یک بازیکن فوتبال که مدت ها در دام یک دلال مشهور گرفتار شده بود، زوایایی از آنچه بر وی رفته بود را افشا کرد.

به گزارش خبرنگار ورزشی مشرق، این روزها، همه از دلالی در فوتبال و لزوم مقابله با آن می گویند. کمتر کسی است که خواهان برخورد جدی و سنگین با این اشخاص نباشند. در این بین، جواد رزاقی راد در گفت و گو با مشرق، زوایایی از آنچه توسط خشایار محسنی، یکی از دلالان به نام، بر وی کرده را افشا کرده که خواندن آن، تاسف برانگیز و البته عبرت آموز است. متن گفت و گو با وی، از زمان آشنایی با این دلال شروع می شود: "سال 79 بود. توسط دوست مشترکی به نام آقای قهرمانی با محسنی آشنا شدم. البته به خاطر مشکلات سربازی نتوانستم از کشور خارج شوم و به اتریش بروم. پس از پایان خدمت سربازی دوباره ارتباط برقرار شد. بالاخره روادید کشوراتریش برایم گرفته شد. خشایار محسنی می‌گفت این روادید را باشگاه راپیدوین اتریش است."

* شب‌ها در هتل پنهانی می‌خوابیدم
روزی که به اتریش رسیدم، دیدم محسن فرجی هم در این کشور است. زمانی هم به تمرینات رسیدم که تست‌گیری باشگاه راپیدوین به پایان رسیده بود. مسئولین باشگاه به خشایار گفته بودند که در تیم فعلی، دوباره از بازیکنان جدید تست می‌گیریم. جالب‌تر زمانی بود که از محسن فرجی پرسیدم شب‌ها کجا استراحت می‌کنید، در کمال تعجب گفت: "در هتلی که سرایدارش ایرانی است. شب‌ها پنهانی از مسئولین هتل جا می‌دهد و تا صبح استراحت می‌کنیم. خودم این قضیه را عیناً تجربه کردم."

* خشایار محسنی با آنتال و دکتر شریف همکار بود
برای تست، این بار با خشایار سر تمرین تیم رفتیم. با عملکرد خوبم نظر سرمربی را جلب کردم. وقتی جر و بحث آنتال و دکتر شریف را با مدیرعامل باشگاه دیدم، از آن جهت که زبان آلمانی بلد نبودم، از خشایار پرسیدم جریان چیه؟ او هم گفت: "دکتر شریف می‌خواهد روی پیراهن تو تبلیغات شرکت خودش را قرار دهد. مدیرعامل هم با این قضیه مخالفت کرده و از دکتر شریف برای تبلیغات پول می‌خواهد." همین قضیه باعث شد خشایار تا 2، 3 روز مرا سر کار بگذارد.

* به خانواده‌ام دروغ گفتم که در بهشت زندگی می‌کنم
چند وقتی که در اتریش بودم، همیشه به دروغ به خانواده‌ام می‌گفتم در بهشت زندگی می‌کنم. البته، چند روزی که به دنبال پیدا کردن تیم بودم، شب‌ها در خانه‌ای زندگی می‌کردم که دکتر شریف در اختیار ایرانی به اسم حاج احمد گذاشته بود.

* وقتی فهمیدم روادیدم تمام شده، دنیا روی سرم خراب شد
هیچ خبری از تیم نبود. هر روز صبح برای تمرین، به تنهایی به جاده‌ خلوتی که نزدیک بود، می‌رفتم. یک روز به حاج احمد گفتم، از روادید و مسائل آن چیزی نمی‌دانم. تا روادید را به او نشان دادم، گفت: "زمان حضورم در اتریش 7، 8 روز تمام شده و الآن غیرقانونی زندگی می‌کنم." همان موقع احساس کردم دنیا روی سرم خراب شد.

* محسنی گفت: اگر پلیس دستگیرت کرد، بگو پناهنده هستی
دیگر حتی جرأت نداشتم از خانه بیرون بروم. بعد از چندین بار زنگ زدن به تلفن همراه خشایار محسنی، بالاخره جواب داد. وقتی موضوع را برایش تعریف کردم، در کمال تعجب به من گفت: "اگر پلیس دستگیرت کرد، بگو پناهنده هستی."

* اگر یک ایرانی در فرودگاه اتریش به دادم نمی‌رسید، بازداشت می‌شدم
بعد از کلی جر و بحث با خشایار محسنی، قرار شد خیلی زود بلیط بگیرد تا به ایران برگردم. روزی خشایار محسنی من را به فرودگاه رساند. مرا مقابل در رها کرد و دیگر برنگشت. او گفت که می‌رود تا ماشینش را پارک کند. هر چه با او تماس گرفتم، فقط بهانه می‌آورد که جای پارک پیدا نمی‌کند. پلیس فرودگاه به روادیدم شک کرد و می‌خواست به دلیل حضور غیرقانونی، بازداشتم کند. یک هموطن ایرانی صحبت کرد و پلیس را قانع کرد تا کمکم کند. آن ایرانی هر چه با خشایار صحبت کرد، حاضر نشد به فرودگاه بیاید. او فقط پشت تلفن به خشایار گفت: "از اینکه با تو هموطنم، متأسفم."

* راهی جز بازگشت به اتریش نداشتم؛ اما خشایار مرا به اسلواکی برد
وقتی به ایران برگشتم، فهرست تمام تیم‌ها بسته شده بود و راهی جز بازگشت به اتریش نداشتم. خشایار این دفعه روادید اسلوواکی را برایم گرفت. در تیم دی استراد تست دادم که قبول شدم. حتی مجید پیشور با حشمت مهاجرانی به این کشور آمدند و 300 یا 400 یورو هم به هر بازیکنی پول دادند. برای استراحت، در زیر ورزگشاه خوابگاهی بود که آنجا زندگی می‌کردیم.

* قراردادی که با دی استرادا بستم، به جیب محسنی رفت
چند برگه قرارداد جلویم گذاشته شد. هرچی در مورد موضوعات و بندهای قرارداد پرسیدم، جوابی داده نشد. چون زبان بلد نبودم، بالاخره مجاب شدم برگه ها را امضا کنم. در جریان بازی‌ها نیز هیچوقت حقوق خود را دریافت نکردم چون به حساب خشایار ریخته می‌شد.

* خشایار محسنی در جعل اسناد، خیلی حرفه‌ای بود
چند سالی در اروپا بازی کردم؛ در صورتی که ITC جعلی داشتم. یک روز با خشایار محسنی در ماشین نشسته بودیم که گفت: "این چند سالی که اینجا بازی می‌کردی، ITC جعلی داشتی." آن موقع ماجرا را فهمیدم.

* تمام قراردادم در اشتورم گراتس هم به جیب محسنی رفت
در اشتورم گراتس، خشایار محسنی 3 یا 4 برگه قرارداد مقابلم گذاشت. دقیقا مبالغ بسیار بالایی در آنها درج شده بود. ابتدا حاضر نشدم قرارداد را امضا کنم. به هر چیزی فکر کنید قسم خورد تا بالاخره راضی‌ام کرد تا قرارداد را امضا کنم. هر ماه فقط 200 یا 300 کرون برایم واریز می‌شد که بسیار ناچیز بود. دوستی به اسم هادی داشتم که در یک رستوران کار می‌کرد. از طریق او توانستم بفهمم که هر چه پول قرار بوده از باشگاه بگیرم، به حساب خشایار محسنی واریز می‌شود. هادی ارتباط خوبی با مسئولین باشگاه داشت.

* در آدمیرا هم چیزی نصیبم نشد!
وقتی قرار شد با آدمیرا واکر قرارداد امضا کنم، باز هم داستان اشتورم گراتس اتفاق افتاد. خشایار محسنی چند برگه جلویم گذاشت که امضا کنم؛ اما هر چه التماس کرد، حاضر نشدم امضا کنم. خشایار محسنی اگر کارش به مشکل می‌خورد، به چیزهایی که اعتقاد داریم، متوسل می‌شد و قسم می‌خورد. خشایار پدرش فوت کرده است. زمانی که قسم خاک پدرش را خورد، حاضر شدم قرارداد را امضا کنم؛ ولی مطمئن بودم باز هم این قرارداد، داستان دیگری خواهد داشت. همانطور که فکر می‌کردم، یک روز آمد و به من گفت، از بانک وام می‌گیرد و از من خواست همراه او بروم تا برگه‌ای را امضا کنم. با تردید پرسیدم، چرا باید این کار را انجام بدهم که گفت: "می‌خواهم تو ضامن شوی." یادم است یک روز به او گفتم اگر وام بخواهم، به من بانک وام می‌دهد که گفت: "اینجا به خارجی‌ها وام نمی‌دهند." به خاطر همین موضوع از خشایار پرسیدم: "اگر به من وام نمی‌دهند، پس چطور می توانم ضامن تو باشم؟" تا اینکه قراردادم را به زور به بانک برد و با آن روش همیشگی، برگه‌ای را در بانک امضا کردم. خشایار محسنی از بانک 25000 یورو پول گرفت. دو، سه ماه بعد فهمیدم باز هم پولی از آدمیرا دریافت نمی‌کنم. این بار که این وضعیت اتفاق افتاد، از هادی کمک گرفتم. با هم به بانک رفتیم. با صحبتی که بین او و مسئولین بانک رد و بدل شد، متوجه شدم خشایار محسنی قرارداد مرا برده و وام 25000 یورویی گرفته است. اقساط آن با امضایی که دادم، هر ماه از حقوق من کسر می‌شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۰:۲۹ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۹
    0 0
    آخه آدم عاقل یک بار 2بار 3بار نه اینکه شصت بار یارو سرت شیره مالیده بازم امضا میکنی مقصر خودتی پسر خوب
  • حامد ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۹
    0 0
    آدمی به نبوغ این بازیکن که اسمشم نگفتید نبره! آخه یکی نیست یگه تو که می دونستی کلاه سرت می ره واسه چی 4 بار پای برگه ها رو امضا کردی؟ شایدم اتو دست محسنی داشتی به هر حال برات دعا می کنیم که زودتر سر عقل بیای
  • محمد ۱۱:۱۰ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۹
    0 0
    اين آقا حقشه، کدوم يکي از ما حاضريم به آدمي که حتي يکبار سرمون کلاه گذاشته مجددا اعتماد کنيم؟ آخه چند بار بايد سر يه نفر کلاه بره تا براش درس عبرت بشه؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس