمان را می خواهیم، از اینجا بروید که خرجمان زیاد می شود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۰/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت اول
از نوزادی همه عاشقش بودند
همه دور هم نشسته بودند، عموها و پدربزرگ، این شیرینزبانی می کرد، همه هم بغلش می کردند اینقدر دوستش داشتند، بین آن همه بچه فقط او را قبولش داشتند. پدربزرگش بیشتر از همه دوستش داشت.
-
از تاسوعایی که نذر حضرت عباس شد تا تاسوعایی که شهید حرم شد +عکس
شهید مدافع حرم «سیدمصطفی صدرزاده»، معروف به سیدابراهیم، در سه سالگیاش در روز تاسوعا از حادثه ای نجات پیدا کرد، مادرش او را نذر حضرت عباس کرد تا در روز تاسوعای سال ۹۴ در دفاع از حرم شهید شود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۱/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید جواد محمدی مفرد/ قسمت اول
مدارک افغانی گرفت و به سوریه رفت!
همه کارهایش را کرده بود، پاسپورت گرفته بود، شناسنامه افغانی گرفته بود، همه اینها را می گوید داشت، همه مدارک را داد. البته اینها را با پول گرفته بود. گفتم پس فردا بیا برو، دیگه رفت و مدتی آنجا بود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۰/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید فاطمیون، سیدحسن جعفری/ قسمت پنجم و پایانی
عاقبت گردنبندی که شهید به خواهرش داد
این گردنبند را دو سال بابام از پیشم گرفت، گفت من تو را یک هدیه دیگر، هر چی، پولی هر چه خواستی بهت می دهم ولی این را ازت می گیرم، یک چیزهای دیگر بهت می دهم. من گفتم نه.
-
رسم رود فرات این بار برای لشکر فاطمیون تکرار شد
یکی از رزمندگان فاطمیون میگوید: با فرات فاصله چندانی نداشتیم؛اما برای برداشتن آب نمیتوانستیم به آن نزدیک شویم؛ چون از آن طرف شط به سمتمان تیراندازی میشد. بچهها میگفتند: رسم فرات، همین است!
-
در محضر مدافعان حرم/۲۶۹/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید فاطمیون، سیدحسن جعفری/ قسمت چهارم
برادر شهیدم گرفتار گریههای ما شده بود!
یک بار خواب دیدم گفت که من دارم غرق می شوم، اینقدر گریه می کنید که من دارم غرق می شوم. یعنی پاهایش انگار نصفی در آب بود، گفت ببین روزگار من اینطوری شده، شما نمی گذارید من اینجا زندگی کنم.
-
رزمنده فاطمیون:
انشاءالله همین جمع، اسرائیل +فیلم
شهید مصطفی عارفی از حرم امام رضا (ع) خودش را به عراق و بعدها نیز به حرم حضرت زینب (س) رساند تا نامش به عنوان مدافع حرم ثبت شود. البته آرزو داشت، روزی با اسرائیل غاصب از نزدیک بجنگد و...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۶۷/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید فاطمیون، سیدحسن جعفری/ قسمت دوم
میخواست فلسطین را هم نجات بدهد
ولش می گفت دوست دارم سوریه را نجات بدهم، بعدش می روم کربلا، بعدش عراق، بعدش می روم افغانستان. یعنی هر چه ظلم است را نابود کنم. حتی به فکر رفتن به فلسطین هم افتاده بود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۵۵/ گفتگوی مشرق با پدر و مادر شهید حاجیحسین معصومی/ قسمت چهارم
آرزو دارم فیلم خاکسپاری برادرم را ببینم!
خیلی التماس کردم به سپاه که یک لحظه ثانیه ای فیلم بگیرید در خاک گذاشتید فقط چهره اش را ببینیم. بعضی گفتند فیلم را نمیدهیم، بعضی گفت نمیدانیم دست کیست...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۵۴/ گفتگوی مشرق با پدر و مادر شهید حاجیحسین معصومی/ قسمت سوم
اذان صبح که تمام شد، برادرم به شهادت رسید!
۱۵ روز پیش از شهادت؛ خیلی گپ میزد؛ یعنی از صبح این گپ میزد تا ظهر، تا دو سه، با هر کداممان دانه دانه صحبت میکرد، تصویری صحبت داشتیم؛ یک قیافه دیگر شده بود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۵۳/ گفتگوی مشرق با پدر و مادر شهید حاجیحسین معصومی/ قسمت دوم
پسرم ۴۵ روز در سردخانه بود! + عکس
همین قسمتش را که دیدیم سرش را بسته بودند و پانسمان داشت. سر دلش هم پانسمان داشت و دیگر جاییش را ندیدم، پایش را هم ندیدیم. خواهرم هم دست کرد تا پایش را ببیند. یک پرستار آنجا بود گفت خیلی نزدیک نشو.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۵۲/ گفتگوی مشرق با پدر و مادر شهید حاجیحسین معصومی/ قسمت اول
یکی از پسرانم آمد پسر دیگرم رفت سوریه
دیگر خودش همین را خواسته بود؛ هر چه زنگ میزدیم که بیا، میگفت یک دفعه دیگر هم بروم، که آخر کار اینطور شد و به شهادت رسید.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۴۲/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدهادی حسینی / قسمت دوم
سفر سوریه را به اقامت آمریکا ترجیح داد!
همان خوابی که اینجا دیده بودم دوباره خارج هم دیدم و دیگه نمی توانم ادامه بدهم. من خودم را چون فدایی حضرت زینب کردهام اینجا نمی توانم طاقت بیاورم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۴۱/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدهادی حسینی / قسمت اول
برادر کوچکم، پدرِ خانواده ما بود
برادر بزرگم خیلی زحمت کشیده برایمان، خواهرهایمان بودند، اما خب اصلا کلا خانوادگی یک حس دیگری به سیدهادی داریم؛ احساس می کنیم هیچ وقت نمی توانیم دوریاش را تحمل کنیم.
-
نهمین سالروز تاسیس لشکر فاطمیون گرامی داشته شد
لشکر فاطمیون در ۲۲ / ۲ / ۱۳۹۲ توسط ۲۲ نفر از شیعیان افغانستان تشکیل شد و نقطه عطفی در تاریخ مقاومت شیعیان افغانستان گردید.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۳۱/ گفتگوی مشرق با مادر شهید مهدی جعفری/ قسمت سوم
پسرم بدجوری تکه تکه شده بود! + عکس
شوهرخواهرم که فکر کنم در گلستان شهدا پیکر پسرم را خاک کرد، بعد از ۶، ۷ ماه که رد شدیم، به آبجیام گفته بود (به من نگفته بود) که پسر آبجیت خیلی بد طوری شهید شده بود؛ تکه تکه شده بود.
-
فاطمیون و اسرائیل؛
حال و هوای رزمندگان مقاومت برای مبارزه با رژیم صهیونیستی
جمعی از رزمندگان و خانوادههای معزز شهدای لشکر فاطمیون همنوا با سایر آحاد ملت مسلمان ایران در روز جهانی قدس به خیابان آمده و فریاد مرگ بر اسرائیل سر دادند.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۹/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید غلامحیدر سلطانی/ قسمت دوم و پایانی
یک پسرم شهید شد؛ یک پسرم بلاتکلیف است!
خانواده های شهید هم شرایط خاص خودشان را دارند اما پسر من چون در اردوی ملی سرباز بوده، نمیتواند از افغانستان پاسپورت بگیرد. از این ور هم دولت اگر او را بگیرد رد مرز می کند؛ به خاطر همین مشکل است.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۸/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید غلامحیدر سلطانی/ قسمت اول
پسرم ۴ سال در سوریه جنگید
چهار سال سوریه بود. یک وقتی می رفت و دوباره می آمد ایران، مثل یک تفریح و هواخوری، سپس می رفته همانجا، چهار سال در سوریه جنگید.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۷/ گفتگوی مشرق با همسر شهید جمعهخان علیزاده/ قسمت دوم و پایانی
هیچ یادگاری از همسرم ندارم! +عکس
به خدا من هیچ چیز ازشان ندارم. در همان افغانستان و در منطقه دره صوف هم لباس خیلی داشت؛ من اصلا یکیش را هم نیاوردم. من فکر می کردم ایران نمی مانم و برمیگردم به افغانستان.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۶/ گفتگوی مشرق با همسر شهید جمعهخان علیزاده/ قسمت اول
داعشیها به سرِ همسرم رحم نکردند! +عکس
ما گفتیم شما بگویید شهید شده است دیگر، چرا می گویید مفقود الاثر شده؟ چون پیکرش دست داعشیها افتاده دیگه فکر می کنم داعشی ها دیگه لودر انداخته بودند و سرشان را لِه کرده بودند.
-
توسط کانالهای معاند مطرح شد؛
جازدن قاتل روحانی مشهدی به جای جانشین لشکر فاطمیون
عکسی توسط عناصر ضدایرانی در فضای مجازی به مخاطبان ارائه میشود که قاتل روحانی مشهدی را منتسب به لشکر فاطمیون عنوان میکند. اما اصل ماجرا چیست؟
-
مشرق روایت میکند؛
عملیات تروریستی در مشهد را چه کسی هدایت کرد؟
در ایران سپر بلای مردم افغانستان شدن تعارف نیست؛ دولت ایران مانند دولت آمریکا تنها برای دستهایی که به سویش دراز میشود دعا نمیخواند!
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۲/ گفتگوی مشرق با پدر شهید محمدحسین محسنی/ قسمت سوم و پایانی
افتخار کردم ولی کمرم شکست! + عکس
آدم تا پدر و مادر نشود درست درک نمی کند، ولی خدا برای هیچکس اینطوری پیش نیاورد. واقعا کمر آدم می شکند، اما در این راه مایه افتخار ماست. انشاالله شفاعتمان کنند.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۱/ گفتگوی مشرق با پدر شهید محمدحسین محسنی/ قسمت دوم
«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس
محمدحسین وقتی میرفت، خیلی خوشحال بود؛ به قول خودمان خاکی بود. با همه رفیق می شد. در فامیل و محله، کسی نبود که ازش ناراحت شود.